چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
انتخابات دهم، احمدینژاد و فلسفه تاریخ
حمایت از استمرار دولت احمدینژاد و تقویت هرچه بیشتر آن و کمک به تحقق انقلاب فرهنگی و اقتصادی یک وظیفه ملی است.اصولگرایان اگر میخواهند در دورههای آتی انتخابات پیشقدم شوند باید طرحی و برنامهای ارائه دهند که ادامه پروژه این دولت و تکمیل آن باشد.
● اشاره:
انتخابات ریاست جمهوری پدیدهای است که ثمره آن، میتواند جهتگیریهای کلان انقلاب اسلامی و مسیر تاریخی آن را به نحوی تحت تأثیر قرار دهد؛ اما ابتدا باید از منظر «فلسفه تاریخ اسلامی» بدانیم که انقلاب اسلامی به کدام سو میرود و چه رسالتی در این برهه از تاریخ برای خود ترسیم میکند تا آنگاه بتوانیم بگوییم که چه کسی شایستگی بیشتری برای سکانداری مدیریت اجرایی کشور خواهد داشت و خواهد توانست که به حرکت این انقلاب در مسیر درست تاریخیاش مدد بیشتری برساند. این نوشتار کوتاه به قصد تبیین اجمالی این مسئله تنظیم شده است.
● مقدمه
وقتی حادثه دوم خرداد به وقوع پیوست بسیاری از کسانی که بعدها خود را اصلاحطلب نامیدند این حادثه و انتخاب آقای خاتمی را خیزشی به سوی دموکراسی و آزادی دانسته و با شوق و ذوق فراوان کوشیدند تا با تحریف و نفی مبانی دینی و انقلابی، جنبشی در راستای تعامل و همآهنگی هر چه بیشترِ انقلاب اسلامی و تمدن غرب خلق کنند. در تلقی اینها، دوم خرداد یک نقطهعطف و یک حرکت برگشتناپذیرِ تاریخی در جهت ورود انقلاب اسلامی به عصر رفرمیسم و توسعه سیاسی بود و اساساً انقلاب راهی جز این نداشت که در ادامه راه خود در برابر این اصول تسلیم شود و آن را به عنوان ضرورتهای وجودیاش بپذیرد.
اما چندی بعد، شکست جریان دوم خرداد در چند انتخابات پیدرپی و بالاخره شکست بزرگ نامزدهای این جریان در انتخابات دوره نهم ریاستجمهوری، آنها را با سردرگمی و آشفتگی مواجه کرد و نشان داد که حرکت دوم خرداد آنگونه که برخی میگفتند «حرکتی برگشتناپذیر» نبود و انتخاب دکتر محمود احمدینژاد به ریاست جمهوری حکایت از آن کرد که مردم شعارهای آزادیخواهانه و غربگرایانه خاتمی را به فراموشی سپرده و به منش و بینش انقلابی و عدالتخواهانه و دینمحورانه احمدینژاد گرویدهاند. این حادثه برای غالب تحلیلگران و جامعهشناسان اصلاحطلب گران تمام شد و آنها را در حیرت و انزوا فرو برد به گونهای که تا مدتها از تحلیل شکست جریان متبوعشان عاجز بودند و شانه خالی میکردند.
به نظر میرسد جریان اصلاحطلبی و نیز جبهه اصولگرایی هریک باورها و مبانی نانوشت? خاصی در خصوص سیر تاریخی انقلاب اسلامی دارند که مبنتی بر آن به پیشبینی و برنامهریزی و هدایت تحولات آینده سیاسی ایران میپردازند و تلاش میکنند تا این انقلاب در همان مسیر پیش برود. باور به چرایی و چگونگی و کیفیتِ جهتگیری تاریخی و کلان انقلاب، در واقع نوعی نگاه فلسفه تاریخی به این تحول است.
● نقش فلسفه تاریخ در برنامهریزی اجتماعی
باید دانست که فلسفه تاریخ غیر از تاریخنگاری است. در فلسفه تاریخ، قوانین و قواعد حاکم بر تحولات تاریخی و آغاز و پایان تاریخ بیان میشود به نحوی که انسان مبتنی بر این نگاه، قدرت برنامهریزیِ واقعبینانهای در مسیر تاریخ پیدا میکند و میتواند حوادث آینده را پیشبینی کرده و غافلگیر نشود. اساساً برنامهریزی واقعبینانه و موفق برای یک جامعه و ایجاد تحول در آن، بدون دقت در مراحل پیشرفت تاریخ و قانونمندی حاکم بر تحولات تاریخی ممکن نیست و لذا نمیتوان از این نگاه تاریخی در برنامهریزیها غفلت کرد. به عنوان نمونه، مکتب مارکسیسم معتقد است که قوانین حاکم بر تاریخ، جبری بوده و ناشی از تکامل ابزار تولید است و با تغییرات و تحولاتی که در ابزار تولید پدید میآید ساختار اجتماعی نیز متناسب با آن تحول، متبدل میشود و روابط و معادلات اجتماعی آن نیز جبراً تغییر مییابد. مارکیستها دورهای را که روابط حقوقی خاصی بر یک نظام، حاکم بود دورة ارباب رعیتی میدانستند اما با رشد ابزار تولید و ـ مثلاً ـ تبدیل بیل و داس به گاوآهن، روابط و نسبتهای خاص آن نیز تغییر کرده و بر این باورند که دیگر حمایت از آن نظام اجتماعی مقدور نیست و باید در پی تحقق نظام جدیدی بود که متناسب با این سطح از ابزار تولید باشد و روابط و نظام حقوقی و ساختارها را متناسب با رشد ابزار تولید تعریف گردد. همچنانکه وقتی جامعه از دورة گاوآهن خارج گشته و وارد صنایع جدید میشود و این صنعت نیز، رشد میکند نظام سرمایهداری پدید میآید. بنابراین استراتژی حرکت جامعه مارکسیستی، متناسب و هماهنگ با رشد ابزار تولید است؛ یعنی از آنجا که ابزار، حاکم بر روابط هستند، با تولید ابزار جدید، ناگزیر روابط جدید شکل میگیرد و در نتیجه جامعه همواره در حال رشد و توسعه روزافزون خواهد بود.
از این رو، هنگام برنامهریزی و تعیین استراتژی برای یک جامعه باید بررسی کرد که آن جامعه در چه سطح و مرحلهای از توسعه تاریخی قرار دارد تا آن برنامهریزی را متناسب با همان مرحله طراحی نمود. پس، ضرورت وجود فلسفه تاریخ آشکار میشود. اگر ما بخواهیم مشی صحیحی در برنامهریزیهای اجتماعی داشته باشیم و در سیاستگذاریها عام آن موفق باشیم باید فلسفه تاریخی داشته باشیم که بر اساس آن بتوانیم قوانین حاکم بر تحولات تاریخی جوامع بشری را شرح دهیم و بگوئیم که پدیدهها چه تغییراتی دارند و قادرند به چه پدیدههای دیگری مبدل بشوند؟ اساساً چگونه میتوان به این تحولات، سرعت داد یا از شدت آن کاست یا جهتگیری آن را عوض نمود؟
● انتخابات و نگاههای فلسفه تاریخی
با توجه به آنچه گفته شد انتخابات و از جمله انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری نیز به عنوان یک تحول بزرگ در جهتگیری جامعه، حتماً محکوم فلسفه تاریخ و فرجامشناسی تاریخی است و گروههای مختلف حاضر در آن، مبتنی بر همین رویکرد فلسفه تاریخی در پی اهداف خاص خود در انتخابات هستند. کسانی که تاریخ را جنبشی به سوی حاکمیت انسان بر جهان و تحقق اراده او در زمین میدانند و آزادی و دموکراسی غربی را مظهر پایان تاریخ تفسیر میکنند هرگز نمیپذیرند که انتخابات به پیروزی دینداران و اصولگرایان ختم شود و انقلاب اسلامی بتواند غرب را به چالش بکشد و راه نوینی بگشاید. از نگاه اینان، ایران همچون جهان است و باید راه جهان را برود؛ حداکثر این است که ایرانیان در شکل حیات بومی اجازه نوآوری و التزام به آداب و سنن خود دارند اما در نهایت به مثابه یک خردهفرهنگ باید در درون فرهنگ واحد جهانی زیست کنند و از نافرمانی و شورش دست بردارند. بر اساس این فرض، لیبرال دموکراسی و روش زندگی غربی، نقطه اوج سیر تکاملی انسان است که همه تمدنها و نگرش های سنّتی را در خود منحل ساخته و جامعهای جهانی خواهد ساخت که در آن تعلق اول و مشترک آدمیان، بیش از هر چیز دیگر، همان تعلّق به فرهنگ واحد جهانی ـ که فرهنگ «قراردادی زندگی کردن» و نفی قدسیت است ـ خواهد بود. این فلسفه تاریخ، که مبنای عمل تمدّن کنونی در تصرفات جهانی اوست، فرایندی است که بر پایه الگوی خرد مدرن و علم جدید، توضیح داده میشود.
این یک نگاه فلسفه تاریخی از نوع مادی است که در جامعه روشنفکری جامعه ما در درجات مختلف وجود دارد و توانسته است حتی تعدادی از نیروهای سابق انقلاب را فریفته خود کرده و آنها را آرام آرام از قطار انقلاب پیاده کند و سوار قطار مدرنیته نماید و بخشی را نیز گرفتار التقاط کند. این طایفه به دلیل نوع تحلیل خود، حاکمیت دینداران و الگوهای اسلامی توسعه و حتی تلاش در این زمینه را نوعی بازگشت به عقب و دوری از پیشرفت و تمدن و عقلانیت میدانند و جامعه را از انزوای جهانی و محدودیت میترسانند. با مروری گذرا در ادعاها و تحلیلها و مقالات این دسته میتوان به این مطلب بیشتر و دقیقتر پی برد و نقطهضعف آنها را هم در این میان جستجو کرد. این رویکرد به دلیل همین نگاه غربی که نمیتواند حضور ایمان و ولایت را در سرزمین ما تفسیر کند و نقش محوری آن را در ایجاد هویت جدید مذهبی و ملی مشاهده نماید همواره از ضعف تحلیل در رابطه با مسائل اجتماعی رنج میبرند و با تجویزهای برنامههای بیمورد و بینتیجه، جامعه ما را با مشکلات فرهنگی و ساختاری مواجه میسازند. نگاه تاریخی اینها نگاهی است که تاکنون بر جامعه ما تطبیق نکرده و نتوانسته است در مدت طولانی به پیشبینی و هدایت تحولات اجتماعی در مسیر خود بپردازد و کارنامه کامیابی برای خود ثبت کنند. به طور نمونه یکی از روشنفکران، انقلاب اسلامی را گام بزرگی به سمت سکولاریزم تلقی میکند[۱] و این ادعا را مبنای تحلیلهای خود قرار میدهد!! پرواضح است که ناسازگاری فلسفه تاریخ مادی آنها با جامعه اسلامی ما که به دنبال ولایتپذیری و توحید است رمز مهم شکستهای این گروه است.
اما از سوی دیگر، جبهه بزرگ انقلاب اسلامی به رهبری بنیانگذار بزرگ آن امام خمینی (ره)، با یک دیدگاه فلسفه تاریخی خاصی به دنبال ارائه طرحی نو برای زندگی اجتماعی بشر بود و همه سیاستمداران متعهد و متفکران و نظریهپردازان انقلاب اسلامی با این هدف، به تلاش و کار و فعالیت عملی و نظری میپردازند.
امام راحل (ره) درباره اهداف انقلاب اسلامی میفرمود:
«ما هدفمان پیاده کردن اهداف بینالملل اسلامی در جهانِ فقر و گرسنگی است. ما میگوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستیم. ما بر سر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم «لا اله الا الله» را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم.[۲] ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجی و بین الملل اسلامیمان بارها اعلام نمودهایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطة جهانخواران بوده و هستیم حال اگر نوکران آمریکا نام این سیاست را توسعهطلبی و تفکر تشکیل امپراطوری بزرگ میگذارند، از آن باکی نداریم و استقبال میکنیم. ما درصدد خشکانیدن ریشههای فاسد صهیونیزم، سرمایهداری و کمونیسم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفتهایم به لطف و عنایت خداوند بزرگ نظامهایی را که بر این سه پایه استوار گردیدهاند نابود کنیم و نظام اسلامی رسول الله (صلی الله علیه و آله) را در جهان استکبار ترویج نمائیم و دیر یا زود ملتهای در بند شاهد آن خواهند بود».[۳]
مقام معظم رهبری (مدظله العالی) نیز فرمودهاند:
«امروز نظام اسلامی، هویت، هدف و توانایی نظام غربی را مورد سؤال قرار داده است. و برترین متفکران غربی به تدریج کسل کننده بودن نظام غربی را ابراز میکنند و آن را بر زبان میآورند و بر همین اساس، تمدنی که با رنسانس آغاز شد، امروز به نقطة پایانی خود نزدیک میشود. بشر امروز در پی یافتن یک جایگزین برای نظام غربی است و گرایش به سوی اسلام در ایالات متحده آمریکا، اروپا و آفریقا از همین امر ناشی میشود».[۴]
مبتنی بر این نگاه، انقلاب اسلامی حرکتی تاریخی برای بازگشت به دین و معنویت است تا تمدن نوینی در این خطه شکل گیرد و بشر را برای پذیرش ولایت الهی در عصر ظهور آماده کند.[۵] در نگاه تاریخشناسانه اسلامی، تاریخ به دو جبهه «حق» و «باطل» تقسیم میشود که این دو جبهه، در طول تاریخ در تحت مشیت الهی با یکدیگر مبارزه میکنند که در نهایت، جبهه حق بر جبهه باطل پیروز شده و اراده الهی در زمین محقق میگردد و پرستش الهی جای انسانمحوری و دنیاپرستی را میگیرد. بر این اساس، حرکت تاریخ رو به سوی خداپرستی و ولایت پذیری دارد، نه رو به سمت دموکراسی لیبرال و اومانیسم. عبودیت و خدامحوری، به دلیل آنکه با فطرت انسانی هماهنگی دارد و ایثار و کرامت را در روابط آدمیان گسترش میدهد و از فساد و ناعدالتی در عملکرد عینی پرهیز میدهد، ماندگاری تاریخی خواهد داشت و خواهد توانست انسان و جامعه ای متعبد بسازد که راضی به رضای خدا باشد و بندگی او را بزرگ ترین سرمایه خود و ضامن سعادت بی پایان خویش تلقّی نماید.
تقابل انقلاب اسلامی و غرب، امتداد همین تقابل تاریخی حق و باطل است که در لایهها و سطوح سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی پیگیری میشود و هرگز تمام نمیشود تا اینکه نتیجه تقابل که همان پیروزی حق بر باطل است هویدا گردد. از این نگاه، ایران همچون جهان نیست و نباید راه جهان را برود. انقلاب اسلامی ایران عهدهدار استفاده از غرب اما عبور از غرب و ارائه افق تاریخی تازهای در زندگی بشر و بناگذاری عهد تازه اسلامی در نسبت انسان، خدا و جهان است تا تمدن توحیدی شکل بگیرد. به تعبیر دکتر رضا داوری «ما انقلاب نکردیم که مثلاً بحران غرب را حل کنیم، بلکه در انقلاب ما مسائل غرب و موجودیت آن رفع میشود».[۶] در انقلابِ ما باید سیاست جدید اسلامی، فرهنگ جدید اسلامی و اقتصاد جدید اسلامی پیریزی و تولید شود و در مصاف با غرب پیروز گردد تا کفار و مشرکین هیچگونه سلطهای و سبیلی بر اسلام نداشته باشند. این، راه انقلاب اسلامی در سیر تاریخ است که باید به عنوان یک اصل مسلم در همه استراتژیها و برنامهریزیها و جهتگیریهای کلان و خرد کشور ما ملاحظه شود و مبنای ترسیم چشماندازها و سیاستها قرار گیرد. بر این اساس، انتخابات هم بایستی حافظ این فرآیند و جهت قرار گیرد.
● احمدینژاد در مسیر تکاملی انقلاب اسلامی
دکتر محمود احمدینژاد ریاستمحترم جمهوری اسلامی ایران ، انقلاب اسلامی را گامی در جهت زمینهسازی ظهور ولایت الهی در زمین میداند و معتقد است که باید همه دغدغه و تلاش خود را در جهت ارائه الگوی جدید اسلامی به بشر به کار ببندیم تا انقلاب اسلامی به اهداف تاریخیاش دست یابد. اندیشهها و برنامههای احمدینژاد نشان میدهد که وی ایران را همچون جهان نمیداند و انقلاب اسلامی را ذیل غرب تعریف نمیکند. در باور وی، «مکاتب شرقی و غربی در اداره جهان به شکست رسیدهاند و در عالم فقط یک نور، یک پرچم و یک ملت است که امید را در دل ملتها زنده نگه داشته است و آن ملت بزرگ و شجاع ایران است. ما باید دست به دست هم بدهیم و جامع? الگو را برپا کنیم. ما هیچچیز کم نداریم. ما باید به دنبال تأسیس جامعه مهدوی باشیم. اگر پیامبر ما الگوی همه بشریت است، امروز جامعه مهدوی الگوی همه جوامع بشری خواهد بود و در قدمهای اول باید تلاش کنیم عدالت، معنویت و عشق و مهرورزی را در بین ملت برپا کنیم».[۷] به تعبیر دیگرِ ایشان، «رسالت انقلاب ما، دنباله رسالت انبیاست. امروز ما موظفیم در سرزمین مقدس ایران، جامعه نمونه، پیشرفته و مقتدر اسلامی را برپا کنیم تا این جامعه، الگو و سکویی برای آن پرش نهایی و تشکیل حکومت جهانی اسلام بشود».[۸]
با همین مبنا میتوان علت این کینهورزیها (نه نقدهای منصفانه) و سیاهنماییها علیه دولت نهم را دریافت. مخالفان سرسخت دولت که رسالت تاریخی دولت را برخلاف آنچه آقای احمدینژاد گفته است میدانند و مایلند انقلاب اسلامی و حکومت دینی را منحل در غرب ببینند و نیز ه کسانی که علیرغم خلوص فردانیشان، از این مخالفان انقلاب متأثر شدهاند اکنون مدعیاند که: وضعیت کشور بسیار وخیم است و جامعه ما به سوی فروپاشی میرود و باید به هر قیمتی از ادامه وضعیت موجود پیشگیری کرد! اینها هرگونه بیتوجهی به کارشناسی غربی را برنمیتابند و کارشناسی دینی را بیمعنا یا غیرمهم دانسته و تلاش در تولید آن را نمیپذیرند. توسعه از نگاه اینان به دو شکل «توسعه دینی» و «توسعه غربی» تقسیم نمیشود لذا هر تصرفی که از سوی دولت نهم در الگوهای توسعه غربی همچون سازمان برنامه و بودجه، با هدف زمینهسازی طراحی الگوهای نوین دینی، صورت میگیرد در چشم این دسته، یک اقدام خطرناک و برهمزننده ثبات اجتماعی و نوعی عقب افتادن از پیشرفت تفسیر میشود. پیشرفت با قرائت این گروه همان الگوهای دیگران با کمی آرایش و اصلاح و بومیسازی است؛ نه تبیین الگوی جامع توسعه اسلامی که به شکل همهجانبه و فراگیر میخواهد دین و توحید را در همه ساحتهای سیاسی، علمی، فکری و اقتصادی و صنعتی کشور داخل کند و تمدن نمونه اسلامی را در میانمدت یا درازمدت تحویل دهد.
به نظر میرسد حمایت از استمرار دولت احمدینژاد و تقویت هرچه بیشتر آن و کمک به آن در تحقق انقلاب فرهنگی و اقتصادی یک وظیفه مهم و ملی است. متدینین و اصولگرایان اگر میخواهند در دورههای آتی انتخابات پیشقدم شوند باید طرحی و برنامهای ارائه دهند که ادامه پروژه این دولت و تکمیل آن باشد و ما را به آرمانهای انقلاب اسلامی هر چهبیشتر نزدیک نماید. باید دقت کرد که حرکت انقلاب اسلامی بنا به فلسفه تاریخ الهی، بیشک به سرمنزل مقصود رهنمون خواهد شد اما در این میان اگر کوتاهیهایی از ما سر بزند، امکان رفت و برگشتها و شکستهای وهلهای وجود دارد؛ به این معنا که در اثر کوتاهی خود، در دورههایی گرفتار گروههای غربگرا یا غربزده میشویم که در آن صورت، حرکت انقلاب اسلامی دچار تأخیر خواهد شد و معضلاتی در پی خواهد آمد. بنابراین مبانی و الزامات فلسفه تاریخ اسلامی هم کوتاهی و قصور ما را جبران نمیکند.
[۱] ـ داریوش آشوری با نگاه فلسفه تاریخ غربی مدعی است: «این انقلاب، برخلاف ظاهرش، در باطن بزرگترین جهش ما به طرف سکولاریسم است. به قول هگل، این از جمله نعلهای وارونهای است که «عقل کل» تاریخ میزند. در واقع، سکولاریزم از دری دیگر وارد میشود». ر.ک: داریوش آشوری، سنت، مدرنیته، پستمدرن (گفت و گوی اکبر گنجی با داریوش آشوری، حسین بشیریه، رضا داوری، موسی غنینژاد) تهران، مؤسسه فرهنگی صراط، ۱۳۷۵، ص ۲۶.
[۲] ـ صحیفه امام (ره)، جلد ۲۱، ص ۸۸.
[۳] ـ همان، ج ۲۱ ، ص ۸۱.
[۴] ـ بیانات مقام معظم رهبری (مد ظله)، روزنامه جمهوری اسلامی، ۳/۵/۱۳۷۴.
[۵] ـ بیانات مقام معظم رهبری (مد ظله)، ۳۰/۷/۱۳۸۷.
[۶]ـ رضا داوری، شمهای از تاریخ غربزدگی ما، تهران، انتشارات سروش، ۱۳۶۳، ص ۱۰۵.
[۷] ـ سخنرانی رییس جمهور در دیدار با مردم کرج، ۶/۷/۱۳۸۵.
[۸] ـ سخنرانی رییس جمهور در دیدار با اعضای شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی، ۲۹/۷/۱۳۸۴
[۲] ـ صحیفه امام (ره)، جلد ۲۱، ص ۸۸.
[۳] ـ همان، ج ۲۱ ، ص ۸۱.
[۴] ـ بیانات مقام معظم رهبری (مد ظله)، روزنامه جمهوری اسلامی، ۳/۵/۱۳۷۴.
[۵] ـ بیانات مقام معظم رهبری (مد ظله)، ۳۰/۷/۱۳۸۷.
[۶]ـ رضا داوری، شمهای از تاریخ غربزدگی ما، تهران، انتشارات سروش، ۱۳۶۳، ص ۱۰۵.
[۷] ـ سخنرانی رییس جمهور در دیدار با مردم کرج، ۶/۷/۱۳۸۵.
[۸] ـ سخنرانی رییس جمهور در دیدار با اعضای شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی، ۲۹/۷/۱۳۸۴
منبع : خبرگزاری جمهوری اسلامی ـ ایرنا
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست