سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

ابن سینا؛ فیلسوف بزرگ


ابن سینا؛ فیلسوف بزرگ
فلسفه اسلامی که با کندی در قرن دوم هجری، فارابی در قرن سوم و اخوان الصفا در قرن چهارم هجری آغاز شده بود، با نبوغ ابن سینا در اوایل قرن پنجم هجری توسعه، تکامل و نظام ویژه ای یافت و بحق می توان وی را میراث دار فلسفه یونان و یک فیلسوف مشایی دانست، به نحوی که توانست منش عقلانی ارسطو را درک کرده و در ذهن توانمند خویش بپروراند و ماحصل اندیشه اش را در قالب آثار ارزشمندی چون شفا، نجات، اشارات، دانشنامه علایی و... ارائه دهد.(۱)
ابن سینا برخلاف نظر ابن رشد که وی را متکلم اشعری معرفی می کرد و می گفت که از آرای ارسطو عدول کرده است و برخلاف عقل سخن گفته است، یک فیلسوف و بلکه از برترین فلاسفه جهان به شمار می رود. ابن رشد، همچون مدیری حلقه به گوش، به ارسطو به عنوان مرشد نگاه می کرد(۲) و فقط به شرح آثار وی می پرداخت تا آنجا که وی را می توان فقط یک شارح و مقلد ارسطو نام برد.(۳) اما ابن سینا در مقام یک فیلسوف و با عقل فلسفی نقاد، سعی کرد علاوه بر شرح و تبیین آرای ارسطو یک طریق فلسفی و عقلی جدید ارائه دهد و فضاهای خالی تفکر ارسطویی را به بهترین شکل پر کند و نکات مجهول آن را معلوم سازد و اگر در مواردی با ارسطو مخالف است آنها را بیان کند. (۴)
شفای ابن سینا تفسیر مابعدالطبیعه ابن رشد نیست، به نحوی که فقط به شرح مابعدالطبیعه ارسطو بسنده کرده باشد، بلکه خود کتاب فلسفی عظیمی است در کنار مابعدالطبیعه ارسطو. ابن سینا در این کتاب تا حدود زیادی مشایی است و جز در برخی موارد که تفکرات نو افلاطونی و آموزه های اسلامی در آن مشاهده می شود، بیش تر شرح و تبیین آرای ارسطو است. کسی با مطالعه این کتاب و دیگر آثار ارزشمند ابن سینا نمی تواند مدعی شود که فلسفه ابن سینا مجموعه ای است که در آن عناصر فلسفه ارسطویی و نوافلاطونی با کلام اسلامی آمیخته شده است و با شیوه ای کهنه شده، در اختیار مسلمانان قرار گرفته است. فلسفه ابن سینا فلسفه التقاطی نیست، بلکه تفکر ارسطویی است که در ذهن فعال این اندیشمند، به صورتی دیگر نمایان شده است که اگرچه تفاوت اساسی و بنیادین با منش ارسطویی ندارد، ولی عین آن هم نیست و حتی می توان گفت، چیزی است برتر از آن، که توانسته به خوبی رابطه میان موجودات جهان و ارتباط کثیر و واحد را که دغدغه فیلسوفان یونان باستان بوده است، نشان دهد ولی متأسفانه این اندیشه گرانمایه مورد لطف قرار نگرفت و نه تنها در جهان شرق اسلام، از سوی غزالی(قرن پنجم هجری) بلکه در جهان غرب اسلام به وسیله ابن رشد (قرن ۶هجری) مورد بی مهری فراوان قرار گرفت.
غزالی با نوشتن کتاب تهافت الفلاسفه، نسبت کفر به این اندیشه گرانمایه زد و ابن رشد با نوشتن کتاب تهافت التهافت خود که به ظاهر نقدی در کتاب تهافت الفلاسفه غزالی بود، ولی در واقع نقد ابن سینا بود، مقام ابن سینا را در حد یک متکلم پائین آورد. (۵)
این تناقض گویی تناقض گویان که گاه ابن سینا را فیلسوف کافر قلمداد می کرد و گاه متکلم ارتدوکس مسلمان، نه تنها از ارزش و مقام این فیلسوف نمی کاهد، بلکه ارزش این بزرگ مرد روزگار را هزاران برابر می کند و نشانگر آن است که ابن سینا توانسته است درعصر خود و پس از آن، در وادی عقل و اندیشه، یکه تاز شود. به گونه ای که نه ظاهراندیشان اشعری تاب تحمل افکار وی را داشتند و نه ظاهراندیشان ارسطویی می توانستند نوآوری های وی را به عنوان تکمله ای بر فلسفه ارسطو، بپذیرند.
ابن رشد، اگرچه مشکل متکلمین را گرفتاری آنها در ظاهر امور (۶) می دانست و معتقد بود آنها به باطن راه پیدا نمی کنند، ولی خود بیش از آنان گرفتار ظاهر شد و نتوانست خود را از ظاهر آرای ارسطو خارج سازد و گرفتار چنان تنگنایی شد که عقاید اشخاصی چون ابن سینا را غیرفلسفی، غیرعقلانی و در حد جدلیات متکلمین قلمداد کرد.
● تعقل و اندیشه در جهان اسلام، پس از ابن سینا:
کار ابن سینا در ارائه یک نظام فلسفی مشایی، قدم نخستین بود که متأسفانه با تأثیر شدید نظام اشعریت در جهان اسلام، آخرین قدم، قلمداد شد.
غزالی با موقعیت خاص دینی و اجتماعی خود، به عنوان سردمدار مکتب اشعری، از مخالفان سرسخت فلسفه ابن سینا بود. این مخالفت به گونه ای بود که دفاع سرسختانه ابن رشد هم نتوانست موقعیت از دست رفته فلسفه را در جهان اسلام بازپس گیرد.
اگرچه چراغ تعقل و تفلسف در زیر چتر کلام، به همت اشخاصی چون فخرالدین رازی (قرن۵ و ۶ هجری) و نیز در زیر چتر عرفان نظری با تلاش اشخاصی چون قیصری(قرن۸) و قونوی (قرن۷ هجری) اندکی سوسو می زد و با آرای فلسفی سهروردی (قرن ۵ هجری) و صدرالمتألهین (قرن ۱۱ هجری) قوت می یافت، ولی پرنده عقل باز هم نتوانست آزاد و رها، بال و پر گیرد و در افق مجهولات جهان که به وسعت جهان است، اوج گیرد. (۷)
این گونه می توان مدعی شد که باید فلسفه در جهان اسلام معنای واقعی خود را می یافت نه در جهان غرب، چنانچه در نمونه هایی چون ابن سینا، سهروردی و صدرالمتألهین که خود از مفسران قرآن کریم بودند و تأثیر دین اسلام در زندگی آنان نمایان است، این تأثیر در رشد تفکر و استدلال برهانی در منش فکری آنان مشهود است.
● تأثیر ابن سینا بر فلسفه غرب
در دوره ای که فلسفه ارسطو در مغرب زمین منسوخ می گشت، در حوزه ایران اسلامی با ترجمه های وسیع آثار ارسطو و مفسران اسکندرانی اش، که زیر نظارت افرادی چون کندی انجام می شد، این میراث عظیم عقلی در دامن فیلسوفان شهیری چون فارابی و ابن سینا پرورانده شد. ابن سینا آنچه را که دانشمند بزرگوار، فارابی، به نحو موجز و گاه در حد اشاره بیان کرده بود، بسط داده و تبیین کرد و فلسفه ارسطو را در دوره های مختلف تدریس کرده و به طبع نگارش آراست که ماحصل آن مجموعه وسیعی از کتب و رسائل است. بعد از آن که دوره بی مهری به ارسطو، در جهان غرب پایان یافت و متفکران مسیحی به سمت آثار ارسطو روی آوردند، شرح و توضیح مسلمانانی چون ابن سینا و ابن رشد را یافتند و از این رهگذر، با آثار ارسطو آشنا شدند. به این ترتیب در کلام مسیحی که از سوی آلبرت کبیر (قرن۱۳ میلادی) و توماس آکوئیناس (قرن۱۳ میلادی) تدوین شد، نمی توان نقش برجسته و مهم ابن سینا را نادیده گرفت. به این ترتیب ابن سینا سهم بسزایی در تفکرات فلسفی غرب دارد که متأسفانه در بسیاری از موارد نادیده گرفته می شود و گاه نیز درک ناصواب اندیشه ابن سینا، آنها را به بیراهه سوق می دهد،(۸) که این هم مدهون سیطره ابن رشد بر جهان غرب و درک ناصحیح او از فلسفه ابن سینا است.
نتیجه:ابن سینا یکی از فیلسوفان مشایی برجسته در جهان اسلام است که اگرچه از نظر مقام و رتبه و زمان، بعد از فارابی است، اما از جهاتی می توان وی را در مقامی برتر از فارابی قرار داد، چرا که توانست نظریه های ابداعی تمایز وجود و ماهیت و ضرورت و امکان را به بهترین شکل ممکن، بسط و توضیح دهد؛ کاری که فارابی به آن مبادرت نکرد.
ابن سینا آرای مختلف فیلسوفان یونانی را که آثارشان به دسستش رسیده بود، بررسی کرده و مورد تدقیق قرار داد و آنچه را که شایسته بود، از آثار آنان پذیرفت و در بوته ذهن توانمند خویش پروراند و به شکل فلسفه مشایی اسلامی درآورد.
نمی توان مدعی شد به دلیل وجود آثار نوافلاطونی در آرای ابن سینا، بخصوص در نظریه صدور و فیض، او در زمره فیلسوفان نوافلاطونی قرار می گیرد، نه مشایی. به طوری که بتوان گفت ابن سینا آثاری را که از آن ارسطو نبوده به وی نسبت می داده و مرجع کار خویش قرار می داده است (به طور مثال اثر لوحیا)، آن گونه که در جهان غرب مشهور شده است. مرجع کار ابن سینا، بی شک مابعدالطبیعه ارسطو بوده است. آنچه که از طریق مفسران اسکندرانی به دست مسلمانان رسیده و ترجمه شده بود و این را از دایرهٔ المعارف بزرگ فلسفی، شفا، به وضوح می توان دریافت، اگرچه وجود کتاب «اثر لوحیا» را در میان منابع و مراجع آنها، نمی توان نادیده گرفت، چنانچه فارابی بارها به آن تصریح می کند.(۹) ولی نمی توان آن را تنها منبع اصلی ابن سینا و فارابی، در درک آرای ارسطو دانست.
نباید این نکته را فراموش کرد که همان طور که بیان شد، ابن سینا شارح آثار ارسطو نبود. او یک فیلسوف منتقد و در عین حال شارح بود، بنابراین وظیفه داشت نقاط ضعف فلسفه ارسطو را تقویت کرده و موارد ناصحیح آن را با توجه به منش فکری خویش، تصحیح کند و این مهم را با توجه به پیشینه مذهبی وعرفانی و نیز آثار فلوطین که به دستش رسیده بود، انجام داد و توانست فلسفه خاص خود را که می توان آن را فلسفه مشاء اسلامی نامید، پایه گذاری کند و آن را به دست اندیشمندان مسلمان بسپرد.
تازیانه کلام ابن رشد بر فلسفه ابن سینا از یک سو و به مسلخ کشاندن آن از سوی غزالی، از سوی دیگر، موجب محو این تفکر ناب و اصیل اسلامی - ارسطویی نشد و فلسفه ابن سینا هرگز در سرزمین علم و دانش، ایران، خاموش نشد و فکر آزاداندیشی متشیع ایرانی توانست آن را بعد از هزار سال حفظ کند و گاه به آن بال و پر عرفانی دهد و از این جنبه آن را غنی سازد، چنانچه صدرالمتألهین حکمت متعالیه خویش را بنا کرد و گاه آن را با آموزه های خسروانی حکمای ایران باستان درآمیخت، آنچنان که سهروردی حکمت اشراق را پایه گذاری کرد.
مریم سالم
پاورقی ها:
۱. ر.ک. دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج،۴ مدخل ابن سینا به قلم دکتر شرف الدین خراسانی
۲. ابراهیمی دینانی- غلامحسین، درخشش ابن رشد در حکمت مشاء، انتشارات طرح نو، چاپ اول، ۱۳۸۴ هـ .ش، ص۱۶۶.
۳. دادری اردکانی، رضا، فارابی مؤسس فلسفه اسلامی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران. (قسمت مقدمه ص۳)
۴. ابن سینا، «منطق المشر متین» (قسمت مقدمه)، ص۳
۵. ابراهیمی دینانی - غلامحسین، درخشش ابن رشد در حکمت مشاء، ص۱۶۸.
۶. همان. ص۱۰۲
۷. یثربی- سید یحیی، فلسفه مشاء، انتشارات بوستان قم، چاپ اول، ۱۳۸۳. بخش مقدمه
۸. ژیلسون - اتین تومیسم، ترجمه سیدضیاءالدین دهشیری، انتشارات حکمت، چاپ اول، ۱۳۸۴ هـ . ص ۲۵۴
۹- فارابی - ابونصر کتاب الجمع بین رأیی الحکیمین، «تحقیق دکتر بسیر نصری نادر. انتشارات کاتولیکیه. چاپ لدن سیروت» ۱۰۹۶۰ م.ق
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید