شنبه, ۱۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 1 March, 2025
مجله ویستا
فلسفه امامت از منظر صدرا«تحلیلی از شخصیت و اوصاف امامان (ع) از دیدگاه حکمت متعالیه»

حافظ از دست مده دولت این كشتی نوح
ورنه طوفان حوادث ببرد بنیادت
امام، مشعل فروزان هدایت است و امامت، كشتی نجات ازطوفان حیات مادی. از آنجا كه این موضوع از اصول و مسائل مكتب تشیع میباشد، علمای بزرگوار و محققان و اهل كلام پیوسته در باره آن بهبحث و بررسی پرداختهاند نوشتههای كوتاه و بلند و كتابهای كوچك و بزرگ در باره امامت، شأن امام، مصداق امام، اوصاف همه امامان و غیره كم نداریم. آنچه در اینمختصر تقدیم علاقهمندان خاندان عصمت میگردد، پژوهشی است در جهت تبیین و تحلیل امامت و اوصاف امامان، بر پایه اصول و قواعد حكمتمتعالیه صدر المتالهین شیرازی -قدس سره حكمت متعالیه كه درقرن دهم هجری به وسیله ملا صدرا تنظیم گشت، با بهرهگیری همزمان و یكسان از مبانی مشاء و عرفان اسلامی، میتواند به عنوان بنیادی استوار و كارآمد برای تبیین بسیاری از اصول و مسائل دینی موردبهره برداری قرار گیرد. خود ملا صدرا از این بنیاد، برای حل معضلاتی از قبیل اثبات واجب، توحید، دفع شبهه ابن كمونه، علم الهی، حدوث عالم، معاد جسمانی و غیره بهره گرفته است. اما بدون شك، نتایج وآثار مبانی این حكمت، بیش از این در حل مشكلات فكری میتواند نقش داشته باشد. اینك، برای نمونه یكی از مسائل مهم اعتقادی شیعه را بر مبنای حكمت متعالیه بررسی كنیم. با بهرهگیری از مبانی حكمت متعالیه، به تبیینشان و جایگاه امامت میپردازیم و مسائل مهمی را حول این محورتوضیح میدهیم كه از آن جمله است :
▪ عینیت مقام امامت;
▪ مبنای یكایك اوصاف امام;
▪ ارتباط و پیوند این اوصاف با امام;
▪ ارتباط و پیوند این اوصاف با یكدیگر;
و دهها نكته باریكتر از موی. نكته جالب توجه اینكه، صدر المتالهین در كتاب حجت، در شرحی كه براصول كافی نوشته، برخی از مسائل مربوط به نبوت و امامت را نه برپایه اصول حكمت متعالیه، بلكه بر اساس مبانی مشائی تبیین نموده است. از جمله وحی و الهام را بر اساس كمال قوه نظری و برتری قوهحدس كه مبنای فلسفه مشائی اسلامی است تفسیر نموده است.(۱) و نیزمسئله استمرار وجود امام را، بدون توجه به موضوع قوس نزولی وصعودی وجود، بر پایه قاعده امكان اشرف كه از قواعد حكمت اشراقاست، تفسیر و تبیین نموده است، در صورتی كه تبیین آن بر اساس اصول و قواعد حكمت متعالیه، بسیار قویتر و روشنتر میباشد. به هر حال، این نوشته تلاشی است از این حقیر كه امیدوارم مقبول درگاه حق قرارگیرد و وسیلهای باشد برای توسل به دامن ولایت. ازمحققان ارجمند انتظار دارم كه از راهنمائی و تذكر در جهت تكمیل این بحث دریغ نفرمایند. یا مولا مددی كه: با تو آن عهد كه در وادی ایمن بستیم همچو موسی ارنی گوی به میقات بریم
● امامت چیست؟
«ان الامامهٔ اجل قدرا و اعظم شانا من ان یبلغها الناس بعقولهم اوینالوها بآرائهم او یقیموا اماما باختیارهم». امامرضا (ع) (۲)
«جدا شأن امامت برتر و بالاتر از آن است كه: - با عقل و اندیشه عادی بتوان شناخت; یا با رای و نظر مردم، آن را به دست آورد; یا با تعیین و انتخاب مردم، آن را تعیینكرد.»
امامت در مكتب تشیع اهمیت ویژهای دارد و یك اصل اساسی ازاصول اعتقادی پیروان این مكتب است. از دیدگاه این مكتب، جانشینپیامبر خاتم (ص) باید دارای صفاتی باشد كه آنها را به طور كلی میتوان در موارد زیر خلاصه كرد:
۱) مقام امامت مربوط به یك استعداد و شایستگی عینی ویژهای است كهاین شایستگی محصول عطا و عنایت الهی است و لذا اكتساب شخص، یاانتخاب و انتصاب مردم در تحقق آن نقشی ندارد. (۳)
۲) امام به طور مستمر با امدادهای غیبی و الهام آسمانی موردحمایت و تایید قرار میگیرد و از اینجاست كه امام در هر عصری ازبالاترین درجه علم و آگاهی برخوردار بوده و از همه مصالح و اسرارلازم برای سعادت دنیا و آخرت مردم آگاه است. (۴)
۳) امام ناظر و حاكم بر همه حوادث جهان و رفتار انسانهاست. (۵)
۴) امام دارای صفت عصمتبوده از گناه و لغزش در امان استبنابر اینامام هر عصری با تقواترین و عادلترین انسان زمان بوده و دربالاترین درجه فضیلت اخلاقی و عملی قرار دارد. (۶)
۵) امام میتواند كارهای خارق العادهای به عنوان معجزه و كرامت درزمینه علم و عمل داشته باشد. (۷)
۶) در هر عصری تنها یك نفر به عنوان امام، مرجع و فرمانروای مطلق دین و دنیای مردم است. (۸)
۷) مادامی كه انسان در جهان هستی وجود داشته باشد، جهان بیامامنخواهد بود. (۹)
۸) اطاعت و پیروی امام در ظاهر و باطن و در امور مربوط به دنیا و آخرت سبب نجات و سعادت بوده و مخالفت با وی عامل شقاوت و هلاكت خواهد بود. (۱۰)
● مبانی فلسفی صفات ائمه (ع)
در اینجا هدف ما بیان مبانی واقعیت وعینیت این صفات در وجود امام است و اینكه چرا این صفات در وجودامام به یكدیگر میپیوندند. البته موضوع امام و امامت در كتب كلامی بر اساس مبانی كلامی مورد بحث قرار گرفته است و اوصاف ائمه نیز با استناد به مبانی كلامی اثبات شده است. از قبیل: استناد به قاعده «لطف» در اثبات وجود امام و همین طور استناد به نقل در اثبات صفات ائمه و نیز بهرهگیری از مبانی كلامی دیگر ازقبیل «قبح تقدم مفضول بر فاضل» و استدلال بر عصمتبر اساس همینمبانی. (۱۱) اما منظور ما در این مقاله، تحلیل و تبیین صفات وروابط صفات ائمه بر اساس مبانی حكمت متعالیه صدر المتالهین است. برای توضیح این مطلب لازم است به اصول و مبانی فلسفی چندی توجه كنیم:
الف) جهان هستی دارای مراتب و درجاتی است كه این درجات و مراتب از دو جهت مطروحاند یكی قوس نزول و دیگری قوس صعود. در قوس نزول بعد از مبداء هستی، عالم عقول و مجردات قرار دارد و سپس جهان مثال و به دنبال آن جهان ماده و در قوس صعود نیز از جهان ماده به جهان مثال میرسیم و از جهان مثال به جهان مجردات. قوس نزول لازمه نظام علیت در جهان هستی است و به این معنا كه بهخاطر ضعف هر معلولی نسبتبه علت خود هرچه از مبداء هستی دورتر میشویم به مرتبه ضعیفتری از وجود میرسیم. (۱۲) مبنای قوس صعود حركت بنیادی و جوهری جهان ماده است كه صدر المتالهین آن را مطرح نمود و اثبات كرد. (۱۳) بنابر حركت جوهری جهان ماده یكپارچه در حال خروج از قوه به فعل است و بدیهی است كه فعلیت تام جز با نیل به درجه تجرد تام حاصل نمیگردد پس حركت جهان ماده، جهان ماده را خود به خود در مسیر تجرد قرار میدهد.
ب) اما موضوع تحول و تبدیل یك موجود مادی به موجود مجرد، بدون فرض و قبول یك اصل اساسی دیگر امكانپذیر نیست و آن اصل اساسی «كون جامع» بودن وجود انسان است به این معنا كه در جهان هستی هر موجودی حد معینی دارد اما یكی از موجودات جهان یعنی انسان بهتنهایی شامل تمام حدود عالم هستی است و لذا آن را عالم صغیر نیزمیگویند. این مضمون در ضمن بیتی منسوب به حضرت علی (ع) چنین آمده است : و تحسب انك جرم صغیر و فیك انطوی العالم الاكبر (۱۴) بنابراین در میان موجودات جهان، فقط انسان است كه میتواند میانجهان ماده و جهان مجردات رابطه و پیوند برقرار سازد و در واقع وجود انسان رابطه و پل پیوند تمام عوالم و درجات مختلف جهان هستی است و انسان بستر و موضوع حركتی است از قوه بی نهایت تا فعلیت نامتناهی; بنابراین قوس صعود در محدوده وجود انسان از پایینتریندرجه هستی تا بالاترین درجه آن قابل تحقق است. از ضعیفترین مرحله جماد تا عالیترین مرحله جماد، آنگاه انتقال از جمادی به نباتی، سپس سیر و تحول از پایینترین مرحله نبات تا بالاترین مرحله آن، آنگاه انتقال به مرحله حیوان و تحول در مراتب مختلف حیوانیت و رسیدن به آخرین درجه وجود حیوانی، آنگاه انتقال از عالم حیوان به عالم انسان و تحول در مراتب مختلف آن و نیل بهعالیترین درجه تجرد با عبور از عالم ماده و عالم مثال و وصول بهآستان حق و فنا در حق آنگاه بقا به حق. مولوی این انتقال ها را به نام مرگ مطرح میكند و چنین میسراید:
از جمادی مردم و نامی شدم
وز نما مردم ز حیوان سر زدم
مُردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم، كی ز مردن كم شدم
جمله دیگر بمیرم از بشر
تا بر آرم از ملایك بال و پر
وز ملك هم بایدم جستن ز جو
كل شیء هالك الا وجهه
بار دیگر از ملك قربان شوم
آنچه اندر وهم ناید آن شوم
پس عدم گردم عدم چون ارغنون
گویدم كانا الیه راجعون (۱۵)
ج) بنابر «اصالت وجود» (۱۶) سرچشمه همه آثار و خواص، وجوداست چه معنی اصالت، چیزی جز «منشا آثار» بودن نیست; در واقع ازآنجا كه چیزی جز وجود تحقق خارجی ندارد پس همه آثار و خواص تنها از وجود سرچشمه میگیرند و چون وجود، حقیقت مشكك و دارای مراتبمختلف و متفاوت خواهند بود. مثلا حیات، علم، اراده، قدرت، فعل وتاثیر اوصافی هستند كه منشا آنها حقیقت وجود است. و این آثاربرای وجود ذاتی و از آن جدائی ناپذیرند. زیرا اگر این حقایق واوصاف خارج از ذات وجود باشند بنابر اصالت وجود، واقعیتی نخواهندداشتبرای اینكه جز وجود واقعیت دیگری در كار نیست. (۱۷) بنابراین، حقیقت اصیل همان وجود است و همه خیرات و كمالات آثارمربوط به وجودند و چون وجود از لحاظ شدت و ضعف دارای مراتب مختلفاست، از لحاظ این آثار نیز مراتب مختلف خواهد داشت مثلا علم در واجب، و عقول، و نفوس یكسان نخواهد بود، بلكه از لحاظ كمال ونقصان، متفاوت خواهد بود. اما آنچه مسلم است، هیچ درجهای از وجود از این خواص و آثار، خالی نخواهد بود. (۱۸) اما همان اندازه كهدرجه وجود ضعیف میشود، این آثار و خواص نیز، به ضعف میگرایند. به این معنی كه مثلا هیولی و مادهٔ المواد، چون از نظر وجود، هیچ فعلیتی ندارد، از نظر آثار و لوازم وجود نیز، دارای هیچگونه فعلیتی نیست.در مرحله جماد، چون وجود، ضعیف است، این لوازم و آثار نیز ضعیفند، به گونهای كه حیات و شعور آنها، برای ما محسوس و معلومنیست. اما در حیوان و انسان چون درجه وجود قوی و عالیتر است، آثار و لوازم وجود از قبیل حس و حركت و اراده و فاعلیت، نیز قویتر و آشكارترند. صدر المتالهین كشف این مطلب را، از مختصات فلسفه خود دانسته و ابن سینا و پیروان او را از توجه به این مطلب ناتوان میداند. امادر عین حال، توجه عرفا را به این مسئله میپذیرد. (۱۹) حتی هدفها و معشوقها نیز، بر حسب اختلاف در مراتب وجود و درجات آن، مختلف ومتفاوتاند. (۲۰) از دیدگاه عرفا نیز، از آنجا كه سراسر عالم و همه موجودات، مظهری از مظاهر حقاند پس هر پدیدهای در حد خودش مظهراوصاف و كمالات حق میباشد.
هستی به صفاتی كه در او بود نهان
دارد سریان در همه اعیان جهان
هر وصف ز عینی كه بود قابل آن
بر قدر قبول عین گشتهاست عیان (۲۱)بنابراین، هر نوعی از انواع مختلف جهان هستی، بر اساس میزان بهرهمندیش از كمالات وجودی، از آثار و لوازم آن نیز، بهرهمند خواهد بود. چنان كه، حس و حركت، ظهورش در مرتبه حیوانات، و ادراك كلیات در مقام انسان تحقق مییابد. به همین دلیل فاعلیت الهی را تنها درشان موجودات مجرد دانسته و اجسام و حتی نفوس، متعلق به اجسام راكه به درجه خاصی از تجرد نرسیده باشند، از فاعلیت الهی، ناتوان میدانند. ابن سینا در آثار خود، عدم امكان علیت جسم را سبت به جسم دیگر، به طور مطلق، مطرح كرده و اثبات نموده است. (۲۲) یعنی فاعلیت الهی، در مرتبه وجودی اجسام، امكان تحقق ندارد. وجسم تنها به عنوان زمینه و معد میتواند مطرح گردد. و نفوس نیز، دردرجات پایین از نظر كمالات وجودی، تنها میتوانند فاعل طبیعی واقع شوند. اما در درجات بالاتر، امكان فاعلیت الهی نیز پیدا میكنند.چنانكه عرفا و فلاسفه، به آن تصریح دارند، ابن عربی میگوید: «هر انسانی با قوه وهم در خیال خویش، چیزهایی خلق میكند كه جز درآن خیال، در جای دیگری تحقق نداشته باشد. ولی عارف، با همت خویش میتواند حقایقی بیافریند، كه در خارج از محل همت نیز، وجود داشته،با همت آن عارف نگهداری شود، به طوری كه هرگاه بر عارف غفلتی نسبت به آن پدیده روی دهد، از بین برود»(۲۳)
شیخ اشراق انسانهایی را كه به درجه خاصی از تجرد رسیده باشند،قادر بر ایجاد «جوهر مثالی» میداند و این مقام را مقام «كن» مینامد. (۲۴) ابن سینا نیز امكان تاثیر بر طبیعت را، لزوم نفوس انبیا می داند. به این معنی كه نفوس انسان، در مرحلهای از كمال، قدرت تصرف در طبیعت را پیدا میكند. یعنی نفوس انسان در مرحلهای ازكمال و تجرد، از محدوده بدن خود، فراتر رفته، در اجسام دیگر نیز،منشا اثر واقع شده، دارای قدرت تغییر عناصر و ایجاد حوادثمیگردد. به طور كلی، اراده او در جهان طبیعت، نفاذ مییابد. (۲۵) همچنین خواص دیگر، از قبیل علم و اراده، نیز بر اساس درجات وجود، مختلف و متفاوت خواهد بود. شیخ اشراق، معارف مربوط به حكمت را،پیش از حصول ملكه خلع بدن، غیر ممكن میداند. (۲۶) چنانكه غزالیرسیدن به معرفت عرفانی را، مشروط به تبدل میداند. (۲۷) مولوی بارها در مثنوی بر این نكته تاكید میكند. از قبیل «جان شو و از راهجان، جان را شناس» یا «از جمادی در جهان جان شوید...» یا «پس قیامت شو، قیامت را ببین، دیدن هر چیز را شرط است این» و بهمنیار، به نقل از ارسطو، رسیدن به حكمت و نیل به ماورای طبیعترا، به میلاد جدید مربوط میكند. (۲۸)
حاجی ملا هادی سبزواری در بحث قدرت حق تعالی، ایجاد را نتیجه و فرع وجود دانسته و میگوید: «همان طوری كه ممكنات دارای درجه ضعیفی از وجود هستند، دارایدرجه ضعیفی از اراده و ایجاد نیز میباشند...» (۲۹)
ابن سینا قوای ادراكی بشر را، مادامی كه اسیر جهان مادی است، از درك حقایق غیرمادی، ناتوان میداند. (۳۰) و نیز ادراك انسان را، از عقل هیولانی تاعقل مستفاد، طبقه بندی كرده و برای هریك از این طبقات و مراتب،نوع و حد خاصی از ادراك را ممكن میداند. از جمله امكان درك كلیات(تعقل) در انحصار درجه تجرد و غیرمادی بودن قوه ادراك است. (۳۱)
با توجه به مقدمات یاد شده، در وجود انسان، كه به اصطلاح «كونجامع» است مرز تجرد و مادیت، شكسته میشود. یعنی ماده از مسیرانسان راه به تجرد پیدا میكند با این حساب در وجود انسان، تمام مراتب هستی، از ضعیفترین مرحله جهان ماده، تا بالاترین مرتبه جهان تجرد، قابل تحقق است. و چنین قوس صعودی حتی بر اساس امكان تشكیك در جوهر نیز به آسانی قابل اثبات و توجیه نبود، (۳۲) اماقبول حركت در جوهر و تشكیك در وجود، این تفسیر و توجیه را آسانتر میكند. با توجه به نكات یاد شده اوصاف و خواص و آثار همه مراتب و درجات هستی، در وجود فردی از افراد انسان امكان تحقق دارد و هر فردی از افراد بشر، بر اساس مسئله «كون جامع» و حركت جوهری، همه مراتب (از نازلترین مرتبه وجود تا عالیترین مراتب آن) را درحیطه و قلمرو وجودی خود دارد. بنابراین اگر چه تمام پدیدههای جهان هستی، در مسیر تكاملاند، اما این تكامل تنها در وجود انسان میتواند به هدف نهائی خود، كه همان تجرد و فعلیت مطلق است، دستیابد.
د) از آنجا كه بر اساس حركت جوهری، مجموع جهان ماده در حركت است و هر حركتی هم مستلزم نوعی اشتداد و تكامل است و چون اساس حركت بر خروج از قوه به فعلیت است، در نتیجه هدف نهایی حركت، رسیدن به فعلیت تام خواهد بود كه همان «تجرد» است. با این حساب، تمامیجهان ماده، در جهت و مسیر تجرد، پیش میرود; و این پیشرفت، تنها درمسیر انسان، به تجرد میانجامد. اما در مسیر پدیدههای دیگر، تنهابا «فساد» آن پدیده و انتقال اجزای آن به قلمرو وجودی انسان، این امر امكانپذیر است. یعنی در واقع، هدف حركت در همه انواع دیگر، رسیدن به انسان است و هدف وجود انسان، رسیدن به تجرد تام و خدا گونگی است. (۳۳) حتی شیخ اشراق به نقل از بودا و حكمای باستانی مشرق زمین، اصولا پیدایش نفس و حیات را، تنها در انسان، امكانپذیر دانسته، حیات انواع دیگر را، براساس تناسخ، نشات گرفته از حیاتانسان میداند. (۳۴) و شاید همین نكته، حرمتخاصی را، بر حیات انسانها، بخشیده است. یعنی نابود كردن هیچ یك از انواع جهان ماده،به اندازه قتل انسان، مهم نیست. بنابر این انسان، در عین اینكه موجودی مادی است، امكان عبور از مرز ماده را دارد. چه در وجود انسان، تولد دوبارهای انجام میپذیرد،یعنی از بطن ماده، موجود مجردی متولد میشود و با این تولد، حركت مستمر جهان ماده به نتیجه میرسد كه اگر این نتیجه را در نظر نگیریم، حركت اگر از طبیعت برخاسته باشد، حركتی بیهدف و عبث خواهدبود. و چون این تولد دوباره، تحقق پذیرد، در واقع انسان، از مرز ماده، عبور میكند. چنین چیزی در همه انسانها، در صورتی كه ترتیب شرایط لازم را داشته باشند، امكان پذیر است. یعنی همه «تن»ها، آبستن جاناند. مولوی میگوید: «تن همچو مریم است، و هر یكی عیساییداریم. اگر ما را درد پیدا شود، عیسای ما بزاید» (۳۵) و نیز: تن چو مادر، طفل جان راحامله مرگ، درد زادن است و زلزله و گوئی در وجود خود، عملا چنین زایشی را احساس میكند كه میگوید: درد چون آبستنان میگیردم طفل جان اندر چمن میآیدم
بدیهی است كه منظور از مرگ، مرگ اختیاری است و به اصطلاح عرفانی آن، فنا و بقای بعد از فنا است. و منظور از همه این مرگها وفناها چیزی جز شكستن یك حد از حدود وجود و ترقی به حد بالاتر آننیست. منظور از همه اینها آن است كه انسان، در سیر تكاملی خود، به مرتبه برتری از وجود دست مییابد. و چون به مرتبه جدید و كاملتری از وجود دست یابد، طبعا به خاصیت و آثار جدید متناسب با این مرتبه نیز، نایل میشود. و هر گاه كه مرتبه وجود، یك مرتبه و درجه غیرعادی باشد، خاصیت و آثار آن نیز خارق العاده و معجزه خواهد بود. اینجاست كه، معرفت در حد اعجاز (وحی و الهام) و تاثیر در حد اعجاز (معجزه و كرامت) و اراده و رفتار در حد اعجاز (خلق عظیم و عصمت) به هم میپیوندند. اما این پیوند و ارتباط، پیوندی كلامی واعتباری نیست، بلكه پیوندی فلسفی و حقیقی است .پیوندی بر اساس هستی و واقعیت، و به اصطلاح پیوندی بر اساس «استها» نه «بایدها» و این است مبنای فلسفی ارتباط و پیوند صفات ائمه باوجود امام و نیز پیوند آن صفات با یكدیگر.
جان نباشد جز خبر در آزمون
هر كه را افزون خبر، جانش فزون
جان ما، از جان حیوان بیشتر
از چه زان رو كه فزون دارد خبر
پس فزون از ما، جان ملك
كو منزه شد از حس مشترك
از ملك جان خداوندان دل
باشد افزون، تو تحیر را بهل
ز آن سبب آدم بود مسجودشان
جان او افزونتر است از بودشان
ور نه بهتر را سجود دونتری
امر كردن هیچ نبود در خوری
كی پسندد عدل و لطف كرگار
كه گلی سجده كند در پیش خار
جان چو افزون شد گذشت از انتها
شد مطیعش جان جمله چیزها
۳) تفسیر و تبیین فلسفی صفات ائمه (ع)
الف) عینیت مقام امامت و صفات امام:
چنان كه گفتیم امام در قوس صعود از لحاظ درجه وجودی برترین مقام را دارد و امامت و صفات امام از این درجه برتر وجود سرچشمه میگیرند و چون كمالات وجودی یك امر خارجی و عینی است، انتخاب و انتصاب از طرف مردم در تحقق آن نقشی نخواهد داشت. این نكته را حضرت رضا (ع) در ضمن روایت شماره ۵۱۸ مطرح میكند و در همین حدیث مقام امامت را بالاتر از آن میداند كه مردم بتوانند با نصب انتخابخود تحقق بخشند بلكه تنها وظیفه مردم، معرفت اولیا میباشد. (۳۷)
● چند نكته:
۱) امام را باید خداوند معرفی و منصوب كند نه مردم، چون در سیر صعود وجود مقامات بالا میتوانند مقامات پایین را بشناسند اما مقامات پایین قدرت احاطه بر مقامات بالا را ندارند پس باید امام از طرف خدای تعالی معرفی و منصوب گردد نه از طرف مردم. (۳۸) و گر نه مردم یا دچار اشتباه شده، و غیر امام را بجای امام برمی گزینند;در حالی كه مقام امامت، جز در شان و شایستگی آن فرد برتری كه دارای درجه وجودی امام است نبوده، و دیگران كه مراتب ناقصتر و پایینتری از نظر كمالات وجودی قرار دارند، دستشان از آن مقام كوتاه است كه: «لا ینال عهدی الظالمین». (۳۹) چنان كه حضرت رضا (ع) نیز بر این موضوع كه دیگران نمیتوانند در جایامام قرار گیرند، تاكید فرمودهاند. (۴۰) و یا اصولا به انكار اصل امامت میپردازند. زیرا امام نیز همانند پیامبر ظاهرا انسان است ومردم دلیلی ندارند كه وجود حقیقت برتری در فرد بخصوصی را باور كنند و لذا باید امام را نبی اكرم یا امام قبلی معرفی كند، تا مردم دچار اشتباه و انكار نشوند.
۲) مقام امامت یك مقام اعطائی است، نه كسبی انسان كه «كون جامع»است. و همه درجات وجود، در قلمرو هستی او، بالقوه قابل تحقق است،به برخی از این درجات، نا خواسته و به صورت غیر ارادی نایل میشود همانند عبور از مراحل نبات و حیوان. اما نیل به برخی درجات بالاتردر گرو ریاضت و تلاش و خودسازی است، كه بدون تلاش و مجاهده «ولادت ثانوی» (۴۱) و تحول از مراحل جهان مادی به مقامات جهان مجردات امكانپذیر نیست. جز در مورد «محبوبان» و «مجذوبان سالك» كهسیر آنان نه بر اساس ریاضت و مجاهده، بلكه نتیجه عنایت و جذبه الهی است. و انبیا و اولیا از محبوباناند. امام رضا علیه السلام براین نكته تاكید داشته و ائمه را به خاطر همین تفضل الهی، محسودمردم جاهل میدانند. (۴۲)
۳) در بر اساس همین تفسیر و تبیین مقام امامت، همچون نبوت، مرهون سن و سال افراد نیست، زیرا مبنای رشد امام امداد غیبی و عنایت وجذبه الهی، است، نه رشد ظاهری و داشتن سن و سال. این نكته را نیزحضرت رضا (ع) بیان فرمودهاند.( ۴۳) و روایات متعددی داریم كه روح وقلب و بدن ائمه با دیگران فرق داشته (۴۴) و حمل و تولد آنان نیز غیر عادی است. (۴۵)
ب) امام پیوسته مورد امداد و الهام غیبی است
این امداد و الهامنیز نتیجه تعالی وجودی امام است. چه امام نیز همانند نبی ازدرجه وجودی خاصی برخوردار است كه آن درجه نسبتبه دیگران غیر عادیو در حد اعجاز است، و لذا آثار آن نیز چنان كه گذشت در حد اعجازاست كه یكی از آثار آن همین علم خارق العاده امام است. اینك به عنوان نتایج این اصل، به چند نكته مهم اشاره میكنیم كه در احادیث و اخبار نیز برآنها تاكید شده است
۱) امامت باطن نبوت است و با نبوت از یك سرچشمه آب میخورند. چنان كه حضرت رضا (ع) این نكته را بیان داشته و تنها فرق نبی و امام را در آن میداند كه نبی ملك را دیده و سخن او را میشنود اما امام كلام ملك را میشنود ولی او را نمیبیند. (۴۶) و بر اساس این تفاوت،ائمه را «محدث» و «مفهم» نامیدهاند. (۴۷)
۲) از آنجا كه امام، از نظر كمالات وجودی، تالی مرتبه نبی نبوده و امامت، با نبوت اتصال و ارتباط بلافصل دارد، پس امام وارث به حق علوم و كتب انبیا است چنان كه حضرت رضا (ع)، ائمه را برگزیدگان الهی و وارثان كتاب حق معرفی میكند; (۴۸) و امام از همه كتب آسمانی به هر زبانی كه نازل شده باشند، آگاه است. چنان كه حضرت موسی بن جعفر (ع) بر این نكته تصریح فرمودهاند.(۴۹)
۳) از این وراثت، در لسان احادیث و اخبار تعبیرهای گوناگونی داریم از قبیل اینكه: ائمه، راسخان در علم و عالمان به تاویل آیات قرآناند. و اصول مبنای بطنهای متعدد قرآن همین تفاوت درجات وجودی انسانهاست كه هر كسی بر اساس درجه كمال و تجردش، به درك حقایق قرآنی نایل میشود. (۵۰) خازن علم الهی و مترجمان وحیاند. (۵۱) ائمه شریك نبی اكرماند، علیهم الصلوهٔ و السلام. (۵۲) علایم و آیات انبیای سلف، نزد ائمهاند، از قبیل الواح و عصای موسی، خاتم سلیمان، پیراهن یوسف، سلاح نبی اكرم (ص) ، و نامههای مهر شده و صحیفه و جامعه و غیره(۵۳) كه رمزی از وراثت علم و اقتدار انبیا علیهم السلام. انتقال روح قدسی «روح القدس» از نبی به امام، چنان كه امام صادق (ع) میفرماید: «روحی كه به پیامبر اسلام نازل میشد، به آسمان باز نگشته، بلكه با ما امامان باقی مانده است.» (۵۴)
۴) چون علم امام، علمی لدنی و نتیجه الهام است، دارای خصوصیات زیر میباشد: امام برترین عالم عصر خویش است، زیرا علم وی از آثار وجود اوست كه آن وجود، برترین درجه وجود، در آن عصر است. (۵۵)علم ائمه،علمی مستمر است، كه هر لحظه از منبع نامتناهی یعنی الهام الهی قوتگرفته و افزایش مییابد. (۵۶) حضرت موسی بن جعفر (ع) امام هفتم میفرمایند:علم امام سه جهت دارد:
▪ گذشته،
▪ آینده،
▪ حادث، و میفرمایند كه نوع سوم یعنی «حادث» محصول الهام بر دل امام و ابلاغ بر گوش او حاصل میشود كه برترین نوع علم ائمه، همین است اما یادآور میشوند كه پیامبری پس از نبی اكرم اسلام (ص) نخواهد آمد یعنی، امام را نباید پیغمبر دانست. (۵۷) امام هرگاه بخواهد چیزی را بداند، خداوند تعلیمش میدهد. (۵۸) امامان اگر افراد صالح و رازدار و در واقع افرادی متناسب با درجه وجودی خودشان مییافتند، از همه چیز خبر میدادند. (۵۹) علم ائمه، یگانه علم مبرا از خطا وخلاف است. (۶۰)
ج) امام حاكم و ناظر بر همه حوادث جهان و رفتار انسانهاست.
بنابراین وحدت وجود و مراتب تشكیكی آن، چنان كه گذشت، امام به دلیل بهرهمندی از بالاترین درجه هستی، در راس هرم امكان قرار داردكه نتیجه آن مسائل زیر است.
۱) حاكمیت تكوینی امام بر جهانممكنات. (۶۱)
۲) اشراف و نظارت بر جریان حوادث، از جمله بر رفتارانسانها; چنان كه در روایات آمده كه تمامی اعمال انسانها برنبیاكرم (ص) و ائمه (ع) عرضه میشود. (۶۲)
د) امام دارای صفت عصمتبوده و در عالیترین درجه از فضیلت و تقوی است.
ائمه به دلیل درجه متعالی وجودی، از آثار متعالی آن درجه برخوردارند از جمله این آثار، دوری از خطا و گناه است. زیرا گناه و خطا معلول جهل و نقصان است و امام از جهل و نقصان بری است. كسی كه نه جاهل است و نه دچار نقص و ضعف، چگونه دچار خطا و لغزش میگردد. از طرف دیگر، مهمترین عامل خطا در انسان، هوی و هوس و شهوتو غضب است اما، از آنجا كه مراتب عالی وجود، اسیر و مقید مراتب پائینتر از خود واقع نمیشوند، پس امام كه در قله هرم هستی قراردارد، هرگز توجهی به جاه و مال و زر و زیور دنیوی نخواهد داشت. نبی اكرم (ص) نیز عینا به همین دلیل، توجهی به دنیا نداشت .زیرا آنان به دنبال مطلوب و محبوبی هستند كه در زمین و آسمان نمیگنجد، و دنیا و آخرت در برابر او جوی نیرزد; از این تحلیل بهاین نتایج میتوان دستیافت:
۱) امام از خطا و گناه معصوم است. (۶۳)
۲) رهبریت مصون از خطا وانحراف و در انحصار امام بوده، و پیروی، از غیرمعصوم، با وجودمعصوم، خلاف عقل و منطق میباشد و لذا حضرت رضا (ع) ائمه را نجوم و علامات هدایت مطرح شده در قرآن میداند. (۶۴)
۳) اطاعت رهبر معصوم ازدیدگاه عقل و شرع واجب و ضروری است، چنان كه حضرت موسیبنجعفر و حضرت رضا (ع) تصریح فرمودهاند. (۶۵)
۴) با احتمال وجود رهبریت معصوم، به حكم عقل و شرع، تحقیق جستجو برای درك و شناخت او واجب و لازم است. (۶۶)
۵) با قصور در معرفت امام و تفویض و تسلیم به اماممعصوم، اعمال انسان به دلیل اهمال در یك وظیفه بنیادی، ارزشنداشته و مقبول نخواهد بود. (۶۷)
۶) پایداری و استقامت در ولایت واجب و لازم است و انسان هرگز از ولایت بینیاز نیست.( ۶۸)
هـ) امام میتواند مصدر اعجاز و كرامت باشد
چنان كه در بحث مربوط به مبانیصفات ائمه بیان شد، فاعلیت الهی یعنی قدرت بر ایجاد ماهیات معدوم، و اعدام ماهیات موجود و تصرف در جهان هستی و ماده عالم، در شان درجات پائین وجود، همانند جماد و نبات و حیوانیست بلكه در انحصار موجودات فوق ماده، یعنی موجودات مفارق و مجرد است.انسان نیز بر اساس مسئله «كون جامع» وقتی در تعالی وجودی به مقام تجرد دست یابد در واقع، به مقام «كن» نایل آمده استعداد و شایستگی فاعلیت الهی را بدست میآورد و از آنجا كه امام درعالیترین مرحله وجود قراردارد، طبعا فاعلیت الهی در شان اوست، و چنان كه علمش درحد اعجاز بود، قدرتش نیز در حد اعجاز است و این است فلسفه اعجاز و كرامت علمی و عملی و حسی و معنوی امام. نتیجه آن كه:
۱) امام به عنوان یك انسان كامل، خلیفه خدا در زمین، و مظهر اسمجامع «الله» است كه مستجمع جمیع صفات جمالیه و جلالیه حق است. از این حقیقت در لسان احادیث و اخبار بدینگونه تعبیر شده كه ائمه بیشترین بهره از «اسم اعظم» یا اینكه ائمه حامل آیات و سلاح انبیایند، كه رمزیست از قدرت و علم الهی آنان. (۷۰)
۲) ظهور انواع اعجاز و كرامت از امام كاملا مطابق با عقل و منطق است. چنان كه به امر امام هفتم حضرت موسیبن جعفر(ع) درخت به حركت آمد(۷۱)، و عصا در دست امام محمد تقی (ع) سخن گفت ; (۷۲) چنان كه ازحضرت رضا (ع) اعجاز ید بیضا، (۷۳) و شفای بیمار (۷۴) و تصرف در مادهجهان،(۷۵) و پاسخ به مسائل علمی(۷۶) و غیبگوئی(۷۷) ثبت و نقل شدهاست . در این جا، جهت مزید فایده، سه نكته را بررسی و در باره آن بحث میكنیم:
▪ نكته اول- پیوند و رابطه علم و قدرت
چنان كه در تحلیل فلسفی صفات ائمه بیان گردید، علم و قدرت خارق العاده، هر دو، از یك اصلسرچشمه میگیرند، كه همان برتری درجه وجود است . اما نكته جالبی كه در لسان احادیث و اخبار بر آن تاكید شده، آن است كه علم بر قدرت تقدم دارد یعنی، پایه و اساس قدرت، علم و آگاهیاست چنان كه در ضمن روایتی حضرت امام موسیبن جعفر علیهما السلام میفرمایند نبی اكرم صلوات الله علیه و آله از انبیای گذشته (ع) اعلمبود و ما وارث علومی هستیم كه ما را بر كارهایی توانایی بخشیده كه انبیای سلف بر آن كارها قدرت نداشتند. ما وارث كتابی هستیم كهتبیان و بیانگر همه چیز است و ما را بر همه چیز چنان كه در قرآن مجید نیز باین نكته اشاره شده است. (۷۹) به نظر نگارنده، از دیدگاه اصول فلسفه اسلامی، این نكته ظریف، بدین گونه قابل تحلیل و تبیین است كه چنان كه در بحث صفات حق تعالی مطرح شده است، علم حق تعالی، علم فعلی است نه انفعالی; یعنی برخلاف علم ما كه از موجودات جهان بدست میآید، علم خداوند انعكاس و تصویری حاصل ازپدیدههای جهان نیست، بلكه علم او مبداء و منشا پدیدههای جهان است. به عبارت دیگر، علم ما، انفعال و تاثری از پدیدههای عالماست، در صورتی كه علم حق تعالی مبدا و مؤثر در پیدایش پدیدهها میباشد. در نتیجه علم ما مطابق با پدیدهها است اما پیدایشپدیدههای عالم، برابر علم خداست. جهان از علم خدا سرچشمه گرفته و موجودات عالم بر اساس معلومات الهی پدیدار میشوند و به اصطلاح او ،فاعل بالعنایه است. (۸۰) بنابراین، چون امام، از نظر درجه وجودی،نزدیكترین وجود عصر خود به حق تعالی است و لذا وجود و آثار وجودشجنبه الهی دارد و از اینجاست كه علمش نیز همانند علم خدا، یك علم فعلی است، نه انفعالی و عین قدرت و اراده است; چنان كه در حضرت حقچنین است. (۸۱) و این است مبنا و رمز ارتباط قدرت به علم كتاب در لسان احادیث و اخبار.
▪ نكته دوم- علم و قدرت خارق العاده ائمه و مظلومیت آنان
جای سئوال است كه ائمه با این همه علم و قدرت، كه حتی زمان مرگ خویش را میدانند و اصولا مرگشان به انتخاب خودشان است، (۸۲) چرا دست به كاریمیزنند كه به شكست و احیانا مرگ خودشان میانجامد؟ در پاسخ این سئوال باید گفت، چنانكه بیان شد، علم امام نزدیكترین علم به علمحق تعالی است و علم حق اساس و پایه قضا و قدر است، پس علم ائمه،علم به قضا و قدر الهی است و اقدامشان، حركت در جهت و مطابق اینقضا و قدر است. تا تكلیف شرع انجام پذیرد و فتنه و آزمون انسانها تحقق یابد. وگرنه هر امامی اگر بخواهد میتواند نظام جور را برانداخته و بهدست نابودی سپارد. (۸۳)
▪ نكته سوم- استثنا در علم و قدرت امام
ممكن است در ضمن احادیث و اخبار به مواردی برخورد كنیم كه امام از چیزی خبر نداشته باشد یا بر چیزی توانا نباشد، یا خودشان از نداشتن علم و ناتوانی خود سخن گویند، مانند روایت ۶۵۹; این موارد را با مبانی زیر میتوان تفسیر كرد:
۱) حركت و جریان، در جهت و مطابقت قضا و قدر الهی
۲) استناد به جنبه بشریت و تقید وجودی آن بزرگواران، چنان كهقیصری موارد عدم اجابت دعای نبی اكرم (ص) و خلیفه حق را با اینمبنا تفسیر میكند (۸۴)
۳) تقیه و رعایت ظرفیت مخاطبان و حاضران مجلس.
و) امام واحد دهر است و یگانه زمان
چون امام در راءس مخروط عالم هستی است و بالاترین درجه وجود در عصر خویش و واسطه بلافصل فیضحقتعالی است، باید از صفات كمالیهای كه در شان این مرتبه است بهرهمند باشد. از جمله این صفات، «وحدت» و یگانگی است. یعنی،امام هر عصری یگانه آن دهر است و جز او امام دیگری امكان وجود ندارد. نتیجه آنكه:
۱) در هر عصر و دورانی بیش از یك امام وجود نخواهد داشت. چنان كه حضرت رضا (ع) نیز بر این نكته تاكید فرمودهاند. (۸۵)
۲) امام بعدی، در آخرین لحظات زندگی امام قبلی به اوصاف و علم او متصف میگردد. (۸۶)
۳) چنان كه حضرت رضا (ع) بیان داشتهاند، هر امامی باید امام بعد از خود را معرفی نموده و با انتقال امامت، به ادای امانت بپردازد. (۸۷)
۴) هر امامی هر چند كه در كنار امام قبلی نباشد، از لحظه مرگ امام قبلی آگاه شده، و انتقال امامت را به خود، با الهام الهی،(۸۸) و با پیدایش و احساس حالت جدیدی در وجود خود، دركمیكند. (۸۹)
ز) جهان هستی هرگز بیامام نخواهد بود
این موضوع كه روی زمین، از حجتحق خالی نخواهد ماند، بر این اساس استوار است كه وجود امام از طرفی واسطه ضروری فیض حق در جهان هستی است و لذامادامی كه جهان هستی وجود داشته باشد، وجود امام ضروری و حتمیخواهد بود. از طرف دیگر، بر اساس نیاز انسانها به هدایت آسمانی، امام مشعل فروزان هدایت و امین و حافظ وحی الهی و مرجع تفسیر و تاویل كتاب آسمانی است از این روی تا انسان وجود داشته باشد،امام نیز وجود خواهد داشت; و لذا در معارف ما آمده است كه آخرینفرد در جهان هستی امام خواهد بود و اگر در دنیا جز دو نفر باقینمانند، یكی از آن دو و حضرت رضا (ع)میفرمایند: زمین بیحجتخدا ویران میشود. (۹۱) زیرا كه عالم هستیبیامداد و فیض الهی، جز عدم، سرنوشتی ندارد علاوه بر مبنای مذكور،ضرورت وجود امام را با مبانی زیر نیز میتوان تبیین نمود.
۱) حقیقت وحی الهی، معانی كلی و بسیطی است كه اذهان معمولی، ظرفیتدرك و تحمل آن را ندارد، و چون قرآن كتاب همیشه وجود داشته باشد;و این مخاطب حقیقی كه قلب و روحش بستر و جایگاه وحی است، بعد ازپیامبر اكرم صلوات الله علیه و آله، جز ائمه نمیتواند باشد.چنانكه امام صادق (ع) نیز این نكته را بیان فرمودهاند. (۹۲)
۲) فیض و الهام الهی همیشگی است. پس در هر عصری باید فردی كه شایسته این فیض و الهام و لایق نزول ملائكه و روح باشد، وجود داشتهباشد; چنانكه ائمه با موضوع دوام و ادامه وجود شب قدر، پس ازنبی اكرم (ص) به دوام و استمرار امامت استدلال كردهاند. (۹۳)
۳) با امام حجتخداوند بر خلق اقامه میگردد. چنانكه حضرت موسیبنجعفر و حضرت رضا علیهم السلام تصریح فرمودهاند.(۹۴)
۴) ائمه شهدای حقند بر خلق; از لحاظ الگو وسرمشق بودن. نظارت بر اعمال و شهادت در قیامت. (۹۵)
ح) اطاعت امام سعادت و مخالفتبا وی مایه بدبختی است
با اوصافی كه برای امام بیان شد، بدیهی است كه پیروی از چنین شخصیتی سعادت دنیوی و اخروی انسان را تضمین نموده، مخالفتبا او مایه گمراهی و بدبختی خواهدشد. ائمه اركان عالم هستی و یگانه عامل نجات بشرند. (۹۶) و لذا مدعیان دروغین امامت را خلافت الهی و منكران این منصب خدائی و هركسی كه این مدعیان و منكران را مسلمان بداند، همگی اهلعذابند. (۹۷) - و بگفته رسول اكرم (ص) مرگ، بیمعرفت امام، مرگجاهلیت و گمراهی است. (۹۸)
ط) شناخت و پیروی امام، لازمه استعداد و شایستگی ویژهای است.
در لسان اخبار آمده است كه! حدیث آل محمد (ص) صعب و مستصعب (دشوار و دیریاب) است كه آن را جز پیامبر مرسل یا ملك مقرب، یا مؤمنی كه دلش آزمون ایمان داده باشد، نمیتواند باور و تحمل كند. (۹۹) و این نكته ناشی از آن اصل است كه شناخت مقام امامت، مستلزم تعالی وكمال وجودی متناسب با این مقام ارجمند است; و لذا هر كسی را نرسدكه سر بر آستان جانان ساید. كه آینه و كاسه محدود انسانهایمعمولی تاب و گنجایش خورشید درخشان و بحر بیپایان امامت را ندارد. از این جاست كه امامان معصوم ما (ع) اقرار به ولایت را نیز. همچون اقرار به توحید، به عالم ذره ارتباط میدهند (۱۰۰) نیز ارواحشیعیان و پیروان ولایت را با خودشان، از یك مایه و طینت میدانند (۱۰۱) كه همگی نشانه آن است كه برای معرفت آنان، صفای باطن و ظرفیت و استعداد ویژهای لازم است كه آن پاكان جان جهان وجان جاناند ; اگرچه بظاهر همچون دگران، یك انسانند:
كار پاكان را، قیاس از خود مگیر
گرچه باشد در نوشتن شیر، شیر
جمله عالم زین سبب گمراه شد
كم كسی ز ابدال حق، آگاه شد
همسری با انبیاء برداشتند
اولیاء را همچو خود پنداشتند
گفته: اینك ما بشر، ایشان بشر
ما و ایشان بسته خوابیم و خور
این ندانستند ایشان، از عمی
هست فرقی در میان، بیمنتهی
این زمین پاك و آن شورهاست و بد
این فرشته پاك و آن دیو است و دد
بحر تلخ و بحر شیرین همعنان
در میانشان برزخ لایبغیان
چون بسی ابلیس آدم روی هست
پس به هر دستی نشاید داد دست (۱۰۲)
الهی با نور خورشید ولایت دلهامان را منور فرما.( ۱۰۳)
دكتر سید یحیی یثربی
۱- شرح اصول كافی، صدر المتالهین، كتاب حجت، باب ۳ حدیث ۱.
۲- اصول كافی اثر گرانقدر محمد بن یعقوب كلینی فوت (۳۲۸ ه) باترجمه حاج سید جواد مصطفوی چاپ انتشارات علمیه اسلامیه طهران روایتشماره ۵۱۸. یادآوری: به خاطر رعایت ارزش و اهمیتخاص اینكتاب شریف كه در زمان غیبت صغری، تالیف شده است، و نیز به خاطر رعایت اختصار و گنجایش مقاله، همه روایتها، از این اثر كبیر انتخاب شدهاند، و لذا تنها به ذكر شماره روایت ها اكتفا میكنیم.
۳- پیشین، ۵۱۸.
۴- پیشین، ۵۱۸، ۵۵۲، ۵۵۶.
۵- پیشین، ۴۹۱، ۴۹۵، ۶۹۲، ۶۹۴، ۶۸۶.
۶- پیشین، ۵۱۸، ۷۱۹،
۷-۷۱۶ پیشین، ۹۲۰۹۲۴، ۱۲۹۹ ۱۲۹۵،
۸-۱۲۸۸ پیشین، ۵۱۸،
۹-۹۲۳ پیشین،
۱۰-۴۵۲۴۵۴۴۵۹ پیشین، ۴۸۱، ۴۸۳،
۱۱-۵۱۵۵۱۷ تجریدالعقاید خواجه نصیر الدین طوسی مقصد پنجم و باب حادی عشرعلامه حلی فصل ششم.
۱۲- شفا، الهیات، مقاله ۱۰ فصل ۱ نجات، چاپ دانشگاه تهران، ص ۶۹۸و
۱۳- ۶۹۹ الاسفار الاربعه چاپ جدید جلد ۳ ص
۱۴-۶۱ ۱۱۲ شرح دیوان میبدی چاپ سنگی در حاشیه شرح نهج البلاغه محمد باقرلاهیجانی ص
۱۵-۲۱۷ مثنوی، بتصحیح نیكلسون ج۲ ص
۱۶- ۲۲۲ اگرچه بحث اصالت وجود را عرفای اسلام سالها پیش از صدر المتالهین مطرح كرده بودند اما این موضوع بوسیله ایشان به بهترین وجهی موردبحث و اثبات قرار گرفت. مراجعه كنید به اسفار ج ۱ ص ۳۸ ۶۷ و شرح منظومه حاج ملا هادی سبزواری، بخش حكمت، ص ۱۰ ۱۵ و نهایه الحكمهعلامه طباطبائی مرحله اول فصل دوم
۱۷- نهایهٔ الحكمه، مرحله اول فصل سوم
۱۸- تعلیقات مرحوم آملی بر شرح منظومه سبزواری، ج۲، ص۲۹۴.
۱۹- اسفار، ج۷، ص ۱۷۳، و نیز مراجعه شود به بحث علت و معلول ج ۲ ص۱۲۷ به بعد و بحث عاقل و معقول ج ۳ ص ۲۷۸ به بعد، قونوی به تبعیتعلم از وجود، از نظر كمال و نقص، تصریح دارد، مراجعه كنید بهنصوص، به اهتمام آقای سید جلال الدین آشتیانی، مركز نشر دانشگاهی،ص ۱۳
۲۰- اسفار، ج ۷ ص ۱۷۹
۲۱- طرائق الحقایق، ج ۷ ص ۱۷۹
۲۲- اشارات و تنبیهات، نمط ۶ فصل ۳۶، نجاه به تصحیح دانش پژوه، ص۳۷۹، حكمهٔ الاشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج ۲ ص ۱۱۰ و ۱۱۹
۲۳- ابن عربی، فصوص الحكم، فص اسحاقی.
۲۴- حكمهٔ الاشراق، مجموعه مصنفات، ج۲، ص ۲۴۲، كلمه «كن» اشاره بهآیه ۸۲ سوره ۳۶ است كه: «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له كنفیكون» عارف نیز در مقام «كن» دارای چنین قدرتی میشود. یعنیقدرت بر فاعلیت الهی
۲۵- شفا طبیعیات، فن ۶ مقاله ۴، فصل
۲۶-۴تلویحات، مجموعه مصنفات، ج ۱، ص ۱۱۳، و نیز مجموعه آثار، ج ۳،ص ۶۳ كه برای علم شهودی موطن خاصی، قائل است
۲۷- المنقذ من الضلال، چاپ مصر، ص ۵۸ ۶۰
۲۸- مبدا و معاد جوادی آملی، ص ۳۳، به نقل از التحصیل بهمنیار ص۵۸۱.
۲۹- شرح منظومه حكمت چاپ سنگی تهران، ص
۳۰- ۱۷۹اشارات و تنبیهات، نمط ۶، فصل
۳۱- ۱۴اشارات و تنبیهات، نمط ۳، فصل
۳۲- ۱۵ ۷چه بر اساس قول تشكیك در جوهر، تنها اختلاف در افراد یك نوع-مثلا اختلاف افراد انوار - قابل توجیه میگردد، نه امكان اشتداد دریك فرد معین، به گونهای كه مثلا یك نور ضعیف به نور قوی تغییریابد. چنین تغییر و اشتدادی تنها بر اساس قبول حركت جوهری و تشكیكدر وجود كه خود یكی از مقدمات توجیه حركت و جوهری است، قابل تبیینو تفسیر است. ناگفته نماند كه نوعی «تشكیك در جنس»(اصطلاح از مناست) نیز در برخی از منابع مطرح شده است. به این معنی كه اواخرهریك از موالید ثلاث، به اوایل دیگری اتصال دارد، یعنی جماد ازنازلترین نوع خود تا كاملترین نوعش كه نزدیك به نبات است، همه راشامل میشود. و نبات از نوع ضعیف نزدیك به جماد، تا نوع قوی نزدیكبه حیوان را در بر میگیرد. و حیوان از انواع ضعیفی از قبیلحلزونها و مرجانها، تا حیوانات كاملتری از قبیل میمونها را شاملمیگردد. (مراجعه كنید به: رسائل اخوان الصفا ج ۴ ص ۲۸۰ ۲۷۶ ومقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، ج ۱ ص ۱۷۷). البتهدر این تشكیك هم، انواع بیكدیگر تبدیل نمیشوند یعنی یك حیوان ضعیفهرگز تبدیل به حیوان قوی نمیگردد. حلزون به درجه میمون ترقینمیكند. یعنی همیشه حلزون، حلزون میماند و میمون، میمون. بدیهیاست كه این مسئله را نمیتوان مبنای تفسیر و قبول قوس صعود قرارداد
۳۳- اسفار، ج ۹ ص ۱۹۷
۳۴۱۹۴ -حكمهالاشراق، پیشین، ص ۲۱۷
۳۵- فیه ما فیه، فصل ۵
۳۶- مولوی، مثنوی، تصحیح نیكلسون، ج ۱ ص ۴۳۴
۳۷- اصول كافی پیشین، روایت ۱۱۸۱ ۱۱۸۳
۳۸- پیشین، ۵۱۸
۳۹- قرآن كریم، سوره بقره، آیه ۱۲۴
۴۰- اصول كافی روایتشماره ۵۱۸ و در همین روایتبر لزوم معرفیامام، از طرف پیامبر (ص) تاكید شده است
۴۱- اشاره به پیدایش طبیعت ثانوی و تحول وجودی كه ماخوذ است ازحدیثی از حضرت عیسی علیه السلام به این مضمون كه هركس دوباره زادهنشود داخل ملكوت آسمان نمیتواند شد. احادیث مثنوی ص ۹۶ مولوی بهاین نكته اشاره دارد كه: چون دوم بار آدمی زاده بزادپای خود برفرق علتها نهاد
۴۲- اصول كافی روایت ۵۱۸ و
۴۳- ۵۲۱پیشین،
۴۴- ۹۹۱پیشین،
۴۵-۱۰۸ ۱۰۵ پیشین،
۴۶- ۱۰۰۴ ۹۹۶پیشین، ۵۱۸ و
۴۷- ۴۳۵پیشین، از حضرت رضا (ع)، ۷۰۵ و از امام باقر (ع) ۶۹۹ و از امامصادق (ع) ۶۹۷ و ۷۰۰ و نیز مراجعه شود بهروایتهای ۱۰۲۴ ۱۰۲۰ و۱۰۳۵ ۱۰۳۱ و ۵۸۴ ۵۸۲ و این كه علم ائمه از اسرار الهی است،ابوالحسن (ع)
۴۸- ۶۵۶پیشین، از حضرت رضا (ع)، ۵۵۹ و در این باب از ائمه دیگر،روایتهای ۵۵۶ ۵۵۲ و
۴۹- ۵۹۲ ۵۸۹پیشین، ۶۰۰ و نیز از امام صادق (ع) روایت ۶۰۱ و
۵۰- ۶۵۵ ۶۵۳پیشین، امام صادق (ع)، ۴۵۱-۴۴۹، در مورد ارتباط بطون قرآن بادرجات وجود مراجعه شود به اسفار ج ۷ ص ۳۶ به بعد
پیشین، ۵۰۵ ۵۰۰، جز ائمه، كسی جامع جمیع علوم قرآنی نیستامام باقر و صادق (ع)
۵۲- ۴۰۷ ۴۰۲پیشین،
۵۳- ۶۸۰ ۶۷۸پیشین، امام باقر و امام صادق علیهما السلام،
۵۴- ۶۳۶ ۶۱۱پیشین، ۷۱۵ ۷۰۹، نكته قابل ذكر آنكه حضرت علی (ع) این روح راغیر از ملائكه میداند، روایت ۷۱۶
۵۵- پیشین، ۶۷۷ ۶۷۲، ائمه سرچشمه علوماند،
۵۶- ۱۰۳۷ ۱۰۳۶پیشین، امام صادق (ع)، ۵۵۶-۵۵۵ و ۶۵۲-۶۴۹ و افزایش در هر شبجمعه
۵۷- ۶۴۸-۴۶۴پیشین،
۵۸- ۶۸۱پیشین، امام صادق (ع) ۶۶۳-۶۶۱ و ۶۷۵-۶۷۲.
۵۹- پیشین، امام باقر و امام صادق (ع) ۶۸۵-۶۸۴.
۶۰- پیشین امام باقر و امام صادق (ع)، ۶۳۷.
۶۱- پیشین، به این عنوان كه ائمه واسطه فیض حقاند، و خداوند،جریان امور عالم را به آنان تفویض كرده است، روایتهای ۶۸۶ و ۶۹۳۶۹۴.
۶۲- پیشین، ۵۷۹-۵۷۴، ائمه باطن و حقیقت مردم را میشناسند، حضرترضا (ع) ۵۹۳.
۶۳- پیشین، ۵۱۸، ۷۱۹-۷۱۶.
۶۴- پیشین، ۴۹۹-۴۹۶، تنها ائمه منشا حقاند و دیگران منشاباطلاند ۱۰۴۳-۱۰۳۸ و اهل ذكر شایسته مراجعه و سئوال ائمهاند،حضرت رضا (ع) ۵۴۵ و خلفا و باب معرفتحق، ائمهاند ۵۰۸-۵۰۶ وعلامات و نجوم ائمهاند، حضرت رضا (ع)
۶۵- ۱۵۲۷پیشین، ۴۸۱ و ۴۸۳ و لزوم تسلیم
۶۶- ۱۰۱۶-۱۰۰۹پیشین، ۱۰۱۹-۱۰۱۷ و
۶۷- ۱۱۸۳-۱۱۸۱پیشین، ۴۶۸-۴۶۰ و ۹۶۶-۹۶۵.
۶۸- پیشین، ۵۸۱-۵۸۰.
۶۹- پیشین، امام باقر (ع) ۶۰۸ و امام حسن عسگری ۶۱۰.
۷۰- مراجعه شود به یادداشتشماره ۵۳.
۷۱- پیشین، ۹۲۰ در مورد علم غیب آن حضرت به روایتهای ۱۲۸۷ و ۱۲۸۸مراجعه شود.
۷۲- پیشین،
۷۳- ۲۹۱الی
۷۴- بترتیب: ۱۲۹۳، ۹۲۲، ۱۲۹۵، ۱۲۹۹، ۹۲۲، ۹۲۴، ۱۲۹۴ و نیزدر مورد علم غیب ائمه ۶۶۰-۶۵۶.
۷۸- پیشین، ۵۹۹ و ۶۵۹.
۷۹- قرآن مجید، سوره ۲۷ آیه ۴۰.
۸۰- شفایابن سینا، الهیات، مقاله ۸ فصل ۶، نجات، الهیات مقاله ۲فصل ۱۸، اشارات و تنبیهات، نمط ۷ فصل ۱۳ و ۱۴ و ۲۲، اسفار ملا صدرا،چاپ جدید ج ۶ ص ۱۷۶ ببعد و ج ۷ ص
۸۱- ۵۷در مورد وحدت علم و اراده واجب مراجعه كنید به اسفار ج ۶ ص۳۳۱.
۸۲- اصول كافی، پیشین ۶۷۱-۶۶۴.
۸۳- پیشین، امام صادق (ع)، ۶۷۵.
۸۴- سیر تكاملی و اصول و مسائل عرفان و تصوف، اثر نگارنده، چاپدانشگاه تبریز ص ۴۶۷-۴۶۱ سعدی این نكته را، در مورد جریان حضرتیعقوب (ع) چنین مطرح میكند: یكی پرسید از آن گم كرده فرزندكه ایروشن گهر پیر خردمند ز مصرش بوی پیراهن شنیدیچرا در چاه كنعانشندیدی؟ بگفت: احوال ما برق جهان استدمی پیدا و دیگر دم، نهان استگهی بر طارم اعلی نشینمگهی بر پشت پای خود نبینم «گلستان، بابدوم»
۸۵- اصول كافی، روایت ۹۲۳.
۸۶- پیشین، امام صادق (ع) ۷۱۹-۷۱۷.
۸۷- پیشین، ۷۲۴-۷۲۳.
۸۸- پیشین، حضرت رضا (ع) ۹۸۳.
۸۹- پیشین، امام علی النقی (ع) ۹۸۴.
۹۰- پیشین، ۴۵۹-۴۵۵.
۹۱- پیشین، ۴۵۲-۴۵۴.
۹۲- پیشین، ۴۹۸.
۹۳- پیشین،
۹۴- ۶۴۵-۶۳۷پیشین، بترتیب ۴۳۸
۹۵- ۴۴۰-۴۳۹پیشین،
۹۶- ۴۹۵-۴۹۱پیشین،
۹۷- ۵۱۷-۵۱۵پیشین، امام صادق (ع)، ۶۹۳.
۹۸- پیشین،
۹۹- ۹۷۱-۹۶۹پیشین،
۱۰۰- ۱۰۴۸-۱۰۴۴پیشین،
۱۰۱-۱۱۸۰-۱۱۷۲ پیشین، و نیز بهاین مضمون كه مؤمنان را از طینت انبیاء آفرید۱۴۴۷-۱۴۴۱. و سفینهٔ البحار، ماده طینت.
۱۰۲- مثنوی مولوی، به تصحیح نیكلسون، ج ۱، صص ۲۱ ۱۸.
۱۰۳- اصول كافی، ۵۰۹ امام باقر (ع) میفرمایند: و الله... لنور الامامفی قلوب المؤمنین انور من الشمس... (نور امام در دل مؤمنان تابانترز خورشید است).
فصلنامه قبسات شماره ۱۱
۱- شرح اصول كافی، صدر المتالهین، كتاب حجت، باب ۳ حدیث ۱.
۲- اصول كافی اثر گرانقدر محمد بن یعقوب كلینی فوت (۳۲۸ ه) باترجمه حاج سید جواد مصطفوی چاپ انتشارات علمیه اسلامیه طهران روایتشماره ۵۱۸. یادآوری: به خاطر رعایت ارزش و اهمیتخاص اینكتاب شریف كه در زمان غیبت صغری، تالیف شده است، و نیز به خاطر رعایت اختصار و گنجایش مقاله، همه روایتها، از این اثر كبیر انتخاب شدهاند، و لذا تنها به ذكر شماره روایت ها اكتفا میكنیم.
۳- پیشین، ۵۱۸.
۴- پیشین، ۵۱۸، ۵۵۲، ۵۵۶.
۵- پیشین، ۴۹۱، ۴۹۵، ۶۹۲، ۶۹۴، ۶۸۶.
۶- پیشین، ۵۱۸، ۷۱۹،
۷-۷۱۶ پیشین، ۹۲۰۹۲۴، ۱۲۹۹ ۱۲۹۵،
۸-۱۲۸۸ پیشین، ۵۱۸،
۹-۹۲۳ پیشین،
۱۰-۴۵۲۴۵۴۴۵۹ پیشین، ۴۸۱، ۴۸۳،
۱۱-۵۱۵۵۱۷ تجریدالعقاید خواجه نصیر الدین طوسی مقصد پنجم و باب حادی عشرعلامه حلی فصل ششم.
۱۲- شفا، الهیات، مقاله ۱۰ فصل ۱ نجات، چاپ دانشگاه تهران، ص ۶۹۸و
۱۳- ۶۹۹ الاسفار الاربعه چاپ جدید جلد ۳ ص
۱۴-۶۱ ۱۱۲ شرح دیوان میبدی چاپ سنگی در حاشیه شرح نهج البلاغه محمد باقرلاهیجانی ص
۱۵-۲۱۷ مثنوی، بتصحیح نیكلسون ج۲ ص
۱۶- ۲۲۲ اگرچه بحث اصالت وجود را عرفای اسلام سالها پیش از صدر المتالهین مطرح كرده بودند اما این موضوع بوسیله ایشان به بهترین وجهی موردبحث و اثبات قرار گرفت. مراجعه كنید به اسفار ج ۱ ص ۳۸ ۶۷ و شرح منظومه حاج ملا هادی سبزواری، بخش حكمت، ص ۱۰ ۱۵ و نهایه الحكمهعلامه طباطبائی مرحله اول فصل دوم
۱۷- نهایهٔ الحكمه، مرحله اول فصل سوم
۱۸- تعلیقات مرحوم آملی بر شرح منظومه سبزواری، ج۲، ص۲۹۴.
۱۹- اسفار، ج۷، ص ۱۷۳، و نیز مراجعه شود به بحث علت و معلول ج ۲ ص۱۲۷ به بعد و بحث عاقل و معقول ج ۳ ص ۲۷۸ به بعد، قونوی به تبعیتعلم از وجود، از نظر كمال و نقص، تصریح دارد، مراجعه كنید بهنصوص، به اهتمام آقای سید جلال الدین آشتیانی، مركز نشر دانشگاهی،ص ۱۳
۲۰- اسفار، ج ۷ ص ۱۷۹
۲۱- طرائق الحقایق، ج ۷ ص ۱۷۹
۲۲- اشارات و تنبیهات، نمط ۶ فصل ۳۶، نجاه به تصحیح دانش پژوه، ص۳۷۹، حكمهٔ الاشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج ۲ ص ۱۱۰ و ۱۱۹
۲۳- ابن عربی، فصوص الحكم، فص اسحاقی.
۲۴- حكمهٔ الاشراق، مجموعه مصنفات، ج۲، ص ۲۴۲، كلمه «كن» اشاره بهآیه ۸۲ سوره ۳۶ است كه: «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له كنفیكون» عارف نیز در مقام «كن» دارای چنین قدرتی میشود. یعنیقدرت بر فاعلیت الهی
۲۵- شفا طبیعیات، فن ۶ مقاله ۴، فصل
۲۶-۴تلویحات، مجموعه مصنفات، ج ۱، ص ۱۱۳، و نیز مجموعه آثار، ج ۳،ص ۶۳ كه برای علم شهودی موطن خاصی، قائل است
۲۷- المنقذ من الضلال، چاپ مصر، ص ۵۸ ۶۰
۲۸- مبدا و معاد جوادی آملی، ص ۳۳، به نقل از التحصیل بهمنیار ص۵۸۱.
۲۹- شرح منظومه حكمت چاپ سنگی تهران، ص
۳۰- ۱۷۹اشارات و تنبیهات، نمط ۶، فصل
۳۱- ۱۴اشارات و تنبیهات، نمط ۳، فصل
۳۲- ۱۵ ۷چه بر اساس قول تشكیك در جوهر، تنها اختلاف در افراد یك نوع-مثلا اختلاف افراد انوار - قابل توجیه میگردد، نه امكان اشتداد دریك فرد معین، به گونهای كه مثلا یك نور ضعیف به نور قوی تغییریابد. چنین تغییر و اشتدادی تنها بر اساس قبول حركت جوهری و تشكیكدر وجود كه خود یكی از مقدمات توجیه حركت و جوهری است، قابل تبیینو تفسیر است. ناگفته نماند كه نوعی «تشكیك در جنس»(اصطلاح از مناست) نیز در برخی از منابع مطرح شده است. به این معنی كه اواخرهریك از موالید ثلاث، به اوایل دیگری اتصال دارد، یعنی جماد ازنازلترین نوع خود تا كاملترین نوعش كه نزدیك به نبات است، همه راشامل میشود. و نبات از نوع ضعیف نزدیك به جماد، تا نوع قوی نزدیكبه حیوان را در بر میگیرد. و حیوان از انواع ضعیفی از قبیلحلزونها و مرجانها، تا حیوانات كاملتری از قبیل میمونها را شاملمیگردد. (مراجعه كنید به: رسائل اخوان الصفا ج ۴ ص ۲۸۰ ۲۷۶ ومقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، ج ۱ ص ۱۷۷). البتهدر این تشكیك هم، انواع بیكدیگر تبدیل نمیشوند یعنی یك حیوان ضعیفهرگز تبدیل به حیوان قوی نمیگردد. حلزون به درجه میمون ترقینمیكند. یعنی همیشه حلزون، حلزون میماند و میمون، میمون. بدیهیاست كه این مسئله را نمیتوان مبنای تفسیر و قبول قوس صعود قرارداد
۳۳- اسفار، ج ۹ ص ۱۹۷
۳۴۱۹۴ -حكمهالاشراق، پیشین، ص ۲۱۷
۳۵- فیه ما فیه، فصل ۵
۳۶- مولوی، مثنوی، تصحیح نیكلسون، ج ۱ ص ۴۳۴
۳۷- اصول كافی پیشین، روایت ۱۱۸۱ ۱۱۸۳
۳۸- پیشین، ۵۱۸
۳۹- قرآن كریم، سوره بقره، آیه ۱۲۴
۴۰- اصول كافی روایتشماره ۵۱۸ و در همین روایتبر لزوم معرفیامام، از طرف پیامبر (ص) تاكید شده است
۴۱- اشاره به پیدایش طبیعت ثانوی و تحول وجودی كه ماخوذ است ازحدیثی از حضرت عیسی علیه السلام به این مضمون كه هركس دوباره زادهنشود داخل ملكوت آسمان نمیتواند شد. احادیث مثنوی ص ۹۶ مولوی بهاین نكته اشاره دارد كه: چون دوم بار آدمی زاده بزادپای خود برفرق علتها نهاد
۴۲- اصول كافی روایت ۵۱۸ و
۴۳- ۵۲۱پیشین،
۴۴- ۹۹۱پیشین،
۴۵-۱۰۸ ۱۰۵ پیشین،
۴۶- ۱۰۰۴ ۹۹۶پیشین، ۵۱۸ و
۴۷- ۴۳۵پیشین، از حضرت رضا (ع)، ۷۰۵ و از امام باقر (ع) ۶۹۹ و از امامصادق (ع) ۶۹۷ و ۷۰۰ و نیز مراجعه شود بهروایتهای ۱۰۲۴ ۱۰۲۰ و۱۰۳۵ ۱۰۳۱ و ۵۸۴ ۵۸۲ و این كه علم ائمه از اسرار الهی است،ابوالحسن (ع)
۴۸- ۶۵۶پیشین، از حضرت رضا (ع)، ۵۵۹ و در این باب از ائمه دیگر،روایتهای ۵۵۶ ۵۵۲ و
۴۹- ۵۹۲ ۵۸۹پیشین، ۶۰۰ و نیز از امام صادق (ع) روایت ۶۰۱ و
۵۰- ۶۵۵ ۶۵۳پیشین، امام صادق (ع)، ۴۵۱-۴۴۹، در مورد ارتباط بطون قرآن بادرجات وجود مراجعه شود به اسفار ج ۷ ص ۳۶ به بعد
پیشین، ۵۰۵ ۵۰۰، جز ائمه، كسی جامع جمیع علوم قرآنی نیستامام باقر و صادق (ع)
۵۲- ۴۰۷ ۴۰۲پیشین،
۵۳- ۶۸۰ ۶۷۸پیشین، امام باقر و امام صادق علیهما السلام،
۵۴- ۶۳۶ ۶۱۱پیشین، ۷۱۵ ۷۰۹، نكته قابل ذكر آنكه حضرت علی (ع) این روح راغیر از ملائكه میداند، روایت ۷۱۶
۵۵- پیشین، ۶۷۷ ۶۷۲، ائمه سرچشمه علوماند،
۵۶- ۱۰۳۷ ۱۰۳۶پیشین، امام صادق (ع)، ۵۵۶-۵۵۵ و ۶۵۲-۶۴۹ و افزایش در هر شبجمعه
۵۷- ۶۴۸-۴۶۴پیشین،
۵۸- ۶۸۱پیشین، امام صادق (ع) ۶۶۳-۶۶۱ و ۶۷۵-۶۷۲.
۵۹- پیشین، امام باقر و امام صادق (ع) ۶۸۵-۶۸۴.
۶۰- پیشین امام باقر و امام صادق (ع)، ۶۳۷.
۶۱- پیشین، به این عنوان كه ائمه واسطه فیض حقاند، و خداوند،جریان امور عالم را به آنان تفویض كرده است، روایتهای ۶۸۶ و ۶۹۳۶۹۴.
۶۲- پیشین، ۵۷۹-۵۷۴، ائمه باطن و حقیقت مردم را میشناسند، حضرترضا (ع) ۵۹۳.
۶۳- پیشین، ۵۱۸، ۷۱۹-۷۱۶.
۶۴- پیشین، ۴۹۹-۴۹۶، تنها ائمه منشا حقاند و دیگران منشاباطلاند ۱۰۴۳-۱۰۳۸ و اهل ذكر شایسته مراجعه و سئوال ائمهاند،حضرت رضا (ع) ۵۴۵ و خلفا و باب معرفتحق، ائمهاند ۵۰۸-۵۰۶ وعلامات و نجوم ائمهاند، حضرت رضا (ع)
۶۵- ۱۵۲۷پیشین، ۴۸۱ و ۴۸۳ و لزوم تسلیم
۶۶- ۱۰۱۶-۱۰۰۹پیشین، ۱۰۱۹-۱۰۱۷ و
۶۷- ۱۱۸۳-۱۱۸۱پیشین، ۴۶۸-۴۶۰ و ۹۶۶-۹۶۵.
۶۸- پیشین، ۵۸۱-۵۸۰.
۶۹- پیشین، امام باقر (ع) ۶۰۸ و امام حسن عسگری ۶۱۰.
۷۰- مراجعه شود به یادداشتشماره ۵۳.
۷۱- پیشین، ۹۲۰ در مورد علم غیب آن حضرت به روایتهای ۱۲۸۷ و ۱۲۸۸مراجعه شود.
۷۲- پیشین،
۷۳- ۲۹۱الی
۷۴- بترتیب: ۱۲۹۳، ۹۲۲، ۱۲۹۵، ۱۲۹۹، ۹۲۲، ۹۲۴، ۱۲۹۴ و نیزدر مورد علم غیب ائمه ۶۶۰-۶۵۶.
۷۸- پیشین، ۵۹۹ و ۶۵۹.
۷۹- قرآن مجید، سوره ۲۷ آیه ۴۰.
۸۰- شفایابن سینا، الهیات، مقاله ۸ فصل ۶، نجات، الهیات مقاله ۲فصل ۱۸، اشارات و تنبیهات، نمط ۷ فصل ۱۳ و ۱۴ و ۲۲، اسفار ملا صدرا،چاپ جدید ج ۶ ص ۱۷۶ ببعد و ج ۷ ص
۸۱- ۵۷در مورد وحدت علم و اراده واجب مراجعه كنید به اسفار ج ۶ ص۳۳۱.
۸۲- اصول كافی، پیشین ۶۷۱-۶۶۴.
۸۳- پیشین، امام صادق (ع)، ۶۷۵.
۸۴- سیر تكاملی و اصول و مسائل عرفان و تصوف، اثر نگارنده، چاپدانشگاه تبریز ص ۴۶۷-۴۶۱ سعدی این نكته را، در مورد جریان حضرتیعقوب (ع) چنین مطرح میكند: یكی پرسید از آن گم كرده فرزندكه ایروشن گهر پیر خردمند ز مصرش بوی پیراهن شنیدیچرا در چاه كنعانشندیدی؟ بگفت: احوال ما برق جهان استدمی پیدا و دیگر دم، نهان استگهی بر طارم اعلی نشینمگهی بر پشت پای خود نبینم «گلستان، بابدوم»
۸۵- اصول كافی، روایت ۹۲۳.
۸۶- پیشین، امام صادق (ع) ۷۱۹-۷۱۷.
۸۷- پیشین، ۷۲۴-۷۲۳.
۸۸- پیشین، حضرت رضا (ع) ۹۸۳.
۸۹- پیشین، امام علی النقی (ع) ۹۸۴.
۹۰- پیشین، ۴۵۹-۴۵۵.
۹۱- پیشین، ۴۵۲-۴۵۴.
۹۲- پیشین، ۴۹۸.
۹۳- پیشین،
۹۴- ۶۴۵-۶۳۷پیشین، بترتیب ۴۳۸
۹۵- ۴۴۰-۴۳۹پیشین،
۹۶- ۴۹۵-۴۹۱پیشین،
۹۷- ۵۱۷-۵۱۵پیشین، امام صادق (ع)، ۶۹۳.
۹۸- پیشین،
۹۹- ۹۷۱-۹۶۹پیشین،
۱۰۰- ۱۰۴۸-۱۰۴۴پیشین،
۱۰۱-۱۱۸۰-۱۱۷۲ پیشین، و نیز بهاین مضمون كه مؤمنان را از طینت انبیاء آفرید۱۴۴۷-۱۴۴۱. و سفینهٔ البحار، ماده طینت.
۱۰۲- مثنوی مولوی، به تصحیح نیكلسون، ج ۱، صص ۲۱ ۱۸.
۱۰۳- اصول كافی، ۵۰۹ امام باقر (ع) میفرمایند: و الله... لنور الامامفی قلوب المؤمنین انور من الشمس... (نور امام در دل مؤمنان تابانترز خورشید است).
فصلنامه قبسات شماره ۱۱
منبع : تبیان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست