سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
بازیگران جدید در خاورمیانه
خاورمیانه طی چند سال اخیر شاهد تحولاتی بوده که زمینه پیدایش و ظهور قدرتهای جدید منطقهای را فراهم کرده است. در صورتی که مذاکرات مستقیم ایالات متحده آمریکا با ایران در عصر اوباما آغاز شود و از سوی دیگر در صورت موفقیت ترکیه در نقشآفرینی بیشتر در مسائل خاورمیانه بهویژه در عرصه بحرانهای آن و بهطور مشخص مساله فلسطین، میتوان گفت که ساختار نیروهای منطقهای و آرایش قوا در منطقه دستخوش تغییرات بنیادین خواهد شد:
□□□
چنانکه میدانیم ایالات متحده آمریکا در دو جنگ بزرگ منطقهای (اشغال افغانستان و سپس عراق و سرنگون کردن رژیمهای آن) و دو جنگ فرعی منطقهای (جنگ اسرائیل در ژوئیه ۲۰۰۶ علیه حزبالله لبنان و جنگ علیه نوار غزه و جنبش حماس در ماههای دسامبر و ژانویه ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹) در معرض آزمون بسیار دشواری قرار گرفت. در جنگ افغانستان، نیروهای آمریکایی و نیروهای پیمان ناتو با وجود گذشت هفت سال از سقوط رژیم طالبان، هنوز موفق به کسب پیروزی در آنچه جورجبوش، رئیس جمهوری پیشین آمریکا آن را جنگ جهانی علیه تروریسم توصیف کرد نشده و جانشین وی یعنی باراک اوباما با اعزام ۱۷ هزار نیروی تازه نفس آمریکا به این کشور، قصد دارد وضعیت بحرانی این کشور را سر و سامان دهد. همچنین ائتلاف بینالمللی به رهبری آمریکا در جنگ عراق با وجود کسب پیروزی تاکتیکی (سرنگونی رژیم صدام حسین) در معرض بزرگترین و دشوارترین جنگ در عصر جدید شد. در نهایت ایالات متحده آمریکا به همراه متحدان غربیاش در صدد خروج از عراق تا پیش از سال ۲۰۱۱ برآمده است. ایالات متحده آمریکا به تنهایی حدود یکهزار و یکصد میلیارد دلار در جنگ عراق هزینه کرده و این هزینهها با وجود بحران مالی آمریکا همچنان در حال افزایش است. در سوی دیگر ماجرا، اسرائیل به عنوان خط مقدم منافع ایالات متحده آمریکا در منطقه خاورمیانه، دست به دو جنگ دامنهدار علیه لبنان و فلسطینیها به فاصله دو سال زد. در جنگ اول، اسطوره شکستناپذیری ارتش اسرائیل شکسته شد و در جنگ دوم علیه جنبش حماس، چهره <اخلاقی> اسرائیل که دهها سال برای تثبیت آن در محافل بینالمللی کوشش شده، فرو ریخت. رژیم صهیونیستی با آلمان نازی و عملیات کشتار جمعی آن مقایسه شد و وجدان خانواده بینالمللی به گونهای بیسابقه به سود ملت مظلوم فلسطین برانگیخته شد. این تصویری از رویدادهای چند سال اخیر در خاورمیانه است که ایالات متحده به طور مستقیم و غیرمستقیم در ایجاد آن دخالت داشته و اینک کارنامه آمریکا و دیگر قدرتهای غربی در حال تدوین و ارائه است. در نتیجه، پرسش جدی پس از این تحولات این است که کدام نیروهای منطقهای از این جنگها سربلند بیرون آمدند و منطقه خاورمیانه در آینده قابل پیشبینی بهویژه دهه آینده، تحت تاثیر ظهور کدام نیروهای منطقهای قرار خواهد گرفت؟ این پرسش به پرسش دیگری گره میخورد که به موقعیت ایالات متحده آمریکا به عنوان بازیگر اصلی تحولات چند سال اخیر خاورمیانه باز میگردد. پرسش این است که آمریکا در چشمانداز یک دهه آینده چه موقعیتی در خاورمیانه پیدا خواهد کرد؟ آیا ورود باراک اوباما به کاخ سفید، سرآغاز تحول ریشهای در چگونگی نگاه آمریکا به جهان اسلام و چالشهای آن خواهد بود یا اینکه باراک اوباما، خود محصول تحولاتی است که در هیات حاکمه آمریکا روی داده و ایشان سمبل این تحولات به شمار میرود؟ پرسش بعدی به موقعیت کشورهای بزرگ خاورمیانه در چشمانداز آتی منطقه بازمیگردد. چنانکه میدانیم، دولت پیشین ایالات متحده آمریکا کشورهای خاورمیانه را به دو اردوگاه میانهروها و رادیکالها تقسیم کرد. مصر و عربستان سعودی و اردن در محوریت کشورهای میانهرو دستهبندی شدند و کشورهای سوریه و ایران و سازمانهای مبارز لبنانی و فلسطینی نظیر حزبالله لبنان و جنبش حماس و جهاد اسلامی در فلسطین، در اردوی رادیکالها جای داده شدند. وظیفه اردوی میانهروها از سال ۲۰۰۵ بدین سو، مهار نیروهای رادیکال در منطقه و ایجاد پوشش مشروع منطقهای برای دخالت مستقیم ایالات متحده آمریکا و در نهایت بسترسازی برای برقراری صلح میان فلسطینیها و اسرائیل بر پایه فرمول تعدیل شده موافقتنامه اوسلو است. به نظر میرسد این سیاست آمریکا در خاورمیانه که زیرشعار خارومیانه جدید دنبال میشد، با نتایج دلخواه آمریکا و نیروهای میانهرو منطقهای پیش نرفت، به همین دلیل آمریکا در عصر اوباما قصد دارد این سیاست را تغییر دهد. بدینترتیب تغییرات حاصله در نقشه موقعیت آمریکا در خاورمیانه، منجر به بروز تغییر در صفآرایی نیروهای منطقهای خواهد شد. در نتیجه، ظهور قدرتهای جدید منطقهای و به حاشیه رانده شدن نیروهای سنتی در این منطقه، از نتایج طبیعی این تحولات به شمار میرود.
این نوشته میکوشد چشماندازی از صفآراییهای جدید در خاورمیانه و ظهور قدرتهای جدید ارائه کرده و چگونگی برقراری موازنه میان بازیگران جدید و منظومه غرب به رهبری ایالات متحده آمریکا را تبیین کند.
● صفآرایی جدید
الف) کشورهای عربی عضو اردوگاه میانهرو (مطابق دستهبندی آمریکا) از جنگ افغانستان تا جنگ غزه در مجموع رفتاری جانبدارانه از خود نشان دادند. در جنگ اشغال عراق، به طور کلی همه امکانات این کشورها در اختیار متجاوز قرار گرفت. نیروهای ائتلاف بینالمللی به رهبری آمریکا بدون همکاری بیدریغ کشورهای میانهرو عرب قادر به اشغال عراق نبودند. این کشورها یا به گذرگاهی برای عبور نیروهای زمینی و هوایی ائتلاف تبدیل شدند و یا اینکه سرزمین خود را به پایگاه تدارکات و تجهیزات نیروهای آمریکا تبدیل کردند. من یکبار این نکته را گفتهام که تاریخ به یاد خواهد آورد که عراق از طریق کشورهای عربی به اشغال نیروهای آمریکایی درآمد، آنهم در جنگی که نه به لحاظ بینالمللی قانونی بود و نه از دیدگاه افکار عمومی جهان عرب مشروعیت داشت. همه کشورهای عربی همسایه عراق بویژه کویت، به گذرگاه عبور نیروهای زمینی آمریکا تبدیل شدند. موضع کویت به دلیل تضادش با رژیم صدام حسین که این کشور را در آغاز دهه ۹۰ میلادی به اشغال درآورد، قابل درک است، اما عربستان سعودی، قطر، مصر و اردن کشورهایی بودند که همه امکانات زمینی و هوایی خود را در اختیار نیروهای آمریکایی قرار دادند. در منطقه خاورمیانه تنها دو کشور غیرعربی بودند که از دادن هرگونه امکانات زمینی و هوایی به نیروهای ائتلاف برای اشغال عراق خودداری کردند. در مورد نمونه ایران و علیرغم خصومت ملت ایران با رژیم صدام حسین به دلیل جنگ تحمیلی هشت ساله، جمهوری اسلامی ایران از اشغال عراق نه تنها استقبال نکرد، بلکه آن را محکوم کرد.
ترکیه دومین کشور غیرعربی همسایه عراق است که علیرغم عضویت در پیمان ناتو به نیروهای آمریکایی و کشورهای عضو ناتو اجازه نداد از پایگاهها و یا گذرگاههای زمینی خود برای حمله و تهاجم به عراق استفاده کنند. این واقعیتی است که تاریخ آن را ثبت خواهد کرد. در دیگر جنگهای منطقهای بهویژه در جنگ اسرائیل علیه لبنان در سال ۲۰۰۶ و جنگ اسرائیل علیه فلسطینیها در نوار غزه در ماههای دسامبر و ژانویه گذشته، موضعگیری کشورهای عربی حیرت بسیاری از ناظران بینالمللی را برانگیخت. عربستان سعودی اقدام حزبالله لبنان را در عملیات اسارت دو سرباز اسرائیلی، ماجراجویی توصیف کرد و در جنگ اسرائیل علیه غزه کشور بزرگ مصر از قدرت گرفتن جنبش حماس در فلسطین ابراز نگرانی کرد. نظام رسمی اعراب در این دو جنگ و پیش از آن در جنگ اشغال عراق به طور کلی از هم پاشید و افکار عمومی جهان عرب به کشورهای پیرامونی غیرعربی چشم دوختند. نکته جالب اینکه کشورهای عضو اردوگاه میانهرو در جنگ آمریکا علیه عراق، در کنار آمریکا قرار گرفتند، اما پس از ناکامی نیروهای آمریکایی در عراق و گسترش نفوذ ایران در این کشور، از قدرت گرفتن ایران در عراق ابراز نگرانی کرده و آمریکا را به خاطر زمینهسازی برای تقویت موقعیت ایران در منطقه مورد انتقاد قرار دادند.
در جنگهای اسرائیل علیه لبنان و فلسطینیها نیز همین صفآرایی دیده میشود. البته به استثنای برخی کشورهای عربی نظیر قطر که مواضعی به کلی متفاوت از اردوگاه میانهروهای عرب اتخاذ کردند. در مقابل، کشورهای غیرعربی ایران و ترکیه، هم در جنگ اسرائیل علیه لبنان و هم در جنگ جنونآمیز رژیم صهیونیستی علیه مردم بیدفاع فلسطین در نوار غزه در کنار قربانیان این دو جنگ ایستادند. ایران به طور رسمی و با همه امکانات خود در کنار لبنانیها و فلسطینیها قرار گرفت، تا آنجا که رژیم صهیونیستی به صورت آشکار جنگ علیه غزه را جنگ علیه نفوذ منطقهای ایران توصیف کرد. ترکیه بهویژه در جنگ اسرائیل علیه غزه عملا در کنار مردم فلسطین قرار گرفت. تظاهرات میلیونی مردم ترکیه در حمایت از فلسطین به گونهای بیسابقه محبوبیت دولتمردان ترکیه بهویژه رجب طیب اردوغان نخستوزیر این کشور را در میان افکار عمومی جهان عرب افزایش داد. اعتراض اردوغان به سخنرانی شیمون پرز، رئیس رژیم صهیونیستی و ترک جلسه سخنرانی اجلاس داووس و استقبال مردم ترکیه از وی در فرودگاه استانبول، وضعیت ترکیه را در خاورمیانه به کلی تغییر داد. این در حالی بود که عمروموسی دبیرکل اتحادیه عرب از نحوه رفتار اردوغان جانبداری نکرد و به حضور خود در پانل سخنرانی و پرسش و پاسخ اجلاس داووس ادامه داد. اختلافات میان رژیمهای عرب بهویژه در میان دو اردوگاه میانهروها و رادیکالها در اثر جنگ رژیم صهیونیستی علیه نوار غزه به اوج خود رسید. دعوت کشور کوچک قطر به اجلاس فوقالعاده سران عرب با بیتوجهی و عدم مشارکت کشورهای بزرگ عرب نظیر مصر و عربستان سعودی و اردن مواجه شد و در اجلاس سران عرب در کویت که چند روز پس از اجلاس قطر برگزار شد، شکاف و اختلافات کشورهای عربی به اوج خود رسید. در نتیجه میتوان فهمید که چرا افکار عمومی جهان عرب در اثر این تحولات به طور کلی از رژیمهای عرب ناامید شده و به صورت ناخودآگاه چشم به کشورهای غیرعربی دوختند. هنگامی که افکار عمومی دیدند که چاوز در ونزوئلا سفیر اسرائیل را از کاراکاس اخراج میکند و از جاکارتا تا آمریکای لاتین فریاد مرگ بر اسرائیل طنینانداز است، همراهی و سکوت رهبران عرب در قبال جنایات بینظیر اسرائیل در باریکه غزه، موقعیت رهبران میانهرو عرب را در میان افکار عمومی خاورمیانه به شدت متزلزل کرد. حتی در برخی تظاهراتها دیده شد که مردم از اردوغان نخستوزیر ترکیه به دلیل مواضع جانبدارانهاش از مردم فلسطین به عنوان یک قهرمان یاد میکردند.
بنابراین، قدرت گرفتن کشورهایی نظیر ایران و ترکیه در خاورمیانه بیش از هر چیز محصول همراهی و جانبداری رژیمهای عرب از آمریکا و اسرائیل بود. در واقع افکار عمومی جهان عرب پس از این وقایع دردناک دیگر چندان امیدی به رژیمهای خود نداشتند و از اینرو از ایران و ترکیه خواستند که نقشآفرینی بیشتری در منطقه داشته باشند. این صفآرایی حاد در جهان عرب، زمینههای ظهور دو قدرت بزرگ منطقهای غیر عرب را فراهم کرد.
نوشته: دکتر سیدحسین موسوی
رئیس مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه
رئیس مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه
منبع : روزنامه اطلاعات
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست