جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
آشنایی با رشته کوه آلپ
رشته کوه آلپها، یا آلپها (The Alps) معروفترین رشتهکوه جهان است و از نزدیکی شهر نیس در سواحل مدیترانه به شکل یک کمان عظیم تا حوالی لوبلیانا در اسلوونی و وین در اتریش امتداد دارد. میتوان گفت که کوههای آلپ مرز طبیعی و تا حد زیادی مرز سیاسی ایتالیا را با کشورهای همسایهاش فرانسه، سوئیس، اتریش و اسلوونی تشکیل میدهند.
گروه کوههای متعددی به شکل خطالرأس در آلپ وجود دارند، و نیز رشتهکوههای حاشیهای مهمی معروف به پیشآلپها (Pre-alps) در اطراف رشتهی اصلی قرار دارند. رشتهی اصلی در بیشتر جاها از منشأ آتشفشانی (گرانیت و غیره) استن. اما گروههای بیرونیتر (از جمله آلپها برنس: (The Berness Aplsp) بیشتر آهکی هستند.
ویلیام کولیج (W.A.B. Coolidge) (۱۹۲۶-۱۸۵۰ م) کوهنورد و تاریخنگار معروف آلپها، این کوهها را به سه دستهی اصلی تقسیم کرد: گروه یک ـ آلپهای غربی از گردنهی تاند (Col de Tande) تا سیمپلون (Simplon)، گروه دوم ـ آلپهای مرکزی از سیمپلون تا رشن شیدک (Reshen Scheideck) و استلویو (Stelvio)، گروه سه ـ آلپهای شرقی از شن شیدک تا راستاتر تاتوورن (Rastater Tauern). هر یک از این سه گروه به زیرگروههای چندی تقسیم میشود.
بلندترین قلهی آلپها مون بلان Mont Blanc) به معنای کوه سفید) (۴۸۰۷ متر) است و مجموع قلههای مستقل بالای ۴۰۰۰ متر این رشته، ۵۲ قله است و اگر قلههای چندگانه را نیز به حساب آوریم، این تعداد به ۶۲ میرسد (Collomb, ۱۹۷۱). اما این تعداد را تا ۱۵۰ قله نیز گفتهاند، و در سال ۱۹۹۳ یو. آی.ا.ا. (UIAA) و باشگاه کوهنوردی ایتالیا یک فهرست ۸۲ تایی از قلههای ۴۰۰۰ متری آلپها تهیه کردند که به نظر میرسد جنبهی استاندارد پیدا کند. تمامی قلههای ۴۰۰۰ متری به جز یکی (Piz Bernina) در آلپهای غربی و مرکزی قرار دارند. صدها قلهی بین ۳۵۰۰ تا ۴۰۰۰ متر نیز در این رشته کوه وجود دارد.
قسمت عمدهی منطقه را یخ و برف دائمی پوشانده (برف مرز: ۲۴۵۰ تا ۲۹۰۰ متر، بسته به عرض جغرافیایی و شمال یا جنوبی بودن شیبها) و تعداد زیادی یخچال وجود دارد که طولانیترین آنها گریت آلچ (Greal Alctsch) است به طول تقریبی ۲۲ کیلومتر. بعضی از یخچالها تا ۱۲۰۰ متر هم ادامه مییابد، اما به طور کلی یخچالهای آلپ (مانند دیگر نقاط جهان) در حال عقبنشینی هستند و در این مورد اختلاف قابل ملاحظهای بین شرایط کنونی و سالهایی که کوهنوردی پا گرفت، وجود دارد. در ۱۵-۱۰ سال اخیر این عقبنشینیها بسیار شدیدتر بوده، بهگونهای که در تابستان ۷۹ که ما در پناهگاه هورنلی (Hornli) متر هورن بودمی، کارکنان آنجا میگفتند پس روی یخچالها کاملاً مشهود است؛ خود من هم با توجه به عکسهایی که مترهورن دیده بودم، از کوچ بودن نسبی یخچال پای دیوارهی شمالی تعجب کردم.
دار مرز (مرز بالایی رویش درختان) بین ۱۷۰۰ تا ۲۱۵۰ متر است، و ارتفاع بلندترین روستایی که در تمام فصول سکنه دارد، ۲۱۵۰ متر است.
در کوههای آلپ تعداد بیشماری هتل، مهمانپذیر، پناهگاه و جانپناه وجود دارد، و در عین حال خدمات جانبی بسیاری مانند راهنمایان حرفهای، گروههای نجات و انواع وسایل حمل و نقل کوهستانی در دسترس است. در واقع وجود بیش از حد تسهیلات، کوهنورد طبیعتگرا را آزرده میسازد؛ دستکم در مراکز معروف و مهم که ما هم چندتاییشان (کورمایور، شامونی، زرمات، گریندلوالد، گاناتسی) را دیدیم، و کوههای اطراف این مراکز، تقریباً هیچ جا چشمانداز شما عاری از مصنوعات (تلهکابین، تلهسی یژ، قطار، پناهگاه، هتل، جاده، پله، طناب ثابت و مانند آنها) نیست. در نقاطی که کوهنوردی سابقهی بیشتری دارد، مانند شامونی، این امر سخت به ذوق میزند: علاوه بر تسهیلات یاد شده. در مسیری مانند مِر دوگلاس (Mer do Glace) اگر برای لحظاتی هم میخواستی غرق در طبیعت بشوی، صدای هلیکوپتری در بالای سر که لابد بار به پناهگاهی میبرد، از خلسه بیرونت میآورد.
پیش از بازدیدگرانِ نخستین وارد منطقه شوند، کوهها و یخچالهای بزرگ برای اهالی بومی اهمیت نداشتند. واژهی آلپ (alp، در آلپهای شرقی: alm) برای نامیدن چراگاههای پایین دست به کار میرفت که اشتباهاً توسط بازدیدگران به کل کوهستان اطلاق شد. به همین ترتیب واژهی مون یا مونت (monte, mont) در اصل به معنای گردنه است (ماند مونت مورو: (Monte Moro که تنها پدیدهی بلند کوهستانی مرود استفادهی بومیان بود. بعضی از گردنههای معروف آلپها مورد شناسایی رومیها و احتمالاً اقوام قدیمیتر قرار گرفته بود.
از صعود وترهورن (Wetterhorn) به دست سِر آلفرد ویلز (A. Wills) در سال ۱۸۵۴ ، غالباً به عنوان نقطهای شروع ورزش کوهنوردی یاد میکنند، اما کولیج فهرستی از ۱۳۲ قله (ازجمله خود وترهورن) فراهم کرده که پیش از آن تاریخ صعود شدهاند. مون بلان در سال ۱۷۸۶ صعود شد (پاکار، بالما (Paccard, Balmat). چندتایی از صعودهای پیش از آن عبارتاند از:
▪ ۱۳۵۸ روش ملون (Roche Melon)
▪ ۱۴۹۲ مون اگویی (Mont Aiguille)
▪ پیش از ۱۶۵۴ کاروندل اسپیتر غربی (Karwendel Spitze)
▪ پیش از ۱۷۴۲ سساپلاندا (Scesaplanda)
▪ حوالی ۱۷۴۲ تیتلیس (Titlis)
▪ ۱۷۷۰ بوئه (Buet)
▪ ۱۷۷۸ تریگلاو (Triglav)
▪ ۱۷۷۹ مون ولان (Mont velan)
▪ ۱۷۸۲ اسکوپی (Scopi)
▪ ۱۷۸۴ سوزنی گوته، دُم دو گوته، دان دومیدی (Dent du midi, aig. and dome du Gouter)
این صعودها، وقایعی جداگانه بودند. نخستین شناسایی کنندگان واقعی کوههای بلند آلپ، دوسوسور (H.B. de Saussurel) و راهب پلاسیدوس (Placidus) در اواخر قرن هجدهم بودند. با آن که پیش از ۱۸۵۴، کارهای شناسایی (و صعودهای) قابل توجهی انجام شده بود، اما دورهی بین این سال و ۱۸۶۵ (سال صعود مترهورن) به عصر طلایی یا سالهای غلبه بر قلههای بلند معروف شده است، گرچه لامیژ (La Meijc) تا ۱۸۷۷ صعود نشده ماند. از ۱۸۶۵ تا ۱۹۱۴ به عصر نقرهای معروف است که طی آن به جای قلهها، مسیرها اهمیت یافتند و بسیاری از یالهای دشوار و قلههای کوتاهتر (مثلاً درو Dru) صعود شدند. پس از جنگ جهانی اول، مرتباً مسیرهای دشوارتر، به ویژه مسیرهای دیوارهای صعود شدهاند و انجام صعودهای زمستانی بسیار دشوار مورد توجه قرار گرفتهاند.
بیشتر قلههای ۴۰۰۰ متری آلپها (۴۲ تا) در گروه آلپهای پناین (pennine Alps) که مشترک میان سوئیس و ایتالیا است، قرار دارد. هفت قله از نه قلهی بالای ۱۴۰۰۰ فوت (۴۲۶۷ متر) آلپها نیز در همین گروه قرار دارد (مونت روزا، دُم، لیسکام، ویس هورن، مترهورن، دان بلانش، گران کومبن). فهرست زیر ده قلهی بلند آلپها را نشان میدهد:
۱) مون بلان (۴۸۰۷ متر) در مرز فرانسه و ایتالیا
۲) مون بلان دوکورمایور (Mont Blanc de Corumayear) (۴۷۴۸) در مرز فرانسه و ایتالیا
۳) مونت روزا (Monte Rosa) (۴۶۳۴ متر، دارای ۱۰ قله) در مرز سوئیس و ایتالیا
۴) دُم (Dome) (۴۵۴۵ متر) در سوئیس
۵) لیسکام (Lyscamm) (۴۵۲۷ متر، دارای ۲ قله) در مرز سوئیس و ایتالیا
۶) وایس هورن (Weisshorn) (۴۵۰۵ متر) در سوئیس
۷) تِش هورن (Taschhorn) (۴۴۹۱ متر) در سوئیس
۸) متر هورن (Matterhorn) (۴۴۷۷ متر، دارای دو قله) در مرز سوئیس و ایتالیا
۹) پیکو لوئیجی آمادئو (Picco Luigi Amadeo) (۴۴۶۹ متر) در ایتالیا
۱۰) مون مودی (Mont Maudit) (۴۴۶۵ متر) در مرز فرانسه و ایتالیا
کوههای آلپ، خاستگاه کوهنوردی بودهاند و از اینرو نقشی بیبدیل در تاریخ این ورزش دارند، به طوری که در زبانهای اروپایی، واژهی آلپسینیسم Alpinism یا Alpinisme به معنای کوهنوردی (پیمایش کوههای بلند، پیمایش فنی کوهها) به کار میرود. در این رشته کوه امکان همه نوع صعود هست: دیوارههای بلند شمالی (ایگر، مترهورن، گراندژوراس …) ، سوزنیهای صاف گرانیتی (درو، میدی …)، صخرههای آهکی پیچیده (دولومیتها …)، سنگ کوتاه، دیوارههای یخی، مسیرهای ترکیبی و … به همین دلیل تقریباً تمامی شاخههای کوهنوردی از این منطقه پا گرفته یا در آن پرورده شدهاند.
همچنین بیشتر کاشفان و صعود کنندگان دیگر کوههای بزرگ جهان مانند هیمالیا، قراقوروم، قفقاز، آند، در میان آلپها پرورش یافتند و از آنجا عزم کارهای بزرگتر کردند.
به هر صورت گشت در این کوهها ـ در هر نقطهی آن ـ برای کسی که با تاریخ کوهنوردی اندکی آشنایی دارد، تداعی کننده ماجراهای بزرگ مردان بزرگ کوهستان است؛ به هر منطقهای که پا میگذاشتیم، از ورای هیاهوی حاضران و امکانات بیشماری که کوهپیمایی در آلپها را به گردشی در باغ ملی یا «شهرِ بازی» شبیه کرده است، خاطرهی مردان جوری در ذهنام نقش میبست که با شور و شوق خارقالعاده، توان شگرف خود را صرف شناسایی و پیمایش این پدیدههای شگفتانگیز کردند که پیش از آن متروک بود و زیستگاه موجودات وحشتناک فرض میشد.
مارمولاتا: شهرک کاناتسی مبدا صعود این قلهی ۳۳۴۳ متری (بلندترین قلهی دومیتها) و کلاً بخش غربی منطقهی دولومیتها است. این شهرک در ناحیهی تیرول جنوبی (South Tyrol) قرار دارد که تا پیش از جنگ دوم متعلق به اتریش بود و پس از آن به ایتالیا منضمن شده است. زبان اصلی مردم این منطقه آلمانی است، اما زبان ایتالیایی را هم میدانند.
منطقهی دولومیت (Dolomites) نام خود را از سنگ دولومیت (سنگ آهکی منیزیومدار) گرفته است که سنگ غالب این بخش از کوههای آلپ است. ویژگیهای این نوع سنگ سبب شکلگیری برجها سوزنیهای کوچک و بزرگ شده است. این منطقه شباهت زیادی به منطقهی بیستون دارد، اما برجهای آن مشخص و مستقلتر هستند و در جبههی شمالی کوه یخچالهایی به چشم میخورد.
ما از کاناتسی که ۱۴۶۸ متر ارتفاع دارد به روستای آلبا (Alba) رفتیم که یک مرکز اسکی و کوهنوردی است. با حدود یک ساعت و نیم پیادهروی از آلبا، ابتدا به نقطهای به نام پینا (Penia، ۱۵۵۶ متر) و سپس به پناهگاه کونترین هاوس (Contrin haus، ۲۰۱۶ متر) رسیدیم. تا این نقطه، مسیر از میان جنگلهای سوزنی برگ میگذشت، و پس از آن کوهستان شکل علفزار به خود گرفت که تا حدود دو ساعت دیگر همین حالت را داشت و بعد مسیر صخرهای شد. در تمام مسیر تابلوهای کوچک چوبی راه را نشان میدهد. و روی قسمتهای صخرهای، هر جا که راه دشوار میشد، طناب ثابت و میلگرد نصب شده بود. از کونترین هاوس تا قلهی مارمولا تا حدود ۵/۴ ساعت راه است، ولی ما در اواخر مهرماه در منطقه بودیم و آن روز هوا ابری بود و برف ملایمی میبارید، و هیچ کس در منطقه نبود. به این دلیل از ابتدای بخشهای سنگی برگشتیم.
این مسیر، راه صعود مارمولاتا از جبههی جنوبی است، و در آنجا صخرهها و دیوارههای آهکیِ بدون یخ و برف دائمی شباهت زیادی به دیوارههای مهم ایرانی دارند و با توجه به این شباهت به نظر میرسید که گشودن راههایی از میان این دیوارهها برای کوهنوردان ایرانی چندان مشکل نباشد.
نخستین صعود قلهای در دولومیتها، صعود مونت پلمو (Monte Pelmo) به دست جان یال (John Ball، نخستین رئیس باشگاه آلپاین) بود که به سال ۱۸۵۷ انجام شد. معروفترین صعود منطقه صعود جبههی شمالی سیماگراند (Cima Grinde) است که در سال ۱۹۳۳ به دست کومیچی (E. Comici) و دیماه (Dimai) انجام شد.
▪ ایگر: این کوه بسیار معروف به ارتفاع ۳۹۷۰ متر در بخش برنس آلپها (Bernese Alps) قرار دارد. دیوارهی ۱۸۰۰ متری شمالی (و در واقع شمال غربی) این کوه ـ که شهرت قله، بیشتر به خاطر تلاشهای انجام شده روی آن است ـ به شکل یک مثلث عظیم مقر، مشرف به شهرک گریندلوالد (Grindelwald) سوئیس قد برافراشته است. این دیواره که به آن ایگرواند (Eigerwand) میگویند، به همراه دیوارههای شمالی مترهورن و گراندژوراس، سه گانه (trio) معروف آلپها را تشکیل میدهند. نخستین صعود ایگرواند در سال ۱۹۳۸ انجام شد (A. Heckmair, W. Vorg, H. Harrer, F. Kasparek)، پیش از این تاریخ شش نفر ضمن دو تلاش برای صعود از این جبهه کشته شده بودند. بعدها نیز این دیواره کشتههای بسیاری گرفت و به این ترتیب شهرتی هراسانگیز یافت.
راه معمولی برای صعود قله، یال غربی است که نخستین بار در سال ۱۸۵۵ صعود شد (Barrington, Almer, Bohren) از گریندلوالد (۱۰۳۴ متر) با حدود سه ساعت راهپیمایی در یک مسیر جنگلی که مانند دیگر نقاط معروف آلپها با تابلو و نیمکت و راه پاکوب تجهیز شده، میتوان به کلاین شایدگ (Klein Scheideg) (۲۰۶۱ متر) که نقطهی شروع حمله به دیواره است، رسید. بگذریم که با یک بلیط گران قیمت قطار چرخ دندهای میتوان نه تنها به اینجا، که از دل کوه ایگر تا گردنهی یونگ فرائو (Jungfrau joch) به ارتفاع ۳۴۵۴ متر رسید. روی این گردنه یک رصدخنه و یک «قصر یخی» دائمی ساخته شده است. سابقهی ساخت قطار یونگ فرائو به اواخر قرن نوزدهم باز میگردد! به هر صورت برای ما راهپیمایی در زیر باران پاییزی تا نزدیکی کلاین شایدگ، بسیار دلچسبتر و البته با صرفهتر بود.
گرایندلوالد به دلیل دیگری هم شهرت دارد: سرآلفرد ویلز (۱۹۱۲-۱۸۲۸ م) صعود بسیار معروف خود به وترهورن (در سال ۱۸۵۴) را از این نقطه شروع کرد. این صعود، چهارمین صعود قله بود، اما با گزارشی که ویلز از آن نوشت، به عنوان نقطهی شروع ورزش کوهنوردی و سرآغاز عصر طلایی کوهنوردی (The Golden Age) معروفیت یافت.
▪ مون بلان: بلندترین قلهی اروپای غربی، و از مهمترین و معروفترین کوههای جهان است. شهرت مونبلان نه فقط به خاطر ارتفاع آن، بلکه به دلیل تنوع صعودها و نیز اهمیت تاریخی آن است. این قله به فاصلهی کمی در جنوب شامونی (Chamonix، در فرانسه) و در مرز ایتالیا قرار دارد، البته قلهی آن کلاً در فرانسه است. در اطراف قلهی مون بلان، فلههای بالای ۴۰۰۰ متر و مهم دیگری قرار دارند که با یالهایی به آن متصل میشوند: قلهی دُم دو گوته (Dome de Gouter) در شمال غرب مون مودی (Mont Blanc du Tacul) در شمال شرق، مون بلان دو کورمایور (Monte Blanc du Tacul) در جنوب. کورمایور شهرک اصلی جنوب (سمت ایتالیای) مون بلان است.
راههای سادهی صعود مون بلان از شامونی است، و معمولیترین راه از نیدِگل (Nis d’Aigle) (آشیانهی عقاب) در جنوب غربی شامونی آغاز میشود. از نیدِگل (۲۴۷۰ متر) با ۵-۴ ساعت پیادهروی به پناهگاه گوته (۳۸۱۷ متر) میروند و شب را در آنجا میگذرانند. در روز دوم با حدود ۵ ساعت بالاروی به قله میرسند، و همان روز به شامونی برمیگردند. در بازگشت معمولاً به پناهگاه والو (Vallot) (۴۳۶۲ مرت) و از آنجا به سوی شرق و گردنهی دُم (Col du Dome) گراند مولت (Grands Mulets) پلان دُلِگوی (Plan de Paligulle) (۲۳۰۰ متر) میروند. از پلان دُلگوی یک خط بالابر تا شامونی میرود. این مسیر دشواری فنی ندارد، اما داشتن طناب، کلنگ و کفش یخ (Crampons) لازم است.
در شامونی مجسمهای از میشل گابریل پاکار (۱۸۲۷-۱۷۵۷ م) پزشک اهل شامونی، و راهپیمای محلی اوژاک بالما (۱۸۳۴-۱۷۶۲ م) که نخستین صعود مونبلان را به سال ۱۷۸۶ انجام دادند، نصب شده است. در حالی که بالما با انگشت خود قلهی مونبلان را نشان میدهد. اما شگفت و تبعیضآمیز این که بر پایهی مجسمه فقط نام پاکار حک شده است؛ لابد یک «بلد» و باربر محلی را قابل ندانستهاند که نامش در کنار کارفرما و استخدام کنندهاش ثبت شود! و البته لازم به ذکر است این موضوع که کدام یک از آن دو نفر نقش اصلی را در یافتن راه صعود داشته، موضوع جزو بحثی ۱۵۰ ساله بوده است تا آن که سرانجام تاریخنگاران و محققان کوهنوردی، رأی به نقش برتر پاکار دادند.
ما در مردادماه در شامونی بودیم و در این ماه، انبوه گردشگران آنجا را به هئیت بازار مکارهای در آورده بودند؛ اما حتی در چنان هیاهویی نیز میشد گوشهی خلوتی یافت. اگر در «درهی شامونی» از شهرک شامونی به سوی شهرک آژرانتیر (Argentiere) برویم، از محلی به نام لهبوا (Les Bois) میتوان سوزنی عظیم درو (Dru) را دید که یکی از خیرهکنندهترین چشماندازهای آلپ است. این هرم پرهیبت دارای دو قلهی بزرگ (Grand) (۳۷۵۴ متر) و کوچک (Petit) (۳۷۳۳ متر) است. ما حدود ۶ صبح از لهبوا به سوی مونتتور (Montenvers) راه افتادیم؛ مسیر از میان جنگ میگذشت و بسیار خلوت بود (بیشتر گردشگران با قطار چرخدندهای از شامونی به آنجا میروند)، حتی یک بز کوهی دیدیم که برخلاف کل و بزهای ایرانی که از کیلومترها فاصله از دست آدمیان فرار میکنند(!) با آرامش و در فاصلهی نزدیکی از ما میچرید. مونتتور در ارتفاع ۱۹۰۹ متر، در لبهی جنگل و مرتع، در کرانهی چپ یخچال عظیم مردوگلاس (دریای یخ) قرار دارد، و در آنجا هتل، رستوران، موزهی کریستال (کوارتز)، موزهی جانوران و تأسیسات دیگر قرار دارد. منظرهی رخ غربی درو از این نقطه به راستی چشمگیر و فراموش نشدنی است. تا مس کلینتون دنت (Dent) (۱۹۱۲-۱۸۵۰ م) از نخستین مبلغان صعود قلههای سنگی و دشوارتر آلپ، در نوزدهمین تلاش خود توانست همراه راهنمای سوئیسی، آلکساندر بورگنر (Burgner)، واکر (Walker)، و مائورر (Maurer) به این قله دست یابد (۱۸۷۸ م). از صعودهای حماسی دوران جدید سنگنوردی، کارِ تکی یونانی (W. Bonatti) روی این سوزنی (Bonatti Pillar) است که در سال ۱۹۵۵ و در پنج روز به انجام رسید.
از لهبوا تا مونتتور حدود ۵/۲ ساعت پیادهروی است، و از مونتتور با حدود ۵/۱ ساعت پیادهروی روی یخچال مردوگلاس، به میدان وسیعی رسیدیم که محل برخورد دو یخچال لهشو (Les Chaux) و تاکوال (Tacul) است. با حرکت در امتداد یخچال لهشو (سمت چپ) میتوان به سوی گراند ژوراس رفت، اما ما از سمت راست (یخچال ۲ ساعت). از اینجا در یک چشمانداز بسیار با شکوه، «دندان غول» (Dent du Geant)، سوزنی میدی (Aig. du Midi)، مون بلان دوتاکول، «دندان کوسه» (Dent du Requin)، بخشیاز ستیغ پرهیبت گراندژوراس و بسیاری از سوزنیهای گرانیتی و اسم و رسمدار تودهی مون بلان را میتوان دید، در حالی که یخچال پرچین و شکن ژهآن (Geant) از زیر پناهگاه شروع شده و به بالا امتداد مییابد. در این منطقه تلهکابین «درهی سفید» (Vallee Blanche) به شکل باور نکردنی و در ارتفاعی حیرتانگیز از فراز یخچال عریض وصل شده است. تونل مون بلان هم که شامونی فرانسه را به کورمایور ایتالیا متصل میکند، تقریباً در امتداد همین خط تلهکابین از زیر کوه عبور میکند (که البته در این تاریخ بیش از یک سال بود که به علت یک تصادف و انفجار مرگبار، بسته شده بود).
یخچال مردوگلاس حدود ۱۴ کیلومتر طول دارد و معروفترین یخچال آلپها است. متأسفانه در مسیر صعود، زبالههای زیادی در سطح یخچال به چشم میخورد که به نظر میرسید بیشتر مربوط به دهههای گذشته (دوران ریخت و پاشهای بیشتر) است. همچنین مقدار زیادی سیم بکسل و دیگر بقایای خطهای بالابر در اینجا و آنجا پراکنده بود، و در مجموع منطقه در مقایسه با کوههای سوئیس آلودهتر به نظر میرسید.
▪ مترهورن: در تعریف کوه گفتهاند پدیدهای است که نسبت به زمینهای اطراف اختلاف ارتفاع زیادی دارد، اما برخلاف فلاتها (که آنها نیز ارتفاع زیاد دارند) دارای نوک کوچک نسبت به قاعدهی خود است. به این ترتیب سادهترین تجسم کوه، یک مخروط یا هرم است و شاید به این دلیل مترهورن که به شکل یک هرم مجزا از کوههای دیگر سربرافراشته، به عنوان نماد کوههای آلپ شهرتی کمنظیر در جهان یافته است؛ منظرهی مترهورن از زرماتِ سوئیس، آنچه را که از زیبایی وحشی و شکوه یک کوه در تصور دارید، برآورده میسازد. چنین ترکیب دلانگیزی از درخت و چمن و برف و یخ و سنگ در زمینهی آبی آسمان در کمتر نقطهای از جهان یافت میشود.
با آنکه مترهورن نه بلندترین قلهی آلپ است (مون بلان) و نه حتی بلندترین قلهی سوئیس (دُم)، اما به دلیل شکل منحصر به فردش، دشوار بودن تمامی راههای صعود، و تاریخچهی پرهیجان صعودش، جاذبهای کمنظیر (شاید همتراز اورست) در میان کوههای جهان دارد. قلهی آن حالت مقعر دارد و طول آن حدود ۸۰ متر است. انتهای غربی آن که قلهی اصلی است و ۵/۴۴۷۷ متر ارتفاع دارد، جزء خاک سوئیس است و انتهای شرقی، قلهی ایتالیایی (۴/۴۴۷۶ متر) را تشکیل میدهد. مبدا صعود آن از سمت ایتالیا، برویل (Breuil) است اخیراً به خاطر مترهورن (که ایتالیاییها آن را چروینو Gervino مینامند) چروینیا (Gervinia) خوانده میشود.
شهرک زرمات به ارتفاع ۱۶۱۶ متر بهترین مرکز برای دستیابی به تقریباً تمامی قلههای آلپهای پناین است. ما زرمات را نه تنها در مردادماه، بلکه در اواخر مهرماه نیز شلوغ و پر از گردشگر یافتیم. برای صعود مترهورن از معمولیترین راه (یال هورنلی: Hornli) میتوان از زرمات با حدود دو ساعت و نیم راهپیمایی به شوارتزه یا به قول فرانسویزباها لاک نوآر (Lac Noir/Schwartzee به معنای دریاچه سیاه) رسید. در اینجا یک آبگیر کوچک، یک نمازخانهی قدیمی، و یک هتل رستوران به چشم میخورد. از زرمات با تلهکابین هم میتوان به شوارتزه رفت، همانگونه که میتوان تا قلهی «کلاین مترهورن» (Klein M. ۳۸۲۰ متر) رفت و در دل تابستان هم اسکی کرد.
نمازخانه لاک نوآر همان جایی است که ادوارد ویمپر در روز ۱۲ جولای ۱۸۶۵ وسایل خودش و لرد فرانسیس داگلاس را در آن گذاشت و به زرمات رفت تا راهنمایانی برای صعود مترهورن بیابد (او از ایتالیا و از طریق گردنهی تئودول وارد منطقه شده بود). ویمپر، پیتر تاوگوالدر (Taugwalder) راهنمای معروف را استخدام میکند، و همان شب کشیش چارلز هودسن که کوهنورد با تجربهای بود به ویمپر میگوید که او هم قصد صعود مترهورن را دارد. جوان کمتجربهای به نام هادو (Hadow) و نیز راهنمای معروف، میشل کروز (Croz) از همراهان هودسن بوند. دو گروه تصمیم میگیرند که با هم صعود کنند. روز بعد آنان به لاک نوآر و از آنجا تا ارتفاع ۳۳۵۰ متر (کمی بالاتر از محل کنونی پناهگاه هورنلی) میروند. کروز و پسر تاوگوالدر کمی هم بالاتر میروند و سپس با خوشحالی برمیگردند و میگویند که هیچ مشکلی برای صعود قله نیست. روز چهاردهم خیلی پیش از دمیدن صبح گروه هفت نفره شروع به صعود میکند، و در حدود ۲ بعدازظهر همه تقریباً به راحتی به قله میرسند.
در بازگشت، در حوالی ارتفاع ۴۳۰۰ متر، هادو میلغزد و به میشل کروز که نفر جلو بود برخورد میکند و هر دو سقوط میکنند. بر اثر این سقوط و به علت آن که طناب کمی آزاد بود، ضربهی سقوط سبب کشده شدن هودسن و داگلاس میشود و آن دو هم سقوط میکنند. طناب در فاصلهی داگلاس و پیتر تاوگوالدر پاره میشود و در نتیجه چهار نفر که به سمت دیوارهی شمالی لغزیده بودند، صدها متر فرو میافتند. روز بعد ویمپر، پیتر تاوگوالدر و پسرش به زرمات میرسند. انتقادها و اتهامهایی به ویمپر وارد میشود، و کار نخستین صعود مترهورن به جنجال کشیده شد. او را متهم کردن که در انتخاب طناب دقت نکرده و هادوی کمتجربه را به خود برده که او هم در پاسخ گفت که تمامی کارها با هم فکری افراد با تجربهی دو گروه انجام شده است. همچنین تاوگوالدر پدر را متهم کردند که طناب بین خودش و هودسن را پاره کرده تا جان خود را نجات دهد، و نیز گفتند که ویمپر در رقابت با ژان آنتوان کارل (Carrel ، همراه ویمپر در سه تلاش از شش تلاش قبلی او روی یال جنوب غربی) به تدارک شتابزدهای برای صعود مترهرون دست زده و موجب بروز حادثه شده است. کارل در همان روز صعود گروه ویمپر، تا نزدیکی قله رسید (از یال جنوب غربی) اما پس از آن که متوجه حضور ویمپر شد به پایین برگشت و دو روز بعد قله را صعود کرد.
پس از رسیدن به لاکنوآر یا شوارتزه با حدود دو ساعت راهپیمایی دیگر به پناهگاه هورنلی رسیدیم که در ارتفاع ۳۲۶۰ متر قرار دارد. هزینهی یک شب اقامت با صبحانه در این پناهگاه ـ هتل ۶۰ فرانک سوئیس (حدود ۰۰۰/۳۰ تومان) است و غذاها و نوشیدنیها هم به حدود دو برابرقیمت شهرهای سوئیس (که خود شاید دو برابر قیمتهای آلمان باشد) به فروش میرسد. اما میتوان کمی پایینتر از پناهگاه، چادر زد (اما هیچ کدام از این دو شیوه را پیش نگرفتیم، و شب هنگام با اجازه یکی از کارکنان پناهگاه که با ما رفیق شده بود، در گوشهای از سکوی پناهگاه به کیسه خواب خزیدیم!).
بر دیوار پناهگاه لوحی با یک متن پرمعنا از شخصی به نام Sri Chimony که از او به عنوان «نظریهپرداز معروف صلح» نام برده شده، نصب شده است. آن متن چنین است: «مترهورن محل برخورد ساکنان صدها منطقهی زیبا، مهم و خیالانگیز جهان است که هر یک خود را وقف آرمان صلح و دوستی کردهاند. مترهورن با زیبایی جادویی، قدرت و سکوت، احساس برتر صلح را القا میکند. صلح مبتنی بر عشق و درک متقابل به انسانیت کمک میکند تا دنیای سرشار از هماهنگی را در میان همه خلق کند. این صلح عمیق که از قلب هر یک از ما آغاز میشود، سرنوشت و چهرهی انسانیت را تغییر میدهد.»
صبح روز بعد، حدود ساعت ۳ حرکت حاضران در پناهگاه برای صعود قله آغاز شد. کوهنوردان پولدار (شاید بیش از همه، ژاپنیها) هر کدام با یک راهنمای حرفهای به سوی قله میروند. دستمزد یک راهنما که میتوان از «مرکز کوهنوردی زرمات» (Alpin Center Zermattt) استخدام کرد ۷۳۰ فرانک (در حدود ۰۰۰/۳۵۰ تومان!) است. کار «دست به سنگ» چند دقیقه پس از حرکت از پناهگاه شروع میشود، و در تاریکی و سرمای سحرگاه دشواری آن بیشتر به نظر میآید. ما «زرنگی» کردیم و به دنبال دو نفر سوئیسی که فکر میکردیم راهنما و مشتری هستند راه افتادیم. اما حدود دو ساعت بعد که دیدیم نفر جلوی آنان گیج به دنبال مسیر میگردد، پرسیدیم که آیا راه را بلدند، و آنان گفتند که اولین بار است هک به مترهورن میآیند! متأسفانه از مسیر منحرف شده بودیم و تا دوباره راه را پیدا کنیم، تمامی دستههای صعود کننده از ما جلو افتاده بودند. آن روز هوا نیمه ابری بود و هنگامی که به نزدیکی جانپناه سولوی (Solvay) (۴۰۰۳ متر) رسیدیم، رعد و برق و تگرگ مختصری هم شروع شد. بیشتر راهنمایان بیآنکه به قله رسیده باشند، با مشتریان خود راه بازگشت را پیش گرفته بودند، و البته تک و توکی هم به قله رسیده بودند و بر میگشتند. ما هم که نمیخواستیم درگیر هوای بد شویم به سو پناهگاه هورنلی سرازیر شدیم.
یال شمال شرقی از پناهگاه هورنلی تا حدود ۴۳۰۰ متر از نظر دشواری شبیه به «گردهی آلمانیها» در علمکوه است، با این تفاوت که امکان گم کردن راه به علت پهن بودن مسیر و نداشتن علامت بیشتر است. در عین حال سرمای منطقه بیشتر و امکان تغییر ناگهانی وضعیت هوا، بالاخره امکان ریزش سنگ ـ به ویژه از زیر پای نفرات جلو ـ زیاد است. از ۴۳۰۰ متر به بالا شیب مسیر کم میشود و باید از روی ستیغ برفی ـ یخی با استفاده از کلنگ و کرامپون عبور کرد. زمان لازم برای صعود از پناهگاه تا قله به طور میانگین ۵ ساعت است و تقریباً همین مدت زمان هم برای برگشت لازم است. مناسبترین زمان صعود، از حدود بیستم تیرماه تا بیستم شهریور است.
● چند نکتهی زیست محیطی
۱) بریدن درخت در جنگلهای آلپ به مقدار زیاد انجام شده و میشود؛ هنگامی که از بالای خط رویش درختان به دهکدهها و شهرک های کوهپایه مینگریم، در مییابیم که جنگلها چقدر پارهپاره و در بیشتر نقاط، کمپشت هستند. در دهکدههای سوئیس، گرمای خانههای بزرگ با سوزاندن چوب تأمین میشود(!) و چوببریها در حاشیهی جنگلها بسیار فعالاند؛ اما چراندن گوسفند در کوه، تقریباً هیچ جا به چشم نمیخورد.
۲) ریخت و پاش زباله در مسیرهای کوهنوردی و کوهپیمایی بسیار کم است، و زبالههای پناهگاه به پایین برده میشود.
۳) در مسیرهای کوهپیمایی تقریباً هیچ کس برای میانبر زدن از راه خارج نمیشود و به همین دلیل کنارههای مسیر سالم و شکیل ماندهاند.
۴) نوشتن یادگاری روی سنگها و بر دیوار پناهگاهها، و نیز علامتگذاریهای مختلف و دلبخواه مسیرها اصلاً مرسوم نیست.
منابع:
Walth Unsworth: Encyclopaedia of Mountaneering
Walth Unsworth: Peaks, Passes, and Glaciers
William M. Bueler: Mountains of the World
Walth Unsworth: Encyclopaedia of Mountaneering
Walth Unsworth: Peaks, Passes, and Glaciers
William M. Bueler: Mountains of the World
منبع : هم طناب
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست