جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

سیر علوم در ایران


سیر علوم در ایران
از حدود هزاره سوم قبل از میلاد در برخی از جوامع متمدن واقع در جنوب غربی ایران فضای علمی حاكم بوده است. در آن زمان تمدن سومری و بعدها بابلی در ناحیه میان رودان بین النهرین شكوفا بود و در منطقه‌ی شوش نیز فرهنگ عیلامی وجود داشت. البته جو علمی محدود به نیایشگاه‌ها و حلقه‌های متشكل از كاتبان معابد بود. اما علی رغم محدودیت فضای علمی، اندیشه‌ها و ابداعات چشمگیری در ریاضی و ستاره شناسی و هندسه در آنجا نضج گرفت. پیشرفت‌های كاتبان سومری و شوشی در حساب و جبر و مثلثات و ستاره شناسی گواهی بر وجود اوضاع مساعد علمی در بخش‌‌هایی از جوامع نامبرده بود. در حدود سده‌ی ششم قبل از میلاد مهاجرت‌هایی فرهنگی از ایران به بابل و سپس به آناتولی و اروپا صورت گرفت. عاملان این انتقال فرهنگی مغ‌های ایرانی پرستشگر ایزدمهر بودند. این دانشمندان سنت‌های مهری و زروانی در ستاره‌شناسی را با خود به بابل بردند و با تركیب معارف ایرانی و دانش‌های سومری و بابلی، سنتی قوی در ستاره شناسی جهان باستان شكل گرفت كه بعدها به یونان و دیگر فرهنگ‌های پسین انتقال یافت.
در سده‌ی ششم و پنجم پیش از میلاد، یعنی در عصر هخامنشیان، تماس‌های فرهنگی جدیدی با یونان برقرار شد. در همین عصر با فرهنگ‌های چین و هند تماس‌هایی داشت و در اثر اكتشافاتی كه اسكیلاكس به فرمان داریوش در هند انجام داد، میان جامعه فرهنگی ایرانی و هندی و چینی ارتباط‌هایی ایجاد شد و فرهنگ‌های یونان و بلاد غربی نیز از طریق ایران با تمدن‌های چین و هند ارتباط یافت. از اوضاع علمی ایران در دوره هخامنشی اطلاع چندانی در دست نیست جز آنكه در این عصر ایران باستان یكی از دوره‌های پر رونق ارتباط‌های فرهنگی میان ملت‌ها بوده و مقدمات برای ایجاد فضای علمی در آن مهیا گشته است. اسكندر مقدونی و جانشینان او یعنی سلوكیان نیز بیش از آنكه در حكمت چیزی به شرق بدهند، از معارف شرقی با خود توشه‌هایی از كتاب‌ها و آثار و افكار به یونان و ممالك مغرب زمین بردند. سپس با تشكیل سلسله اشكانیان (۲۵۳ ق. م.) مقدمات احیای فرهنگ ملی در ایران فراهم شد.
در واقع عصر اشكانیان یك دوره آماده سازی است. عصر معماری و مهندسی در این دوره ابداعات چشمگیری داشت. گروهی از مغ‌های ستاینده مهر از سیستان به هندوستان رفتند و سنت ریاضی و ستاره شناسی هند را قوام بخشیدند كه در تاریخ به "مغ _ برهمنان" معروف گشتند. جاده‌ی ابریشم محصول این دوره است كه سرزمین‌های چین و هند را از راه ایران به سواحل روم مرتبط می‌ساخت و بستر مناسبی برای مبادلات فرهنگی بود.
در ۲۲۶ م. اردشیر بابكان حكومت ایران را از آن خود كرد و دولت ساسانیان مدت پنج قرن در ایران حكمرانی كردند. حكومت ساسانی از همان ابتدا با آموزه‌های دینی عجین بود و وحدتی كه در دوره ساسانیان در ایران حاكم شد، حاصل این وحدت سیاسی- مذهبی بود. عصر ساسانی از بسیاری جهات، عصر باروری فرهنگی در ایران بود. صدها هزار اسیری كه در زمان شاپور اول و پس از پیروزی او بر والرین به ایران آورده شدند، شامل تعدادی مهندس و دستورز بودند كه در ساختن بناها، پل‌ها و سدها و انتقال برخی مؤلفه‌های فرهنگی مؤثر بودند. جامعه‌ی ایرانی عصر ساسانی به یك سیستم باز بدل شد و فعالیت مسیحیان بویژه نسطوریان نیز در آن افزایش یافت. در رها و نصیبین و جندی شاپور مدارس و مراكز علمی ایجاد گشت و فعالیت‌هایی در جهت ترجمه كتب از هندی و یونانی به پهلوی و بعد‌ها به سریانی _ عربی آغاز شد.
در زمان خسرو انوشیروان وقایع دیگری در جامعه‌ی ایران رخ داد كه در روند علوم در ایران آن عصر و بعد‌ها بی تأثیر نبود. در سال ۵۲۸ م. ژوستی نین امپراطور بیزانس مكتب آتن را تعطیل كرد و در پی آن تعدادی فیلسوف و دانشمند كه شمارشان به هفت می‌رسید به دربار ایران آمدند و مدتی در جندی شاپور ماندند. از سوی دیگر انوشیروان برزویه طبیب را برای تهیه نسخه‌ای از كلیله و دمنه به هندوستان گسیل كرد كه مأموریت موفقیت‌آمیزی بود. به علاوه در این عصر فعالیت‌های چشمگیر ستاره شناسی و نجوم انجام شد ؛ "زیج شهریار" و كتاب جغرافیایی "شهر‌های ایران" از تألیفات این دوره است. پیشرفت موسیقی در عصر ساسانی نیز شایان ذكر است.
عصر ساسانی، آخرین دوره تاریخ ایران پیش از اسلام، روزگار باروری و آمادگی بوده است. سنت‌های ایرانی، هندی و یونانی در بطن فرهنگ این عصر با هم در آمیخت و به اعصار بعد منتقل شد. هنوز سده‌ای بیش از آغاز عصر اسلامی نگذشته بود كه سیطره‌ی نفوذ دولت اسلامی از غرب تا اندلس و در شرق تا هند گسترش یافت و كشورهای پهناوری چون مصر و ایران در زیر پوشش خلافت اسلامی قرار گرفت. زبان عربی كه زبان قرآن بود، رسمیت و مرجعیت یافت و بعد‌ها به صورت زبان رسمی اداری و نیز علم و حكمت درآمد.
به محض آنكه مسلمانان ایرانی منش، منابع معارف یونانی و هندی را كشف كردند، با چنان جسارتی به آن‌ها دست بردند كه از هیچ كوششی برای تحصیل كامل آن‌ها تا سرحد امكان دریغ نورزیدند. بدیهی است كه آنان دارای مقدار زیادی نبوغ علمی بودند و تحت تأثیر سرمشق‌های یونانی و همكاری‌های فراوان خودشان، فرصت یافتند تا در ریاضیات، نجوم، شیمی، فیزیك، صنعت، جغرافی و طب تحقیقات متعدد و مهمی صورت دهند.
با شروع خلافت عباسی، ایرانیان نقشی پررنگ تر یافتند. خلفای عباسی با آنكه در اصل عرب بودند، برخی رنگ و نژاد ایرانی یافتند. خاندان‌های ایرانی مانند برمكیان كه در برانداختن بنی امیه شركت داشتند، در دستگاه عباسی به مقامات رسیدند. همین نفوذ ایرانی در رشد جهان بینی‌های متعدد، حكمت و پژوهش و افكار علمی تأثیر گذاشت. بغداد كه بر ویرانه‌های شهر بابلی كهنی به نام "بگ - دا - دو" ساخته شده بود به یكی از حوزه‌های پررونق علمی جهان اسلام بدل گشت. از خاندان نوبختی كه مشاوران خلیفه‌ی عباسی بودند، نسل دانشمندی ظهور كردند از جمله ابوسهل فضل كه در پایه گذاری سنت علم اسلامی نقش بسزایی ایفا كردند.
موج دیگری از دانشمندانی كه با شروع كار عباسیان به بغداد آمدند و در پایه ریزی سنت علمی سهیم شدند، ایرانیانی بودند كه از ناحیه‌ی خراسان، ری و بلخ و حوزه علمی مرو آمده بودند. برمكیان از نسل برمكان روسای صومعه بودایی نوبهار بودندكه بعد‌ها از بودا به زرتشت و سپس اسلام گرویدند. اینان در عهد ‌هارون الرشید در شكل بخشیدن نهضت ترجمه از آثار یونانی به عربی و نیز ایرانی كردن دستگاه خلافت و تشویق متفكران ایرانی نقش داشتند. با همیاری جعفر برمكی بسیاری از آثار ریاضی و نجوم و طب به عربی ترجمه شد.
به این ترتیب از سده دوم هجری (ق۸ م.) مایه‌های فرهنگی و معارف یونانی، ایرانی و هندی در بستر نوین تمدن اسلامی جریان یافتند. بی گمان در بنیان گذاری نهضت علمی اسلامی این دانشمندان ایرانی بودند كه نقش محوری ایفا كردند. نام برخی از این پیشروان علم را در اینجا می‌آوریم: ابو اسحق ابراهیم فزاری، یعقوب بن طارق، البطریق، جابربن حیان، ابن بختیشوع.
در قرن ۳ و۴ (۹و ۱۰ م.) با ظهور نهضت معتزله، جنبش خرد گرایی قوت گرفت. شمار دانشمندان كه در این عصر در زمینه‌های مختلف حكمت كار می‌كردند، بسیارند. اما پدیده جالب و مناسب بحث ما این است كه بیشتر این متفكرین یا ایرانی بودند یا به گونه ای با فرهنگ وتمدن ایران پیوند داشتند. بنیامین نهاوندی، سهل طبری، سهل بن بشر، اسماعیل بخاری، ابن ماسویه و خوارزمی از آن جمله‌اند كه همگی منشأ ایرانی دارند. ابن خرداد به، نیریزی، ماهانی، دینوری، ابوبكر ابن قتیبه، بلاذری، رازی، كندی متفكر عرب و اسحاق بن حنین از چهره‌های مهم نهضت ترجمه در این عصرند. متفكران اسماعیلی و جمعیت مخفی اخوان الصفا در سده‌ی چهارم نیز ایرانی بوده‌اند.
در قرن پنجم هجری نیز شاهد تعالی و اوج حكمت اسلامی هستیم. بزرگانی چون فردوسی، بیرونی، ابن سینا، كرجی، عمر خیام، غزالی و ناصر خسرو كه همگی ایرانی‌اند و نیز ابن هیثم از فضلای دانشمند این دوره‌اند.
در نیمه دوم سده پنجم نشانه‌های افول حكمت عقلی در جهان اسلام پدیدار شد، اما هرگز به تباهی كامل نرسید. حتی در شاخه‌های حكمت طبیعی در قرون بعد چهره‌های تابناكی در آسمان معرفت درخشیدند. شهاب‌الدین سهروردی، خواجه نصیرالدین طوسی، ملاصدرای شیرازی از آن جمله‌اند كه در نگرش و روش سنت پیشینیان را قوت بخشیده‌اند.
سده پنجم هجری را باید از آخرین قلل اوج علوم عقلی در ایران اسلامی به شمار آورد. در سده ۵ و ۶ وحدت سیاسی كشور تحت حكومت سلجوقیان بظاهر تأمین شد، اما بتدریج نشانه‌های تفرقه در عقاید مذهبی آشكار شد و بازار مناظرات متكلمین و بحث و جدل‌های دینی رواج یافت. تضاد میان تعقل و تعبد، ویژه این عصر، در زندگی یكی از بزرگ‌ترین متكلمین عصر یعنی غزالی بخوبی هویداست.
منبع :
كنگره بین المللی نهضت تولید علم
منبع : سازمان آموزش و پرورش استان خراسان