چهارشنبه, ۱۸ مهر, ۱۴۰۳ / 9 October, 2024
مجله ویستا

مثل روبات به سیب گاز نزن!


مثل روبات به سیب گاز نزن!
همه‌ی ما گاهی اوقات مدیریت زندگیمان را از دست می‌دهیم، بعضی‌هامون اصلا مدیریتی بر آن نداریم. گاهی اوقات حتی سخته که اشتیاقمان را به زندگی کردن حفظ کنیم. مخصوصا موقعی که هدف‌هایی درازمدت در پیش رو داریم که نمی‌توانیم نتایج آن را تا ماه‌های آینده یا حتی سال‌های آینده ببینیم. از کارمان، از روتین زندگیمان خسته می‌شویم و فکر می‌کنیم کار‌هایی که می‌کنیم بیهوده است.
▪به «سادگی» بازگردید:
خانه‌تان را تمیز کنید، آنچه را که لازم ندارید دور بیاندازید (یا به کسی که نیاز دارد بدهید) دور و برتان را خلوت کنید. «سادگی» فقط مربوط به محیط زندگی نیست. با خودتان خلوت کنید ذهنتان را Defrag کنید! چیز‌هایی خیلی خیلی کوچکی هستند که ما را آزار می‌دهند و خودمان از وجود آنها بی‌خبریم. شاید سر یک موضوع کوچک از کسی رنجیده‌اید، ولی وقتی با آرامش از زاویه‌ای دیگر به موضوع نگاه می‌کنید ببینید این موضوع کوچک اصلا ارزش فکر کردن ندارد.
▪ «برچسب» نزنید:
این خیلی مهمه! شناختی که ما از خیلی از چیزها در زندگی داریم با گذر زمان و تاثیرپذیری از فرهنگ و محیط زندگیمان بوجود آمد‌ه‌اند و آنچه ما می‌بینیم برچسبی است که ذهنمان بر آن زده نه حقیقت.
بیایید یک تمرین باهم انجام دهید، به دور و برتان نگاه کنید و چیزی را انتخاب کنید و به آن نگاه کنید. ذهن شما حالا بلافاصله دنبال برچسب آن جسم می‌رود. حالا رویتان را برگردانید و نفسی عمیق بکشید و دوباره به آن نگاه کنید ولی اجازه ندهید ذهنتان برچسب آن را پیدا کند. می‌دونم سخت است، آرام باشید و فقط نگاه کنید. سعی کنید چیزی در آن ببینید که هرگز ندیده بودید.
بگذارید مثال بزنم، مثلا من یک بچه‌ی کوچک را کنارم می‌بینم که روی زمین نشسته و با اسباب بازی‌هایش بازی می‌کند و سر و صدا می‌کند. بسته به شخصیتم ذهنم برچسب‌های مختلفی به آن می‌زند. مثلا اینکه «تو هیچی از زندگی نمی‌فهمی»، «تو فکر می‌کنی دنیا همین چهار تا اسباب بازیه»، «تو که مشکلات منو نداری!» قرار نیست به وضوح این‌ها در ذهنم خطور پیدا کند بلکه تفکر ضعیفی است که در ضمیر ناخودآگاه بوجود میاید.
حالا سعی می‌کنم دیدم را عوض کنم، نگاه کنم به اینکه آن بچه چطور از همان اسباب‌بازی کوچک بی‌ارزش لذت می‌برد و خوشحال است و من همچنان به اتفاق کوچکی که سال‌ها پیش افتاده فکر می‌کنم.
▪ از هر چیز کوچکی لذت ببرید:
آیا منتظر نشسته‌اید تا کسی در بزند و یک میلیارد تومان به شما هدیه کند؟ آنوقت خوشحال خواهید شد؟! هرگز همچین اتفاقی نخواهد افتاد و اگر شما منتظرش باشید هرگز خوشحال نخواهید شد. دفعه‌ی بعد که خواستید میوه، چای، غذا بخورید از آن لذت ببرید! به نظر پیشنهاد احمقانه‌ایه نه؟ ولی حقیقت داره، ما موقع این لذت‌ها حواسمان به همه جا هست غیر از خود آن لذت، به کاری که قرار است بعدا بکنیم، به آنچه در گذشته انجام داده‌ایم و فقط مثل یک روبات به سیب گاز می‌زنیم تا تمام شود.
می‌توانید در همان چند دقیقه که سیب را می‌خورید فقط به آن سیب فکر کنید، مطمئن باشید کار‌های بعدی‌تان را اینگونه بهتر انجام می‌دهید. اینکه چگونه با زحمت تهیه شده است. خاک، باران، درخت، هوا، آفتاب و اکنون در دست شماست تا از آن لذت ببرید.
▪ کار‌های جدید بکنید:
کار جدیدی را امتحان کنید. کاری را بکنید که همیشه دوست داشته‌اید بکنید اما تاکنون نکرده‌اید. هر کاری که هست سریعا وسایل لازم را آماده کنید و انجامش دهید.
برای کاری که دوست دارید وقت بگذارید: یکی از دلایل خستگی ما از زندگی قید و بند‌هایی است که گرفتارشان هستیم. اینکه باید سر ساعت از خواب بلند شویم و سر ساعت در جای دیگری باشیم و همش در قانون و اجبار زندگی کنیم.
کم کم برنامه‌تان را سبک کنید تا وقت کنید به کار‌هایی که دوست دارید هم برسید. اگر فکر می‌کنید این کار به شما ضرر خواهد زد ۱۸۰ درجه اشتباه فکر می‌کنید!
▪ عوامل ناراحت‌کننده را دور بیاندازید:
همانطور که باید سعی کنیم به آنچه علاقه داریم بیشتر نزدیک شویم باید از آنچه موجب ناراحتی ما می‌شود دوری کنیم. فرقی نمی‌کند شاید یک کانال تلویزیون باشد، یک آدم، یک وبلاگ یا یک خیابان. تحت هیچ شرایطی به هیچ کس و هیچ چیز اجازه ندهید اوقات خوش را از شما بگیرد.
▪ «گیک» درونتان را خوشحال کنید:
این هم خیلی مهم است! همه‌ ما بدون استثنا یک گیک درونی داریم. یعنی وقتی کار خاصی انجام می‌دهیم دیگر گذر زمان را احساس نمی‌کنیم و فقط به آن فکر می‌کنیم. این می‌تواند راجع به هر چیزی باشد. پیدا کنید که نسبت به چه چیزی علاقه‌ای دارید.
▪ قدردان باشید:
هم من و هم شما هزار بار از این توصیه‌ها شنیده‌ایم، این هزار و یک بار! فقط سعی کنیم به خاطر داشته باشیم که قدردان باشیم. قدر چی؟ قدر چشمانی که دارد این سطور را می‌خواند قدر دست سالمی‌ که ماوس را به زیبایی حرکت می‌دهد.
▪ فقط منتظر «نتیجه» نباشید:
آیا شما برای امروز زندگی می‌کنید یا برای رسیدن به آنچه در آینده می‌خواهید؟ اگر مرتب برای رسیدن و دیدن نتیجه‌ی هدف‌های متعدد‌ دست و پا بزنیم کی می‌خواهیم از زندگی لذت ببریم؟
گاهی اوقات مراحل رسیدن به یک هدف خیلی بهتر از نتیجه‌ی آن است. پس از تلاشی که برای رسیدن به یک هدف می‌کنید لذت ببرید. مثل مادری که کودکش را بزرگ می‌کند. اگر بچه‌ای وجود نداشت و آدم‌های جدید ۴۰ ساله به دنیا می‌آمدند با همسر و کار و خانه و زندگی جالب بود؟ زیبایی در این است که کودک مرحله به مرحله با کمک دیگران رشد می‌کند و ما از مراحل رشد آن لذت می‌بریم و اینکه وقتی بزرگ می‌شود، هم به آن علاقه داریم، چون می‌دانیم برایش زحمت کشیده‌ایم و آن زحمت‌ها به صورت خاطره‌هایی خوش به یادمان می‌آیند.
منبع : خبرگزاری ایسنا