سه شنبه, ۲۰ شهریور, ۱۴۰۳ / 10 September, 2024
مجله ویستا
فیلمسازی راهی برای کشتن پدرم است
در یک شب بارانی در پاریس سال ۱۹۷۰ برناردو برتولوچی بیرون داروخانه «سن جرمین» ایستاده بود. ساعت پانزده دقیقه به نیمه شب را نشان میداد. منتظر مربی خود، یعنی «ژان لوک گودار» کارگردان بزرگ «موج نو»یی بود تا از نمایش شب اول فیلم سینمایی «دنباله رو» ساخته این فیلمساز ایتالیایی در فرانسه باز گردد.
برتولوچی میگوید: «من الان چندین سال است که درباره این موضوع صحبت نمیکنم، ولی گودار; گوروی واقعی من بود; میفهمید که؟ من آن موقع معتقد بودم که سینما به دو دوره قبل از گودار و پس از گودار تقسیم میشود; مثل قبل و پس از میلاد مسیح.
بنابراین افکار و اندیشههای او درباره فیلم برای من خیلی اهمیت داشت.» برناردو برتولوچی پس از دههها تحلیل، برداشت تازه ای از فیلم کلاسیک «دنباله رو» ( The Conformist ، ۱۹۷۰) دارد. او در اینجا با «استوآرت جفریز» به گفتوگو نشسته است.
فیلم «دنباله رو» در واقع اقتباس سینمایی رمان «آلبرتو موراویا» است; داستان این رمان درباره یک ایتالیایی ۳۰ ساله به نام «مارچلو کلریچی» (با هنرمندی ژان-لویی ترینی تان) است; مارچلو یک روشنفکر سرکوب شده از طبقه بالای جامعه است که در دوران حکومت «موسولینی» توسط فاشیستها به کار گرفته میشود تا به پاریس برود و یک دگراندیش که سابقا استاد فلسفهاش بوده را به قتل برساند. این فیلم صرفا یک فیلم سیاسی نیست بلکه یک تریلر دارای سبک است و پر از صحنههای تعقیب و گریز با ماشین و قتل و آدمکشی و صحنههای خاص است، چون برتولوچی بر این عقیده بود که فرانسویها از چنین صحنههایی در فیلم خوششان میآید.
نیمههای شب بود که گودار خودش را سر قرار رساند.
برتولوچی با اینکه ۳۷ سال از آن روز میگذرد دقیقا به خاطر میآورد که در آن موقع چه اتفاقی رخ داد: «چیزی به من نگفت. فقط یک یادداشت به من داد و رفت. یادداشت را گرفتم; تصویر رئیس مائو بر روی آن بود و همینطور دست خط ژان-لوک که من از روی دست خطی که در فیلمهایش میدیدم شناختم. در این یادداشت نوشته شده بود: «شما باید با فردگرایی و سرمایه داری بجنگید.» این واکنش او به فیلم من بود. من آنچنان به خشم آمده بودم که کاغذ یادداشت را مچاله و بعد هم با پایم لهش کردم. من الان خیلی متاسفم که آن روز چنین کاری انجام دادم چون الان خیلی دوست دارم که آن یادداشت را داشتم و آن را به عنوان یک یادگاری نگه میداشتم.»
فیلم «دنباله رو» به رغم بی اعتنایی گودار به آن، به یکی از تاثیرگذارترین فیلمهای پس از جنگ (جهانی) تبدیل شد. برتولوچی با این فیلم نگاهی به گذشته فاشیستی ایتالیا انداخت و اختلالهای روانی-جنسیتی را در مرکز آن مورد توجه قرار داد. این اثر فیلمیاست که - با آن نگاه سیاه به انگیزههای انسان - آشکارا در پی رویاهای اتوپیایی فرو پاشیده دهه ۱۹۶۸ ساخته شده بود، ولی در عین حال به لحاظ بصری و تصویری آنقدر جسورانه و به لحاظ ساختاری آنقدر پیچیده و پیشرفته است که بدون وجود آن ساخته شدن شاهکارهایی مثل «پدر خوانده» و «اینک آخر الزمان» اکنون غیرممکن به نظر میرسید.
▪ از برتولوچی میپرسم به نظر شما چرا گودار فیلم دنباله رو را دوست نداشت؟
ـ به هر حال این فیلم تشخیص صریح و بی پرده ذهنیت فاشیستی بود. «من در دوره ای زندگی کرده بودم که در آن برقراری ارتباط یک گناه مرگبار محسوب میشد. ولی او در این دوره زندگی نکرده بود.»
ولی شاید یک دلیل دیگر هم بود که گودار از این فیلم خوشش نمیآمد. در این فیلم «کلریچی» شماره تلفن و نشانی معلم خود را میگیرد.
«این شماره تلفن شماره ژانلوک بود و نشانی هم نشانی او بود! بنابراین شما میتوانید متوجه شوید که من دنباله رویی بودم که میخواست یک افراطی را بکشد.»
در واقع، برتولوچی از این واقعیت لذت میبرد که به رغم تمام بیاعتنایی «مائو»یی گودار به «دنباله رو»، نسل جوان و رو به رشدی از فیلمسازان فیلم را یک جور افشاگری میدانستند. «یکی از چیزهایی که برای من غرور آفرین بود و باعث میشد از شدت غرور رنگ صورتم سفید شود، این است که فرانسیس فورد کاپولا، مارتین اسکورسیزی، استیون اسپیلبرگ همگی به من گفتند فیلم دنباله رو اولین فیلم مدرنی است که بر آنها تاثیر گذاشته است.»
▪ از نظر این فیلمسازان چه چیز الهام بخشی در این فیلم وجود داشت؟
ـ ساختار پیچیده فلاش بک آن، فیلمبرداری نمادین «ویتوریو استورارو» مدیر فیلمبرداری فیلمهای برتولوچی (که کاپولا او را راضی کرد تا برای فلیمبرداری «اینک آخرالزمان» به فیلیپین برود) و بسیاری از صحنههایی که او فیلمبرداری کرد در فیلمهای بعدی برتولوچی طنین انداز شد.
ولی ارزش فیلم دنباله رو فقط در این نیست که مقدمات ساخت شاهکارهای آینده سینما را فراهم کرده باشد بلکه ارزش آن فی نفسه در وجود خودش است. در حالی که تروریستها عاشق شخصیت اصلی فیلم را در میان جنگل تعقیب میکنند دوربین دستی با حرکات بینظم به دنبال آنها حرکت میکند. فریم بندی سرد و بیاحساس ساختمانهای آیکانیک (شمایل گونه) فاشیستها. زوایای اکسپرسیونیستی وقتی که دنباله رو با مادر دیوانه خود ملاقات میکند. و شاید بهترین صحنه این فیلم آن سکانس ساده لوحانه باشد که کلریچی در یک کافه در پاریس از شرکت در مراسم پایکوبی خودداری میکند و همین خودداری او باعث میشود تا انجام دهندگان حرکات موزون او را احاطه کنند و تمام این صحنه به سادگی خاصی از بالا فیلمبرداری میشود.
خیلی کم پیش آمده که سینما اینقدر شاعرانه و جسورانه باشد. خط مشی جنسیتی فیلم دارای چندان موشکافی نیست ولی در هر حال این فیلم حکم یک افشاگری را برای سینماروهایی خواهد داشت که برتولوچی را با فیلمهای بعدیاش که آثاری نسبتا خستهکننده و کسالت بار بودند مثل «آخرین امپراتور; دزدیدن زیبایی و آسمان سرپناه.»
▪ پس در مرکز داستان «دنباله رو» چه چیزی وجود دارد؟
ـ مارچلو مردی سست اراده است که میخواهد با دیگران قاطی شود. او تصمیم میگیرد که یک آدمکش فاشیست باشد و با یک زن ماتریالیستی خرده بورژوا ازدواج کند (به قول خود او این زن فقط در آشپزخانه کارش را خوب انجام میدهد!); او این کارها را نه به خاطر تعهد سیاسی و نه به خاطر زیادهخواهی انجام میدهد بلکه به این دلیل که (ظاهرا) یک راز شرم آور را پیش خود پنهان کرده است. او در آخرین صحنه فیلم در مییابد که تمایلش برای دنبالهروی به دلیل حادثهای در دوران نوجوانی اش است که طی آن راننده خصوصیاش که دچار انحراف اخلاقی بود سعی کرد او را و کسی را که (گمان میکرد) او را کشته است، اغوا کند.
برتولوچی مضمون فیلم را اینگونه توضیح میدهد: «این دنباله رو میفهمد دلیل اینکه از روی استیصال در فکر دنباله روی است این است که با دیگران متفاوت است ولی هرگز تفاوت خود را نمیپذیرد. در آخرین صحنه فیلم، در مییابد چرا فاشیست شد; حتی به بدترین فاشیستها تبدیل میشود - چون او میخواهد پنهان و فراموش کند که احساسات او در واقع دلیل متفاوت بودنش در اعماق ناخودآگاهش است. انگار که در اینجا داستان میخواهد به مخاطب خود بفهماند که حتی فاشیستها هم ضمیر ناخودآگاه دارند.
جالب اینکه در طول ساخت فیلم دنباله رو بود که برتولوچی عمیقا تحت روان کاوی فرویدی قرار گرفت. تا آن زمان، فیلمهای نخستین او مثل «قبل از انقلاب»، «استراتژی عنکبوت»، و حتی The Grimm Reaper تحت تاثیر گودار ساخته شده بودند.
▪ آیا به نظر خودتان شما با ساخت «دنباله رو» در کارتان رشد کردید؟
ـ «صددرصد. من در یک لحظه خاص باید مراقب میبودم که از کسی تقلید نکنم، چیزی را جعل نکنم، تا بتوانم بدل فیلمهای گودار را بسازم. به نظر من این تجربه فقط خاص من نبوده بلکه خیلی از هم نسلان من این موضوع را تجربه کردهاند.»
یکی از نتایج اولیه تحت روانکاوی قرار گرفتن این بود که برتولوچی مجبور شد به طور نمادین مربیان اصلی خود را نابود کند و در میان این افراد نه فقط گودار بلکه پدر خود «آتیلییو برتولوچی» را نیز که شاعر بزرگ ایتالیایی است نابود کرد. من از طریق روان کاوی فرویدی فهمیدم که فیلمسازی برای من راهی برای کشتن پدرم است. چگونه بگویم; من برای لذت گناه فیلم میسازم. من باید این موضوع را در یک لحظه خاص بپذیرم و پدرم نیز میبایست میپذیرفت که در یکی از فیلمهایم کشته شده است. او یک بار حرف جالبی به من زد: «تو خیلی با هوشی. چون تا حالا من را چندین بار کشتهای بدون اینکه به زندان بروی!»
▪ پدر شما چه نظری راجع به فیلم دنباله رو داشت؟
ـ «او تمام فیلمهای من را فقط به یک دلیل دوست داشت; او احساس میکرد که خودش آنها را ساخته است. او عروسک خیمه شب بازیاش یعنی من را خیلی دوست داشت چون من فیلمهای مورد نظر او را خیلی خوب میساختم. او فکر میکرد که همه چیز را یادم داده است، که البته حقیقت داشت.» میگویم، عجب دیو خود خواهی!
▪ بنابراین از جهتی هر کاری که میکردی نمیتوانستی پدرت را بکشی و یا تاثیر او را از کارهایت کاملا بیرون بکشی. این درست است؟
ـ فیلمهای من همیشه در زمینه پدرم هستند. این فیلمها یک منطقه فرهنگی خاص - مثل «پارما» - را در برمیگیرند. خانواده برتولوچی اهل همین شهر ایتالیایی بودند و جالب اینکه فیلم «قبل از انقلاب» (محصول سال ۱۹۶۷) اقتباس نه چندان وفاداری از رمان Charterhouse of Parma نوشته «استاندال» است.
آتیلییو فقط شاعر نبود، بلکه منتقد فیلم هم بود و با «پییر پائولو پازولینی» دوستی نزدیک داشت (در واقع اولین کار برناردو در سینما دستیاری این کارگردان بزرگ سینما در فیلم Accatone بود). پدر نسبت به رسانه سینما وسواس داشت و آنقدر به این رسانه علاقه مند بود که دو پسرش برناردو و جوزپه را مجبور کرد که در این علاقه با او شریک باشند و آنها را به همراه خود به سینما میبرد و یک دوربین هم برایشان خرید. پسران او هر دو فیلمساز شدند و برناردو به یکی از معروفترین فیلمسازان ایتالیا تبدیل و برنده دو جایزه اسکار شد.
عنوان یکی از اشعار آتیلییو Cableway است و آن را به B . به همراه یک دوربین هشت میلیمتری تقدیم کرده است و برناردو برتولوچی از ۱۴ سالگی ساخت فیلم را شروع کرد.
پانزده سال بعد برناردو هنوز نسبت به فیلمهایی که گرفته بود وسواس داشت. صحنه ترور دنباله رو در تپههای پوشیده از برف «پییر مونتس» ساخته شد. (ما قبلا هرگز فیلمهای اکشن نساخته بودیم بنابراین وقتی صحنهای را ساختیم که در آن به مردی خنجر میزنیم گفتیم: «خدای من! ما چه کار کردهایم!») برتولوچی رمان را برای فیلمش بازنویسی کرد به گونهای که کلریچی بیننده صحنه قتل باشد. در خود رمان کلریچی حتی شاهد صحنه قتل هم نیست. او در آن لحظه در رم است. من قبل از شروع به موراویا گفتم: «برای اینکه به کتابم وفادار باشم باید به آن خیانت کنم!» و او گفت: «کاملا با تو موافقم.» بعد از اینکه او فیلم را دید خیلی از کار من تعریف کرد و گفت که فقط دو تا از اقتباسهای سینمایی کتابهایش را دوست دارد. یکی همین «دنباله رو» بود و دیگری فیلم درخشان «تحقیر» ( Contempt ) ساخته سال ۱۹۶۲ گودار بود.
برتولوچی در فیلم خود یک تغییر عالی و خیانتکارانه دیگر هم در داستان موراویا انجام داد. این تغییر در پایان فیلم انجام شده است. برتولوچی در این مورد میگوید: «در رمان، پس از سقوط موسولینی دنباله رو به همراه خانواده اش از رم فرار میکند. هواپیمایی پائین میآید و دنباله رو و خانوادهاش را به رگبار میبندد و داستان به پایان میرسد. من احساس کردم که این پایان خیلی اخلاقگرایانه است، گویی که دست خدا آدم گناهکار را داشت به سزای اعمالش میرساند.» پایانی که برتولوچی برای فیلم خود ساخت نگران کنندهتر است.
جدید ترین فیلم برتولوچی «رویابینها» ( Dreamers ) نام داشت. برتولوچی این فیلم را براساس رمان «گیلبرت آدر» که داستان آن در زمان شورشهای دانشجویی پاریس در سال ۱۹۶۸ رخ میدهد، ساخت. این فیلم پنج سال پیش ساخته شد. به او میگویم چرا از آن زمان تا حالا هیچ فیلمینساختهاید؟ شما هنوز ۶۶ سال بیشتر سن ندارید. «کمرم. سه سال پیش یک عمل جراحی روی کمرم انجام دادم که نتیجه نداد و به خاطر همین موضوع نه میتوانم راه بروم و نه میتوانم کار بکنم.» برتولوچی به خاطر کمر دردش دو پروژه سینمایی را نیمهکاره رها کرده است. «باید یک فکری به حال این کمر دردم بکنم. این مشکل حل بشود دوباره فیلم میسازم.»
فرشید عطایی
استوآرت جفریز/گاردین /فوریه ۲۰۰۸
استوآرت جفریز/گاردین /فوریه ۲۰۰۸
منبع : روزنامه حیات نو
وایرال شده در شبکههای اجتماعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست