چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
مجله ویستا
آسیبشناسی علم پژوهی در ایران بعد از انقلاب اسلامی
![آسیبشناسی علم پژوهی در ایران بعد از انقلاب اسلامی](/mag/i/2/79rtm.jpg)
اگر آسیبشناسی را به شناخت سم تشبیه كنیم، خواهیم دید كه سمشناسی به ما قدرت گریز از سم (خطر و آسیب) و زنده ماندن را میأهد، موضوعی كه به مراتب بیشتر در آسیبشناسی حركتها مورد بیتوجهی قرار گرفته است.
در این مقاله سعی داریم تا به آسیبشناسی عرصهای بسیار مهم از زندگی انسان كه همانا عرصه «علم پژوهی و تولید علم» است ـ بطور خاص در كشورمان ـ بپردازیم.
در ابتدا به این سؤال پاسخ میدهیم كه آیا نقیصه و مشكلی در حوزه علم پژوهی و تولید علم در كشورمان وجود دارد یا نه؟ سؤالی كه ضرورت بحث را تبیین خواهد كرد.
برای جواب به این سؤال كافی است وجود ضرورت آسیبشناسی را مطرح كنیم و به نظر میرسد یك نگاه كلی به وضعیت علمی كشورمان در این مسیر رهگشا باشد.
فكر كنیم ما آسیبی در عرصه علمپژوهی نداشتیم، در این صورت باید نه بطور آرمانی بلكه واقع بینانه، در چه موقعیت علمی ای قرار میگرفتیم؟ (در این بخش در پی آن نیستیم تا معیارهای علمی بودن را به چالش بكشیم). اگر از زاویه دنیای تكنولوژیك به جایگاه خود بنگریم در خوشبینانهترین حالت، رتبه ۳۱امین كشور جهان را خواهیم داشت (۱) و اگر از پنجره حقیقت به واقعیت نگاه كنیم، بیشك تا آ»چه باید باشیم فاصله بسیاری داریم، یك معیار خوب برای سنجش این وضعیت، روایتی است كه از امام موسی كاظم (ع) بدین شرح نقل شده است:
«شایستهترین علم برای تو آن است كه عمل تو جز بدان اصلاح نشود و واجبترین علم برای تو آن است كه در برابرش از تو بازخواست میكنند و لازمترین علم برای تو آن است كه قلبت را به صلاح آورد و فساد قلب را برای تو آشكار سازد و فرجام علمی نیكتری است كه بر عمل دنیای تو بیفزاید پس خود را به علمی مشغول مساز كه ندانستن آن زیانت نمیرساند و از علمی غافل مشو كه نداشتن آن ، بر نادانیات میافزاید».(۲)
نتیجه آنكه بیتردید دچار آفتها و آسیبهایی شده و هستیم كه ما را از جایگاه مطلوب بیش از حد دور ساخته است.
● مفهوم علم
در ادامه بحث باید مفهوم علم را مشخص كنیم تا نشان دهیم در پژوهش چه چیزی دچار مشكل شدهایم و سرمنزل مقصود را به واسطه كدام المانها گم كردهایم.
در تعریف علم، علم را مجموعهآی از نظریهها برای شناخت پدیدارها و حل معضلات و برآوردن نیازهای افراد و جامعه میدانیم.
از وپژگیهای این تعریف كه در ادامه، هر یك اهمیت به سزایی در راهبرد این مقاله دارند، میـوان به ویژگیهای شناخت، معادلات كاربردی ـ و نه انتزاعی صرف ـ ، بیان مطلق پدیدارها، معضلات و نیازها ـ كه بیانگر توجه به ۲ ساحت ماده و معنا است ـ و توجه به فرد و جامعه اشاره كرد.
تعریف بالا را در سه لایه قرار میدهیم تا ویژگیهای علم را بهتر سامان دهیم. در لایه اول ، اطلاعات (۳)ـ مواد خام ـ در لایه دوم معرفت، یعنی محل استقرار اطلاعاتی كه مبنای عقلانی دارند و در لایه سوم، معرف همبسته و هماهنگ در یك جهت برای كارایی و كاربرد خاص قرار دارد.
مهمترین نتیجه این لایهبندی ، در آخرین لایه آن روشن میشود «هدفمند بودن». مهمترین ویژگی علم است. اینكه از علم برای چه منظوری بهره میبریم سؤالی است كه اگر برای هر اندیشه اهمیت فوقالعادهای باید داشته باشد ولی هر سیستم ، ناچار از پاسخگویی آن، برای حركت خود راه دیگری ندارد.
«علم برای چه؟» جواب این سؤال ، راههای پژوهش را معلوم میكند به علاوه اینكه میـواد علمی بدون یك پژوهش را هم به چالش بكشاند.
تئوری «تصرف در طبیعت» (۴) یك جواب غالب دنیای غرب است كه البته بیش از پیش با «انسان محوری» (۵) وی در تعامل است و تئوری «رشد» (۶) كه بیشتر شبیه یك منحنی است كه دوباره به نقطه صفر برمیگردد چون به هیچ وجه رشد ارزش اصلی ندارد بلكه باید غایت و منظوری را هدف رشد قرار دهیم.
نظریه سومی هم وجود دارد كه عنوان «تربیت» برای ان ـ به نظر من ـ عنوان زیبندهای محسوب میشود قدم نهادن در بیكرانهای كهكرانهاش خداست، غایتی است كه این نظریه بر آن تأكید میورزد.
● تمدن سازی ، بستر علم پژوهی
تولید و پژوهش در خلاء اتفاق نمیافتد و لازمه هر حركتی، زمینه و بستر حركت است. پیش از آكه تولیدی صورت گیرد باید اطلاعاتی باشد كه با مبنای عقلانی ، هدفی معین را ترسیم كند تمدن بستری است كه به اطلاعات پراكنده مبنای عقلانی و هدفی برای پردازش میدهد.
تمدن، حاصل مهندسی علوم بنیادی است، فلسفه ، حكمت ، كلام و فقه، كه قرار است ارزشها ، تكلیفها و فضیلتها را مشخص سازد، نیروها را متمركز كند به آنها هدف دهد و همواره هدف را در تیررس نگه دارد.
حوزه شد مركز تولید احكام فردی و رساله مجتهدین، اگر چه بعضی از دلیران این پایگاه شجاعانه بر جامعیت و بنیادی بودن اسلام، در عرصه عمل تأكید كرده و میكنند ولی واقعیتی به نام «قدرت مهندسی جامعه» در میان غالب مورد بیلطفی قرار گرفت.
تمدن، قدرت مهندسی جامعه را بدست میگیرد تا مفاهیم، دانش و طالاعات متناسب با خود را تولید كند.
نیاز به تمدنسازی ، احساسی است كه هر اندیشمند آن را ضرورت حركتهای علمی منسجم، هماهنگ و كارا میداند.
اگر دنیای علم را یك دنیای یكپارچه پراكنده بدانیم، هر گونه كه سرمایهگذاری كنیم، همانقدر به منابع دست پیدا میكنیم. متنها نكته این است كه نه تنها یك طول بلكه یك زاویه هم در كار است، پس اگر طول حركت قابل توجه باشد، اهمیت جهت به مراتب بیشتر و قابل توجهتر است.
دستیبابی به اطلاعات و پردازش آن اطلاعات محتاج روش است و بنیان هر روشی، فلسفه آن روش است، نكتهای كه ویژگی هر درجه از مفاهیم (عمومی، تخصصی و بنیادی) محسوب میشود.
هر تمدن حاصل فعالیت منسجم وكارای اندیشمندان علوم بنیادی آن تمدن است. اندیشمندانی كه در حوزه فلسفه (كلام، حكمت و فقه ) تعریف علم، روش علم و موضوع و هدف آن را به چالش میكشند.
اگر به دنبال تمدنسازی باشیم باید پایگاههای علمی خود را به پژوهش فرا بخوانیم. عوامل و موانع هر كدام را مشخص كنیم و از آنها بخواهیم تا بستر تولید و پژوهش را بوجود آورند.
مهد اندیشه ـ یعنی جایی كه حداقل انتظار میرود اینگونه باشد ـ در ایران، حوزه و دانشگاه است.
بیشك اگر این دو پایگاه علمی، وظیفه خود رابه نحو احسن انجام میدادند. به اولین مرحله تولید علم و پژوهش ـ تولید علم بنیادی ـ رسیده بودیم ، بستری كه باید حاصلخیز باشد هنوز كویر باقی مانده است و انتظار تولید و پژوهش در لایهها و درجههای دیگر كه بتواند نیازهایمان را تأمین كند ـ و نه خواست دیگران ـ دور از دسترس ، اگر هم عزممان را جزم نكنیم تغییری رخ نمیدهد.
● آسیبشناسی ساختهای دانشگاه
دانشگاه (۷) نماینده مركز تولید علم در تمدن غرب است، جایی كه بوجود آمد تا اندیشه كند و آرزوهای سرزمین غرب را برآورده سازد.
لاتزا دل و استو، فیلسوف دهه ۸۰، هدف از اینكه تمدن غرب، فرزندان خود را به دانشگاه میفرستند، این گونه ابراز میكند: «به مدرسه میفرستیم تا یاد بگیرند كمتر بدهند و بیشتر بدست آورند ولی همواره در نادانی باشند، از چراییها نپرسند و چگونگیها را دنبال كنند .... اقتصاد و جامعه شناسی بخوانند و تغییر دهند چون باید بخوریم و در ویلا زندگی كنیم و البته بخوابیم و هیچ دردی نداشته باشیم ... این مطلق نادانی است» (۸) .
اندیشههای این تمدن از سطحیترین لایههای خود وارد ایران شد و به بنیادیترین اهداف خود برای غرب جامعه عمل پوشاند. ارمغان اندیشه برای ما، با نام «توسعه» ، «موضوع» ، «روش» و «محتوای» پژوهش بود، علوم بنیادی را زیركانه نهادینه كرد و هالهآی قدسی بر آنكشید و از دانشگاههای ما خواست حداكثر تولیدی كه داشته باشد رای علوم تخصصی نباشد.
توسعه (expension) وسعت دادن در سطح و نه تعمیق دادن، نسخهای بود كه برای ملل جهان سوم مخصوصا مراكز علمی پیچیدند.
آقای دانیل لرز (۹) معیارهای توسعه را تنها كمی و در غالب مواردی چون میزان گسترش شهرها، میزان باسوادی، میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی و میزان مشاركت در انتخابات میداند یك رشد كاملا سخطی ، ارمغان مشكوك دنیای غرب بود.
از این غامل شدیم كه هر پیشرفتی بستر میخواهد و با بستر دیگران، مشكلات ما حل نمیشود با استعدادها و پتانسیلهای بسیار ، مقهور استعدادی مكشوف دیگران شدمی، سنت، هویت و تمامیت خود را نفی كردیم تا دیگری شویم.
با پیچ و مهرههای نچسب دیگران چیزی را مونتاژ كردیم كه اگر به درد سایرین میخورد ولی برای ما فایدهای نداشت، ۲۰۰ سال از دنیای دیگران عقب ماندیم و مهمتر برای خود هم دنیای نساختیم.
دكترها را در برابر حكیمها قرا دادیم و سطحیترین لایههای تمدن غربرا وارد كردیم و ا نتظار داشتیم مشتاقانه ملت را همراه خود كنیم. ناآگاهانه سنتهای خود را به عنوان مواد خام یك تمدن، مورد بیاعتنایی و عتاب قرار دادیم.
اندیشهیم ثل دیگران شدن را در ذهنها پروراندیم. حقیقتی كه اگر مغفول بماند ، زیاد طول نخواهد كشید كه راه بازگشتی برایمان باقی نمیماند نهضت ترجمه یك طرفه، در دانشگاههای جهان سوم بیان واضحی از تعمق خودباختگی است.
بیتوجه از اصلیتها، تنها وارد كننده شدهایم، در حالی كه اگر تولید علمی در جایی رخ دهد، جهان غرب وارد كننده نیست بلكه بومی كننده است، آنقدر آن یافته ار از حیث مووضع ، روش محتوا و هدف به چالش میكشاند تا با نظام فكری او هماهنگ و نه حتی غیر متعارض شود.
باید در كشورمان،دانشگاه را پوینده اهداف خودمان كنیم. چشمها را باز و حقایق را درك و نیازها را پیدا كنیم. موضوعها و روشهای پژوهش را بازخوانی كنیم و با غایت مورد نظرمان هماهنگ سازیم. معلوم كنیم از علم چه انتظاری داریم و آیا انتظا رما از علم با عقل و منطق ابزاری تأمین میشود. تحقیقا نیاز به علمالانساب نداریم، علمی كه نداشتن آن ضرری ندارد و دانستن آن سودی (۱۰) .
● آسیبشناسی ساختهای حوزه
حوزه، نماینده تمدن اسلامی، تمدنی كه بیش از سایرین با سنت و فرهنگ، نیازها و اهداف ملت ایران، خوانایی دارد. روزگار درخشنده این تمدن، مدیون مردان اندیشهی همین مرز و بوم است ولی غفلت و اهمال فرزندانشان كار را به انزوا كشاند تا جایی كه رزگار، اندیشه میراثداران عظمت را زیركانه ربود. جریان پوینده و پویا به ریان «ولوبلغ ما بلغ»تیدل شد، زمان و مكان را فراموش كرد و از حد شهید اول و ثانی، ملاصدرا و شیخ انصاری فراتر نرفت، حركت استثناهای خود را بر نتافت و بحران علم پژوهشی و تولید عم را به جای حل نیازها فردی و سیستماتیك، ب تمدن درخشان خود هدیه كرد.
در فرازهایی از تاریخ، اگر بحرانی در چارچوبی احساس میشد كه حوزه میبایست از خود حركتی نشان دهد، حركت قابل توجهی به چشم میآمد ولی نه چارچوبها و نه احساسها، طراحی مطلوبی نداشتند. تمام پژوهشها، انتزاعی باقی ماند، معادلهای كاربردی بیان نشد تا توانایی اداره سیستمها را از خود نشان دهد، تكیهگاه ملت را دچار تردید كرد و به سایرین اجازه عرضهی اندام نداد.
تا جایی كه حوزه شد مركز تولید احكام فردی و رساله مجتهدین، اگر چه بعضی از دلیران این پایگاه شجاعانه بر جامعیت و بنیادی بودن اسلام، در عرصه عمل تأكید كرده و می:نند ولی واقعیتی به نام «قدرت مهندسی جامعه» در میان غالب مورد بی لطفی قرار گرفت.
الگوهای علمی و معادلات كاربردی ، آرزوهای عرصه تولید و پژوهش شد بستر تولید و پژوهش تنها زمانی فراهم میشود كه نه تنها اهداف بلكه روش دستیابی به اهداف هم معلوم شود یعنی هم «فلسفه» و هم «فلسفه دین» را در اختیار لایهها و درجههای علم قرار دهد. واقعیت حوزه واقعیت ایستاییها و واقعیت دانشگاه واقعیت حركت قهقرایی است. دو خطر بزرگ كه كاملا جدی ، تولید و پژوهش را تهدید میكنند و كارایی حداقل را نیز زیر سؤال میبرند.
● ضرورت تعامل حوزه و دانشگاه
داشتن تمدن ، ضرورت تولید و پژوهش است و مهمتر اینكه برای تحقق این آرزو باید بعد از آسیبشناسی تمام پتانسیلها، آنها را به تعامل فرا بخوانیم.وقتی یك توان بسیار بالایی برای تولید و پژوهش، با ۲ پایگاه عظیم فكری داریم، حتی اگر مسیر شكرگذاری و قدردانی را در خاطر نداشته باشیم، اگر از این توان استفاده نكنیم لایق هر گونه مصیبت و بحرانی خواهیم بود.
اگر از حوزه انتظار بیشتری در تولید مفاهیم و علوم بنیادی كرابردی ـ و البته تخصص ـ داریم ولی حضور این مفاهیم، در لایههای دیگر علم، آرزویی است كه باید دانشگاه به آن تحقق ببخشد.
در پایان حقیقتی جز این آیه وجود ندارد كه سنت الهی بر تمام بشریت است و آن درك این عبارت است كه «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» (۱۱).
پژوهشگر: سید محمدمهدی غمامی
ارجاعات
۱ـ group Nature publication , revue Nature July ۲۰۰۴
۲ـ اعلام الادین ـ ۳۰۵
۳ـ data
۴ـ exploite de nature
۵ـ hommanisme
۶ـ development
۷ـ universite
۸ـ Lanza Del Vasto, premier et second conference ۱۹۷۷/۱۰/۱۹ science du bien et mal
۹ـ ۱۹۸۰ lerner
۱۰ـ (... ذلك علم لایضرمن جهله و لا ینفع من علمه ) میزان الحكمه ح ۱۴۱۱۴
روایت مذكور از پیامبر در مورد كسیاست كه به علت دانستن «علم الانساب» ، علامه نامیده میشود
۱۱ـ رعد ـ ۱۱
ارجاعات
۱ـ group Nature publication , revue Nature July ۲۰۰۴
۲ـ اعلام الادین ـ ۳۰۵
۳ـ data
۴ـ exploite de nature
۵ـ hommanisme
۶ـ development
۷ـ universite
۸ـ Lanza Del Vasto, premier et second conference ۱۹۷۷/۱۰/۱۹ science du bien et mal
۹ـ ۱۹۸۰ lerner
۱۰ـ (... ذلك علم لایضرمن جهله و لا ینفع من علمه ) میزان الحكمه ح ۱۴۱۱۴
روایت مذكور از پیامبر در مورد كسیاست كه به علت دانستن «علم الانساب» ، علامه نامیده میشود
۱۱ـ رعد ـ ۱۱
منبع : سایر منابع
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست