چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
مدیریت راهبردی در نهضت کربلا
درباره حرکت یا قیام حسینبنعلی(ع) تحلیلهای همراه با ستایش، بسیار گفته و نوشتهاند و این حرکت امام را از منظر شجاعت، ایثار، حریت، جانفشانی همراه با مظلومیت در راه یک معبود و عرفان و فناء فیذاتالله، ستودهاند. اینها همه هست و تردیدی در آن نیست. وقتی یک قطعه جواهر درخشان در اختیار داریم، از هر طرف که به آن بنگریم،تلالو خاصی مییابیم اما میتوان از منظرهای دیگر هم به آن نظر کرد تا جمع این نظرها حقیقت آن جواهر را بیشتر نمایان سازد.
یکی از نظرگاهها که در رابطه با نهضت کربلا میتوان مطرح کرد، منظری است که کمتر مورد توجه بوده؛ وجه مدیریت و عقلانیت عجیب و نبوغآمیزی است که در طراحی و برنامهریزی و رهبری درازمدت راهبردی در حرکت امام دیده میشود. ماهیت قیام
ماهیت قیام امام حسین چه بود؟ برای احتراز از بیعت با یزید بود؟ آیا برای اجابت دعوت کوفیان و رهبری آنها و بهاصطلاح امروزین تشکیل یک حزب سیاسی رقیب بود؟ آیا یک شورش کور علیه وضع موجود و سلطه امویان و مروانیان بود؟ یا بنا به ادبیات امروز یک انقلاب یا ثوره بود؟ اما در اقدامات و موضعگیریهای امام در مراحل مختلف قیام، ابهاماتی وجود دارد یا دوگانگیهایی مشاهده میشود؛ آیا امام، میدانست که کشته میشود؟ در این صورت چرا خانواده و اصحاب نزدیک و عزیز خود را همراه برد؟ چرا در راه کوفه، پس از خبر شهادت مسلمبنعقیل فرستاده و نماینده خود و نیز قاصد حامل پیام امام به مردم کوفه، به همراهان خود توصیه کرد که بروید و مرا تنها بگذارید؟ چرا برعکس در سر راه کوفه از سران قبایل و سرشناسان عراقی دعوت به همراهی و شرکت در حرکت خود میکرد؟ چرا از ضحاکبن عبدالله مشرقی و رفیقش زهیربن قین با وجود امتناع شدید آنها یاری خواست و اصرار زیاد کرد تا آنجا که ضحاک مشرقی حاضر شد فقط تا زمانی که حس کند امام شکست خورده و امکان پیروزی وجود ندارد، در کربلا بماند؟ چرا در شب عاشورا به همراهان خود اصرار کرد که بروند ولی برعکس، حبیب بنمظاهر را برای یاری خواستن به قبیله بنیاسد فرستاد؟ این عملیات در ظاهر متناقض را از سر عدم آگاهی به عاقبت کار این حرکت انجام میداد یا همگی بر حسب یک پلان طراحیشده با اراده صورت میگرفت؟ همه این سوالات و ابهامات، در صورتی قابل پاسخ و توضیح و تبیین است که بپذیریم پس از شهادت امام حسن(ع) و تعین امامت در شخصیت خود، تا پایان ماموریت یعنی بازگشت خانواده و اسرا به مدینه یک نقشه یا راهبرد بر این نهضت حاکم بوده است که در تمام مراحل بر حسب مقتضیات مرحلهای حرکت طبق آن نقشه کلی اجرایی شده است و این پلان یا نقشه کلی را من، مدیریت راهبردی در نهضت کربلا مینامم.
● اهداف نهضت
به طرح راهبردی درازمدت امام نمیتوان دست یافت مگر آنکه با تشریح و تحلیل شرایط سیاسی - اجتماعی و اهداف امام در درون این شرایط، اصلی و فرعی آن اهداف را تشخیص دهیم. این نهضت معطوف به واقعه جنگ و سرانجام آتشبس یا صلح امام حسن(ع) با معاویه است. صلح امام حسن(ع) با شخصی چون معاویه که دشمن سرسخت پدر و جد ایشان و بالاتر از آن، خصم به تمام معنای اسلام و توحید بود اندکی ابهامآمیز است. بهراستی صلح با چنین شخصی و تمام دار و دستهاش، آیا بهمعنای پذیرش و اقرار طرفین به واقعیت و حقانیت طرف دیگر نیست؟ صلح امام حسن(ع) با معاویه، نه از سر رضایت یا اقرار به حقانیت معاویه، بل به علت اضطرار بود. حقیقت آن است که بعد از وقفه در جنگ صفین به علت شهادت امام علی(ع) یکباره مشاهده کردند که لشکریان شام، تمام کوفه را اشغال کرده و بر تمام مراکز دفاعی و امنیتی آن تسلط یافتهاند. از مشاهده این وضع، امام مجتبی به ضرورت یک آتشبس واقف شد. رفتار امام حسن(ع) با معاویه که در بعضی تواریخ به صلح تعبیر شده، آتشبس بود با شرایط و تعهداتی از سوی معاویه؛ از جمله اینکه :
۱) وی تا پایان عمر خود خلافت کشورهای اسلامی را داشته باشد ولی برای خود جانشینی تعیین نکند و امر مردم (حکومت) را به خودشان واگذار کند.
۲) معاویه متعهد شد که در تمام مدت آتشبس از هرگونه فشار و اذیت بر دوستداران علی(ع) و خانواده او پرهیز کند و مخصوصا بر نام حجربن عدی و رشید هجری تصریح شده بود.
۳) اینکه در اختصاص وجوه شرعی یا (عطا) که حق همه مومنان اولیه اسلام بوده هیچگونه تبعیضی نسبت به خاندان پیامبر و بنیهاشم اعمال نکند
۴) از هرگونه بدگویی و اتهام به علی(ع) و خاندان او پرهیز کند. اما معاویه مصمم بود که به هیچیک از شروط قرارداد آتشبس وفادار نبوده، بل کاملا عکس آن عمل کند. وی نه فقط قصد سلطه بر تمامی بلاد اسلامی- که در آنجاها طرفدارانی نداشت از جمله مکه و مدینه و کوفه - داشت و در راه خلافت (بیعت) به سلطنت موروثی گام برمیداشت، از آن مهمتر، دغدغه اصلیاش، محو اسلام و نام محمد(ص) بود.
اما در راه تحقق اهداف معاویه دو مانع وجود داشت؛ یکی اینکه یزید که قرار بود جانشین معاویه و حاکم مطلق بلاد اسلامی شود بسیار جلف، سبکمغز، فاسد و نابکار و فاقد وجهه در میان تمام مردمان حتی اشراف شام بود و دیگری وجود شخصیتی چون امام حسن(ع.) بهعنوان ناظر و مراقب اعمال او مانع اول را با دادن جایزه و رشوه به برخی و فریفتن احساس مذهبی برخی دیگر، از پیش برداشت و مانع دوم، یعنی شخص امام مجتبی را هم با فریفتن همسر ایشان و مسموم ساختن امام از بین برد.
▪ بعد از شهادت امام حسن(ع) و تعین امامت در وجود و شخصیت امام حسین(ع)، ایشان از یک طرف رفتار ظالمانه و ستمگرانه و عهدشکنیهای آشکار معاویه را مشاهده میکرد و از سوی دیگر خود را متعهد به قرارداد آتشبس برادر با معاویه مییافت. لذا بدون اقدام به جنگ یا براندازی رژیم معاویه راه افشاگری و اطلاعرسانی به جامعه و مردم در قالب نامههای انتقادی و اعتراض صریح به معاویه را در پیش گرفت.
▪ در راه همین اقدام آگاهیبخش، با ارسال نامهها و پیامهای بسیار به تمام کسانی که رسول خدا را دیده بودند و از نعمات صحابگی آن حضرت برخوردار بودند و نیز اولاد و تابعین بعدی آنها، دعوت به عمل آورد که حدود ۷۰۰ نفر در منا جمع شدند. امام برای آنها سخنرانی مفصلی کرد و گفت شما شاهدید که این مرد قلدر با ما و شیعیان ما چه میکند، پس آنچه را در این مجلس به شما میرسد، در شهرها و بلاد خود برای مردم شرح دهید. سپس شمهای از مناقب و فضایل پدر خود علی(ع) گفت و از همه حاضران تایید گرفت، آنگاه صحبت مفصلی درباره تکلیف شرعی و الهی و انسانی آنها و وجوب امر به معروف و نهی از منکر و کوتاه نیامدن در برابر ظالمان و عهد خداشکنان و نکوهش مسامحه و مصالحه با ستمکاران فاسق که در حکم همکاری با آنها است گفت و یادآور شد که خداوند فرمان جلوگیری از منکرات را به همه مردمان صادر کرده و شما که نخبگان و صاحبان جاه و مقام در نزد مردم هستید، بیش از همهکس وظیفه مقابله با منکرات را دارید.
و بالاخره آنها را نسبت به غفلت از این وظایف عمومی سرزنش کرد و اراده عمیق خود را بر قیام علیه ستم و ستمکاران اعلام نمود و آنها را باز سرزنش فرمود که خداوند این قوم نابکار را بر شما و مردم مسلط نکرد، مگر به علت گریز شما از مرگ و دلخوشیتان به این زندگی چندروزه دنیا. (به علت پرهیز از تفصیل کلام از درج همه سخنان امام خودداری میکنم) و سرانجام سخنان خود را چنین پایان میدهد: شگفتا از این وضع، چرا در شگفت نباشم که زمین در تصرف مردی دغل و ستمکار است و باجگیری نابکار؛ حاکمی که با مومنان مهربان نیست و ترحمی ندارد. خدا حاکم باشد در آنچه که ما در کشمکش آنیم...> از آنچه در بالا به اختصار آمد، کاملا آشکار است که امام قبل از قضایای پیشنهاد بیعت با یزید، خیال براندازی حکومت اموی یا انقلاب را داشته و منتظر مرگ معاویه بوده و فرصت میجسته است. لذا باید ابتدای قیام امام را از همان دعوت عمومی صحابه و تابعین در منا دانست و با توجه به اینکه آگاهی دادن مردم به آنچه در کشورشان میگذرد در عین آنکه کار آسانی نبود ولی قدم اول در هر انقلاب تاریخی است.
مردمی که در اثر سرکوب شدید همراه با تبلیغات شبانهروزی جهنمی، سحر شده و به خواب رفتهاند اول باید بهوسیله نخبگان صاحب نفوذ و تاثیر بر افکار و دلهای مردمان آگاهیبخشی شوند و تکانی بخورند. امام برای پایبندی به قراردادی که امام حسن مجتبی با معاویه بسته بود، قیام علنی نمیکند و این پایبندی به قرارداد هم از اخلاقیاتی است که قرآن و رسالت محمدی به مردم آموخته بودند. قدم بعدی که اراده امام را بر قیام علیه نظام نابکار معاویه نشان میدهد، نوشتن نامههای اعتراضی و انتقادی صریح و تند به معاویه و سرزنش او به مناسبت عهدشکنیها و فسق و فجور و دستدرازی به اموال عمومی است.
▪ رویههای فوق که صفت آگاهیبخشی برای انقلاب به مردم را داشت در طول ۱۰ سالی که از شهادت امام مجتبی(ع) تا قیام کربلا فاصله افتاد، مستمرا با تاکید و شجاعت تمام ادامه داشت تا اینکه زمان بیعت گرفتن معاویه برای ولیعهدی یزید فرارسید و این هنگام است که فرصت آمادگی و قیام برای قدم نهایی انقلاب فرا میرسد، در هر موقعیتی که فرصت گفتوگو با اصحاب و خانواده خود مییابد سخن از مرگ میراند، قبل از سفر حج به زیارت مزار رسول خدا در مدینه میرود که هم درددلهای خود را بگوید و هم با جدش وداع کند.
در همان زیارت روح پیامبر محبوب را به شهادت میطلبد که او از منکرات یعنی ستم دستگاه معاویه و اینک یزید، نفرت دارد و معروف را که طبق سنت رسولالله، همانا حاکمیت مردم است دوست میدارد و نیز معروف اساسی دیگر که مورد عشق امام بود دفاع از اسلام و نام محمد(ص) که معاویه و بنیمروان قصد دفن کردن آن را داشتند، تا اسلام نجات یابد و زنده و جاوید بماند.
به همین علت به هنگام ترک مدینه، در وصیتنامهای که به برادرش محمد حنفیه مینویسد، یادآور میشود که من از سر سرکشی و شرارت، یا فسادانگیزی و یا ستم، خروج نمیکنم، بل اینکه به همان اخلاق و رفتاری عمل مینمایم که جدم و پدرم برآن تاکید داشتند. من قصدی جز اصلاح در امت جدم ندارم.
این تصریحات اثبات میکند که امام از همان هنگام ترک مدینه برای حج به مکه ولی ناتمام گزاردن حج و حرکت به سمت کوفه، قصد (خروج) بر حاکمیت بنیامیه داشته ولی خروجی که با سروصدا و جلب توجه مردمان حجگزار توام بوده تا آنها وقت بازگشت به وطن خود، مردم دیار خود را به قیام امام آگاه کنند و مردم هم بهقدر وسع و اراده در قیام شرکت کنند. (انقلاب)
▪ در همان اوان قبل از ترک مدینه که از مرگ معاویه و استقرار یزید بر تخت فرمانروایی عالم اسلام خبر یافت، در برخورد با مروان حکم که به وی نصیحت)!( کرد که با یزید بیعت کند تا هم دنیا و هم دینش حفظ شود! اعلام میدارد که <وعلی الاسلام السلام اذقد بلیت الامه براع مثل یزید> یعنی با اسلام وداع باید گفت اگر امت اسلامی به رهبری چون یزید مبتلا شود. امام با این سخن، قصد خود را برای شروع انقلاب آشکار میکند.
▪ در همین ایام، مردم کوفه که به هر حال، حکومت علی(ع) را دیده و وارث انقلابی عظیم علیه عثمان شده و غلبه خاندان بنیامیه پس از شهادت امام علی(ع) و امام حسن(ع) را دیده بودند و آرزوی بازگشت به نظام علوی را داشتند، با هزاران امضا از امام دعوت کردند که به کوفه بیاید و رهبری آنها را برعهده بگیرد. امام، پسرعموی خود مسلمبنعقیل را که تربیت اسلام حقیقی را در دامان اهل بیت فراگرفته و ایدئولوژی واقعی آنها را فهمیده و بدان دل داده بود، به نمایندگی یا سفارت خود به کوفه میفرستد تا هم دعوت کوفیان را پاسخی داده و هم کسب اطلاعات عمیقتری از وضع و حال سیاسی و اجتماعی جامعه کوفه، حاصل کرده باشد.
▪ امام روز هشتم ذیحجه سال ۶۱ از مکه خارج و به سمت کوفه رهسپار میشود، روزی که هنوز مناسک حج تمام نشده است و معلوم میشود که امام در این کار مقصد عالیتری از اتمام حج در سر داشته که قبلا به آن اشاره رفت، یعنی میخواهد خروجش صدادار و برانگیزاننده باشد.
اتفاقا همان روز هشتم ذیحجه که امام بهرغم توصیهها و دلسوزیهای برخی از شیعیان و نیز توصیه همراه با تهدید مروان حکم در مدینه و آشکار کردن هدف اساسی خود (نفی یزید و بنیامیه) به سوی کوفه حرکت کرد، روز شهادت مسلم بن عقیل فرستاده امام و هانی بن عروه در کوفه، به فرمان عبیدالله زیاد بود اما امام از آن خبر نداشت ولی در عین بیاطلاعی از شهادت مسلم، به نامه خوشبینانه مسلم، اکتفا نمیکند و سوءظنی به خاندان بنیامیه و مروانیان دارد. به این جهت سخنانی میگوید و اقداماتی مینماید که حاکی از عدم اعتماد او به کوفیان است. همچنین از شدت فریبکاری و نابکاری بنیامیه آگاه است، لذا برخلاف خیلی از دوستداران که سفر به کوفه را مقدمه رهبری امام میپنداشتند سخنانی میگوید که قصد و نیت و تحلیل او از شرایط را آشکار میسازد.
▪ پیش از حرکت از مکه، روز هشتم ذیحجه در میان مردم و جمعیت عظیم حجاج ایستاد و خطبهای خواند: ... و اما بعد خطالموت علی ولد آدم مخطّ القلاده علی جید الفتاه...
اما بعد، نقش مرگ بر گردن فرزندان آدم مثل نقش گردنبند بر گردن دختر جوان است...
در تمام این خطبه سخن از مرگ و شهادت است. سخن از اشتیاق فراوان به ملاقات اسلافش پیامبر (ص) و پدرش علی مرتضی، حمزه و جعفر و مادرش فاطمه همچون اشتیاق یعقوب به دیدار یوسف است. سخن از مشاهده بدنش در بیابانهای کربلا، پارهپاره شده به وسیله گرگان بیابان است و میگوید برای من شهادتگاهی تعیین شده است که رو به آنجا میروم و این سخنان را در حالی میگوید که روز قبل نامهای از مسلم بن عقیل رسیده بود که مردم، همه با شمایند و جز تو را به خلافت و امامت نمیشناسند و جز تو را به زمامداری نمیپذیرند، پس هرچه زودتر بشتاب و بیا. در این وضع به حسب ظاهر وضعیت امام بسیار مناسب مینمود و غالب مردم و دوستان چنان میپنداشتند که به زودی با قیام کوفیان به رهبری حسینبنعلی، یزیدبن معاویه و همه امویان سرنگون میشوند؛ در حالی که خود امام، وضع را در کوتاهمدت دیگرگونه میبیند و این حدت نظر و معرفت عمیق او را نسبت به شرایط روزگار و کینه و فریبکاری امویان و مروانیان میرساند.
▪ در همان ایام حج، در عین بیاطلاعی از شهادت مسلم، به قیام فرضی کوفیان اکتفا نمیکند و به قصد عمومی نمودن و مردمی و سراسری کردن قیام خود، از همان مکه نامههایی برای پنج نفر روسای بزرگ بصره مینویسد و از آنها طلب یاری و مشارکت در قیام علیه بنیامیه و بنیمروان مینماید. این عمل نشان میدهد که تنها به برانگیختن کوفیان اکتفا ندارد، میخواهد یک قیام یا شورش سراسری در عراق به راه بیندازد. ▪ در همین سفر یعنی از مکه به کوفه که راه نسبتا درازی است، امام اقداماتی مینماید که برنامه درازمدت (استراتژیک) وسیع و فراگیرتر از رهبری کوفیان را به خوبی آشکار میسازد و ضمنا رفع ابهامات کرده و به سوالاتی که در بخشهای اولیه این مقاله برشمردیم پاسخ میدهد.
ـ در سر راه کوفه، در منزلگاههای خاصی که به مرکزیت قبایل معروف و نسبتا بزرگ عراق شهره بودند، توقف میکند و از سران یا روسای قبایل معروف دعوت به همراهی و مشارکت در ماموریت خودش مینماید، در میان این قبایل نام سه نفر به چشم میخورد که هریک سرگذشتی خاص داشتند و نقش بزرگی در نهضت امام حسین بازی کردند. انتخاب و شناسایی این سه نفر با توجه به اینکه هر سه از خونخواهان عثمان بودند و در شورش (انقلاب) مدینه که به قتل عثمان منجر شد در سپاه معاویه علیه امام علی(ع) شرکت کرده بودند، حائز اهمیت و معرف کمال عقلانیت امام، در مردمشناسی و معرفت عمیق نسبت به تواناییهای افراد مورد شناسایی و گزینش یاران دستاولش است. عقلانیتی که روی همگانی کردن انقلاب خود و کشاندن همه مردم عراق و سپس شام به مبارزه علیه بنیامیه و بنیمروان متمرکز بود. نفر اولی، عبیدالله بن حر جعفی از روسای اشراف قبایل عراق است. همین عبیدالله به علت مشارکت در سپاه خونخواهان عثمان که معاویه در ۲۵ سال قبل به راه انداخته بود، با حکومت عبیدالله زیاد در کوفه روابطی حسنه داشت و در روز عاشورا، در سپاه ابن سعد و نیز در قصر دارالحکومه هم، به هنگام آوردن اسرای اهل بیت از کربلا به کوفه حضور نداشت. عبیدالله زیاد نسبت به غیبت او سوءظن پیدا کرد و فرستاد تا او را به دارالحکومه آوردند. حاکم کوفه، روی به او کرد که دیروز کجا بودی؟ در مراسم ما حضور نداشتی؟
عبیدالله بن حر جعفی در پاسخ گفت بیمار بودم، ابن زیاد به او گفت تنت بیمار بود یا دلت که گوشهچشمی به دشمنان ما داشتی؟! بعد ابن زیاد لحظاتی به امور و اشخاص دیگر مشغول میشود. ابن حر جعفی از غفلت ابنزیاد استفاده کرده و روی اسب خود میپرد و با سرعتی تمام به سمت کوفه میرود و در خانه یکی از یاران محرمش مخفی میشود و از همانجا با مختاربن ابوعبیده ثقفی رابطه برقرار کرده و در قیام مختار شرکت کرده، موجبات فرار ابن زیاد را با لباس مبدل فراهم میکند. او اینچنین توانا و صاحبایمان و ارادت به اهل بیت بود.
نفر دوم ضحاکبن عبدالله مشرقی است که او هم از بزرگان و سران قبایل عراق است و قطعا شهادت او، قبایل زیادی را به صحنه انقلاب امام و قیام همگانی عراق علیه بنیامیه و بنیمروان میکشاند. ضحاک مشرقی در مقابل اصرار زیاد امام، رضایت میدهد تا لحظهای که حس کند شکست امام قطعی است در صحنه بماند ولی از آن لحظه صحنه درگیری را ترک کند.
در روز عاشورا حوالی ظهر که تقریبا همه یاران امام شهید شده، دو سه نفر بیشتر باقی نمانده بودند و شهادت امام هم در آن شرایط تنهایی و سپاه ۲۰ هزار نفری ابن سعد قطعی به نظر میرسید، ضحاک به امام گفت که گاه وعده من فرا رسیده، امام میگوید آری ولی نگران به سلامت رهیدن تو از این محاصره هستم، ضحاک میگوید نگران نباش، کاری میکنم. او ضمن فرار از میان لشکریان ابنسعد و به خاک افکندن چند نفر از سپاه ابنسعد به جای قبیله خود به کوفه میرود و خانه به خانه در میان کوفیان شرح کامل وقایع کربلا را بیان میکند و درواقع نقش اطلاعرسانی وقایع تاسوعا و عاشورا و برخورد با سپاه حربن یزید ریاحی و سرانجام پشیمانی حر از شرکت در لشکر عمر بن سعد و مبارزه با امام و فرار او و پیوستن به امام و سرانجام شهادت پرجلال او و همه وقایع تا ظهر آن روز عاشورا را برای مردم کوفه تشریح و توصیف میکند و منبع اصلی تمام روایتهای تاریخ عاشورا از آن تاریخ همان ضحاک مشرقی است.
نفر سوم زهیر بن قین است. این زهیر دوست ضحاک مشرقی بود و از مکه به سوی کوفه با کاروان خود تقریبا همراه کاروان امام بود ولی بهشدت مواظب بود که با امام برخوردی پیدا نکند. به این جهت در هر منزلی که امام توقف میکرد، او با سرعت میراند و هر جا امام در حال حرکت بود، او توقف و استراحت میکرد تا سرانجام در یکی از منازل نزدیک کوفه کاروان او با کاروان امام مصادف میشود. امام کسی را به سراغ زهیر میفرستد.
زهیر در رفتن به نزد امام تردید یا تامل میکند ولی همسرش به او میگوید، شخصی چون حسین بن علی فرزند زهرا، به دنبال تو میفرستد و تو دریغ میداری؟! سبحانالله، چه مانعی دارد که نزد وی شرفیاب شوی و سخن او را بشنوی و بازآیی. گفتار این زن که نامش دلهم دختر عمرو بود روی زهیر موثر افتاد و او نزد امام رفت و اندکی بعد با چهرهای که آثار شادمانی و روشنی ضمیر از آن هویدا بود بازگشت و دستور داد تا خیمه او را به خرگاه امام ملحق کنند. معلوم نیست که در آن ملاقات کوتاه، بین امام(ع) و زهیر چه گذشت و امام به او چه گفت که زهیر بهکلی منقلب شد که بعدا ذکر شدت وفاداری او به امام(ع) را خواهم آورد.
اما همین خانم که اثرش، تعالی شوهرش، زهیر از درجه فراری از امام حسین به مقامی بود که در ظهر عاشورا، بعد از نماز ظهر، امام او را بهعنوان فرمانده جناح راست جنگی سخت با لشکریان ابنسعد منصوب میکند و بسیاری را به خاک میافکند و آنگاه دستی به شانه امام میزند و میگوید: <قدم پیش بنه، ای هدایتیافته هدایتگر دیگران، امروز به دیدار جدت رسولالله و برادر و پدرت و عمویت جعفر و حمزه سیدالشهدا خشنود میشوی.> زهیر از آن مقام اولیه به این سعادت یقینی میرسد که به شخص امام دلداری میدهد. او به آن درجه از یقین رسیده بود که دیگر هیچ حادثهای قادر به افزایش یقین و ایمان او نبود.
ـ عمل دیگر امام در راه مکه به کوفه، برخورد با لشکر حر بن یزید ریاحی است. حر طبق دستور عمر سعد امام را مخیر به پذیرش بیعت با یزید یا عدم ورود به کوفه مینماید و امام مقاومت شدید میکند. در این برخورد است که امام آن حدیث معروف منقول از رسول خدا را اعلام میدارد که <من رای سلطانا جائرا، مستحلا لحرام الله ناکثا لعهد الله یعمل فی عباد الله بالجور و العدوان و لم یغیر علیه بفعل او بقول، علی الله ان یدخله مدخله> هر کس زمامدار جائری را ببیند که حرامهای خدا را حلال میکند (استبداد و تعدی به حقوق مردم) عهد خدا را میشکند و در بین بندگان خدا با گناه و تجاوز عمل میکند و با عمل یا قول علیه او نشورد بر خداوند است که او را به همان جایی که آن حاکم را وارد میکند، وارد سازد (جهنم.) این حدیث نقل شده به وسیله امام از پیامبر اکرم، در واقع اعلام آشکار قصد و نیت و برنامه خود یعنی شورش علیه بنیامیه در برابر لشکر مامور همان حاکمیت است.
▪ انتخاب و ملاقات و اصرار بر همراه کردن آن سه نفر مذکور :
ـ عبیدالله بن حر جعفی
ـ ضحاک بن عبدالله مشرقی
ـ زهیر بن قین بجلی
به رغم مخالفت و حتی پرهیز آنها (دو نفر اخیر) از ملاقات با امام و اصرار امام نسبت به دعوت آنها با توجه به تواناییها و هنرمندیهایی که آن سه نفر در جریان جنگ روز عاشورا و فردای آن روز نشان دادند به یک گزینش الهامی یا معجزهآسا میماند ولی در این مقاله ما را قصد عدم اتکا به معجزه و اتفاق است. گزینش این سه نفر به چیزی جز عمق نظر و اطلاع امام از شخصیتهای موثر در قیام و در عقلانیت و تدبیر عالی شخص امام، برای مشارکت دادن عموم مردم و قبایل عراق (من جمله بصره) قابل تعبیر و توجیه نیست. به عبارت دیگر شخص امام که طراحی استراتژی براندازی رژیم اموی - مروانی را برعهده گرفته بود، در مراحل متوالی و گوناگون پیشرفت حرکت خود،شایستگی و صلاحیتی عالی را اثبات میکند.
▪ در تمام مراحل پیشبرد و اجرای این برنامه درازمدت غیر از پایبندی دقیق به مقتضیات حرکت و مراحل آن امر دیگری مورد نظر و پایبندی شدید امام بود و آن اخلاق و رعایت آموزههای اخلاقی اسلام و مکتب محمدی است. اولا: پایبندی به رضایت تمام شرکتکنندگان در حرکت کرد. در مراحل مختلفی حتی در شب عاشورا گفتن اینکه شما میتوانید بروید و مرا تنها بگذارید، حاکی از آن است که با وجود ایمان کامل به راه و حرکت خود نمیخواهد شرکت در این حرکت را به کسی تحمیل کند و کاملا مراقب رضایت و شوق کامل آنها است. ثانیا از همان لحظه شهادت برادر، امام حسین(ع) به قرارداد آتشبس ایشان با معاویه پایبند و پافشار است. وفای به تعهدات، حتی با دشمنان جدی، از اخلاقیات اسلام و قرآن است.
ثالثا باز این هم از اخلاقیات اسلام و قرآن است که شما مومنین حتی در شدیدترین درگیریها و تخاصمات با دشمنانتان فقط میتوانید با <عمل> آنها مبارزه و مخالفت کنید، حق نفرت و کینهتوزی نسبت به اشخاص و عاملان به نزاع با خودتان نداشته و برعکس، وظیفه دلسوزی و مهربانی و حتی کمک به افراد مزبور را دارید. تمام موارد فوق نشان میدهد که مقابله سپاه کوچک امام حسین با سپاه عظیم ابنزیاد و ابن سعد ضمن اینکه درگیری حق و باطل از نظر مواضع و برنامههای درازمدت بود، برخورد و مقابله دو اخلاق نیز بود؛ اخلاق توحید و خداپرستانه و عارفانه با اخلاق دنیاپرستانه و قدرتپرستانه. به این علت است که امام حسین علاوه بر شهید نامدار تاریخ بودن سرور و سید شهیدان تاریخ نیز نامیده شده است.
● توفیقات و آثار حرکت امام
در ضمن تشریح اهداف نهضت امام نشان دادیم که ایشان درصدد آن بود که شهادتش در این کارزار تنها یک شهادت ساده و تکنفره و جاننثارانه نباشد، بل همراه با صدا و تاثیر تاریخی و برانگیختن تودههای عظیم عراق و شام برای براندازی رژیم اموی- مروانی میباشد. اینک به توفیق در این انگیزش تودهای، در این حرکت که درواقع پیروزی استراتژی امام بر استراتژی معاویه- مروان بود میپردازیم:
۱) بعد از دعوت صحابه پیامبر و تابعین در منا و سخنان واضح و آشکار و همراه با سرزنش مخاطبان بازتاب صدا و آهنگ این حرکت در تمام دیار و بلاد اسلامی آن روزگار آغاز شد.
۲) با گزینش سه نفر (عبیدالله حر جعفی و ضحاک مشرقی و زهیر بن قین) و نیز نامهنویسی به پنج نفر سران اصلی و نامدار بصره، عملا تمام مشاهیر و مردمان عراق به نهضت پیوستند؛ به طوری که قیام مردم بصره علیه ابن زیاد چنان باصلابت بود که ابن زیاد با همه درندهخویی و خباثتی که داشت از همانجا با لباس مبدل فراری شد و به شام پناه برد.
۳) متعاقب روز عاشورا و اطلاعاتی که ضحاک مشرقی به کوفیان رسانده بود قیامهای توابین آغاز شد که تا سالها ادامه یافت. این حرکات همه با شعار <یا لثارات الحسین> صورت گرفت، قیامهای زید و امثال او نیز چنین بود.
۴) با مرگ ناگهانی و اتفاقی یزید، فرزندش معاویه بن یزید از پذیرش خلافت (سلطنت موروثی) سر باز زد. این امتناع یا ناشی از عدم تمایل فرزند یزید به ادامه رفتار و استراتژی معاویه و یزید بوده و یا از اثر مشاهده شورش سراسری تودههای عراق و زمزمههای قیام مردم شام بهرغم تبلیغات جهنمی ۴۰ ساله معاویه و یزید در اثر برخورد و سخنان امام سجاد و زینب(ع) در بازار و مسجد دمشق و نیز در مجلس یزید و افشاگریهای آنها بود و این هر دو احتمال نتیجه مستقیم استراتژی امام حسین بود. با مرگ یزید، رژیم اموی از صحنه روزگار حذف شد و از آن پس که مروانیان به قدرت رسیدند تا ۷۰ سال، یک روز هم آرامش و سکوت جامعه اسلامی را تجربه نکردند. مروان حکم و عبدالملک بن مروان و ولید بن عبدالملک و دیگران همواره درگیر جنگ و شورشهای متوالی و گسترده بودند تا اینکه با قیام ابومسلم خراسانی و ابراهیم امام (از بنیالعباس) مروانیان نیز به کلی از صحنه روزگار حذف شدند و درواقع استراتژی امام حسین به تحقق و پیروزی نهایی و قطعی رسید.
۵) در شهر کوفه، از همان روز بعد از عاشورا که کاروان اسرای بازمانده امام حسین وارد کوفه شد و مردم از آنها میپرسیدند که شما که هستید و پاسخ کاروانیان که <نحن اساری آلمحمد> ما اسیران خاندان محمد(ص) هستیم زمزمههای آهسته و سپس آشکار مردم آغاز شد. هر شب در خانهای طرفداران اهل بیت جمع شده و با هم و با افراد جدیدی که به آنها میپیوستند عهد و سوگند قیام برای دادخواهی حسین بن علی و یارانش میگرفتند. این جلسات منجر به آن شد که پس از شورش بصره و فرار ابن زیاد با فرمان یزید، عمروبن حریث، مشاور و معاون ابن زیاد به والیگری کوفه منصوب شد ولی هیجان و قیام مردم کوفه او را نپذیرفتند و به خروج از کوفه مجبور ساختند.
۶) متعاقب اخراج عمروبن حریث در میان اشراف و سران قبایل کوفه و عراق برای تعیین جانشین او و درواقع تحمیل او بر دستگاه یزید، افرادی نامزد شدند. یکی از آن افراد نامزد، عمربن سعد، فرمانده سپاه ابن زیاد در کربلا بود. با انتشار خبر نامزدی ابن سعد در کوفه، زنان کوفه به طور جمعی به خیابانها ریختند و فریاد میکشیدند که عمربن سعد را همان بس که فرزند زهرا را کشته، حالا میخواهد بر ما حکومت کند؟! جمعیت عظیم زنان کوفه که به وسیله مردانی شمشیر به دست محافظت و حمایت میشدند، موفق شد که نام ابن سعد را از نامزدان حکومت بر کوفه حذف کنند.
۷) در همان زمان مردم در مسجد کوفه جمع شده و اولین مجلس یادبود و بزرگداشت امام حسین و یاران باوفا و شهیدش را برپا داشتند و این بیش از آنکه جنبه عزاداری و تعزیه داشته باشد، صورت بزرگداشت امام حسین و تایید خط و راهبرد او را داشت.
۸) با مرگ یزید و اختتام دوره سیاه امویان که حذف اسلام و دفن نام محمد(ص) را در افق خود داشتند، گرچه دوران سرکوب و خفقان در رژیم مروانیان ادامه یافت ولی تبلیغات ضداسلامی و دشمنی با خاندان پیامبر تخفیف یافت تا دوران جدید بنیالعباس که اگرچه ضدمحمد(ص) و دین محمد نبودند ولی خفقان و سرکوبشان به علت خشونت کمتر نسبت به امویان دوران طولانیتری از حاکمیت را تجربه کردند.
۹) روی هم رفته میتوانیم ادعا کنیم که استراتژی امام حسین یک راهبرد موفق و نائلشده به اهداف خود بوده و میتوانیم با کمال اطمینان آن را یک استراتژی پیروز بنامیم و این پیروزی مدیون مدیریت و عقلانیت کامل امام در رهبری این راهبرد بود.
عزتالله سحابی
اطلاعات این مقاله از کتاب <بررسی تاریخ عاشورا> اثر مرحوم دکتر ابراهیم آیتی و مخصوصا مقدمه فاضلانه آن به قلم مرحوم علیاکبر غفاری مدیر کتابفروشی صدوق، اخذ شده است.
اطلاعات این مقاله از کتاب <بررسی تاریخ عاشورا> اثر مرحوم دکتر ابراهیم آیتی و مخصوصا مقدمه فاضلانه آن به قلم مرحوم علیاکبر غفاری مدیر کتابفروشی صدوق، اخذ شده است.
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست