دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا
پنج نوع نگاه متفاوت نخبگان آمریکا به ایران
از سخنرانیها، بیانیهها، میزگردها و همایشهایی كه در آمریكا طی شش ماهه اخیر درباره ایران ارائه و برگزار شده است، پنج نوع نگرش نسبت به ایران قابل استخراج است: دیپلماسی چندجانبه، اقدام نظامی پیشگیرانه، بازدارندگی، ایران دمكراتیك و معامله بزرگ با ایران. در زیر، این پنج نگرش بدون دخل و تصرف و با استفاده از روش تحلیل محتوا، متنخوانی تخصصی سیاسی و مقایسه مفاهیم در علم سیاست جهت آشنایی عمیقتر با ذهنیت آمریكاییها نسبت به ایران ارائه میگردد.
● نگرش اول: دیپلماسی چندجانبه
در رابطه با جمهوری اسلامی ایران، آمریكا با دو مسئله اساسی روبهروست: اول، مسئله فوری هستهای و دوم، مسئله میانمدت به درازمدت سیاسی در نحوه برخورد با ایران است. در ارتباط با مسئله دوم و سیاسی، تغییرات آرام و تكاملی در نظام اجتماعی و سیاسی ایران در حال تحقق است. بعد جمهوریت نظام سیاسی ایران به صورت تمرینی و با كنترل مركزی در حال رشد است اما معلوم نیست در میانمدت جهتگیریهای انتخابات در ایران به نفع آمریكا باشد. سیستم ایران به شدت بومی و درونی است و دینامیزم داخلی خاص خود را دارد و كمتر تحت تأثیر تحولات بینالمللی است. اما در مسئله اول و فوری، موضوع هستهای است كه مظهر تقابل دو كشور است. آمریكا به طور جدی باید با هستهای شدن ایران مقابله كند. برای توقف هستهای شدن ایران، دو راه وجود دارد: یا آن را به صورت نظامی از بین برد و یا اینكه در پی معاملهای باشد كه ایرانیها با علاقه و اشتیاق، امتیازات ویژه غرب را در مقابل هستهای نشدن، بپذیرند. هر دو راهحل با مشكلاتی روبهروست.
راه عملیتر، راه مذاكره چندجانبه است. آمریكا توانسته موضوع هستهای ایران را در قالب اتحادیه اروپا، سازمان بینالمللی انرژی اتمی، چین و تا اندازهای روسیه به عنوان یك موضوع بینالمللی طراحی كرده و جنبه جهانی به آن بخشد. چینیها در مجموع در قالب اهداف و دستور كار آمریكا حركت كردهاند و هستهای نشدن ایران فعلی مورد اجماع آمریكا و اتحادیه اروپاست، ولی دشواری همیشه، به دست آوردن توافق روسیه بوده است. با توجه به اهداف مالی، تجاری و سیاسی روسها،جمع كردن منافع آمریكا با روسیه آسان نبوده است. روسها همیشه سر قیمت ایران با غرب و آمریكا جدل كردهاند. روسها هم مانند آمریكاییها علاقه چندانی به جمهوری اسلامی ایران نداشتهاند ولی فاصله استراتژیك ایران از غرب و به ویژه آمریكا مورد حمایت آنان بوده است. آمریكا باید نوعی بده بستان در مسائل مربوط به شرق اروپا، منطقه بالتیك یا چچن با روسها انجام دهد تا توافق آنان را جلب كند زیرا كه هستهای شدن ایران به اذعان خود روسها به نفع مسكو نیست.
آمریكا و اروپا از جمهوری اسلامی ایران تعریفی مشترك دارند. ماهیت جمهوری اسلامی مورد توافق طرفین است. اروپاییها بیش از آمریكا بر هستهای نشدن جمهوری اسلامی ایران اصرار دارند. تنها در رابطه با تغییر حكومت ایران است كه میان اروپا و آمریكا، شكاف سیاسی و فكری وجود دارد. از منظر آمریكا، اروپاییها اعتقادی به تغییر حكومت از بیرون ندارند در حالی كه محافظهكاران جدید، تغییر حكومت را جزو رهیافتهای اصلی خود حداقل تا پیروزی دمكراتها در نوامبر ۲۰۰۶ قلمداد میكردند. اروپاییها متوجه شدهاند كه مجموعه توان هستهای ایران، انگیزههای سیاسی و فراملی جمهوری اسلامی، توان موشكی آن، قرابت جغرافیایی این كشور به مدیترانه، تهدیدی جدیتر برای امنیت اروپاست.
از این منظر، اروپا مستقل از مواضع آمریكا به برنامههای هستهای منطقه خاورمیانه حساس خواهد بود. هم آمریكا و هم اروپاییها بر این باورند كه هستهای شدن جمهوری اسلامی، پیامدهای جدی در ماتریس ژئوپلیتیك خاورمیانه به خصوص در رابطه با تركیه، عربستان و مصر به همراه خواهد داشت. چنین تحولی، قدرت مانور آمریكا را محدود میكند.
از این منظر، آمریكا و اروپا باید همكاری نزدیكی در رابطه با مسائل ایران به طور اعم و موضوع هستهای ایران به طور اخص د اشته باشند. محتوای امتیازات به ایران در مقابل هستهای نشدن از اهمیت ویژهای برخوردار است. یك زمینه جدی امتیازدهی غرب به ایران در صنعت نفت و گاز است. فناوری ایرانی كه از شركتهای دست چندم و با قیمتهای گزاف و با تأخیرهای فراوان تأمین میشود، صنعت انرژی ایران را مستهلك كرده است، اما در اعطای اینگونه امتیازات، ابهام قابلتوجهی در آمریكا وجود دارد: بالاخره دولت آمریكا در داخل نهادهای خود، اجماع روشنی ندارد كه در نهایت در پی چه هدفی در مورد ایران است؟ تفاوتهای جدی میان نهادهای مختلف دولت آمریكا، فرصتی برای مانور دیپلماتیك در اختیار ایران گذاشته است. راهبرد آمریكا باید این باشد كه تصمیمگیری نسبت به هستهای شدن در ایران را به تأخیر اندازد. در چنین شرایطی، آمریكا به اهداف متعدد خود در رابطه با ایران دست پیدا میكند. در كوتاهمدت، آمریكا باید به فرایند تأخیر اتكا كند و در میانمدت به راهبرد جلوگیری از قدرتمند شدن مستقل امنیتی جمهوری اسلامی ایران در منطقه خاورمیانه.
در راستای این استراتژی، آمریكا باید به افكار و انگیزههای اسرائیل نیز توجه كند. در دستگاه حكومتی و امنیتی اسرائیل، ایران جدیترین تهدید است. مصر و اردن همراه اسرائیل هستند. سوریه در حاشیه است. كشورهای عربی حوزه خلیج فارس، سكوت اختیار كردهاند. حزبالله برای مدتی جنبه تهاجمی نخواهد داشت و فلسطینیها در گیرودار مسائل داخلی و جناحی و حلوفصل مشكلات رفاهی مردم خود هستند. از این رو، مهار ایران برای اسرائیل، اولویت استراتژیك دارد. اگر اسرائیل بخواهد به طور مستقل به تأسیسات هستهای ایران حمله كند، طبعا از آمریكا اجازه خواهد گرفت. ایرانیها چنین حملهای را كار مشترك آمریكا و اسرائیل تلقی خواهند كرد.
اسرائیل معتقد است ایران در نهایت، هستهای خواهد شد و ژئوپلیتیك منطقه را تغییر خواهد داد اما توان هستهای نزد كدام حكومت قرار خواهد گرفت؟ اگر جمهوری اسلامی ویژگی تعارض خود با نظم منطقهای را حفظ كند، غرب باید با هستهای شدن آن مخالفت كند. در مقابل اگر ایران سیاست و طرح دو كشور اسرائیل و فلسطین را در كنار یكدیگر بپذیرد و به توافق اتحادیه عرب كه در بیانیه ۲۰۰۲ بیروت اعلام شد تمایل نشان دهد، هستهای شدن آن ضرری برای غرب نخواهد داشت، اما در وضعیت كنونی، مجموعه آمریكا، اروپا، آژانس بینالمللی انرژی اتمی، چین و روسیه باید به صورت دیپلماسی چندجانبه، سیاست فشار، تهدید، تحریم و مهار را با هدف «تأخیر» پیش گیرند.
● نگرش دوم: اقدام نظامی پیشگیرانه
از منظر نظامی و امنیتی، آمریكا نمیتواند هستهای شدن حكومتی را كه با آن ارتباط رسمی نداشته و به انگیزههای آن اعتماد ندارد، بپذیرد. به واسطه مواضع ایران نسبت به صلح خاورمیانه و حمایت آن از گروههای تندرو و همین طور توان موشكی آن، واشنگتن باید تمامی اقدامات لازم را برای متوقف كردن جمهوری اسلامی ایران به كار گیرد. هستهای شدن ایران، امنیت اسرائیل كه شریك استراتژیك آمریكاست را به خطر میا ندازد و اسرائیل را از انحصار هستهای در منطقه بیرون میآورد. ایران هستهای ممكن است امكانات هستهای در اختیار گروههای مخالف آمریكا و اسرائیل قرار دهد و توازن قوا در سطح خاورمیانه را به نفع خود تغییر دهد. از این رو، اگر مذاكرات چندجانبه به شكست انجامد، شاید راهحل نظامی تنها راه به تأخیر انداختن یا حتی تعطیلی برنامه هستهای باشد. آمریكا دو راه دارد: یا اینكه از اسرائیل بخواهد این كار را انجام دهد كه توانایی آن را دارند یا اینكه آمریكا با جنگنده «STEALTH» و پنج تا ده هواپیمای بمبافكن B-۵۲، تأسیسات هستهای ایران را از بین ببرد. مشكلی كه وجود دارد این است كه اطلاعات كامل و دقیقی از برنامه هستهای ایران در دست نیست و ممكن است تخریب اصفهان، بوشهر و نطنز، پایان كار نباشد. بیتردید، ایرانیها در صورت حملات نظامی در عراق، افغانستان و خلیج فارس واكنش نشان خواهد داد. هماكنون توان واكنشی ایران در لبنان محدود است. واشنگتن باید این آمادگی را داشته باشد تا هزینه واكنشهای ایران را بپردازد و در مقابل، به تأخیر افتادن برنامه هستهای و مهار و تحقیر ایران را به دست آورد.
اگر در آینده، نوعی ناامنی و بیثباتی سیاسی محتمل باشد، سؤال این است كه توان هستهای ایران دست چه كسانی میافتد؟ و چه وضعیتی برای منطقه پدید میآورد؟ در همین حال، این سؤال مطرح است كه تخریب تأسیسات هستهای و نظامی ایران در صورتی كه حكومت ایران ثبات داشته باشد، باعث كنار گذاشته شدن موضوع نمیشود بلكه آن را زیرزمینی كرده و صرفا به تأخیر میاندازد. درواقع حمله نظامی آمریكا این هدف را به همراه خواهد داشت كه برنامه هستهای ایران را به تأخیر بیندازد به این امید كه ایران مانند آفریقای جنوبی و لیبی، هدف هستهای شدن را تعطیل كند. آمریكا در تغییر نظام حكومتی ایران، توان محدودی دارد و با ماهیت و ظرفیتهای موجود نظام سیاسی ایران، امیدی به این مسئله ندارد كه جمهوری اسلامی مسئولیتپذیری بیشتری نسبت به توان بالقوه هستهای خود نشان دهد. تخریب نظامی تأسیسات هستهای باید به مردم ایران توضیح داده شود و مانع حركت دمكراسی در ایران نشود. حمله نظامی این مشكل را به همراه دارد كه حلوفصل مسائل ایران را به تأخیر میاندازد، زیرا كه بسیج نظامی، سیاسی و امنیتی به دنبال حمله نظامی به نفع جمهوری اسلامی و به ضرر آمریكا خواهد بود.
آمریكا باید زمانی به تأسیسات نظامی ایران حمله كند كه مطمئن شود پروژه هستهای در حال تكمیل است و نه آنكه در ابتدای كار حمله كند. اطمینان از سطح كار ایران بسیار كلیدی است، طبعا، هدف تخریب ساختمانها و محوطه هستهای نیست بلكه توان فناوری است. در صورت حمله نظامی، ایران اقدامات وسیعی را علیه آمریكا آغاز خواهد كرد و تجمع آمریكاییها مورد هدف ایران خواهد بود. ایرانیها در بیست سال گذشته نشان دادهاند كه چه در خاورمیانه و چه در اروپا، در استتار فعالیتهای نظامی و امنیتی خود ناشی عمل كردهاند؛ بنابراین، ردپای ایران در عملیات ضدآمریكایی در پی اقدام نظامی واشنگتن قابل شناسایی خواهد بود. متعاقب این حمله، كشورهای عربی به طور خصوصی خوشحال خواهند شد. به طور قطع عمده فعالیتهای ضدآمریكایی ایران در سطح منطقهای تحقق پیدا خواهد كرد. در هر صورت، آمریكا باید در همه شرایط، فضای حمله نظامی به ایران را زنده نگهدارد تا از اثرات درونی و سیاسی آن بر تصمیمگیریها بهرهبرداری كند.
● نگرش سوم: بازدارندگی، تأخیر و سد نفوذ توان ایران
راهبرد كانونی آمریكا نسبت به ایران باید بر مبنای نوعی جلوگیری از قدرتیابی ایران باشد. تا زمانی كه جمهوری اسلامی ایران مخالف سیاستهای آمریكا و موجودیت اسرائیل است، تمامی اقدامات موازی آمریكا باید بنا بر جلوگیری از قدرتمند شدن اقتصادی، مالی، تجاری، فناوری، علمی، نظامی و سیاسی ایران شكل گیرد. كانون این استراتژی، مطرح كردن جهانی تهدید ایران از یك سو و انزوای سیاسی آن از سوی دیگر است. آمریكا باید طرحهای گوناگونی را به طور موازی با ایران پیگیری كند كه از یك سو، سد نفوذ و بازدارندگی ایران است و از سوی دیگر، فضای اقدام نظامی و تغییر حكومت. به تناسب شرایط منطقهای و جهانی و با توجه به رفتار ایران، آمریكا میتواند بخشهایی از استراتژی خود را فعال كند. رهیافت قدم به قدم و آرام و فرآیند محور در برخورد با ایران بسیار مفید است. در طیف این اقدامات، افق آمریكا باید عادیسازی رابطه در آینده باشد. آمریكا باید در حاشیه مذاكرات چندجانبه ایران با اروپا، تهران را اقناع كند كه مقبولیت جهانی و رشد اقتصادی ایران، تابع متغیر رفتار ایران در سطح منطقهای است.تا زمانی كه جمهوری اسلامی، سیاستهای فعلی خود را دنبال میكند، آمریكا باید جنگ سرد خود را با این كشور حفظ كند. نمونه آشكار این نوع رابطه، روابط آمریكا با اتحاد جماهیر شوروی است. آمریكا در پی مذاكرات خود با شوروی در هلسینكی، ضمن اینكه در طیفی از مسائل استراتژیك،نظامی و امنیتی با مسكو به توافق رسید ولی حق انتقاد از عملكرد شوروی در حقوق بشر را برای خود محفوظ دانست. به نظر میرسد كه ایرانیها میخواهند آمریكا هیچگونه اظهارنظری در مورد رفتار آنها در داخل و ماهیت قانونی ـ سیاسی جمهوری اسلامی به میان نیاورد و هرگونه اظهارنظر و نقد و مخالفت را دخالت در امور داخلی خود میدانند. از این رو، كار با جمهوری اسلامی به مراتب سختتر از شوروی است زیرا ایرانیها با حافظه تاریخی دخالت خارجی، به هرگونه نقد خارجی حساسیت و واكنش نشان میدهند. در شرایط فعلی، روحیه ایجاد اعتماد متقابل برای حلوفصل مشكلات میان مسئولان دو كشور وجود ندارد. پارادوكس آمریكا با ایران این است كه مذاكره با تهران درواقع به حكومت جمهوری اسلامی مشروعیت میبخشد و دولتهای آمریكایی در دوران پس از انقلاب اسلامی در ایران سعی كردهاند ضمن اینكه به حكومت جمهوری اسلامی، مشروعیت نبخشند، آن را محدود و منزوی كرده و از خطرات، ضربهها و تهدیدات احتمالی ایران خود را مصون كنند؛ بنابراین، عملیاتی كردن استراتژی سد نفوذ علیه ایران، تداوم انزوای ایران و جنگ سرد با این كشور بدون آنكه علنی باشد، میتواند به موازات مذاكرات چندجانبه علنی اروپاییها برای جلوگیری از قدرتیابی ایران بسیار مفید باشد. در رابطه با موضوع هستهای، كانون توجه و در نهایت موفقیت در به تأخیر انداختن برنامه هستهای ایران است.
● نگرش چهارم: تغییر حكومت و ایجاد یك نظام دمكراتیك
یكی از جدیترین مباحث نظری در میان سیاستمداران و نخبگان فكری آمریكا این است كه سیاستهای اقتصادی و سیاست خارجی فعلی جمهوری اسلامی تا چه میزان و مدت زمانی قابلیت تداوم دارند؟ اگر ایران در فرآیند تغییرات اساسی است، قدرت بالقوه هستهای ایران در دست چه گروهها و با چه گرایشی خواهد افتاد؟ جمهوری اسلامی از ماهیتی خاص برخوردار است و تقابل خود با آمریكا را جزء لاینفك نظام سیاسی خود قلمداد میكند. حتی اگر ایران قبول كند كه برنامه هستهای خود را متوقف كند، همچنان علیه منافع آمریكا اقدام خواهد كرد. در رابطه با دمكراسی در ایران، پرسشهای مهمی وجود دارد: آیا مردم ایران، حكومت دمكراتیك میخواهند؟ آیا همه مردم ایران با جمهوری اسلامی مخالفند؟ آیا در ایران، نهضت دمكراتیك به طور فراگیر وجود دارد؟ آیا اصولا مردم ایران، تمایلی به پیوستن به چنین جریانی را دارند؟ شناخت دقیقی از این مسائل وجود ندارد. عملكرد آقای خاتمی نشان داد كه جمهوری اسلامی ایران، رفرمپذیر نیست و حداقل پست ریاستجمهوری ظرفیت چنین كاری را ندارد. از این زاویه، حمله نظامی به ایران اشتباه است زیرا به تحكیم نظام جمهوری اسلامی میانجامد. انقلاب نارنجی مانند اوكراین، گرجستان و قرقیزستان در ایران امكانپذیر نیست. در هر صورت و با هر درجهای از موفقیت یا عدم موفقیت در مذاكرات هستهای، آمریكا باید مانند زمان ریگان نسبت به شوروی، ایده دمكراسی نسبت به ایران را در رسانههای بینالمللی حفظ كند. ناآشنایی آمریكاییها با محیط ایران، قطع شدن دسترسی به آن بیش از ربع قرن و نداشتن آگاهی از پیچیدگیهای نظام اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران، دستگاه هیأت حاكمه در آمریكا را به سمت احتیاط، كار جمعی دیپلماتیك جهت انزوا به پیش برده و علاوه بر آن، فكر دمكراسی را در ایران زنده نگه میدارد. ابهام در كلام و عمل ایرانیها به موازات یك نظام چندلایه و پیچیده بوروكراتیك، فهم این كشور را مشكل میكند. از این رو، در آمریكا اجماعی نسبت به مسائل ایران وجود ندارد.
مذاكرات هستهای و سیاست آمریكا در قبال مذاكرات هستهای نمیتواند مستقل از سیاست آمریكا نسبت به كل حكومت ایران باشد. آمریكا با نظام جمهوری اسلامی مشكلات اساسی دارد ضمن اینكه توان تغییر آن را نیز ندارد. تغییر حكومت در ایران صرفا یك تصمیم در واشنگتن نیست و نهادهای مختلف سیاسی و امنیتی در آمریكا به رهیافتها و اقدامات متفاوتی اعتقاد دارند. ابهام در ایران و فقدان اجماع در آمریكا به تداوم وضع موجود انجامیده است. هرچند حمله نظامی به تأسیسات هستهای ایران میتواند زمینه بروز تناقضات سیاست خارجی و دیپلماسی ناكارآمد و سیاستهای نامناسب نظام سیاسی جمهوری اسلامی را فراهم نماید، در عین حال ممكن است به بسیج مردمی منجر شده و ایرانیها را كه به دخالت خارجی حساسیت دارند، حول محور جمهوری اسلامی به اتحاد و همبستگی ملی سوق دهد. تغییر حكومت ایران كار آمریكا نیست اما تبلیغ دمكراسی، طرح مسائل حقوق بشر و تغییر رفتار و جهتگیری سیاستهای ایران اساس منافع ملی آمریكا را تأمین میكند. در نهایت حتی اگر جمهوری اسلامی دو كار را انجام دهد، میتوان با آن كنار آمد:
۱) تقابل با اسرائیل را كنار گذارد و این به معنای به رسمیت شناختن آن نیست بلكه مانند مالزی یا پاكستان با اسرائیل كاری نداشته باشد و حلوفصل موضوع فلسطین را به خود فلسطینیها واگذارد.
۲) جهتگیری سیاسی ایران در مناطق شمالی آسیای مركزی و قفقاز تأمینكننده منافع روسیه نباشد. اگر ایران در سیاست خارجی خود تجدیدنظر كند، آمریكا میتواند با هر نوع نظام سیاسی در ایران تعامل داشته باشد كما اینكه با پادشاهی عربستان و ارتشیهای پاكستان و اسلامیون معتدل تركیه، تعامل داشته بلكه كار استراتژیك میكند. با جهتگیری جدید در سیاست خارجی ایران، موضوع تغییر رژیم نیز میتواند از دستور كار غیررسمی آمریكا حذف شود.
● نگرش پنجم: معامله بزرگ با ایران
به نظر میرسد كه سیاست هستهای ایران، ناشی از این دو مسئله است:
۱) احساس انزوای سیاسی و امنیتی
۲) افزایش توان بازدارندگی در مقابل تهدیدات اسرائیل و آمریكا
حل و فصل مسائل آمریكا با ایران در آینده با هستهای شدن ایران بسیار مشكل خواهد شد. اگر آمریكا با جمهوری اسلامی هستهای بخواهد مذاكره كند، درواقع ماهیت و مشروعیت آن را پذیرفته است. ایرانیها مذاكرهكنندگان سرسختی هستند و به تغییر دستور كار مذاكراتی و مذاكرات طولانی علاقه دارند و چون آمریكا از مسائل داخلی و سازوكار سیاسی ایران مطلع نیست و یا اطلاعات دقیقی ندارد، در مذاكرات طولانیمدت با ایرانیها ضرر میكند. در فرهنگ ایرانی، مذاكره نشانه ضعف است. آنها سعی خواهند كرد به طور دائم خواستههای خود را گسترش داده و یا تغییر دهند. بیاعتمادی ساختاری طرفین نسبت به یكدیگر اجازه بهبود تدریجی مذاكرات و اثرات مثبت جانبی را نیز فراهم نخواهد كرد. كنگره آمریكا و گروههای لابی یهودی به شدت با معامله بزرگ با ایران مخالف هستند. تنها در وزارت خارجه آمریكا چنین تمایلی برای مذاكره پیرامون كلیت مسائل وجود دارد مشروط به اینكه ایران به حلوفصل اختلافات خود با آمریكا علاقهمند باشد. وقتی بیل كلینتون مطرح كرد كه در مقابل طرح همه مسائل، آمریكا حاضر است جهت دخالت در ایران و كودتای ۲۸ مرداد، عذرخواهی كند، ایرانیها بلافاصله مطرح كردند كه پیگیریهای حقوقی و لطماتی كه ایران خورده است، باید در دادگاه مطرح شود.
معامله بزرگ، به اجماع داخلی طرفین برای حل و فصل اختلافات نیاز دارد كه هماكنون در هر دو كشور وجود ندارد. چه در ایران و چه در آمریكا، جریانهایی وجود دارد كه مخالف عادیسازی هستند. اگر قرار باشد معاملهای بزرگ صورت پذیرد و هر دو طرف دعاوی خود را روی میز بگذارند و با بده بستان به حل اختلافات بپردازند، باید در داخل هر دو كشور چنین تمایل و خواستهای وجود داشته باشد. با توجه به وضع موجود و تقابل طرفین، آمریكا در هر شرایطی نیاز دارد كه ضمن حفظ فاصله از ایران بتواند جمهوری اسلامی را در موضوعات مختلف به ویژه موضوع هستهای و صلح خاورمیانه، محكوم كند.
معامله بزرگ با جمهوری اسلامی ایران امكانپذیر نیست. درآمد نفت از یك طرف و مدیریت پیچیده داخلی در ایران از سوی دیگر، فرصتهای متعددی را برای بقای جمهوری اسلامی ایران فراهم كرده است. تداوم تهدیدات، محدود كردن امنیتی ایران در خاورمیانه،جدی تر گرفتن تحریمهای موجود، فشار وسیع جهانی تبلیغات در ایجاد دمكراسی در ایران و همینطور حفظ كردن جو حمله محتمل نظامی، باید لایههای به هم متصل و گوناگون استراتژی آمریكا نسبت به ایران باشد. كانون این لایههای گوناگون، استراتژی تأخیر است. استراتژی تأخیر، هزینههای برخورد با ایران را تقلیل داده و در عین حال تهدید تهران علیه منافع آمریكا و اسرائیل و تا اندازهای اروپا و كشورهای عربی را تحت كنترل فعلی مذاكرات درمیآورد.
● ملاحظه نویسنده
اگر بخواهیم دیدگاههای سیاستمداران و نخبگان مؤثر در نهادهای مختلف آمریكا را به صورت طیف ترسیم كنیم، شاید طیف زیر به حقیقت نزدیك باشد:
در مجموع سیاستمداران و نهادهای مختلف حكومتی در آمریكا، یك دید حداكثری مبنی بر تغییر حكومت در ایران و یك دید حداقلی مبنی بر تغییر رفتار و سیاستهای ایران در منطقه خاورمیانه دارند. برخلاف موضوع عراق كه در سطح عمومی مردم آمریكا مطرح است، مسئله ایران در افكار عمومی آمریكاییها جایگاهی ندارد و طراحی و نوع رهیافت آمریكا نسبت به ایران، عمدتا در سطح قوه مجریه، مقننه و گروههای فشار شكل میگیرد. سرسختترین نهاد حكومتی ضد جمهوری اسلامی در حكومت آمریكا، كنگره است و دولت یا قوه مجریه در مرحله بعدی قرار میگیرد.
دولت آمریكا كانون كشوقوسهایی است كه در فضای سیاسی كنگره، گروههای فشار و رسانهها وجود دارد. طرف اصلی ایران در آمریكا دولت یا قوه مجریه نیست؛ كنگره آمریكا و گروههای فشار در جهتدهی سیاستهای دولت آمریكا نسبت به ایران، دارای نقش كلیدی هستند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست