دوشنبه, ۱ مرداد, ۱۴۰۳ / 22 July, 2024
مجله ویستا

پراکنده نویسی ها یی در باب فلسفه


پراکنده نویسی ها یی در باب فلسفه
الف)مدخل:
مقدمه ای در باب مقدمه:
در باب حكمت فلسفه هم سخن‌های نغز بسیار است هم تعریف از ماهیت آن، نمی‌دانم پیش از نیاز بشریت یا كم از آن. ولی حتما با این قول كه نقد سر نوشت فلسفه بسیار مفید فایده خواهد بود موافق هستید. و البته تا قبل از آن كه وارد نقد و بررسی شویم باید در حد امكان به اطلاعات خود بیفزاییم.
و به یاد داشته باشیم این سخن را« این سخنان نه فقط دنیای خواننده كه دنیای نویسنده خود را هم می تواند تغییر دهد»(مونولوگ در فیلم شبهای روشن نوشته سعید عقیقی) این _ول بالا را میشل فوكو اندیشمند و فیلسوف فرانسوی با نگاه خود طور دیگری بیان كرده است:
چیز هایی كه میگویم بدان دلیل نیست كه بدان‌ها می‌اندیشم بلكه بیشتر آنها را به هدف ویران گری خویشتن می‌گویم تا دیگر ناگزیر نباشم بیندیشیم تا بتوانم مطمئن شوم كه از اینجا به بعد آن ها زندگی خود را بیرون از من ادامه خواهند داد و یا خواهند مرد، به مرگی كه من ناگزیر نخواهم بود خود را در آن باز شناسم.
این سخنان فوكو از این جهت برای نگارنده دارای اهمیت‌اند كه در نگاه به تاریخ فلسفه به سرنوشت سخنان افراد در زندگیشان توجهی نكنم، شاید بعضی از این افراد خود به این گفته خود معتقد نباشند.
و اما تا در مورد نگارنده و آن چه كه او سعی كرده بدان بپردازد اطلاعات اولیه ای است در باب فلسفه كه هم نگارنده با نوشتن ایشان اطلاعاتی كسب میكند و هم شاید بعضی از خوانندگان نیز و خواهشی كه اگر دانایی این سطور را منت خواندن گذاشت اگر نكته ای و اشكالی داشت،كه حتما دارد، نگارنده ی نادان را از آن نكته داغی بر دل نگذارد و باز نگارنده امیدوار است در این سطور طعم این سخن ویل دورانت را بچشد:
«این معنی را تا هنگامی كه ضروریات قاطع حیات مادی او را از مقام بلد اندیشه به سرزمین پست مبارزه ی اقتصادی فرود نیاورده است، درك كند» و به یاد همگان باشد این سخن دیگر ویل دورانت را كه حقیقت ما را توانگر نمی سازد ولی آزاد بار می آورد. (تاریخ فلسفه ویل دورانت، ترجمه عباس زریاب)
ب) نگاه نظری:
نگارنده می داند شاید این بخش یكی ملال آورترین بخش‌های مبحث اوست ولی ناگزیر است برای استفاده از این بحث در بحث های آینده كمی حوصله خواننده سر بیاورد اما خوب راه حلی هم جز این ندارد.
فلسفه را مادر علوم یا برادر بزرگتر خواهر علم دانسته‌اند چرا كه فلاسفه در ابتدا به حدس و فرض چیزهای درباره ی عالم گفتند و بعدا آن گفته ها موضوع علوم خاصه گشته است و به تجربه و آزمایش علمی، اثبات یا انكار گردیده است. برای این كار برد فلسفه شاهد نظر فیلسوفی پیش از سقراط هستند كه مرحوم فروغی در كتاب سیر حكمت اروپا در مورد عفاید او چنان آورده است:
ذیمقطراطیس:{...} باری آن دانشمند، جهان و همه اجسام را مركب از ذرات كوچك بی شمار دارای ابعاد و لیكن تجزیه نا پذیری میداند و معتقد است ذرات همه از یك جنسند و تفاوت آن ها و تنوع اجسام همانا از اختلافات و مشكل و اندازه و وضع ذرات آن ها نسبت به یكدیگرند.
در مورد سرزمین فلاسفه گروهی بر یونان نظر دارند ولیكن مرحوم فروغی این گونه معتقد است كه آغاز حكمت از مشرق زمین ست و تمدنی كه امروزه به دست یاری اروپائیان در جهان برتری یافته است بی گمان دنباله ی آن است كه یونانی های قدیم بنیاد نموده اند و آن ها خود مبانی اصول را از ملل باستانی مشرق زمین گرفته اند یعنی: مصر، یونان، سوریه، كلده، ایران و هندوستان.
فلسفه ر اصل كلمه ای یونانی به معنای دوستدار خرد است و همچنین خردمند را سوفوس و حكمت سوفیا میگفتند فیثاغورث گفت ما هنوز لیاقت آن را نداریم كه خردمند خوانده شویم ولیكن چون خواهان حكمت هستیم باید ما را فیلوثوفوس خواند و همین لفظ است كه فیلسوف شده است و فلسفه از آن مشتق شده است.
بنا بر روایت دیوژن (diogen)، لئوس فرمانروای نیلون ها از فیثاغورث پرسید:
تو كه هستی؟
فیثاغروث پاسخ داد:«من فیلسوفم»
چون این واژه برای پرسنده نا آشنا بود فیثاغورث از نئولژیسم (علم واژه پردازی) یاری جست؛ او زندگی را به بازی های المپیك تشبیه كرد و گفت مردمی كه در این بازی های حضور می یابند بر سه نوع اند: برخی برای مسابقه می آیند، برخی برای داد و ستد و پاره ای برای تماشا. زندگی نیز به همین گونه است، برخی زاده شدند كه بنده ی جاه و مقام دنیوی و اسیر وسوسه نفس و ثروت باشند و برخی دیگر خردمند هستند و تنها در جستجوی حقیقت. (هنگامی كه ما ببن یونانیان واژه فلسفه ساخته شد در مورد عقل برداشت یكسانی وجود داشت و منظور از آن شناخت اشیایی بود كه او نسبت به آن ها جاهل بود.)
البته فلسفه را تعاریف دیگری آورده اند كه نگارنده سعی دارد در حد امكان خلاصه و در سطح سوادش روشن بیان كند و برای این منظور از نوشته ای دو بزرگ دكتر علی شریعت مداری و منوچهر بزرگمهر در كتاب های «فلسفه» و «فلسفه چیست؟» یاری جسته است.
منوچهر بزرگمهر پنج مشرب را برای تعریف فلسفه تقسیم بندی كرده است و دكتر شریعت مداری با مصادیق این نگاه ها را توضیح میدهد:
۱- فلسفه وضع یا هیأتی ذهنی استكه انسان در مقابل عالم وجود و زندگی دنیوی اتخاذ می كند.
۲-فلسفه روشن تحقیق و تفكر وابسته و استدلال برای حل مسائل كلی و عمومی عالم است و معتقدند جمع و تالیف واقعیات و استنتاج از آن ها برای فهم حقیقت كافی نیست و باید نسبت به آن ها تحلیل و تفكر كرد.
۳- فلسفه اخذ و تحصیل یك نظر كلی نسبت به عالم است و فلسفه چون نقطه ی اهرم ارشمیدس برای جا به جا كردن جهان است. فلسفه نقش رییس ستاد علوم خاصه را دارد و از روی نتایج آن علوم تصویر كلی عالم را رسم می‌كند.
۴- فلسفه برای این مشرب چون سوال های و مسائل معین و تعدادی نظرات معین تعریف شده است كه ابدی و باقی هستند و پیشرفت در علوم باعث یافتن راه حل تازه ای برای آن ها می شود.
۵- فلسفه تحلیلی یا تحلیل منطقی كه عمل فلسفه را ایضاح(روشن) می‌كند و تبین معانی الفاظ و دادن تعاریف است، تحلیل مفاهیم مستعمل در عرف عام و علوم خاصه می داند. در نظر این نوع نگاه امر واقع موضوع علوم دقیقه است و نسبت بین مفاهیم جزء منطق و ریاضت است و نقد و تحلیل مبادی علوم و مقایسه نتایج آن‌ها و تحلیلی مفاهیم و الفاظ مستعمله در آن‌ها را كار خود می‌داند.
دكتر علی شریعتمداری از قول فلاسفه این گونه می آورد كه:
-به نظر جان دیونی(فیلسوف آمریكایی): اگر تعلیم و تربیت را عبارت از تشكیل و ایجاد تمایلات اساسی عقلانی و عاطفی نسبت به طبیعت و همنوعان بدانیم در این صورت فلسفه را ممكن است به عنوان تئوری عمومی یا اساس نظری تعلیم و تربیت تعریف كرد.
-برتراند راسل گاهی فلسفه را رشته ای می ‌داند كه به سئوالاتی چون: آیا جهان به ذهن/ روح و ماده تقسیم می‌شود و اگر چنین است ذهن/ روح چیست و كدام است؟ آیا جهان حدت و هدفی دارد به سوی هدفی سیر میكند؟ و....
البته در كتاب فلسفه چیست منوچهر بزرگمهر از قول كانت سوالاتی شبیه به این را مطرح می‌كند:
آیا در خارج یا داخل عالم یك حقیقت متعالی وجود دارد یا خیر؟
آیا حیات انسان محدود به همین زندگی مادی است یا انسان‌ها حاوی حقیقتی است كه بعد از مرگ بدن ادامه می‌یابد و نشئه ی دیگری بعد نشئه ی مادی وجود دارد؟ آیا آن حقیقتی كه در داخل یا ماوراء طبیعه هست در خلقت عالم غرض و غایت معینی داشته است یا خلقت عالم عبث بوده است؟
-آلفرد وایتهد (فیلسوف و ریاضیدان، استاد راسل):فلسفه در حال حیرت و تعجب آغاز می‌شود و در پایان وقتی فكر فلسفی كار خود را به بهترین وجه انجام داد، حیرت همچنان باقی است اما ممكن است در زمینه توجه به عظمت اشیاء و تلطیف و تزكیه ی عواطف چندی به وسیله ی فهم اضافه شده باشد.-علامه طباطبایی؛ یك سلسله بحث های برهانی كه غرض و آرمان نامبرده تامین نماید و نتیجه ی آن ها اثبات و وجود حقیقی اشیاء و تشخیص علل و اسباب آن ها چگونگی مرتبه وجود آن ها می‌باشد را فلسفه می‌نامند و دكتر شریعتمداری در توضیح این تعریف ؛ فلسفه را رشته ای كه درباره وجود بحث میكند و محدود به هستی شناسی است می داند چنان كه تعریف دیگری در همین راستا از كتاب صدرالمتألهین تالیف جواد مصلح می‌آورد كه فلسفه را عبارت است از آگاهی احوال موجودات خارجی همان طور كه موجود هستند و این آگاهی در حدود استعداد بشر است.
در كتاب زمینه ی تاریخ فلسفه(اثر : ای. خیلیابیچ ترجمه ی هرمزان) فلسفه را یكی از قدیمی ترین اشكال آگاهی اجتماعی می داند و فلسفه را به عنوان مجموعه معارف انسان از جهان پیرامون و خود كه در جامعه‌ی برده‌داری پدیدار گشت معرفی می كند و این طور ادامه می دهد كه بعد ها وقتی امور مربوط به طبیعت در عرصه ای گوناگون و معرفت نیز، تكامل یافتند شاخه شاخه شدن و جدایی علوم مختلف آغاز گردید و در همین دوران فلسفه به عنوان یك رشته ای مختلف شكل گرفت و به موازات تكامل علوم خاص مسائل رو به روی فلسفه به عنوان یك رشته ی مختلف مشكل گرفت و به موازات تكامل علوم خاص مسائل رو به روی فلسفه تغییر كرد و حاصل این شرایط اجتماعی نوین، وظایف جدید بودی كه در برابر اندیشه های نظری قرار گرفت و اندیشه ی نظری را به بازتاب روند های عینی جهان خارج از ذهن انسان فرا می‌خواند
دكتر شریعتمداری تقسیم بندی های آقای بزرگمهر را با شرح مبسوط در كتاب خود با عنوان عامل فلسفی یا فونكسیونها می‌آورد كه نگارنده ذكر عنوان مطالب را لازم و مفیده دیده است:
تحلیل (مشخص ساختن معانی، به كار بردن درست لغتها و ... را نقش اساسی فلسفه می دانند به این علت كه بسیاری از مشكلات فلسفه و جر و بحث میان فیلسوفان در اثر مشخص نبودن معانی صحیح لغات به وجود آمده اند كه فلاسفه بعد از این عمل فلسفی به تحلیل مسایل فلسفی در سطحی بالاتر میپردازند.)
انتقاد و ارزیابی(عده ای از فیلسوفان انتقاد را مهمترین شاخصه ی تمییز دهنده ی فلسفه از دیگر علوم می داند و آنرا مكمل عمل تحلیل دانسته اند.)
تركیب یا وحدت دادن(تركیب یا وحدت دادن نتایج و فرضیات دیگر علوم را عمل و كار اصلی فلسفه می داند.)
سیر عقلانی (به عنوان یكی از اعمال فلسفه متضمن سیر عقلانی و رها ساختن ذهن از محسوسات یا نظر های محدود است)
تفسیر یا ترجمه(Interpretation گروهی از فلاسفه ترجمه یا تفسیر مطالب علمی را كار فلسفه می دانند)
بررسی ارزش(بعضی فلاسفه كار اصلی فلسفه در عصر ما را بررسی ارزش ها و هدف های اساسی برای انسان می دانند)
ج:نتیجه علمی :
حال كه نگاه نظریمان به مقدماتی در باب فلسفه پایان گرفته، نگارنده به داستان شكل گیری فلسفه خواهد پرداخت و تمام نتایج عملی آن را در حد خود مورد بحث قرار خواهد داد البته او نمی‌تواند مهم بودن این بخش را نزد خود كتمان كند كه به نظر شیخ اجل سعدی عالم بی عمل چون زنبور بی عسل است، و تنها این صدای گوش خراش است كه حاصل این فعالیت این زنبور بی خاصیت می‌باشد.
داستان چگونگی به وجود آمدن و تحلیل آن در كتاب مسائل تاریخ فلسفه (تئودور اوی زرمان ترجمه پرویز بابایی) این گونه شرح در آمده است:
در یونان باستان مسائل غیر قابل فهم در سنت اسطوره شناسی جای می گرفتند چرا كه عقل منسوب به ایشان بوده است نگرش اسطوره ای به جهان ایدئولوژی نخستین نظامی جماعتی بی طبقه را شكل می داد كه در آن اسطوره به عنوان دینی هنرواره شكل یافته بود. ( كه بعد ها فیلسوفان از آن تعبیری طبیعت گرایانه به عمل آورده اند.) در این جامعه بی طبقه، قبیله فكر می‌كرد و فرد به گونه ای غریزی آن را می پذیرفت پس اندیشه فردی ضرورتی نداشت. پیدایش فلسفه مقارن است با دوره‌ی شكل گیری جامعه ی طبقاتی و فیلسوفان در نخستین گام با این نظام اسطوره ای در افتادند.
تا قبل از آن اساطیر به همه پرسشها پاسخ می‌گفت پس فرد لازم نبود از خود بپرسد عقل یعنی چه؟ با ظهور فلسفه اندیشه ی انسان جایگزین اسطوره ها و پیشگویی های جادوگرانه شد. پراكندن اندیشه ای مستقل از اسطوره و جهان بینی انتقادی در ان روزگار كاری بود انقلابی و میتوان تصور كرد حكم ایشان در حكم كافران حربی بوده است.
پیدایش فلسفه در یونان باستان همزمان با گسترش این باور است كه به خرد همچون آرمان شناخت در رفتار می نگرد كه از راه كوشش های خود انسان به دست تواند آمد و بدون آن زندگی نه ارزش زیستن دارد و نه شرافتمندانه است.
از نظر زرمان این تضاد میان ایمان كوركورانه و شناخت دست آورد خود، در تضاد ما بین باور های سنتی و اندیشه های فلسفی خود را نمایان كرده است كه باور فلسفی از ایمان كوركورانه ناشی نشده است و استوار بر یك شناخت است هر چند این شناخت سست و نا پخته باشد..
در نظر نگارنده تحلیل این قسمت از تاریخ كه شاید مهمترین نقطه ی تاریخ ما بعد تاریخ است نقش مخرب عقل لاهوتی اسطوره باور سنت محور، در حركت نكردن به سوی توسعه است. شك، سوال، جرات پرسیدن آن و سپس تحلیل و نقد جواب و در نهایت شناخت حاصل از این فرایند كلید اسطوره زدایی، عقل و پیشرفت است. زرمان در این كتاب جمله ای را بر نقل جمله ای را بر نقل از هگل میآورد:" اسطوره شناسی نا توانی اندیشه است در استوار ساختن خود به طور مستقل". اگر جرات كنیم كه شك كنیم چون ابراهیم خلیل در قدرت بتهای چوبین را و یاد داشته باشیم پرسش گری موسی كلیم را پس به خود اجازه دهیم كه سوال كنیم و حتی به یاد بیاوریم چند بزرگ از روزگار خود را همچون امام موسی صدر را كه اگر شخصی با او مخالفت میكرد خوشحال میشد و این مخالفت و سوال را عامل شكوفایی استعداد و تكاپوی ذهن خود می دانست و همچنین مرحوم سحابی را در زمانی كه جوانان نقد های خود را از نهضت آزادی با او مطرح می كردند اشك در چشمانش حلقه میزد چرا كه شادمان میشد از این كه شاگردان جوانش(مرحوم حنیف نژاد و دوستان دیگرش) اهل نقد كردن هستند و هزاران هزار مثال دیگر به اهمیت فلسفه در راه توسعه را پی می بریم.
در نگاهی دیگر به كاربرد فلسفه میتوان به رشته فلسفه برای كودكان اشاره كرد. سعید ناجی در مصاحبه ای با روزنامه ی اعتماد ملی این گونه میگوید علل پردازش داده ها و اطلاعات (تفكر فلسفی) در غرب با برنامه ای به نام فلسفه برای كودكان كه شامل آموزش سه عمل: داوری، استدلال و تمییز است نسل های آینده خود را پرورش می‌دهند
چنان كه شنا را باید در استخر یاد گرفت و نمیتوان صرفا با چاپ مطالب درباره ی شنا یا تمرین در خشكی شنا كردن را یاد گرفت اندیشیدن را هم نمیتوان با چاپ مطلب فلسفی و خواندن آن یاد گرفت در زمان خواندن ما فقط یك سری داده دریافت میكنیم ولی جنس تفكر كردن از جنس داده ها نیست و اگر نتوانیم داده ها و اطلاعات را خود را مانند كامپیوتر پردازش كنیم آن داده فقط یك اطلاعات به درد نخور باقی می‌ماند.
او اضافه میكند هربرت مید می گوید "نمیتوان به كودكان یاد داد كه اجتماعی شوند بلكه باید امكان اجتماعی شدن آن ها را فراهم كرد تا این كه آن ها شروع به یاد گیری نمایند. ما اگر بتوانیم كودكان را در جمعی قرار دهیم تا در آن به تما تفكر، كار جمعی، داوری خوب و تمییز عادت دهیم و وقتی آن ها به عنوان شهروند وارد عرصه‌ی فعالیت اجتماعی می‌شوند افراد معقولی خواهند بود البته این نیاز به تمرین دارد."
تمرین مهمترین ركن تفكر فلسفی است. تمرین باید به قدری انجام شود كه استدلال های درست به صورت عادت در بیایند مهارت های فكری تنها با كتاب خواندن، فیلم دیدن درست نمی‌شود بلكه در صحنه‌ی عملی تمرین‌ها، شكست‌ها و موفقیت ها باید به یاد گیری این مهارت ها پرداخت. افراد باید در تمرین های واقعی شركت كنند و از شكست نهراسند.

مخرج كلام: نگارنده با پوزش از مطالب معیوب و ناقص خود، با نوشتن این نامه تنها قصد معرفی چند منبع پرداخته است و شاید تنها ارزش كارش در همین باشد.
ه) منابع:
روزنامه‌ی اعتماد ملی: شماره ۳۳ مصاحبه با سعید ناجی – سپیده یوسفی
مسائل تاریخ فلسفه ترجمه پرویز بابایی- موسسه انتشارات نگاه.
فلسفه دكتر علی شریعتمداری – دفتر نشر فرهنگ اسلامی
فلسفه چیست نوشته منوچهر بزرگمهر-انتشارت فردوسی
زمینه ی تاریخ فلسفه نوشته ی ای.خلیابیچ ترجمه هرمزان – انتشارات ایده
سیر حكمت در اروپا نوشته محمد علی فروغی- انتشارات هرمس
(پویان فخرایی)
منبع: تاریخ فلسفه
منبع : شبکه فیزیکی هوپا