جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

گوپی سرخ‌دست - Goupi Mains Rouges


گوپی سرخ‌دست - Goupi Mains Rouges
سال تولید : ۱۹۴۳
کشور تولیدکننده : فرانسه
محصول : فیلم‌مینروا
کارگردان : ژاک بکر.
فیلمنامه‌نویس : پی‌یر وری، برمبنای رمانی نوشته خودش.
فیلمبردار : پی‌یر مونتازل.
آهنگساز(موسیقی متن) : ژان آلفارو.
هنرپیشگان : فرنان لودو، ژرژ رولن، بلانشت برونوی، روبر لو ویژان، موریس شوتس و آلبر رمی.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۹۵ دقیقه.


دوازده عضو از چهار نسل گوپی‌ها در دهکده‌ای در جنوب فرانسه زندگی می‌کنند. در شب ورود "اوژن" مظنون می‌شوند و سرانجام پی می‌برند که قاتل، پسرعموی "اوژن"، "تونکن" (لو ویژان) است. اما هنوز کشف نکرده‌اند که گنجینه خانوادگی کجا مخفی شده...
٭ شاید همین افتخار برای بکر بس باشد که به برکت هم‌کاری با ژان‌رنوار به عالم سینما وارد شد. هشت سال دستیاری استاد، به بکر عشق به سینما و فن‌فیلم‌سازی را آموخت، اما هیچ‌گاه از او یک مؤلف نساخت. سیزده فیلمی که به یادگار گذاشته است، هیچ یک بی‌ارزش نیستند و هیچ یک شاهکار نیز محسبو نمی‌شوند. بکر در دوره اشغال فرانسه، همچون بسیاری از جوانان هم‌نسل خود، امکان کارگردانی پیدا کرد. گوپی...، دومین فیلم بلند او و یکی از بهترین آثارش است که آن را پس از گذراندن یک سالی در زندان‌های نازی‌ها روی پرده برد. رنگ و بوی ملی گوپی... عاملی بود که باعث شد تماشاگران فرانسه اشغال شده از آنسخت استقبال کنند. استادی بکر در روایت داستانی جنائی در محیطی روستائی نیز عاملی دیگر بود که پس از جنگ یک کمپانی آمریکائی را واداشت کپی‌های فیلم را از بین ببرد تا امکان مقایسه با فیلم‌های مشابه هالیوودی پیش نیاد! اما هر دو عامل، یا هر عامل موفقیت دیگری که در گوپی... سراغ بگیریم، به نوعی نتیجه آموخته‌های بکر از رنواری هستند که در واقع پدر خوانده او بود. مثلاً در صحنه‌ای که "اوژن" و دختر عمویش در چشم‌انداز آفتابی حاشیه دهکده نشسته‌اند و سیب می‌خورند، حس سرخوشی‌ ناشی از برقراری رابطه‌ای انسانی، بدون شک مدیون صحنه‌هائی از چند فیلم رنوار (به‌خصوص تونی، ۱۹۳۴) است. یا پیام اخلاقی صحنه انتهائی فیلم که "گوپی سرخ‌دست" محل اختفای گنجینه را به بقیه اعضای خانواده بروز نمی‌دهد، چون آنان باید به کار و زحمت خودشان متکی باشند، حتماً تحت تأثیر "برابر طلبی"های استاد در فیلم‌های نیمه دوم دهه ۱۹۳۰ او (به‌خصوص جنایت آقای لانژ، ۱۹۳۶) است. اگرچه بی‌انصافی نیز روا نداریم: رنوار خود آن‌قدر بزرگ بود که در سایه پدرش اگوست قرار نگرفت. حالا اگر بکر را در سایه رنوار زیاد جدی نمی‌گیریم، مشکل از کوچکی او نیست، تقصیر از بزرگی پدر خوانده‌اش است. فراموش نکنیم که رابطه حرفه‌ای بکر و رنوار برای این قطع شد که رنوار حتی کارگردانی جنایت آقای لانژ را از چنگ او در آورد.


همچنین مشاهده کنید