سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
مجله ویستا
مفهوم فرهنگ درعلوم اجتماعی
▪ نویسنده: دنی کوش
▪ ترجمه: فریدون و وحیدا
▪ انتشارات: سروش
مفهومفرهنگجزوجدایی ناپذیر تفکر در علوم اجتماعی است. میتوان گفت که برای تفکر درباره وحدت همراه با تنوع بشریت، به صورتی متفاوت با زیستشناسی، این مفهوم مورد نیاز علوم اجتماعی بوده است. انسان، اساسا موجودی فرهنگی است. فرایند درازمدت انسان شدن عبارت بود از گذر از انطباق ژنتیکی با محیط طبیعی به انطباق فرهنگی. در جریان این تحول که به پدید آمدن انسان اندیشهورز انجامید، غرایز به تدریج جای خود را به فرهنگ داد که از انطباق ژنتیکی بسیار کارآمدتر مینمود. اگرچه همه جمعیتهای انسانی دارای ذخیره ژنتیکی مشابهی هستند، اما از طریق گزینشهای فرهنگی از یکدیگر متمایز میشوند. چه هر یک برای مسائلی که در برابر آن قرار میگیرد راهحلهای خاص خود را ابداع میکنند.
امروزه مفهوم فرهنگ در معنای وسیع آن که به الگوهای زندگی و تفکر بازمیگردد، بهاندازه کافی پذیرفته شده است. از زمان پدید آمدن این مفهوم در قرن هجدهم تاکنون، پیوسته صحبتهای بسیار پرشوری پدید آمدهاند. از آنجا که علوم اجتماعی هرگز از محیط فکری و زبانشناختیای که موجب طرحهای کلی نظری و مفهومیبوده است. مستقل نیست لذا بررسی مفهوم علمی فرهنگ مطالعه تحول تاریخی آن را ایجاب میکند. تحولی که به تکوین اجتماعی تصور نوین از فرهنگ انجامیده است.
این تکوین نشان میدهد که در پس اختلافات معناشناسانه بر سر تعریف دقیق این واژه، اختلافات اجتماعی و ملی نهفته است. اختلافاتی که ریشه در اموری همچون ساخت قدرت و کنش متقابل جوامع نسبت به هم دارد.
اگر بخواهیم از تعریفی هنجاری و دستوری راجع به این مفهوم به تعریفی توصیفی برسیم، باید بگوییم مفهوم فرهنگ برخلاف مفهوم جامعه همواره درباره آنچه انسانی است، به کار برده میشود و امکان وحدت نوع بشر را در عین تنوع شکلهای زندگی فراهم میآورد. در این میان یکی از مواردی که مورد توجه دانشمندان علوم اجتماعی است، مفهوم فرهنگ پذیری است که آن را به عنوان پدیدهای تصادفی با پیامدهای ویرانگر، بلکه به عنوان صورتهایی عادی از تحول فرهنگ هر جامعه ظاهر میگردد. به نظر میرسد که عنوان «فرهنگپذیری» از سال ۱۸۸۰ از سوی جی. دبلیو پاول انسانشناس آمریکایی ابداع شده باشد که تغییراتی را که در شیوههای زندگی و تفکر مهاجران در نتیجه تماس با جامعه رخ میداد، اینگونه نامگذاری میکرد. البته فرهنگپذیری عموما با نوعی قضاوت ارزشی و نگرانی از نابودی فرهنگ بومیمهاجران همراه بود; اما انسانشناسی درصدد برآمد از این معانی منفی یا مثبت جامعهپذیری فاصله بگیرد. این دانش، محتوایی منحصرا توصیفی به واژه میدهد که مستلزم نوعی برخورد اصولی با پدیده فرهنگ پذیری نیست.
بعدها در ایالات متحده آمریکا در سال ۱۹۳۶ کمیتهای مرکب از رابرت ردفیلد، رالف لنتون و ملویل هرسکویش تشکی شد که تعریفی به شرح زیر از فرهنگپذیری ارائه داد که از آن پس مورد قبول همگان واقع گردید.
فرهنگپذیری مجموع پدیدههایی است که از تماس دایم و مستقیم میان گروههایی از افراد با فرهنگهایی متفاوت نتیجه میشود و تغییراتی را در الگوهای فرهنگی یک یا دو گروه موجب میگردد.
در این میان باید میان فرهنگپذیری و تغییر فرهنگی تمایز قائل شد; چراکه تغییر فرهنگی میتواند از علل درونی نیز ناشی گردد. افزون بر این تنوع فرهنگی را با «همانند گردی» نیز نباید اشتباه کرد. همانند گردی مرحلهنهایی فرهنگپذیری است که لزوما نیز حاصل نمیشود.
متناسب با تماس های میان گروههای مشمول در فرهنگهای مختلف فرهنگ پذیری به شکلهای مختلفی صورت واقعیت به خود میپذیرد:
- متناسب با دوستانه یا خصمانه بودن تماسها
- متناسب با تعداد افراد مشمول در هر فرهنگ
- متناسب با اینکه تماسها در پی استعمار صورت میگیرد یا در پی مهاجرت
ضمن آنکه در هر یک از آنها شیوههای گزینش عناصر اقتباس شده یا مقاومت در برابر اقتباس، تغییر کارکردهای عناصر فرهنگی، ساز و کارهای مساعد یا مزاحم فرهنگپذیری و واکنشهای منفی فرهنگپذیری که گاه از آن به جنبشهای ضد فرهنگپذیری یاد میشود، باید مورد توجه قرار گیرد.
در برابر تصور قوم مدارانه از مفهوم فرهنگپذیری که الزاما به سود فرهنگ غربی که خود را پیشرفتهتر میانگارد انسانشناسان تعبیری دیگر که از آن به «گرایش» یاد میشود، در تحلیلهای خود وارد میکنند. بر این اساس، فرهنگ اصلی بر اساس منطق درونی خود به گزینشی در عناصر فرهنگی اقتباس شده دست میزند; بنابراین فرهنگپذیری الزاما به ناپدیدشدن فرهنگ دریافتکننده یا به تغییر منطق درونی آنکه میتواند برتری خود را حفظ کند، نمیانجامد; فرایندی که طی آن معانی قدیمی به عناصر جدید نسبت داده میشوند یا ارزشهای نوین معنای فرهنگی شکلهای قدیمی را عوض میکنند.
به این ترتیب عناصر فرهنگی هر اندازه با فرهنگ دریافتکننده فاصله داشته باشند، پذیرششان دشوارتر میشود; ضمن آنکه معادلهای کارکردی فرضی که دارد یک فرهنگ میشوند، به ندرت میتوانند به صورتی کارآمد جانشین نهادهای قدیمی شوند و تنها در صورتی در فرهنگ دریافتکننده پذیرفته و ادغام میشوند که بتوانند معنایی موافق با آن فرهنگ پیدا کنند.
امینفیروزگر
منبع : روزنامه حیات نو
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست