دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا

حکایت چارچنگولی، نفس عمیق و صداها


حکایت چارچنگولی، نفس عمیق و صداها
داشتم فکر می‌کردم اگر تعداد بلیت‌های خریداری شده برای یک فیلم، همیشه معیار خوب و کاملی برای ارزیابی کیفی آن پذیرفته می‌شد، چه اتفاقات عجیب و غریبی می‌افتاد. آن وقت، چارچنگولی می‌شد یکی از فیلم‌های برتر تاریخ سینمای ایران و یکهو فیلمی مثل «نفس عمیق» در رده‌های آخر جدول ارزش و کیفیت جا خوش می‌کرد. بعد دیدم اگر من، سازنده یک فیلم این‌طوری بودم و پشتوانه این همه بلیت و مخاطب پشت‌سرم باشد، چقدر راحت‌تر می‌توانم خیلی کارها بکنم، کلاه سر مخاطب بگذارم، کپی کاری کنم، جنجال بسازم، دروغ بگویم و قس علیهذا. چرا؟ چون ظاهرا کلی طرفدار دارم و پشتم گرم است. بعد فکر کردم که اگر تعداد کلیک‌های یک سایت یا تعداد تیراژ روزنامه‌ها و مجلات را مبنای ارزش و کیفیت قرار می‌دادیم و به هیچ متر دیگری اعتنا نمی‌کردیم باز چه اتفاقاتی ممکن بود بیفتد.
همین طور که فکر می‌کردم دیدم در همه حوزه‌ها می‌شود، هم چارچنگولی داشت هم نفس عمیق، هم می‌توان نارونی داشت، هم مثلا کنعان. یکیش در همین حوزه نقد خودمان.
بعد باز هم فکر کردم که این فکر چقدر می‌تواند خطرناک باشد و چقدر می‌تواند به بعضی‌ها که من اصراری به دلخور کردنشان ندارم، بربخورد. آن وقت بی‌خیال شدم و دیگر از این فکرها نکردم. «صداها» به لحاظ فرم، فیلم‌ قابل تاملی است و نشان می‌دهد موتمن در کارگردانی به پختگی و تسلط قابل توجهی رسیده است و دارد روایت‌های متقاطع را دقیق‌تر و بهتر از پیش در می‌آورد. مشکل اصلی «صداها» اما این است که در روایت‌های گوناگون از یک اتفاق و حواشی آن، اطلاعات چندان تازه‌ای که به گشودن گره‌های ناگشوده روایت اصلی کمک کند (و در ده دقیقه اول، آن اطلاعات را دریافته‌ایم) اضافه نمی‌شود. تنها حضور دوربین در جوانب حادثه اصلی است که شخصیت‌های جدید را معرفی می‌کند، بی‌آنکه آنها و قصه‌هایشان چندان به ماجرای محوری کمک کنند.

کیوان کثیریان
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی