پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا
نقض منطق پیگیری کار
هنگام پیگیری یک کار طبیعتاً از الگوهای ذهنی، رویهها، و یا چارچوبهای موجود پیروی میکنیم. این نقشههای راهنما، کلید موفقیتهای گذشتهی ما هستند. مشکل اینجاست که هنگام دستیابی به موفقیت، ما متحول میشویم، و جهان نیز همینطور. نقشههایی که در گذشته استفاده کردهایم ممکن است در قلمرو جدید ارزش محدودی داشته باشند. در موقعیتهای جدید اگر به نقشههای قدیمی بچسبیم، شاید دچار ناکامیهای عمیقی شویم. در چنین مواقعی اغلب به دام منطق پیگیری کار میافتیم.
منطق پیگیری کار با یک تمثیل مدیریتی که چندین دهه به کار آمده. به بهترین شکل روشن میشود. گوشهنشینی که تنها در جنگل دورافتادهای میزیست، هر تابستان به اندازهی کافی هیزم میشکست تا کلبهاش را در سراسر زمستان، گرم نگه دارد. یکی از روزهای پاییز از رادیوی موج کوتاهش شنید که توفان زمستانی زودهنگامی رو به سوی ناحیهی او دارد. چون هنوز به اندازهی کافی چوب نبریده بود به سراغ تودهی هیزمش شتافت.
وقتی ارهی کُند و زنگاربستهاش را آزمایش کرد دریافت که نیاز به تیز شدن دارد. لختی درنگ کرد، ساعتش را نگاه کرد و سپس به تودهی چوبهای نبریده نگریست و سری تکان داد. به جای تیز کردن ارهاش، شروع به بریدن چوبها کرد. همانطور که کار میکرد متوجه شد اره همچنان کند و کندتر میشود و خودش سخت و سختتر کار میکند. بارها به خود گفت باید بایستم و اره را تیز کنم؛ ولی همچنان به بریدن ادامه داد. در پایان روز که بارش برف آغاز شد، خسته و از رمق افتاده در کنار تلی از چوبهای نبریده نشست.
این مرد، نادان نبود. میدانست که شدیداً لازم است ارهاش را تیز کند؛ همچنین میدانست هرچه بیشتر ببرد، ارهاش کندتر میشود؛ با وجود این نتوانست خودش را وا دارد که کارش را متوقف کرده و اره را تیز کند. این مرد، قربانی منطق پیگیری کار بود.
برای اکثر ما وقتی تحت فشار قرار داشته باشیم، منطق پیگیری کار باعث میشود تمام افکار مرتبط با امور تعمیر و نگهداری را از ذهنمان بیرون برانیم. لزوم مشغول بودن، فرصت انجام کار شایسته را پس میزند. من این حالت را « حاکمیت محصور » مینامم. کارهایی که باید انجام دهیم بیشتر از آن است که فرصت دهد کار را درست انجام دهیم. انگیزهی فردیمان برای تمام کردن کار، نیاز به فرآیند تعمیر و نگهداری روزمره را عقیم میگذارد.
تمثیل گوشهنشین به درک این واقعیت کمک میکند که ما دارای نقطهی کوری هستیم که مانع تفکر میشود. ولی این تمثیل، در سطوح دیگر نیز کاربرد دارد.
یک سازمان برای انجام کارهای مشخص به عنوان نوعی هویت جمعی عمل میکند. هر سازمانی دارای مجموعهای از سیستمهاست؛ سیستم فرهنگی، سیستم راهبردی، سیستم فنی، و سیستم سیاسی. در محیط پیوسته در تحول، هر یک از این سیستمها (همانند ارهی گوشهنشین) کهنه و فرسوده میشوند. همگامی و هماهنگی در هر یک از سیستمها و نیز بین آنها از بین میرود. در این هنگام در مییابیم که بیش از همیشه میکوشیم ولی از تلاشهایمان بهرهی کمتر و کمتری میگیریم. وقتی تنشها شدت گرفت به دنبال کسی میگردیم که تقصیر را به گردنش بیاندازیم. ولی مشکل اصلی در سیستمهای زیربنایی سازمانی نهفته است که از حالت همگامی با همدیگر و با محیط خارجی خارج شدهاند.
وقتی سازمانی درمییابد که سیستمهایش نیاز به همگامسازی دارند، اغلب از من میخواهند آن را تشخیص دهم. مدیران ارشد اغلب در مورد تشخیص من اعتراضی ندارند، ولی تقریباً همیشه در مورد توصیههایم اعتراض میکنند؛ به من میگویند: «آنچه شما بدان توجه نمیکنید این است که زمان لازم برای ایجاد تحول عمیقی که شما توصیه میکنید را نداریم». این بیان صحیحی است؛ زمانی نیست. برای رسیدن به چنین نتیجهگیریای، مدیران کار را به تعمیر و نگهداری ترجیح دادهاند و کار را انتخاب کردهاند. ولی در عین حال به استقبال بحرانهای آینده میروند. دیر یا زود، بحرانی رخ خواهد داد و بهای سنگینی برای آن باید پرداخت.
● نقض منطق پیگیری کار:
چگونه میتوان منطق پیگیری کار را نقض کرد؟ برای نمایش و پاسخ به این پرسش، داستان «آن روز در ساحل دریا» (۱۹۶۰ میلادی) اثر آرتور گوردون را در نظر بگیرید. این کتاب را یکی از استادان وارسته، آقای رید براد فورد ، به من و هزاران دانشجوی دیگر معرفی کرد. کتاب فوق تأثیر شگرفی بر زندگی من گذاشت.
داستان، زندگی مردی را بازگو میکند که دچار ناکامی عمیق شغلی شده است. هر روز احساس بیهودگیاش افزون میشود و به سختی خود را وا میدارد سرکار رود. وقتی دیگر نمیتواند این حالت را تحمل کند به سراغ پزشک میرود. پزشک به گله و شکایتهای او گوش میدهد و سپس میپرسد در کودکی شادمانترین روزهایش را در کجا سپری کرده است. مرد پاسخ میدهد که در ساحل دریا شادترین روزهایش را گذرانده است.
پزشک چهار راهنمایی و یا به عبارتی «نسخه» بر روی چهار برگ کاغذ تجویز میکند. فردای آن روز مرد باید به ساحل دریا برود. باید پیش از ساعت ۹ به آنجا برسد. نباید با کسی حرف بزند. هیچ مطلبی برای خواندن به آنجا نبرد؛ و دستورالعملهای نوشته شده بر روی نسخهها را در ساعتهای ۹، ۱۲، ۱۵، و ۱۸ اجرا کند.
مرد خیلی قبل از ساعت ۹ به ساحل میرسد ولی شدیداً احساس بدبینانهای دارد. این واقعیت که هیچ کاری نیست که انجامش دهد، و هیچ مشکلی نیست که برای حلش مشغول شود وی را کاملاً پریشان میکند. زمان به کندی میگذرد.
در ساعت ۹، نخستین نسخه را بیرون میآورد و میخواند: «به دقت گوش کن!» مرد با خود میاندیشد که پزشک باید دیوانه باشد؛ چیزی نیست که به آن گوش دهد. قدمزنان در ساحل راه میرود و متوجه میشود انواع صداها از امواج، ماسهها و دیگر منابع طبیعی به گوش میرسد. وی که جذب این صداها شده، ناگهان درمییابد در حالت تفکر عمیقی فرو رفته است. دربارهی چیزهایی بزرگتر از خودش میاندیشد. این حالت باعث آرامش او میشود ولی هنوز فکر میکند باید درگیر کار پربارتری شود.
ظهر فرا میرسد و نسخهی دوم را میگشاید: «بکوش به گذشته برگردی.» به کجای گذشته برگردم؟ در شگفت میماند. همانطور که در طول ساحل دریا راه میرود خود را غرق در خاطرات روابط گذشته میبیند. به یاد میآورد یک بار با برادر مرحومش به ماهیگیری رفته بود. دیگر خاطرههای خانوادگی را به یاد میآورد و احساس عشق و علاقهای که اعضای خانواده به یکدیگر داشتند وجودش را آکنده میکند. تحت تأثیر شادیای قرار میگیرد که میتوانست در گذشته بیابد. حتی هنوز هم گرمای آن عواطف را احساس میکند.
ساعت ۱۵ که فرا میرسد تا حدودی احساس آرامش کرده و اقدام خردمندانهی پزشکاش را تحسین میکند. ولی نسخهی سوم او را متحیر میکند: «انگیزههای خود را بازنگری کن». در لاک دفاعی فرو میرود و میکوشد تلاشهایش را برای دستیابی به پول، شناخت و موفقیت، با دیدی منطقی توجیه کند. ولی پس از مدتی، ندای درونی آرامی میگوید که شاید این انگیزهها به اندازهی کافی خوب نباشند. به آهستگی درمییابد که جنبهی مهمی از همگامی را نادیده گرفته است. در گذشته همیشه وقتی امور کاریاش سر و سامان داشت و در جریان بود احساس میکرد در چیزی مشارکت دارد، فداکاری میکند، و یا خدمتی انجام میدهد؛ ولی وقتی امور کاریاش دگرگون میشد برخی از احساساتش را نیز از دست میداد و احساس میکرد در چنگال فرآیند مرگ تدریجی به دام افتاده است.
ساعت ۱۸، آخرین نسخه را میگشاید و چنین میخواند: « نگرانیهایت را بر روی ماسهها بنویس». در این لحظه، منطق چهار نسخهای که باعث برانگیخته شدن تفکرش شده بود را در مییابد. خارج شدن از خودش، اندیشه دربارهی شادیهای گذشته، تفکر دربارهی ساختار عمیق کنونی، و سرانجام نفوذ به سیستم دفاعی خود، به او اجازه میدهد انگیزههایش را مجدداً بررسی کرده و آنها را همگام نماید. وقتی این تنظیمات درونی انجام شود، مشکلات بیرونیاش از اهمیت میافتند. اگر انگیزهها، وجدان، و تواناییهایش با هم همگام و هماهنگ شوند میتواند از تواناییهایش به بهترین شکلی استفاده کند، ولی حتی اگر با شکست روبهرو شود، کار درست را انجام داده است. نکتهی مهم اینجاست که این مرد با تحول خودش، جهان پیرامونش را متحول میکند.
● بحث و تبادل نظر:
▪ مراحل شخصی برای تحول
۱) مواردی را مشخص کنید که توانستهاید منطق پیگیری کار را نقض کنید. چه الگوهایی را مشاهده میکنید.
۲) اندیشه برگذشته چگونه ممکن است آینده را متحول سازد؟
۳) معنای این عبارت که شخصی دارای «انگیزههای اشتباه» است چیست؟ چطور ممکن است شما دچار همچون حالتی شوید؟
۴) زمانی را بازگو نمایید که توانستهاید انگیزههای درونیتان را مجدداً بررسی کنید. و آنها را از نو، همگام نمایید. از بررسی این تجربه چگونه میتوان نکاتی آموخت؟ چگونه میتوانید آن را در زمان کنونی به کار بندید؟
▪ مراحل سازمانی برای تحول
۱) آیا گروهها و سازمانها ممکن است به دام منطق پیگیری کار بیافتند؟ مثالی بیاورید.
۲) مرد داستان ساحل دریا متوجه شد که به پول، مقام، و موفقیت رسیدن را به عنوان هدف غایی انگاشته بوده، به جای آنکه آنها را حاصل انجام کارها و اقدامات درست بداند. این مشکل درونی باعث میشود حس معنا، روحیه، و انگیزهاش را از دست بدهد. آیا میتوانید گروه یا واحدی را مثال بزنید که حس معنا، روحیه، و انگیزهاش را به دلیل اختلال مشابهی از دست داده باشد؟ چه رخ داده و چرا؟
۳) گروه یا واحدی را مثال بزنید که برای شما اهمیت دارد. چگونه میتوانید به این گروه یا واحد کمک کنید خود را محافظت نماید تا به دام منطق پیگیری کار نیافتد و روحیهاش را نبازد؟
۴) آیا اگر گروه، معنا، روحیه، و یا انگیزهاش را در نتیجهی اختلال در حس هدفمندی از دست داده باشد چگونه میتوان آن را در جهت بازهمگامسازی انگیزهها، وجدان کاری، و تواناییها یاری کرد؟
منبع : مرکز مجازی کارآفرینی شریف
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست