جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا
جنگ روانی به مدد رسانه
جنگ اطلاعات جزئی لاینفک از جنگ نرم است و به واقع جوهره آن را تشکیل میدهد. جنگ اطلاعات در قالبهایی از جمله (ایجاد اختلال در رد و بدلهای الکترومغناطیسی ودادهها..) در جنگ الکترونیک،(جنگ ماهوارهای و دزدی دادههاو...) در جاسوسی و هم چنین در قالب (طراحی و هدایت افکار مردمان و سپاه و...) با عنوان پروپاگاندا و تبلیغات میتواند خود را به عرصه ظهور رساند. به جاسوسی که خود یکی از ارکان جدانشدنی جنگ دادهها و اطلاهات است در نوشته “جاسوسی فرانوین” پرداختیم.به بحث جنگ الکترونیک وسایبرنتیک به امید خدا در نوشتههای بعدی خواهیم پرداخت ولی موضوعی که کمابیش به روز است مسئله جنگ رسانهای و روانی است.
در جنگها و به خصوص جنگهای جدید و به ویژه جنگ نامتقارن و نا همگن افکار عمومی نقش بسیار مهم و غیر قابل انکاری را بر عهده دارند.ما معمولا به مفهوم واژگان”جنگ نا متقارن” بیشتر در تقابل سخت و به واقع زمانی که توازن قوا مثلا در یک منطقه دستخوش تغییر میشود برخورد میکنیم و آن را در مقابل “توازن قوا” مثلا در یک منطقه قرار میدهیم که درست هم هست ولی واقعیت اینجاست که این مفهوم در جنگ نرم و به واقع جنگ روانی نقش بی بدیلی دارد.
برای درک مفهوم “جنگ روانی” میتوان به تعریف وزارت جنگ آمریکا اشاره کرد که در کتابی تحت عنوان «در صحنه نبرد» در سال ۱۹۵۵آورده شده است.در این کتاب مفهوم جنگ روانی چنین تعریف شده:
«جنگ روانی استفاده برنامه ریزی شده از تبلیغات و سایر اعمالی است که قبل از هر چیز با هدف تأثیر بر نظرات، احساسها، موانع و رفتار جوامع دشمن، بی طرف یا دوست و به شیوه ای خاص که برای دستیابی به اهداف جبهه خودی صورت میگیرد.»در این تعریف، مفهوم جنگ روانی در دایره ای وسیع مطرح شده است و اعتقادش بر این است که این استراتژی، تمام جوانب امر تأثیرگذاری بر رفتار توده ای از انسانها را دربرمی گیرد.
شگردهای نوین جنگ روانی تقریباً از جنگ جهانی دوم ظهور پیدا کرد، همان گونه که صلاح نصر در کتاب خود «جنگ روانی» مینویسد:
«اهمیت جنگ روانی در آلمان هنگامی که آلمانیهای شکست خورده در جنگ جهانی اول در پی آن برآمدند تا علل شکست خود را دریابند، افزایش یافت.»
صلاح نصر در این مورد مینویسد:«جنگ روانی که جدیدترین سلاح جنگی است علیه فکر، عقیده، شجاعت، اطمینان و میل به جنگیدن عمل میکند و جنگی دفاعی و هجومی به شمار میرود، چرا که در عین تقویت روحیه ملت و سربازان خودی، به شکستن روحیه دشمن میپردازد.
جنگ روانی قسمتی از جنگ همه جانبه است که پیش از شروع و در حین نبرد و حتی در پایان نبرد هم ادامه خواهد داشت،چرا که این نوع جنگ تابع قوانین و شیوههای جنگ عادی نیست و بر مبنای توصیفی که از صحنه نبرد یا سازماندهی عملیات جنگی ارائه میشود یا بر طبق انواع مختلف عناوین عملیات جنگی قابل تعریف نیست.»
وی همچنین معتقد است:« غالباً پیروزی یا شکست در جنگ روانی، پس از گذشت ماهها و شاید سالها از اجرای آن معلوم میشود. در عین حال، پیروزی در این جنگ ممکن است قاطع باشد _ هر چند که ممکن است برآورد کمی آن دشوار به نظر آید- همانگونه که شکست در آن ممکن است شکستی کشنده- هر چند غیرملموس باشد، ولی امکان درک و آگاهی بر این امر وجود دارد.»
پیچیده شدن تکنولوژیهای ارتباطی و قدرت گسترش پوشش دهی آنها بر سراسر جهانی روند تاثیرگذاری بر تودهها را افزایش داده است.
هربرت مارکوزه در کتاب انسان تک ساختی صراحتاً اعتراف میکند که: «تبلیغات امروز (غرب) بدنبال آن نیست که درست را از نادرست و حقیقت را از اشتباه باز شناسد، بلکه شخصاً آنچه را که بخواهد بصورت حقیقت یا اشتباه به ذهن آدمیان تحمیل میکند و آنرا در برابر کاری انجام شده قرار میدهد و نیز از نظرگاه گوبلز، وزیر تبلیغات آلمان نازی، «کار تبلیغ فقط در کنترل خدمات اطلاعاتی و هنری خلاصه نمی شود، بلکه تبلیغات وسیله ای است برای کنترل تمام امور زندگی و تفکرات جهانی».رسانههای جمعی با قدرت اعجاب انگیزی که دارند قادرند جوامع گوناگون و متفاوت از هم را در دوردست ترین نقاط دنیا در یک جریان فکری مشترکی رهنمون کنند و بدون این که ارتباط مستقیمی با پدیدهها و حادثههای اتفاق افتاده داشته باشند تحت تاثیر جریان اطلاعاتی منظم در مورد مسئله خاصی به اجماع فکری برسانند.
به گونه ای که آلوین تافلر، از منتقدان تکنولوژیهای ارتباطی با پیش بینی آینده این وسایل معتقد است:
«در بحرانهای سیاسی آینده در جهان، تاکتیکهای اطلاعاتی حرف اول را خواهند زد. او معتقد است که محور مانورهای قدرت در آینده را همین تاکتیکهای اطلاعاتی تشکیل خواهند داد و این تاکتیکها چیزی نیست جز«قدرت دستکاری اطلاعات »که بخش عمده آن نیز حتی پیش از آنکه این اطلاعات به رسانهها برسد، انجام خواهد شد.»
پروفسور حمید مولانا، در مقاله ای با نام «جنگ روانی و فریبکاری رسانهها» مینویسد:
«مطالعه اخیر موسسه مربوط به «انصاف و درستکاری در اطلاع رسانی» در گزارش اخیر خود خاطرنشان میکند که ۷۶ درصد از مدعوین برنامههای گفت وگوی تلویزیونی و رادیویی آمریکا در ماههای مصادف با حمله نیروهای نظامی آمریکا به عراق از مقامات رسمی جنگ طلب آمریکا بوده اند و منابع و برنامههای مخالف یا ضدجنگ کمتر از یک درصد برنامههای رسانه ای الکترونیکی آمریکا را شامل میشده است.
تعریف جنگ رسانهای (Media Warfare):
« استفاده از رسانهها برای تضعیف گروه و مجموعه هدف با بهره گیری از توان و ظرفیت رسانهها(اعم از مطبوعات، خبرگزاریها، رادیو، تلویزیون، اینترنت و اصول تبلیغات).»
جنگ رسانه ای یکی از برجسته ترین جنبههای«جنگ نرم»( (Soft Warfare و«جنگهای جدید بین المللی» است.
جنگ روانی به عنوان یک موئلفه اصلی جنگ نرم، از طریق رسانه به عنوان تاثیر گذار ترین عامل بر روند تفکر جامعه، اعمال میشود و ارتباطی مستقیم با موضوع افکار عمومی دارد و همان طور که بر می آید تاثیری عمیق بر انگارههای ذهنی مجموعه هدف اعمال میکند.
ولی در واقع جنگ روانی ریشه در تاریخ دارد.
زمانی که سپاهی به جایی حمله ور میشد طبلها را برای به هراس در آوردن سپاه دشمن به صدا در می آورد.
در واقع جنگ رسانهای از تاریخ باستان تا امروز وجود داشته و جزء لاینفک سیاست ابرقدرتها و قدرتها بوده است و آنچه امروز کیفیت و کمیت این جنگها را عوض کرده،توسعه زیر ساختهای رسانهای و تکنولوژیکی در یک قرن اخیر است.
در یکی از جنگهای معاویه با امام علی (ع)وقتی که معاویه خود را در برابر سپاه امیر المومنین(ع) عاجز دید به هم فکری عمرعاص در شب به پای کوبی و طبل زندی پرداخت تا وانمود کند که سپاهی عظیم و غیر قابل مقاومت در اختیار دارد و توانست سپاهیان علی (ع) را مرعوب و هراسان سازد.
در جنگ دیگری که رخ داد قرآنها را بر سر نیزه کردند و در دل سپاهیان شک انداختند.
جنگ رسانهای را در دنیای اسلام، معاویه علیه امام علی(ع) آغاز نمود.
از جنگ دوم جهانی به بعد،این جنگ رسانهای به یک رشته علمی و استراتژیک تبدیل شد که شاکله اصلی قدرت نظامی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کشورهایی مثل آمریکا و... را تشکیل میدهد.در سپیده دم ۳ فوریه ۱۹۴۳، یک میلیون آلمانی از رادیوی رژیم نازی آلمان این خبر را شنیدند،
«زیر پرچم صلیب شکسته، برافراشته بر فراز ویرانههای شهر استالینگراد، آخرین نبرد صورت گرفت. امرای ارتش، افسران، درجه داران و سربازان شانه به شانه ایستادند و تا آخرین نفس جنگیدند. آنان بی هدف قربانی نشدند، آنان جان باختند تا آلمان زنده بماند».
این گزارش یک دروغ آشکار بود؛ واقعیت این بود که ارتش ششم آلمان نازی، تاب مقاومت در برابر قدرت برتر لشکریان شوروی را نیاورد و تسلیم شد. این رویداد هیتلر راخشمگین ساخت و به فرمان او، این حقیقت کتمان شد.
جنگهای جدید بر دو پایه استوار خواهند بود: صحنه کارزار و اذهان عمومی.
زیرا که حتی با نزدیک بودن به پیروزی و یا واضح بودن برتری قوا در صحنه کارزار،باز هم اگر پشتوانه اذهان عمومی به صحنه نبرد وصل نباشد باز شکست هدیه غیر قابل انکار نبرد است.نمونه بارز آن جنگ ویتنام است.
شاید از این جهت است که سرعت از عوامل تعیین کننده در جنگ است و آینده جنگ را معلوم میکند و تاریخ نشان داده “عدم مقبولیت عامه یک جنگ” که از طولانی بودن آن حاصل شده، حتی اگر در اول با حمایت افکار عمومی پی ریزی شده باشد باز به دلیل طولانی بودن جنگ مشروعیت خود را از دست خواهد داد.به همین علت است که “هانتینگتون” در مقاله انتقادی خود در سال ۱۹۸۶ نسبت به روش جنگ آمریکا اعتراض میکند وبه اصول پنجگانه “جنگ آمریکایی” اشاره میکند و میگوید: هدف باید «پیروزی در یک مرحله» باشد.
افکار عمومی آمریکا از ریخته شدن تدریجی و دراز مدت خون آمریکاییها حمایت نخواهند کرد.
همین امر خود تایید گفتههای مذکور است.
در هر دو جبهه اذهان عمومی و صحنه کارزار فرماندهانی که قادر به بهره گیری بهتر از ابزار کنترل و مدیریت(c۲-نرم) انگارههای ذهنی باشند، می توانند افکار عمومی را با خود همراه ساخته و مخالفان را بفریبند و یا منزوی سازند و نیروهای خودی شده را در جبهه دفاع از اهداف خود سازماندهی نمایند.
شواهد بسیاری وجود دارد که مؤید تأثیرات غیر قابل انکار رسانهها در مدیریت و شکل دهی افکار عمومی است.
دقیقاً به همین دلیل است که مارشال مک لوهان میگوید: «جنگهایی که در آینده رخ خواهند داد به وسیله تسلیحات جنگی و در میدانهای نبرد نخواهند بود، بلکه این جنگها به دلیل تصوراتی رخ خواهد داد که رسانههای جمعی به مردم القاء میکنند.(لطفا به نوشته جنبش نرم افزاری_۲ بخش مربود به تحلیل گفته “جنگ تمدنها” و نوشته “جنگ در دوران ما_۱” بخش مربود به «جنگ فضیلتمند و نظریههای مجازی» مراجعه شود)رسانهها درشکل دادن به تصورات مردم و هدایت افکارعمومی نقش تعیین کننده ای دارند. از اینرو قدرتهای سلطه جو برای تحقق اهداف خود، به کارکرد مؤثر رسانهها در جنگ و طرح ریزی جنگ رسانه ای یا جنگ روانی رسانهای توجهی جدی دارند.
رسانهها همان طور که در مثالهای بالا ذکر شد میتوانند حقایق را وارونه نمایش دهند، کتمان کنند، تحریف یا سانسور نمایند و یا با انعکاس برخی اخبار واقعی و غیر واقعی به تهییج و تحریک و یا آرامش افکار عمومی بپردازند.
هدف ومخاطب، اینگونه برنامه ریزیها الزاما مردم کشورهای بیگانه یا نیروهای دشمن نیست و مردم کشور خودی نیز بعنوان هدف این فعالیتها قرار داده میشوند.
از اهداف چنین برنامههایی میتوان به«تغییر و آلودگی محیط به نفع مهاجم»، «نفوذ در افکار عمومی و گمراه کردن آن»، «بسیج فکری مردم»، «شخیصتکشی و شخصیتسازی»، «کوشش در شکست اراده مقاومت»، «نفاق و تفرقهانگیزی میان نخبگان و جناحهای مختلف»، «مشغول کردن دولتمردان و سردمداران و روزنامهنگاران به مسائل جزئی و منحرف کردن آنان از مسائل اساسی» و «فراهم کردن محیط برای زد و خوردهای داخلی و خارجی» را نام برد که نتیجه این جنگ، هم ابعاد خارجی و هم ابعاد داخلی دارد.
در اروپا و آمریکا وقتی به آثار متخصصانی که درباره توسعه سیاسی، دموکراسی، مشارکت، اصلاحطلبی و... قلم زدهاند مینگریم، متوجه میشویم که بسیاری از این پژوهشگران از پیشکسوتان رشتههای پروپاگاندا، جنگ روانی، جنگ رسانهای و رسانههای دستهجمعی بودهاند که از اوایل۱۹۲۰ تا.۱۹۵۰ علم شستشوی مغزها و زورآوردن و اجباری کردن عقاید بخصوص را در جامعه نموّ دادهاند.
به عنوان مثال میتوان به پرفسور “هارولد لاسول”، پیشکسوت تئوریهای رسانههای جمعی و یکی از متصدیان اداره ویژه جنگهای روانی برای دولت آمریکا در جنگ دوم بینالملل که در حوزه رسانهها و کنترل نخبگان تحقیق میکرد اشاره نمود، یا از پرفسور” دانیل لرنو” یا همکارش “پرفسور ایتیال دوسالاپول” از دانشگاه ام. آی. تی یا پرفسور “ویلبرشرام” از دانشگاه ایلی نویز و استانفورد آمریکا نام برد که از معروفترین استادان علوم ارتباطات و رسانهها میباشند و ضمن آنکه چند دهه در رشتههای جنگ روانی برای دولت آمریکا تحقیق نمودهاند، با استفاده از امکانات مالی سیا یا امور خارجه آمریکا به نشر آثار خود پرداختهاند.
رضایت، همراهی، ودفاع از سیاستهای حاکمان و سیاستگذاران جنگ رسانهای به عنوان بخشی از جنگ نرم، نتایج مطلوب چنین طرحریزیهایی است.
امروزه رسانهها علاوه بر نقشی که در مقاطع مختلف با تأثیرگذاری سریع دراستحصال شرائط مطلوب واقناع جمعی ایفأ میکنند با برنامههای بلند مدت و استراتژیهای کلان کارکردی نوین با عنوان « تولید رضایت» برای خود ایجاد کرده اند.
در این روش بجای آنکه توان رسانهها برای اقناع افکار عمومی صرف شود. در طولانی مدت، دادههای ذهنی مخاطبین را بگونه ای مدیریت مینمایند که رفتار سیاستمداران در بحرانها دقیقامطلوب نظر آنان باشد.
این روش گر چه زمان بیشتری را میطلبد ولی نتایج بهتر و پایدارتری را در بر دارد.یکی ازشیوههای معمول برای حصول چنین نتایجی استفاده از روشها وابزار تبلیغی است.
مفهوم تبلیغات از ریشه لاتین propagane گرفته شده واز نظر لغوی به معنای«پخش کردن»، «منتشر ساختن» وچیزی را شناساندن است.در تبلیغات سعی بر این است که یک عقیده ویک کردار به طور منظم وجهت دار قبولانده شود.
امروزه امر تبلیغات به اشکال گوناگون و با هزینههای بسیار گزافی انجام میشود تا ذهنیت خاصی را در مخاطب ایجاد کند. در این باره شاید بتوان گفت ایجاد تصویر ذهنی(الگوی ذهنی) از یک پدیده، بخشی از به وجود آوردن آن پدیده است، چرا که ذهنیت، تعامل سایر پدیدههای پیرامونی و محیطی را تحتتاثیر قرار میدهد و باعث بروز کنشها و واکنشهای معین میشود.
نویسنده: حسین اژدر
منبع: روزنامه آرمان روابط عمومی
منبع: روزنامه آرمان روابط عمومی
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست