سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا


رقابت های تلویزیونی و امپراتوری فراموش شده


رقابت های تلویزیونی و امپراتوری فراموش شده
تاسیس شبکه های تلویزیونی خبری با برد فراملی در دو دهه گذشته با اهداف متفاوتی صورت گرفته است. گاه به منظور کسب بازار تجارت خبر و کسب درآمد و گاه برای حفظ هویت ملی، حفظ قدرت و نفوذ منطقه ای، فرافکنی در عرصه بین المللی و حفظ برتری و سلطه در عرصه جهانی بوده است.
روند شکل گیری رادیوهای برون مرزی در جهان طی دو جنگ اول و دوم روشنگر این امر است. ایران به عنوان «امپراتوری فراموش شده» همواره درصدد احیای قدرت گذشته و بازگشت به دوران طلایی از دست رفته بوده است.
هرچند با احتیاط و تاخر فرهنگی رسانه های تازه وارد را پذیرفته و به استخدام درآورده است ولی هرگز اهمیت ابزاری رسانه ها را از نگاهش دور نداشته است. به همین دلیل از نظر پخش ساعات برنامه های برون مرزی رادیویی از چهل سال قبل تاکنون ایران رتبه ای بین ششم تا دهم را در بین ۸۰ تا ۱۴۰ کشور جهان دارا بوده است. کارنامه ای قابل توجه از نظر کمیت برنامه ها که نشان از راهبردی هدفمند در دنیای برون مرزی رسانه ها دارد. هدفی که در مفهوم کلی آن «اثرگذاری» و حضور فعال در جهان پیرامون است.
از دیدگاهی کارکردگرایانه تلویزیون های برون مرزی می توانند نقش های متعددی را ایفا کنند. ابزار سیاست خارجی یا دیپلماسی رسانه ای، ترویج فرهنگ ملی، آموزش زبان ملی به دیگران، فروش کالا و خدمات، آیینه فعالیت های بین المللی، انگاره سازی مثبت از کشور و تبلیغ دکترین سیاسی یا مذهبی از جمله نقش های عمده شبکه های برون مرزی در جهان محسوب می شود. یک شبکه برون مرزی برای ایران امروز می تواند اغلب این نقش ها را ایفا کند.
اما ایفای این گونه نقش ها در چارچوب برنامه های خبری کاری بسیار پیچیده و دشوار است. زیرا خبر به تنهایی می تواند در جهت اطلاع رسانی، هشیارسازی، انحراف افکار عمومی، تبلیغات و آموزش عمومی به کار رود. از این رو یک رسانه خبری می تواند منبعی برای تفاهم بیشتر و توسعه روابط بین دولت- ملت ها باشد و یا به ابزاری ماجراجو و دردسرساز تبدیل شود.
از دیدگاهی جبرگرایانه، شبکه های خبری در جنگ افروزی طی کمتر از دو دهه گذشته نقش آتش بیار یا آتش تهیه را به عهده داشته اند. رویدادهای یوگسلاوی، قتل عام هوتوها و جنگ های خلیج فارس از این دسته اند. از سوی دیگر نقش رهایی بخش برای آنها تصور شده است، به طوری که در اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰ تحولات سیاسی در اروپای شرقی انقلاب های تلویزیونی نام گرفت.
در این رویکرد شبکه های برون مرزی همان نقشی را ایفا می کنند که رادیوهای برون مرزی در فاصله دو جنگ جهانی یعنی تشدید کشمکش های بین المللی و انقلاب های سوسیالیستی از ۱۹۱۷ به بعد ایفا کردند. به عبارتی آنچه رادیو در سه دهه ۱۹۵۰-۱۹۲۰ انجام داد در دوره جدید به عهده تلویزیون گذاشته شده است. بنابر این شبکه های فراملی تلویزیونی فقط در پی برون افکنی یا اطلاع رسانی نیستند، بلکه توسعه منافع نواستعماری را نیز دنبال می کنند.
مدیر شبکه جدید هدف و ضرورت راه اندازی شبکه پرس تی وی را «تحولات پس از ۱۱ سپتامبر و متفاوت شدن فعالیت رسانه ها»، «ایجاد نگاه سوم رسانه ای»، «چشم دومی برای مخاطبان انگلیسی زبان»، «غیرسرگرمی بودن نقش شبکه» و اینکه «ایران و شیعیان کانون توجه جهانی» قرار گرفته اند ذکر کرده است. ارائه چنین ادله ای برای یک مدیر در مصدر امور اجرایی کشور در توجیه تاسیس یک نوع رسانه با بودجه دولتی امری عادی به نظر می رسد.
بخشی از آرزوهای ملی و گاه نگاهی بوروکراتیک به خدمتگزاری است که نمونه هایی از آن را در گذشته نیز می توان یافت. برای مثال آن شب که برنامه رادیو ایران با نطق پادشاه وقت در اردیبهشت سال ۱۳۱۹ روی آنتن می رفت مطالب خبری به چندین زبان از جمله آلمانی، فرانسوی، روسی، عربی و انگلیسی ترجمه شده بود و همه تصور می کردند که دنیا سراپا منتظر شنیدن صدای پادشاه کشور ماست. آنچه در اینجا دشوار به نظر می رسد عملی کردن برنامه هایی است که هرگز در عرصه رسانه های سراسری اتفاق نیفتاده است.
از جمله می توان به فقدان تکثر دیدگاه های سیاسی در برنامه های خبری شبکه های تلویزیونی، سرعت و فراگیری در تهیه و انتشار اخبار داخلی و پذیرش رقابت حرفه ای و تولید خبر تلویزیونی غیرانحصاری در کشور اشاره کرد. رعایت اصول بی طرفی، ایجاد تعادل در گزارش اخبار و قبول اصل چندصدایی در مسائل چندموضوعی به ندرت در سیاست های خبری رادیو یا تلویزیون در کشور دیده شده است.
این در شرایطی است که رقبای تلویزیونی ما در عرصه بین المللی سابقه ای چهل ساله در امر کار حرفه ای در تولید خبر تلویزیونی در عرصه بین المللی دارند و ما هنوز راه را شروع نکرده ایم. تاریخچه خبرگزاری های تلویزیونی ویزنیوز (VISNEWS)، دبلیوآی تی ان (WITN) و تحولات صورت گرفته در ای پی تی وی (APTV) و رویترز تی وی (Reuters TV) و همزیستی آنها با شبکه های خبری ۲۴ ساعته مثل اسکای نیوز (Sky News)، سی ان ان آی (CNNI) و بی بی سی ورلد (BBCW) و توزیع همزمان ماهواره، کابلی و اینترنتی نشان از راه نرفته ماست. از طرفی در دست داشتن سهم بزرگی از مخاطبان بین المللی سرمایه آنهاست.
بنابراین برداشتن قدم های موفق نیازمند به قدم های محکم و استوار اولیه است که باید بر سکوی محکمی تکیه داشته باشد و به نظر می رسد که این سکو هنوز در داخل کشور ساخته نشده است.
در ارتباط با توانمندی حرفه ای همچنین گفته شده است که ۲۶ خبرنگار در حال حاضر در این شبکه فعالیت می کنند و تعدادشان در زمان راه اندازی و پس از آن افزایش خواهد یافت. این تعداد نفرات در مقایسه با دیگران که گاه تا ۱۵۰ خبرنگار حرفه ای دارند سهم اندکی به شمار می رود. هرچند کثرت خبرنگار حتی از نوع ورزیده به تنهایی کافی نیست.
میزان دسترسی به منابع خبری مهم است. در رقابت با شبکه های خبری بزرگ جهان ما چه سهمی از تولید خبر بین المللی را دارا هستیم. از کشور ما تاکنون چه تعداد خبر روی آنتن های بین المللی رفته یا تیتر اول شده و شامل چه موضوع هایی بوده است؟ برای مثال خبر بمباران حلبچه یکی از اخبار کلاسیک و انحصاری ایران بود که بر آنتن همه خبرگزاری ها و شبکه های خبری جهان رفت و دلایل آن واضح است. اما برعکس خبر زلزله بم را شبکه های ماهواره ای ابتدا پوشش دادند. به هر حال مقایسه کمی سهم ما در عرصه اخبار بین المللی چندان مطلوب نیست.
ارزیابی نقاط ضعف و قوت یک شبکه جدید که هنوز در آغاز راه است البته به اندازه دشواری راه نرفته نیست. بنابر این می توان گفت در مقایسه با شبکه های بین المللی در منطقه ضعف هایی اساسی وجود دارد. این ضعف ها در موارد زیر مشاهده می شوند؛ محدودیت در زبان و جغرافیای خبری، کم تجربگی نیروی انسانی، محدودیت های فعالیت حرفه ای، وجود دروازه بانان دولتی، فقدان آرشیو خبری تاریخی، محدودیت های پخش بین المللی و دسترسی به منابع خبری و ستاره ها یا نخبگان سیاست جهان و گاه تقابل در ارزش های خبری حاکم در مقایسه با رقبای جهانی، ملی و منطقه ای.
برای مثال ارزش هایی چون حقوق و آزادی های فردی، مسائل زنان و مسائل زیست محیطی، رابطه دولت و مردم و مواردی نظیر اینها از جمله تفاوت در دیدگاه های حاکم بر دو نوع رسانه های منطقه ای و بین المللی رقیب این شبکه هستند. هر یک از این عوامل می تواند تهدیدی تلقی شده و مانع توسعه این شبکه شود.
در مقابل نقاط قوتی نیز وجود دارد که می تواند به فرصت تبدیل شود. برای مثال اکولوژی رسانه ای در منطقه به گونه ای است که ایران می تواند نقش آلترناتیو را عهده دار شود. مزیت نسبی در عرصه مشترکات فرهنگ و تمدن ایران در جنوب شرقی آسیا و شبه قاره هند، نفوذ مذهبی در برخی از کشور های عربی و جهت گیری سیاسی سلطه ستیزی مشابه با آرمان توده های مردم در بسیاری از کشورهای مسلمان در نیم کره جنوبی و اقلیت های مسلمان ساکن در کشورهای نیمکره شمالی قابل تصور و بعضاً مشهود است. اما حضور در عرصه خبری بین المللی کاری آسان نیست و به قول حافظ «کار صعب است مبادا که خطایی بکنیم». ادعای داشتن «نگاه سوم» برای شبکه جدید زمانی تحقق می یابد که بتوان در عرصه رقابت حرفه ای آن را کسب و حفظ کرد وگرنه تکرار تجربه های ناموفق و غیرضروری است.
حسین افخمی
دکترای ارتباطات و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی
منبع : روزنامه شرق