دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا
در انتظار برنامه کاندیداها
بدیهی است در هر انتخاباتی مردم یا انتخابکنندگان در واقع به برنامهها رای میدهند، نه به افراد، حتی در شرایطی هم که هیچ برنامهای اعلام نشده باز هم مردم به نوعی برنامه که در ذهن دارند رای میدهند. پروسه تولید یک برنامه پروسه دشواری است که بدون درگیر شدن تعداد قابل ملاحظهای از متخصصان فن و متخصصان اقتصاد امکانپذیر نیست و نه تنها این بلکه هر برنامهای باید فرا روییده از نیازها و خواستهای گروهها و اقشار مختلف مردم باشد...
بدیهی است برنامه به هیچ وجه به معنای هدف و ایدهآل نیست. بیان اهداف به جای بیان برنامهها و راهکارها خلط مبحثی است که متاسفانه متاع رایج تمام انتخاباتهاست. برنامه طریق روشنی است که شیوه از میان برداشتن مشکلات را نشان میدهد پس بدیهی است که برای پیش برد هر برنامهای باید درک درستی از مشکلات و بهخصوص دلایل به وجود آمدن آنها داشت. وجه دیگر برخوردی که بهجای برنامه ابتدا افراد را پیشنهاد میکند آن است که تمام مشکلات را به گردن ذات پلید افراد میاندازد و حتی در بند علل پیدایش چنین ذات پلیدی هم نیست. یا برعکس هر واقعهای را که مثبت ارزیابی میکند به دلیل ذات فرشتهوش این یا آن فرد میانگارد. نتیجه نهایی چنین رویکردی تلاش در انتخاب افراد درستی است که همه چیز را درست خواهند کرد. اما واقعیت بارها آزموده این است که افراد درست هم بدون برنامه درست کاری از پیش نمیبرند.
اما باز هم بدیهی است که اگرچه مشکلات در بسیاری از موارد ریشه در مسایل کلی دارند اما خود آنها مشخص و جزیی هستند. از این روست که بنده تصمیم دارم از دیدگاه خود مشکلات پزشکی کشور را در نظر آورم و باز هم از دید خود که بیتردید ناقص و ابتر است دلایل به وجود آمدن و بقای این مشکلات را برشمرم.
اشکالات سیستمهای بهداشتی درمانی ما قابل انکار نیستند. ما در سیستم درمانی سیستم آموزشی و البته تحقیقاتی پزشکی مشکلاتی داریم که نه تنها چون کلاف در هم پیچیدهای شدهاند بلکه مرور زمان و بیماری مزمن «عادت» این ریسمان در هم پیچیده را به شدت چسبناک و شکننده کرده است. شاید در بخش بهداشتی مشکلات ما کمتر باشد. بسیاری از این مشکلات ریشه در مسایل دیرپای فرهنگی اجتماعی کشور ما دارند. بسیاری از این مشکلات حاصل ورود تهاجمگونه پیشرفتهای سرسامآور پزشکی در فرهنگی است که هنوز پیشرفتهای قبلی را در خود هضم نکرده است و بسیاری از این مشکلات هم به دلیل تصمیمات نادرستی است که شاید در شرایط اضطراری اتخاذ شده و تغییر آنها بسیار دشوار است.
● مسایل تحقیقی
مسایل و مشکلات تحقیقات پزشکی بیش از سایر مسایل این بخش ریشه در مسایل فرهنگی ما دارند. این به این معنا نیست که چون این مشکلات فرهنگی است پس دولت نقشی ندارد. بر عکس، باید گفت چنین مسایل و مشکلاتی جز با دخالت دولت قابل حل نیستند.
در یک کلام به جرأت میتوان ادعا کرد که بزرگترین اشکال در زمینه تحقیقات پزشکی در کشور ما خلط مبحث تحقیقات با مبحث اکتشافات میباشد. به نظر میرسد نوعی نگرش بر تحقیقات پزشکی وجود داشته باشد که تحقیق را مساوی اختراع و اختراع را مترادف تغییر آن هم از نوع تغییرات شگرف و چشمگیر میپندارد. تحقیق در مسایل روزمره و مشکلات پیشاپیش چندان جایی در تحقیقات پزشکی ندارد. همه در انتظارند تا یک محقق که قطعا پزشک برجستهای است یک داروی جدید یک روش ابتکاری در این یا آن معضل دیرپا پیدا کند. حال آنکه تحقیق پزشکی در اصل بخش لاینفکی از کار روزمره به شمار میرود. وقتی شما کاری را یک اقدام معجزهآسا و شگرف بدانید باید صبر کنید، انتظار بکشید تا یک استعداد درخشان پیدا شود و این کار شگرف را به سرانجام برساند ولی وقتی کاری را جزء لاینفک وظایف روزانه پزشکان به شمار آورید، آن وقت باید برای آن هزینه کنید برنامه بریزید و دفتر و دستکی درست کنید و بر انجام شدن یا نشدن آن نظارت کنید. از همین روست که ادعا میکنم مشکلات اقتصادی ما هم در این زمینه عمدتا فرهنگی است. بیهوده نیست، گاه که درخواستی برای گرفتن امکانات تحقیقاتی را میشنوید جواب میشنوید که «ای بابا، اگر کسی محقق باشد با همین امکانات موجود هم. . . . » و البته کسی تردید ندارد که تنها یک استعداد درخشان میتواند با همین امکانات موجود تحقیق هم بکند. پس مساله اصلی سیستمها و امکانات و فرهنگ مناسب برای تحقیق به عنوان بخشی از کار روزمره نیست مساله تماما مربوط میشود به جستجو برای یافتن استعدادهای درخشان و مبتکران و مخترعان جوان! بیهوده نیست که در حالی که حتی یک سیستم ثبتی یا رجیستری برای بسیاری از بیماریها نداریم و مثلا نمیدانیم هر ساله دقیقا چند مورد جدید از این یا آن بیماری مشاهده میشود یا هیچ آمار دقیقی از سرنوشت بسیاری از اعمال و درمانهایی که با هزینه بسیار بالا انجام میشوند نداریم. ناگهان میشنویم که در یک زمینه به کشف بینظیری در این یا آن بیماری لاعلاج دست یافتهایم و حتی اجازه میدهیم این تکنیک جدید از روی پلههای اخلاقی و علمی تحقیقاتی به یک باره بپرد و وارد سیستم درمانی گردد. از اینها مهمتر ما با نگرشی معجزهگرایانه تحقیقات را به یک کار محیرالعقول فردی تقلیل میدهیم و طبیعتا زمانی هم میخواهیم آن را توسعه دهیم تمام هم خود را بر مشوقها و تنبیههای فردی میگذاریم تا جایی که تحقیقات در همین وضع موجود و بدون وجود منابع مالی و منابع انسانی کافی به عنوان رکن اساسی در ارزیابی کار و ارتقای هیات علمی قرار میگیرد. برای اینکه درجه و مرتبه علمی اعضا هیات علمی دانشکدههای پزشکی ارتقا پیدا کند آنها باید تعداد مشخصی مقاله تحقیقاتی داشته باشند و از آنجا که هیچ ساز و کار مناسبی برای تحقیقات وجود ندارد در بسیاری از موارد به جای آنکه به تحقیقات منجر گردد به «مقاله سازی» منجر میگردد. کسی در دانشکده پزشکی کار درمانی علمی و آموزش مناسب به دانشجویان را برای ارتقا خریدار نیست. در نتیجه نه تنها تحقیقات جدی صورت نمیگیرد بلکه شان و منزلت ارتقا در دانشکده پزشکی نیز پایین میآید. این نگرش ریشه در برخی تصورات ریشهدار فرهنگی ما دارد. در سایر زمینههای غیرپزشکی هم ما تمایل به تغییرات شدید و حوادث محیر العقول اجتماعی داریم. هنوز آن صبر و تحمل و نظارهگری در مسایل اجتماعی در ما رشد نکرده است. نمونههای اجتماعی فراوانی را میتوان بر شمرد و تحقیقات پزشکی به خصوص از نوع میدانی آن دقیقا همان چیزی است که بسیاری از ما از آن بیزاریم یا حوصلهاش را نداریم اولا نیازمند یک کار تیمی گسترده است که افراد زیادی را باید درگیر آن کرد. کار گروهی چیزی است که کار دشوار فردی را بر آن ترجیح میدهیم. ثانیا نیازمند رنج و مرارت در دورانی طولانی است. ثالثا هیچ تحقیق واقعا علمی هیچ تعهدی درمورد نتیجه خود به هیچ کس نسپرده است ممکن است با همه این زحمات نتایج تنها اثبات بیاثری یک اقدام باشد و از آنجا که ذهنیت عمومی این چنین است بیتردید نظر و سیاست دولت نیز درگیر و پا در زنجیر میماند. گرفتاریای که خلاصی از آن درک و دانش و اراده و نهایتا تداوم در مدیریتها را میطلبد.
اما راه حل چیست. راهحل مناسب باید راه حل پیشنهادی کاندیداهای ریاست جمهوری باشد و اگرچه این تلاشی دشوار و طاقتفرسا خواهد بود برای دولتی که بخواهد با این مساله اساسی برخورد کند، اما بنده تصور نمیکنم چنین راه حلی موفقیتآمیز باشد اگر صرفا به تحقیقات بیندیشد. بیتردید تا کار علمی مناسبی صورت نگیرد و تا کار درمان به شکلی کاملا علمی و ثبت شده اعمال و آموزش داده نشود تحقیقات علمی هیچ محلی از اعراب نخواهد داشت و اکتشافات خلق الساعه نیز به فرض وقوع مشکلی را حل نخواهند کرد.
● مسایل آموزشی
بیتردید بخش مهمی از مشکلات آموزشی در کشور ما ریشههای عمیق فرهنگی دارند. اما بر خلاف سایر جنبههای پزشکی، این در حالی است که تاریخ ما آکنده از زمینه غنی آموزشی است از این روست که این مسایل و مشکلات دردناکتر به نظر میرسند. به عبارت دیگر، باید گفت اگر چه ما در فرهنگ خود مکاتب و شیوههای بسیار قوی در آموزش، قطع نظر از محتوای آن، داشتهایم تمام این روشها را به یکباره وانهادیم و برای این محتوای جدید قالب جدیدی فرض کردیم. اما این تقابل میتوانست به نتایج بهتری بینجامد اگر بر تقابل یا سوء تفاهم پایهایتری استوار نبود! این تقابل اساسیتر تضادی است که بین «علم» و «ساینس» پرورده شده.
وقتی که میگوییم علم و از عالم یاد میآوریم، فردی با دانش وسیع، کسی که بسیار میداند و همواره بر آن میافزاید در نظر میآید. کسی که بر بسیاری از معلوماتی که بر او مجهول بودهاند علم پیدا کرده و میکند. اما وقتی میگویند «ساینتیست» فردی را در نظر میآورید که شاید اطلاعات مطلق زیادی نداشته باشد و اطلاعاتش محدود به کار عملیای باشد که در آن زمینه فعالیت علمی میکند؛ کسی که فیالمثل یک روپوش سفید پوشیده و با یک وسیله نوک تیز در حال تحقیق است. در یک کلام میتوان گفت دانستن در «عالم» مستتر است اما کاربرد در «ساینتیست»! عالم عمدتا به آنچه از پیش معلوم بوده علم پیدا میکند اما «ساینتیست» عمدتا رو به جلو نگاه میکند و از آنچه مطلقا مجهول بوده معلومات میسازد. بیتردید عالم و علما با آن تعریفی که گفته شد ذخایر فرهنگی هر ملتی هستند اما ساینتیستها هم جای خود را دارند و در هر حال هردوی اینها یکی نیستند و بحث اینجاست که ما با ترجمه «ساینتیست» به «عالم» هردو را یکی کردیم و باقی بحث را باید به توضیح نمودهای عملی این سوءتفاهم اختصاص دهم.
مهمترین نمود عملی این سوء تفاهم در شیوه و محتوای امتحاناتی است که در مقاطع مختلف تحصیلات پزشکی برگزار میگردد ومعایب مقاطع بالاتر حتی از معایب مقاطع پایینتر نیز بیشتر است. وقتی کسی خود را برای امتحان بورد تخصصی به خصوص در رشتههای تئوری آماده میکند مثل کسی است که گویی قرار است با ورق بازی، برجی به بلندی چند متر بسازد. ماههای متعددی باید در ساعاتی بسیار طولانی تقریبا تمام اوقات روز و شب را به ساختن کاخی ذهنی از یک کتاب قطور بپردازد و به نوعی بازی موش و گربه با طراحان فرضی سوالات مشغول باشد. بعد از این امتحان وسعت معلومات این «عالم» بسیار وسیع است اما در بسیاری از موارد در زمینههایی که تا آخر عمر حرفهای با آنها برخورد نخواهد داشت و در بسیاری از موارد در زمینههایی که با آنها برخورد خواهد داشت اما کابرد آنها فنی است بسیار دشوارتر از از بر کردن آنها! این روش درستی برای آزمون یک حرفه نیست. یک ساینتیست آموزش هم چنین شیوهای را توصیه نمیکند. از همه اینها گذشته این روش آزمون یک «عالم» در فرهنگ ما هم نبوده است. آزمون یک عالم قانع شدن یک یا چند استاد بود که نهایتا به اجازههایی منجر میشد. در بسیاری از دانشکدهها هم آزمون مصاحبه حضوری و گفتگو با چند استاد ویک جلسه دفاع است. امتحانات پرهانترنی، علوم پایه و شروع دستیاری هم از این قاعده مستثنا نیستند آنها هم همه ماراتونهای حافظه ترسناکی هستند که نه تنها زندگی بلکه تمام این حرفه را زیر پای خود له میکنند. اگر تصوری که ساینتیست را به عالم ترجمه میکند و علم را فقط دانستن میداند نه به کار بستن! ازپیش وجود نداشت به همین راحتی نمیشد یک امتحان سراسری کتبی از یک کتاب واحد را شیوه مناسب برای ارزیابی کارایی یک فرد دانست! اما امتحانات ما تنها نمودهای این شیوه نگرش نیستند. وقتی کار پزشکی تنها دانستن باشد ودانستن را صرفا از طریق درس گفتن بتوان به دست آورد آنگاه میتوان تعداد هیات علمی را ثابت نگه داشت ولی دانشجویان و دستیاران را اضافه کرد میتوان قانون گذراند که استخدام هیات علمی ممنوع اما در عین حال هرسال دستیار بیشتری گرفت.
ناگفته پیداست اما متاسفانه باید گفت که در دانشکده پزشکی بخش عمده آموزش از طریق کارعملی و به صورتی ناخودآگاه و در حین کار صورت میگیرد و گسترش چنین کاری مستلزم متخصصین بیشتری است. در فرهنگ ما نیز از قرنها پیش همیشه درس با بحث همراه بوده است. طلاب دایره وار مینشستند و با استاد به بحث میپرداختند. کلاسی که یک نفر رودر رو با دهها نفر است و تنها میتواند ساکت کند تا درس بگوید در فرهنگ ما جایی ندارد. این ره آورد غرب از زمانی است که زندانبانی به نام «جرومی بنتام» «سیستم، سراسر بین» را ابتدا برای زندان ابداع نمود و از آنجا تا تیمارستانها و بیمارستانها و دست آخر تا مدارس گسترش یافت. بیتردید سوء تفاهم «علم» با «ساینس» در سایر جنبههای زندگی ما هم نمودهای فراوان دارد اما این ریشههای فرهنگی و این تقابل سنت و مدرنیته که رد پای خود را در آموزش پزشکی نیز برجای گذاشته تنها و تنها با مدیریت و برنامه دولتی قابل مداواست. در برابر چنین مسایل و مشکلاتی دولت نمیتواند و نباید روشنفکر - به معنای مخالفت با عقاید عمومی نادرست – نباشد. باید دید برنامههای کاندیداها برای مقابله با این مشکلات چیست؟
دکتر بابک زمانی
عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران
عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران
منبع : هفته نامه سپید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست