دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا
آیا مذاکرات کنونی جدی است؟
آیا آنچه که تحت عنوان مذاکرات کنونی ایران با آمریکا مشاهده میشود جدی است؟ آیا آن طور که برخی معتقدند جناح مسلط به دلیل یکدستی بیسابقه آنان در قدرت، در موقعیت خوبی برای انجام این مذاکرات و آب کردن روابط منجمد میان دو کشور قرار دارند؟ من نیز به نوبه خود حدود دو هفته پیش یادداشتی تحت عنوان <امیدواری از سیاست جدید> نوشتم و به نوعی از کاهش تنش استقبال کردم، اما در پایان همان یادداشت نوشتم که امید چندانی به اصیل بودن این رفع تنش ندارم و اکنون که مدتی از آن مذاکرات گذشته است، دلیل آن ناامیدی را نیز میخواهم بنویسم.
در عرصه بینالملل به مذاکره به عنوان بهترین شیوه حصول توافق و رفع اختلاف که کمترین هزینه را دارد، تاکید زیادی میشود، و اصولا هر سیاستمدار یا کشوری که مذاکره را رد کند، به لحاظ افکار عمومی در موضع فرودست قرار میگیرد و به همین دلیل است که برخی از دولتها و سیاستمداران تحت تاثیر فشار افکار عمومی به صورت مقطعی و غیرواقعی مذاکره را میپذیرند، در حالی که در ورای گفتوگو درپی تغییر معادله قدرت خود با طرف مقابل هستند. بنابراین صرف گفتوگو نباید ما را به این خطا دچار کند که تحول مهمی در شرف وقوع است. آن هم گفتوگویی از این دست که عضوی درجهچندم از دولت آمریکا در گوشه میزی بنشیند و به شکل شنونده آزاد عمل کند، و رئیس مذاکرهکننده فرد دیگری از اروپا باشد. البته این مساله مهم است که به هر حال دو طرف حاضر به چنین حضوری شدهاند، گرچه مشابه این امر قبلا هم در مذاکرات مربوط به افغانستان رخ داده بود، اما در هر حال مذاکره و گفتوگو وقتی اصیل و جدی است که در ورای آن ارادهای معطوف به حل اختلافات در طرفین مذاکره دیده شود و اگر چنین ارادهای دیده نشود، علیالقاعده، هدف از حضور در جلسه گفتوگو بهرهبرداریهای جانبی از آن است.
در این نوشته چندان درپی توضیح اهداف آمریکاییها از این رفتار نیستم، اما شاید بتوان گفت که آنان با این کار خود شعار دموکراتها در انتخابات ریاستجمهوری آینده را در خصوص ضرورت مذاکره با ایران تا حدود زیادی کماثر کردهاند و چهبسا اگر در روزهای آینده پاسخ ایران به درخواستهای غرب منفی باشد، این شعار در انتخابات آمریکا مطلقا غیرموثر خواهد شد و حتی محتمل است که اوباما مجبور شود برای جبران مواضع تندتری هم اتخاذ کند. همچنان که در هفتههای اخیر این مسیر را طی کرده است.
در طرف ایران هم انگیزههای متعددی برای انجام مذاکرات صوری و حتی جدی وجود دارد و به طور مشخصی فشار برخی از نیروها (اعم از آنان که درون ساختار قدرت هستند یا کسانی که بیرون هستند) بر تعدیل تنشهای میان دو کشور این زمینه را فراهم میکند تا دولت به چنین اقدامی دست بزند، اما مهمترین انگیزه نزد مسوولان دولتی شاید چیز دیگری باشد زیرا به نظر میرسد که آنان به لحاظ روحی و روانی آمادگی زیادی برای انجام این کار دارند و آن را خوشایند میدانند و اگر به نحوه انعکاس عکس گرفتن یک افسر آمریکایی و چگونگی تعریف آن و نیز سایر موارد توجه کنیم، این انگیزه را قوی مییابیم، اما در عمل رخ دادن چنین چیزی بسیار مشکل است. چرا؟
هر گفتوگویی وقتی صورت میگیرد که طرفین حداقلی از اعتبار را برای مطالبات یکدیگر قائل باشند. به عبارت دیگر حداقلی از اشتراکات پایهای را دارا باشند. گفتوگو وقتی صورت میگیرد که تسلیم محض یک طرف مطرح نباشد و طرفین برمبنای چند اصل شناختهشدهای که پذیرفتهاند، وارد چانهزنی شوند. در غیاب چنین توافقی گفتوگویی صورت نمیگیرد و اگر هم باشد، جملات بهکار برده شده در گفتوگو ترجمهای از تسلیحات نظامی طرفین است و نه چیز دیگر.
مشکل دولتهای ایران و آمریکا، پیچیدهتر از آن است که حل آن با یک چنین نشستی و به صورت ساده مطرح شود و میتوان گفت که این مشکل در دهه گذشته به صورت صریح مطرح نمیشد، اما در سه سال اخیر، صریحا بیان میشود، و منشاء و اساس این اختلاف میان طرفین به گونهای است که نمیتواند موضوع گفتوگو قرار گیرد.
اختلاف واقعی نگاه طرفین به نظام بینالملل است. از نظر ایالات متحده در جهان امروز نظام بینالمللی حاکم است که کمابیش حدود و ثغور و اصول قابلفهمی دارد، حتی اگر درباره حدود و ثغور آن بتوان مجادله کرد و تا حدی آن را پس و پیش کرد، اما نمیتوان ماهیت آن را دگرگون کرد. برای مثال یکی از ویژگیهای این نظام بینالملل، فصلالخطاب بودن احکام شورای امنیت است. یکی از اصول آن، غیرقابل بحث بودن موجودیت کشورهای عضو این سازمان است و موارد مشابه. در این نظام جایگاه خاصی برای برخی از قدرتها منظور شده است و جایگاه دیگر کشورها نیز به نوعی سلسله مراتبی است، اما نه بدان معنا که سلسله مراتب کاملا تثبیت شده است و هیچ کشوری نمیتواند جایگاه خود را تغییر دهد، ولی در هر حال چنان نیست که بتواند ماهیت این نظام سلسله مراتبی را دگرگون کند.
آمریکا برای خود نقش تعریف شدهای در این نظام بینالمللی دارد و خود را در رأس آن قرار میدهد، برخی از جناحهای آمریکا این نقش را بسیار وسیع تعریف میکنند، در حالی که متعادلترین آنان، نقش هدایتگری و رهبری را در این نظام برای ایالات متحده منظور میدارند. اما از سوی دیگر ایران عملا و حتی تصریحا این اصول را نفی میکند (البته از تعارضات سیاست ایران هم نباید غافل بود که علیرغم داشتن چند قطعنامه علیه خود و رد آنها در روزهای اخیر خواهان عضویت در شورای امنیت برای سال آینده هم شده است)!! و روشن است که چنین نگاهی از سوی دو دولت به نظام بینالملل قابل جمع و گفتوگو نیست. مگر اینکه موضوع گفتوگو تغییر این دو نگاه متعارض باشد که چنین چیزی هم قابل تصور نیست.
بنابراین گفتوگوی جدی و موثر که قابلیت نتیجهگیری داشته باشد، صرفا پس از تعدیل یکی از این دو نگاه رخ خواهد داد و اگر گفتوگویی صورت گیرد که تعدیل این دو نگاه متضاد، بلکه متناقض، مقدمه آن نباشد، یقین بدانید که امری شکلی و با اهداف جانبی است و چه بسا دو طرف در پی خریدن وقت باشند.فراموش نکنیم که صلح با عراق نیز در چنین وضعی قرار داشت. اگر به یاد داشته باشیم، ایران چندان تمایلی به مذاکره نداشت، زیرا جنگ را نهایتا به گونهای تعریف کرده بود که سرنوشت آن را باید در میدان نبرد تعیین میکرد و به همین دلیل پس از پذیرش قطعنامه، ایران متهم شد که قطعنامه را تاکتیکی پذیرفته است، مرحوم امام صریحا اعلان کرد که در پذیرش این سیاست کاملا صادق هستیم با توجه به این نکات در شرایط حاضر هیچ نوع تغییری در نگرش دو طرف نسبت به مقوله بسیار مهم نظام بینالملل مشهود نیست و اتفاقا حساسیت غرب و آمریکا نسبت به غنیسازی اورانیوم ایران هم از زاویه تأکید آنان بر نظام بینالملل کنونی است و به همین دلیل هم حساسیت آنان در برابر هند و پاکستان بسیار اندک بود، زیرا دستیابی آنان را به دانش هستهای موجب اخلال راهبردی در نظام بینالملل موجود نمیدانستند. همراهی نسبتا کامل روسیه و چین با غرب و آمریکا در جریان پرونده هستهای ایران دقیقا مرتبط با همین مسأله است. زیرا آنان هم خود را به تناسب یکی از پایههای نظام موجود بینالملل میدانند و حاضر به پذیرش بروز اختلال در این وضع نیستند و با غرب همراهی نسبی میکنند. مقایسه رفتار آنها در رأی دادن علیه ایران با رفتارشان درباره زیمبابوه، مثال روشنی در تأیید این ادعاست.فراموش نکنیم که تغییر راهبرد نسبت به نظام بینالملل از سوی ایران، آثار و تبعات سیاسی گستردهای در سطح سیاست داخلی نیز دارد و بدون تحمل این آثار و تبعات نمیتوان پذیرفت که چنین تغییر نگرشی میسر است. سطحی کردن موضوعی چنین مهم در سطح مطبوعات و رسانهها، صرفا به انحراف افکار عمومی از واقعیت پدیده میانجامد و نتیجه دیگری در بر ندارد.
عباس عبدی
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست