یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا
آغاز تحول در مذهب غربیان
مارتین لوتر در سال ۱۵۲۱ رسما محکوم شد. با کنار زدن لوتر از صحنه (که بسیاری فکر کردند او مرده است) پیام اصلاحات توسط اعضای کثیری از گروهها و حامیان این نهضت انتشار یافت. از آن زمان بود که نتایج منطقی پیام جدید و طلب آن پیام برای اصلاحات شروع به ظهور کرد. نتایج منطقی فراخوان لوتر برای تعمیق معنویت چه میتوانست باشد؟ آن چنان که لوتر استدلال کرده بود، رهبانیت مبتنی بر کتاب مقدس نبود، درباره راهبهها و دیرها چه باید صورت پذیرد؟ اگر تجرد کشیش اشتباه بود، آیا روحانیون باید ازدواج میکردند؟ همچنان که این پرسشها مطرح میشد، پاسخهای عملی ارائه میشد و صورت عملی به خود میگرفت. میتوان گفت نهضت اصلاحات به مفهوم واقعی کلمه در حال آغاز شدن بود.
فرمان شورای ورمز صادر شد، اما فقط یک تکه کاغذ بود.
در بیشتر دولتهای منطقهای، آشکارا در نگرش این حمایت همه جانبه از لوتر، مشروعیت قابل شک این فرمان و علایق حاکمان بر امتیازات ویژه قانونیشان را نادیده میانگاشت. در شورای ایمپریال که عملکرد امپراتور را طی عدم حضورش از آلمان برای دهه باقیمانده حکومتش بررسی میکرد، کشمکش درباره طرز عمل شورای ورمز به درازا کشید و بینتیجه ماند. جلسه انجمنهای ایالتی در نورمبرگ در سالهای ۱۵۲۳ و ۱۵۲۴ هیچ توفیق بزرگتری نداشت، غیر از انتشار ادعانامه تأسفباری برای گردآمدن عمومی یا حداقل شورای آلمانی.
پیامی که چنین حمایت شایعی را به بار آورد، در رسالههای فراوانی که بین سالهای ۱۵۱۷ تا ۱۵۲۵ منتشر شد، مشهود است. موضوعات آن رسالهها ساده بود. آنها به جای طرحهای الهیاتی بیشتر بر پرهیزگاری شخصی متمرکز بودند. پیامشان مبتنی بر تأکید بر ماهیت دین بود به جای اشکال ظاهری آن، بر کمال درونی تأکید داشتند تا تطابق بیرونی و تأکید برای آزادی بود به جای اجرای قوانین. این مساله همچنین پیامی کاملاً وابسته به فیض خداوند بود. در همان حال، شعارهای کلیدی نمایان شدند، مثلاً سنتهای بشری، کارهای خیرخواهانه، کلام پاک خداوند و یکباره مسیر نبرد ترسیم شد، بیانیه نهایی مبنی بر اینکه نظام پاپ سالاری مسندی بر ضد مسیح بود.
نفوذ اصلاحگران بسیار شدید بود، چرا که آنها به طور عمدی دلایلشان را برای مردمی ارائه میکردند که میدانستند آن مردم علاقهمند به پیامد مجادله هستند. اصلاحگران زبان لاتین را به عنوان زبان گفتگوی مباحث دینی ترک گفتند، آنها لهجه بومی را در نوشتههایشان به کار میبردند و مقاله کوتاهی یا رسالهای، با جلد وَزین عرضه کردند. روشهای مورد بهرهبرداری برای انتشار این پیام نهضت اصلاحات وسیع و گوناگون بود. بیانات صریح، هزلیات، گفتگوها، نمایشها، حتی کاریکاتور. نتیجه کمّی بسیار قابل توجه بود. در طول دوره ۱۰ ساله نخست مجادله، بیش از یک میلیون رونوشت از مقاله نهضت اصلاحات در آلمان منتشر شد. در آلمان با جمعیت تقریبی بیش از ۱۰ میلیون نفر در بسیاری از نواحی بیش از ۵۰ بار تجدید چاپ شد.
در این نقطه توسعهاش، جنبش مزبور در کانون الهیاتیاش متغیر و غیرشفاف بود. عامل مشترک مشتقکننده، اندیشه مبهم نیاز برای تغییر و اصلاح بود؛ بنابراین باید گفت هر چیز دیگری بیاساس بود. تنها امر مسلم این بود که لوتر بوضوح جایگاه متعال ویژهای را از آن خود ساخته بود. موضوعات ارائه شده صرفاً موضوعات دینی نبودند. آنها گستره گوناگونی از مفاهیم اجتماعی و سیاسی را در بر میگرفتند که زمینهساز اشکال دینی و موضوعات غیردینی درهم آمیخته بودند.
جریان بعدی حوادث، گوناگونی موضوعاتی را به پیش کشید که جنبش اصلاحات را تبیین و طبقهبندی میکرد. لوتر در موضوعات مورد بحث با چندین اصلاحگر همراه خود درگیر شد در میان ایشان اولریش تسوینگلی، آندرئاس کارلستاد و توماس مونتسر که هم دیدگاه او و هم جایگاه رفیع او را به چالش کشیده بودند. مساله مورد بحث با تسوینگلی درباره مراسم عشایربانی بود که باقیمانده دهه ۱۵۲۰ را تحتتاثیر خویش قرار میداد.
تا پایان دهه ۱۵۲۰ جنبش اصلاحگری به طور قاطع خود را تثبیت کرد، بویژه در آلمان مرکزی و جنوبی، تا به آن حد که انجمن اسپایر در سال ۱۵۲۶ به این نتیجه رسید که تاکید بر بیانیه ورمز کاری غیرممکن است. این انجمن در این زمان به حاکمان محلی آزادی داد تا با فرمان قانونی مطابق با احکام وجدانشان و احساس مسوولیتشان در مقابل امپراتور عمل کنند.
۲ موضوع در سالهای بین شورای اسپایر (۱۵۲۶) و معاهده آوگسبورگ (۱۵۵۵) حاکم بود که عبارت بودند از بسط نهضت اصلاحات و پیگرد رجوع به کلیسا (یا همزیستی) بین دو طرف. موضوع گسترش پروتستان، پذیرش نهضت اصلاحات را از سوی گروهی از شهرهای تحت تسلط امپراتور، توصیف چشمگیری از این گسترش در سراسر اروپا و در آلمان پیدا کرد. نقطه تلاقی ملاحظات اجتماعی و اهداف دینی که مشخص کننده نهضت اصلاحات به عنوان یک کل است، بوضوح در آن شهرها مشهود است. این شهرها مرکز قدرت و دانش اقتصادی بودند و در بسیاری از شهرها بیان رسمی از اعمال ضدروحانیت و تعارض بین کلیسا و آن کسانیکه قدرت سیاسی داشتند، آشکار بود.
چارلز پنجم، شورایی را در آگوسبورگ سال ۱۵۴۸ تشکیل داد و استقرار دینش را به گروههای پروتستان تحمیل کرد و نتیجه آن شورا معاهده آگسبورگ بود۳ الگو از تغییر نظام اداره کلیسا در شهرها نمایان شد. در برخی تلاطم برای تغییرات از شوراها نشأت میگرفت که در صدد احراز تقاضایشان برای کنترل کامل تمام نواحی حیات شهری به منظور دستیابی به یک نتیجه موافق بودند. در الگوی دیگر نهضت اصلاحات به بخشی از تعارض سیاسی میان این شوراها، قدرت حکومت ثروتمندان و انجمن اصناف بدل شد. تلاش برای مطرح کردن نهضت اصلاحات با تلاش برای ملی کردن حکومت همگام شد. در الگوی سوم، تقاضا برای تغییر نظام رسمی کلیسا از سوی گروهی از روشنفکران نشأت میگرفت که به شورای شهر برای پذیرش نهضت اصلاحات فشار میآوردند.
موضوع دوم، نهضت اصلاحات بین سالهای ۱۵۲۶ تا ۱۵۵۵ تعاقب مصالحه بین گروههای کاتولیک و گروههای پروتستان دارای هر دو وجه سیاسی و قانونی بود. در شورای اسپایر (۱۵۲۹) مجلس شورای کاتولیک اکثریتی را احراز کرد که بر اجرای مفاد شورای ورمز تأکید میکردند. اما آن حرکت پیامد منطقی مشخصی نداشت و چارلز پنجم، شورایی را در آگوسبورگ در سال ۱۵۳۰ برای تحلیل مباحث جدالبرانگیز تشکیل داد. مجلس شورا از گروه لوتری دعوت کرد تا بیانیهای مبتنی بر اعترافنامه ارائه کنند، آرای اصلاحگر زوریخی، تسوینگلی به لحاظ سیاسی بیاهمیت قلمداد و افراط الهیاتی او نادیده انگاشته شد.
بیانیه ایمان گروه لوتری که با عنوان اعترافنامه آگوسبورگ شناخته میشد، توافق در بیشتر موضوعات وجود داشت و مخالفتها را که تنها مربوط به موضوعات بزرگتری بود، بویژه ازدواج روحانیون و صلاحیت قضایی اسقف را مورد بحث قرار میداد. موضوعاتی که جدالبرانگیزتر بود آیینهای مقدس، مرجعیت، آموزه آمرزیدگی در روش عامتر و گستردهتر مورد بررسی و برخورد قرار گرفت. رویکرد تأکید بر مصالحه ممکن است حرکتی تبلیغاتی و موشکافانه بوده است، زیرا توجیهی بر این باور که گروههای کاتولیک تغییرناپذیر هستند، وجود داشت. اگرچه در حقیقت، نظام پاپی نیز عزم راسخی بر مصالحه سیاسی داشت و ناکامی احتمالی مناظره در بخشهایی مربوط به ضعف ادراک هریک از طرفین نسبت به طرف مقابل بود.
در فرمانی که از سوی این شورا صادر شد، به گروههای پروتستان ۶ ماه مهلت داده شد تا تغییرات نظام رسمی کلیسایی خودشان را لغو کنند. در هر حال آن فرصت به پایان رسید و هیچ اتفاقی رخ نداد. امپراتور، علیرغم اینکه همراه با ترکها قوای نظامیای را از قبل تصرف کرده بود، متکی به حمایت همه رستهها اعم از گروههای پروتستان بود. به هرحال، این نواحی مهم پروتستان اتحادیه اِسملکالدیک را شکل دادند تا از هرگونه تلاشی برای حل مباحث جدالبرانگیز دینی با توسل به زور و قدرت جلوگیری کنند. از اینرو چارلز پنجم صلح نورمبرگ (۱۵۳۲) را پذیرفت که به گروههای پروتستان رسمیت قانونی میبخشید تا اینکه یک شورای عمومی تشکیل شد.
در طول دهه ۱۵۳۰ بسط مذهب پروتستان در آلمان ادامه یافت. در پایان دوره ۱۰ ساله تلاشهای جدیدی صورت گرفت تا توافق مبتنی بر الهیات را مورد تحقیق قرار دهد. در مذاکره ورمز (۱۵۳۹) توافق به دست آمده مربوط به اثبات آموزه آمرزیدگی بود که نکته اصلی مباحث جدالبرانگیز بین دوطرف بود. اگرچه، در پایان عدم توافق غالب شد و تلاش برای حل مباحث جدالبرانگیز به کمک مصالحه شکست الهیاتی خورد.
چارلز پنجم اکنون برای استفاده از قدرت مصمم شده بود. او با انعقاد قرارداد صلح با فرانسه در سال ۱۵۳۴ برای مواجهه با گروههای پروتستان آماده بود. در سال ۱۵۴۶ جنگ آغاز شد. علیرغم اشتباهات زیاد چارلز، برنده نهایی جنگ مولبرگ در سال ۱۵۴۷ پیروز شد. امپراتور فاتح، شورایی را در آگوسبورگ در سال ۱۵۴۸ تشکیل داد و استقرار دینش را به گروههای پروتستان تحمیل کرد. نتیجه آن معاهده آگسبورگ بود که ۲ امتیاز موقت برای گروههای پروتستان به ارمغان آورد که یکی از آنها ازدواج روحانیون بود اما تردید اندکی درباره حکم امپراتور برای احیای مذهب کاتولیک به طور کامل در پایان امر باقی ماند. در همان زمان، چارلز پنجم از طریق طرح اصلاح جاهطلبانه قانونی، درصدد بالابردن قدرت امپراتوری در آلمان برآمد. همراه شدن این دو موضوع با هم شکست او را در پی داشت. اهداف سیاسی او آشکار شد و اتحاد قوای نظامی او ناگهان از هم پاشید. دسیسهای از طرف حاکمان محلی، به ریاست دوک ساکسونی ماریس شکل گرفت که تقریباًً در محدود ساختن امپراتور موفق شدند.
چارلز مواجهه فزاینده سرسختانهای در مخالفت با حاکمان محلی، پروتستان و کاتولیک به طور یکسان داشت و او مجبور بود بپذیرد که مذهب پروتستان در آلمان بشدت مورد تعدی و تجاوز قرار گرفته است. به رسمیت شناختن مذهب پروتستان دیگر بیش از این قابل اجتناب نبود. تبادل نظرهای مستمری با برادر او، فردینانت به عمل آمد که در معاهده صلح آگوسبورگ در سال ۱۵۵۵ به اوج خود رسید. در حالی که هر دوطرف ادعای ایده صلح نهایی را داشتند، حقایق تلویحاً شکافی همیشگی را بیان میکرد.
مشخصترین قانون این معاهده از جانب حاکمان محلی، آزادی را برای انتخاب آیین لوتری یا مذهب کاتولیک به عنوان یک دین رسمی به مناطق تحت حاکمیت ایشان میداد. آغاز انتشار قدرت سیاسی در آلمان چارچوبی را برای حل و فصل مباحث جدالانگیز ارائه کرد. تا آنجاکه قدرت سیاسی از امپراتور به حاکمان محلی انتقال یافت، لذا مشی دینی آلمان به جای امپراتور توسط حاکمان شکل گرفت.
فرمان شورای ورمز صادر شد، اما فقط یک تکه کاغذ بود.
در بیشتر دولتهای منطقهای، آشکارا در نگرش این حمایت همه جانبه از لوتر، مشروعیت قابل شک این فرمان و علایق حاکمان بر امتیازات ویژه قانونیشان را نادیده میانگاشت. در شورای ایمپریال که عملکرد امپراتور را طی عدم حضورش از آلمان برای دهه باقیمانده حکومتش بررسی میکرد، کشمکش درباره طرز عمل شورای ورمز به درازا کشید و بینتیجه ماند. جلسه انجمنهای ایالتی در نورمبرگ در سالهای ۱۵۲۳ و ۱۵۲۴ هیچ توفیق بزرگتری نداشت، غیر از انتشار ادعانامه تأسفباری برای گردآمدن عمومی یا حداقل شورای آلمانی.
پیامی که چنین حمایت شایعی را به بار آورد، در رسالههای فراوانی که بین سالهای ۱۵۱۷ تا ۱۵۲۵ منتشر شد، مشهود است. موضوعات آن رسالهها ساده بود. آنها به جای طرحهای الهیاتی بیشتر بر پرهیزگاری شخصی متمرکز بودند. پیامشان مبتنی بر تأکید بر ماهیت دین بود به جای اشکال ظاهری آن، بر کمال درونی تأکید داشتند تا تطابق بیرونی و تأکید برای آزادی بود به جای اجرای قوانین. این مساله همچنین پیامی کاملاً وابسته به فیض خداوند بود. در همان حال، شعارهای کلیدی نمایان شدند، مثلاً سنتهای بشری، کارهای خیرخواهانه، کلام پاک خداوند و یکباره مسیر نبرد ترسیم شد، بیانیه نهایی مبنی بر اینکه نظام پاپ سالاری مسندی بر ضد مسیح بود.
نفوذ اصلاحگران بسیار شدید بود، چرا که آنها به طور عمدی دلایلشان را برای مردمی ارائه میکردند که میدانستند آن مردم علاقهمند به پیامد مجادله هستند. اصلاحگران زبان لاتین را به عنوان زبان گفتگوی مباحث دینی ترک گفتند، آنها لهجه بومی را در نوشتههایشان به کار میبردند و مقاله کوتاهی یا رسالهای، با جلد وَزین عرضه کردند. روشهای مورد بهرهبرداری برای انتشار این پیام نهضت اصلاحات وسیع و گوناگون بود. بیانات صریح، هزلیات، گفتگوها، نمایشها، حتی کاریکاتور. نتیجه کمّی بسیار قابل توجه بود. در طول دوره ۱۰ ساله نخست مجادله، بیش از یک میلیون رونوشت از مقاله نهضت اصلاحات در آلمان منتشر شد. در آلمان با جمعیت تقریبی بیش از ۱۰ میلیون نفر در بسیاری از نواحی بیش از ۵۰ بار تجدید چاپ شد.
در این نقطه توسعهاش، جنبش مزبور در کانون الهیاتیاش متغیر و غیرشفاف بود. عامل مشترک مشتقکننده، اندیشه مبهم نیاز برای تغییر و اصلاح بود؛ بنابراین باید گفت هر چیز دیگری بیاساس بود. تنها امر مسلم این بود که لوتر بوضوح جایگاه متعال ویژهای را از آن خود ساخته بود. موضوعات ارائه شده صرفاً موضوعات دینی نبودند. آنها گستره گوناگونی از مفاهیم اجتماعی و سیاسی را در بر میگرفتند که زمینهساز اشکال دینی و موضوعات غیردینی درهم آمیخته بودند.
جریان بعدی حوادث، گوناگونی موضوعاتی را به پیش کشید که جنبش اصلاحات را تبیین و طبقهبندی میکرد. لوتر در موضوعات مورد بحث با چندین اصلاحگر همراه خود درگیر شد در میان ایشان اولریش تسوینگلی، آندرئاس کارلستاد و توماس مونتسر که هم دیدگاه او و هم جایگاه رفیع او را به چالش کشیده بودند. مساله مورد بحث با تسوینگلی درباره مراسم عشایربانی بود که باقیمانده دهه ۱۵۲۰ را تحتتاثیر خویش قرار میداد.
تا پایان دهه ۱۵۲۰ جنبش اصلاحگری به طور قاطع خود را تثبیت کرد، بویژه در آلمان مرکزی و جنوبی، تا به آن حد که انجمن اسپایر در سال ۱۵۲۶ به این نتیجه رسید که تاکید بر بیانیه ورمز کاری غیرممکن است. این انجمن در این زمان به حاکمان محلی آزادی داد تا با فرمان قانونی مطابق با احکام وجدانشان و احساس مسوولیتشان در مقابل امپراتور عمل کنند.
۲ موضوع در سالهای بین شورای اسپایر (۱۵۲۶) و معاهده آوگسبورگ (۱۵۵۵) حاکم بود که عبارت بودند از بسط نهضت اصلاحات و پیگرد رجوع به کلیسا (یا همزیستی) بین دو طرف. موضوع گسترش پروتستان، پذیرش نهضت اصلاحات را از سوی گروهی از شهرهای تحت تسلط امپراتور، توصیف چشمگیری از این گسترش در سراسر اروپا و در آلمان پیدا کرد. نقطه تلاقی ملاحظات اجتماعی و اهداف دینی که مشخص کننده نهضت اصلاحات به عنوان یک کل است، بوضوح در آن شهرها مشهود است. این شهرها مرکز قدرت و دانش اقتصادی بودند و در بسیاری از شهرها بیان رسمی از اعمال ضدروحانیت و تعارض بین کلیسا و آن کسانیکه قدرت سیاسی داشتند، آشکار بود.
چارلز پنجم، شورایی را در آگوسبورگ سال ۱۵۴۸ تشکیل داد و استقرار دینش را به گروههای پروتستان تحمیل کرد و نتیجه آن شورا معاهده آگسبورگ بود۳ الگو از تغییر نظام اداره کلیسا در شهرها نمایان شد. در برخی تلاطم برای تغییرات از شوراها نشأت میگرفت که در صدد احراز تقاضایشان برای کنترل کامل تمام نواحی حیات شهری به منظور دستیابی به یک نتیجه موافق بودند. در الگوی دیگر نهضت اصلاحات به بخشی از تعارض سیاسی میان این شوراها، قدرت حکومت ثروتمندان و انجمن اصناف بدل شد. تلاش برای مطرح کردن نهضت اصلاحات با تلاش برای ملی کردن حکومت همگام شد. در الگوی سوم، تقاضا برای تغییر نظام رسمی کلیسا از سوی گروهی از روشنفکران نشأت میگرفت که به شورای شهر برای پذیرش نهضت اصلاحات فشار میآوردند.
موضوع دوم، نهضت اصلاحات بین سالهای ۱۵۲۶ تا ۱۵۵۵ تعاقب مصالحه بین گروههای کاتولیک و گروههای پروتستان دارای هر دو وجه سیاسی و قانونی بود. در شورای اسپایر (۱۵۲۹) مجلس شورای کاتولیک اکثریتی را احراز کرد که بر اجرای مفاد شورای ورمز تأکید میکردند. اما آن حرکت پیامد منطقی مشخصی نداشت و چارلز پنجم، شورایی را در آگوسبورگ در سال ۱۵۳۰ برای تحلیل مباحث جدالبرانگیز تشکیل داد. مجلس شورا از گروه لوتری دعوت کرد تا بیانیهای مبتنی بر اعترافنامه ارائه کنند، آرای اصلاحگر زوریخی، تسوینگلی به لحاظ سیاسی بیاهمیت قلمداد و افراط الهیاتی او نادیده انگاشته شد.
بیانیه ایمان گروه لوتری که با عنوان اعترافنامه آگوسبورگ شناخته میشد، توافق در بیشتر موضوعات وجود داشت و مخالفتها را که تنها مربوط به موضوعات بزرگتری بود، بویژه ازدواج روحانیون و صلاحیت قضایی اسقف را مورد بحث قرار میداد. موضوعاتی که جدالبرانگیزتر بود آیینهای مقدس، مرجعیت، آموزه آمرزیدگی در روش عامتر و گستردهتر مورد بررسی و برخورد قرار گرفت. رویکرد تأکید بر مصالحه ممکن است حرکتی تبلیغاتی و موشکافانه بوده است، زیرا توجیهی بر این باور که گروههای کاتولیک تغییرناپذیر هستند، وجود داشت. اگرچه در حقیقت، نظام پاپی نیز عزم راسخی بر مصالحه سیاسی داشت و ناکامی احتمالی مناظره در بخشهایی مربوط به ضعف ادراک هریک از طرفین نسبت به طرف مقابل بود.
در فرمانی که از سوی این شورا صادر شد، به گروههای پروتستان ۶ ماه مهلت داده شد تا تغییرات نظام رسمی کلیسایی خودشان را لغو کنند. در هر حال آن فرصت به پایان رسید و هیچ اتفاقی رخ نداد. امپراتور، علیرغم اینکه همراه با ترکها قوای نظامیای را از قبل تصرف کرده بود، متکی به حمایت همه رستهها اعم از گروههای پروتستان بود. به هرحال، این نواحی مهم پروتستان اتحادیه اِسملکالدیک را شکل دادند تا از هرگونه تلاشی برای حل مباحث جدالبرانگیز دینی با توسل به زور و قدرت جلوگیری کنند. از اینرو چارلز پنجم صلح نورمبرگ (۱۵۳۲) را پذیرفت که به گروههای پروتستان رسمیت قانونی میبخشید تا اینکه یک شورای عمومی تشکیل شد.
در طول دهه ۱۵۳۰ بسط مذهب پروتستان در آلمان ادامه یافت. در پایان دوره ۱۰ ساله تلاشهای جدیدی صورت گرفت تا توافق مبتنی بر الهیات را مورد تحقیق قرار دهد. در مذاکره ورمز (۱۵۳۹) توافق به دست آمده مربوط به اثبات آموزه آمرزیدگی بود که نکته اصلی مباحث جدالبرانگیز بین دوطرف بود. اگرچه، در پایان عدم توافق غالب شد و تلاش برای حل مباحث جدالبرانگیز به کمک مصالحه شکست الهیاتی خورد.
چارلز پنجم اکنون برای استفاده از قدرت مصمم شده بود. او با انعقاد قرارداد صلح با فرانسه در سال ۱۵۳۴ برای مواجهه با گروههای پروتستان آماده بود. در سال ۱۵۴۶ جنگ آغاز شد. علیرغم اشتباهات زیاد چارلز، برنده نهایی جنگ مولبرگ در سال ۱۵۴۷ پیروز شد. امپراتور فاتح، شورایی را در آگوسبورگ در سال ۱۵۴۸ تشکیل داد و استقرار دینش را به گروههای پروتستان تحمیل کرد. نتیجه آن معاهده آگسبورگ بود که ۲ امتیاز موقت برای گروههای پروتستان به ارمغان آورد که یکی از آنها ازدواج روحانیون بود اما تردید اندکی درباره حکم امپراتور برای احیای مذهب کاتولیک به طور کامل در پایان امر باقی ماند. در همان زمان، چارلز پنجم از طریق طرح اصلاح جاهطلبانه قانونی، درصدد بالابردن قدرت امپراتوری در آلمان برآمد. همراه شدن این دو موضوع با هم شکست او را در پی داشت. اهداف سیاسی او آشکار شد و اتحاد قوای نظامی او ناگهان از هم پاشید. دسیسهای از طرف حاکمان محلی، به ریاست دوک ساکسونی ماریس شکل گرفت که تقریباًً در محدود ساختن امپراتور موفق شدند.
چارلز مواجهه فزاینده سرسختانهای در مخالفت با حاکمان محلی، پروتستان و کاتولیک به طور یکسان داشت و او مجبور بود بپذیرد که مذهب پروتستان در آلمان بشدت مورد تعدی و تجاوز قرار گرفته است. به رسمیت شناختن مذهب پروتستان دیگر بیش از این قابل اجتناب نبود. تبادل نظرهای مستمری با برادر او، فردینانت به عمل آمد که در معاهده صلح آگوسبورگ در سال ۱۵۵۵ به اوج خود رسید. در حالی که هر دوطرف ادعای ایده صلح نهایی را داشتند، حقایق تلویحاً شکافی همیشگی را بیان میکرد.
مشخصترین قانون این معاهده از جانب حاکمان محلی، آزادی را برای انتخاب آیین لوتری یا مذهب کاتولیک به عنوان یک دین رسمی به مناطق تحت حاکمیت ایشان میداد. آغاز انتشار قدرت سیاسی در آلمان چارچوبی را برای حل و فصل مباحث جدالانگیز ارائه کرد. تا آنجاکه قدرت سیاسی از امپراتور به حاکمان محلی انتقال یافت، لذا مشی دینی آلمان به جای امپراتور توسط حاکمان شکل گرفت.
هانسج. هیلر براند
ترجمه: فاطمه حاج ابراهیمی
ترجمه: فاطمه حاج ابراهیمی
منبع : روزنامه جامجم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست