شنبه, ۲۴ آذر, ۱۴۰۳ / 14 December, 2024
مجله ویستا
قطببندی کاذب
طرح موضوعاتی از قبیل رابطه دین و سکولاریسم، با توجه به افقهایی که در برابر آینده تمدن و فرهنگ ایران گشوده است و ماهیت تحولات جاری در عرصه فکر و عقلانیت و شکلگیری مجدد هستی فردی و اجتماعی مردم ایران، حائز اهمیت بسیار است. این قبیل مباحثات ابتدا باید در فضاهای علمی و دانشگاهی در شرایط امن و دور از جنجالهای سیاسی و شتابزدگی و هیجانات ناشی از عصبیتهای فرقهای و ایدئولوژیک انجام گیرند و از آنجا به عرصه عمومی و درون گفتوگوهای جاری در زیست جهان جریان پیدا کنند. در ضمن لازم است با دقت و وسواس بسیار از افتادن در دام جدلهای کلامی و مباحث انتزاعی و بیگانه با واقعیتها، مسائل و بحرانهای حاد جامعه پرهیز کرد و اجازه نداد که اشتغال و سرگرمی به جدالهای تصنعی گمراهکننده، اذهان عمومی را از توجه به مسائل حقیقی و اساسی و مرتبط با هستی اجتماعی مردم منحرف کند. در یکی، دو قرن گذشته، عرصه تفکر و اندیشهورزی به واسطه ناامنی، از آسیب شتابزدگی و سیاستزدگی مصون نبوده است. به همین خاطر به ندرت فرصتی برای تولید اندیشه و تفکر صحیح در مسائل جامعه فراهم آمده است. درست است که نیروهای مداخلهگر داخلی و خارجی پیوسته فضای فعالیتهای فکری و فرهنگی را ناامن نگاه داشته و رشتههای تفکر را پیش از آنکه بافته شوند و استحکام یابند، پنبه کردهاند و با ایجاد گسستهای پیدرپی مانع از استمرار و تکامل اندیشهورزی شدهاند، اما روشنفکران و اهل فکر و فرهنگ خود نیز، با واکنشهای شتابزده و دامن زدن به نزاعهای خشونتآمیز و عصبیتهای ایدئولوژیک، فرصت تفکر را از خویشتن دریغ داشتهاند. در نتیجه اکثرا پیش از بررسی و فهم «جایگاه» خویش و موقعیتی که درون آن قرار میگرفتند، شتابزده دست به عمل میزدند. هنوز هم وقتی با یک موقعیت بحرانی روبهرو میشویم یا مسئلهای حاد در برابرمان طرح میشود، به دو دلیل قادر به یک مواجهه عقلانی و سنجیده با آنها نیستیم، اول: طولانی شدن دوران رکود و وقفه در تولید اندیشه که به واسطه آن، مفاهیم و پیشفرضهای لازم برای تحقیق در پیشینه تاریخی و سرمایههای موجود اجتماعی و تاریخی در حافظه جمعی شکل نگرفته و در نتیجه به فهمی تاریخی از «مسئله» و «بحران» دست نیافتهایم. فترتی که در تولید اندیشه پدید آمد، ما را از درون تاریخ و واقعیتهای آن به بیرون راند، به طوری که همواره آثار و عوارض حوادث و تحولات را «احساس» کردهایم ولی از درک ماهیت، علل و عوامل بوجود آمدن آنها عاجز هستیم.
به همین خاطر، متوجه فرآیند انحطاط و زوال فرهنگ و تمدن خویش که از چند قرن پیش آغاز و با شتاب ادامه داشت، نشدیم. تا روزی که تکانهای سخت ناشی از رویارویی با مظاهر تمدن و فرهنگ جدید غرب خواب غفلت از سرمان پراند و در مقایسهای که میان تواناییهای خودی و بیگانگان «جدید» انجام گرفت، ناگهان به عمق ضعف خود پی بردیم. طعم تلخ شکستها کاممان را زهرآگین کرد و اندوه و حسرتمان به واسطه عدمقدرت جلوگیری از سرمایه و میراثی که به غارت میرفت، عمیقتر گشت. دیدیم که میهن ما جولانگاه استعمارگران خارجی و خودکامگان داخلی شده است و مردم در آتش فقر و بیعدالتی و استبداد و خودکامگی میسوزند. باید کاری میکردیم. اما چگونه؟ دوم: در رفتار شتابزده غیرعقلانی آن شرایط، پاسخ مردم ما و از جمله روشنفکران به بحرانها نمیتوانست سنجیده، عقلانی و مبتنی بر حزم و دوراندیشی باشد. زیرا رکود فکری چند قرنی اجازه نداده بود تا عقلانیتی مناسب برای فهم واقعیتهای تاریخی و اجتماعی پدید آید. در نتیجه واکنشها اغلب غریزی و شتابزده یا «شرطی شده» و با هیجان و احساسات و اقدامات تند همراه بودند. معدود نخبگانی که آگاهی بیشتری از پدیده غرب و وضعیت دوران نوین کسب کرده بودند، آن را با وضعیت جامعه خود مقایسه کردند و به برخی تفاوتهای ظاهری پیبردند. اما آنها نیز شتابزده و پیش از آنکه به خود فرصت تفکر و فهم مبانی و مبادی تمدن و فرهنگ غرب و سازوکار آن را بدهند و توان و ظرفیت جامعه ایران را برای انجام تغییرات بسنجند، اقداماتی را آغاز کردند. هر چند با نتایجی کم و بیش مثبت همراه بود، اما نتوانست مشکلات اساسی جامعه را چارهجویی کند و راه توسعه و نوسازی کشور و تحقق آزادی و دموکراسی و عدالت را هموار سازد. زیرا چنانکه اشاره شد، دریافتهای آنان از وضعیت خود، سنت و تمدن و فرهنگ جدید (مدرنیته) سطحی و شتابزده و همراه با اقداماتی اغلب تند و افراطی و ناسنجیده بود. در نتیجه آن اقدامات بیشتر از آنکه به سود جنبش آزادی و دموکراسی تمام شود؛ فضا را ناامن و فرصت تفکر را از نخبگان سلب نمود و همان اندک دستاوردها را پیش از آنکه در معرض آزمون و خطا قرار گیرند، اصلاح یا تکامل یابند و تثبیت شوند، یکسره بر باد داد. فقدان سنت نقد و جمعبندی، موجب تکرار همان تجربیات و خطاها میشوند.
بهطوری که جنبش اخیر که برای اصلاحات و توسعه سیاسی خیزبرداشته بود نیز بنا به همان دلایل و عوامل با ناکامی روبهرو گشت. چراکه اولا، پیش از دستزدن به عمل و انتخاب خطمشی مبارزه، درک درست و ضابطهمند (عقلانی) از وضعیت خویش به عنوان انسان و درک جامعه ایرانی و تواناییها و نقطهضعفها و ظرفیتهای نظری و عملی آن بدست نیاوردیم و نیز موقعیتی که در آن تصمیمگیری و عمل مینماییم (شرایط و تحولات داخلی و بینالمللی) را به درستی نشناختیم. ثانیا در تصمیمات و اقدامات بیشتر به نتایج فوری و کوتاهمدت آنها توجه شد و از حزم و دوراندیشی و بررسی آثار و نتایج درازمدت آن اقدامات و تصمیمات غفلت به عمل آمد. اکنون که هیجانات و التهابات فرونشستهاند، باید فرصت را برای تعمیق آگاهیها و فهم بهتر «وضعیت خویش» و موقعیت کنونی غنیمت شماریم. بعد از آن حوادث سخت و تلخ، عدهای منفعلانه کنار کشیده و به «کنج عافیت» خزیدهاند و برای «درمان» یا فقط «تسکین» دردهایی که جسم و روح را میفرساید، ذهن خود را آموزش و تمرین میدهند که چگونه بیآنکه فکر کنند، سکوت و زندگی کنند بیآنکه «داوری» کنند. و عدهای دیگر، با محاسبه «هزینه و فایده» مصلحت و منفعت خویش را در شنا کردن در مسیر آب و نه خلاف آن، و فرصتها را در بودن و جبران خسارت گذشته مییابند و برخی دیگر بر طبل لاقیدی و دم غنیمتی، خوشباشی و شادخواری میکوبند و سرانجام گروهی نیز به جمعبندی و ارزیابی اقدامات خود و دیگران و بررسی علل و عوامل ریشهای آنها پرداختهاند و بعدا نتایج تحقیقات و حاصل یافتههای خود را در قالب دیدگاهها و نظریههای سیاسی و راهبردی ارائه میدهند. این کوششها را باید ارج نهاد. اما برخلاف گذشته، نمیبایست از برابر آنها با سرعت عبور کرد یا به فهم سطحی، قضاوت و قبول یا رد شتابزده آنها بسنده کرد. در یکصد و پنجاه سال گذشته از پذیرش یا طرد بدون تفکر ایدئولوژیها و راهبردها صدمات فراوان دیدهایم و هزینهها پرداختهایم. زمان آن رسیده است که تفکر و دقت در امور را تمرین کنیم و بدون تعقل و دوراندیشی و جامعنگری، شتابزده داوری نکنیم و دست به عمل نزنیم. البته با تاکید بر اینکه هر جا و هرگاه حقوق مسلم فردی یا اجتماعی یا مصالح ملی مورد تجاوز و تهدید قرار گیرد در «اعتراض» نسبت به تجاوزات و دفاع از حقوق و مصالح مسلم ملی تردید و درنگ نکنیم.
● اهمیت موضوع
بر این اساس امروزه جمعی بر این باورند که چون پیشرفتهای شگرف جوامع غربی در عرصه اقتصاد، سیاست، علم و تکنولوژی همه بعد از عرفی شدن شئون اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آنها حاصل شدهاند، اگر ما نیز خواهان توسعه و ترقی علمی و اجتماعی و سیاسی ـ فرهنگی هستیم، باید شئون مختلف جامعه را از حکومت و سیاست و اقتصاد گرفته تا فرهنگ و آموزش اجتماعیات، از وابستگی و آمیختگی به دین و مذهب به طور کامل آزادسازیم. دور از انتظار نیست که این «ایده» یا «پروژه» نزد مردمی که آثار و عوارض و وابستگی و آمیختگی عمیق حکومت و سیاست و اقتصاد و فرهنگ را با مذهب و شریعت تجربه کردهاند، بهویژه بعد از شکست برنامه اصلاحات که بر محور مردمسالاری دینی ارائه شده بود، بازتاب پیدا کند.
تاکنون نتایج این مباحثات تاثیر عملی فوری و چشمگیری بر تحولات جاری در حوزه سیاست نداشته است اما قطعا در درازمدت تاثیرات این جدال در فرآیند شکلگیری و بازسازی هویت فرهنگی و تمدنی جامعه ایران خود را نشان خواهند داد.
● پیشزمینههای سکولاریسم در غرب
تضادهای درونی جوامع فئودالی قرون وسطای اروپا زمانی حاد و آشکار شدند که زعمای کلیسا و شاهان و فئودالها بخش بزرگی از توان مادی و انسانی اروپا را برای تصرف بیتالمقدس و در جنگ با مسلمانان هزینه کردند.
تشدید بحران در بنیانهای اقتصاد کشاورزی فئودالی، مهاجرت یا فرار دهقانان را در پیداشت. کلیسا نیز هدف انتقادات شدید قرار گرفت و فساد عمیق و گسترده مالی و اخلاقی کلیسا که تا آن زمان پوشیده نگاه داشته شده بود، آشکار شد و نظام سیاسی، اقتصادی و کلیسایی قرون وسطی فروپاشید. اگر اروپای مسیحی در جنگهای صلیبی بازنده شد، در عوض دروازههای تمدن و فرهنگ شرق و بهویژه جهان اسلام به روی آنان گشوده گشت. بازرگانان، محققان و دانشمندان اروپایی ساکن شهرهای ساحل مدیترانه، فرصت را برای توسعه روابط تجاری با مسلمانان و مطالعه و تحقیق در زندگی و فرهنگ آنان مغتنم شمردند و از این رهگذر، منافع مادی، علمی و فرهنگی بسیار بردند. از جمله از طریق ترجمهها و نوشتههای فلاسفه مسلمان با فرهنگ و فلسفه یونان و روم باستان آشنا گشتند و در اثر آن، پرارزشترین عناصر این میراث یعنی عقل و فلسفه و اومانیسم یونان و رم در تقابل آشکار با فرهنگ قرون وسطایی که بر معرفت دینی و دنیاگریزی و تحقیر جسم انسان و زندگی مادی و دنیوی استوار بود، قرار گرفت.
● ظهور عقل خودبنیاد مدرن
در آغاز گسترش مسیحیت و رسوخ عقاید کلیسا در اروپا، چراغ مطالعات فلسفی به خاموشی گرایید. وظیفه عقل تبعیت از وحی بود. زیرا عقل به خودی خود استقلال و اصالت نداشت و تنها در وابستگی و پیروی از معارف وحیانی باید عمل میکرد. تا روزی که دکارت بر محوریت و مرکزیت ذهن تاکید کرد. بدینترتیب «خرد خودبنیاد» در برابر عقل وابسته قد علم کرد. این تحول، نخستین و مهمترین گام در مسیر سکولار شدن ابعاد مختلف زندگی بشر در غرب به شمار میرفت.
● اصالت انسان و اومانیسم
پیشزمینه دیگر سکولاریسم، تغییری است که در نگاه انسان غربی نسبت به خویشتن رخ داد. متفکران و پیشگامان نهضت تجدید حیات علمی، فرهنگی در اروپا، با یاری گرفتن از میراث فرهنگ باستان و در واکنش به رویکرد تحقیرآمیز کلیسای قرون وسطی به انسان، اومانیسم کهن را متناسب با دوران خود بازسازی کردند و پس از آن نگاه انسان غربی نسبت به خود و رابطهاش با جهان تغییر کرد!
● نهادهای دینی و امور دنیوی
واژه سکولاریزاسیون نخستینبار در پایان جنگهای ۳۰ساله میان شاهان و امرای وابسته به کلیساهای کاتولیک و پروتستان لوتری و کالونی در جریان انعقاد معاهده وستفالی در سال ۱۶۴۸، برای عمل واگذاری بخشی از اراضی متعلق به کلیسا به پادشاهان سوئد و آلمان (یراندنبرگ) بهکار رفت. کاربرد این اصطلاح خنثی برای آن بود که نشان دهند در این قرارداد هیچیک از دو طرف متضرر نشده است و انتقال اراضی مزبور با هدف ضدیت با دین و کلیسا صورت نگرفته است اما در تحولات بعدی، سکولاریزاسیون با دو معنای نسبتا متضاد بهکار رفت. در یک معنا، بیانگر کاهش تدریجی اختیارات کلیسا و قطع نفوذ و مداخله آن از امور اجتماعی و دنیوی بود و در معنای دیگر شامل تحولات فکری و اصلاحاتی میشد که دین مسیحیت را از طریق اسطورهزدایی با اندیشههای مدرن و مقتضیات جهان جدید، همساز میکرد.
در جهان مسیحیت یک شاخه از حرکت سکولاریزاسیون با نوسازی (مدرنیزاسیون) عقاید دینی به سکولاریته انجامید که طی آن الهیات مسیحی توسط متفکرانی نظیر بوتهمن، با پدیدههای مدرن و زندگی دنیوی سازگار شد. در شاخه دیگر، توجه و تاکید بر امور دنیوی و ارزشهای مادی، با انکار و طرد هر امر دینی و معنوی از تمامی شئون زندگی بشر همراه و روند سکولاریزاسیون به ایدئولوژی «سکولاریسم» ختم شد.
مبنای فلسفی و معرفتشناختی سکولاریته با ظهور «عقل خودبنیاد» فراهم آمد و تحولات بعدی بیشتر ناشی از اصالت دادن به عقل و توسعه یافتن عقلانیت مدرن و سلطه آن بر تمامی شئون زندگی اجتماعی بود. بدینترتیب پایههای اصلی سکولاریسم یکی بعد از دیگری پیریزی شدند.
بدینترتیب سکولاریسم بر پایه اصول زیر زندگی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جوامع غربی را در برگرفت:
۱) اصالت دادن به خرد بشر به عنوان تنها عامل شناخت و انکار هر منبع بیرون و مستقل از عقل در تولید معرفت
۲) اصالت دادن به جهان مادی و دنیوی به عنوان تنها واقعیت موجود در جهان و مساوی دانستن واقعیت با حقیقت و انکار هر حقیقت غیرمادی و بیرون گذاشتن ارزشهای اخلاقی و تجلیات حیات معنوی آدمی از حوزه معرفت عقلانی و علم
۳) اصالت دادن به انسان به عنوان غایت همه امور و مادی شمردن وجود انسانی و انکار هر نوع وجود معنوی و روحانی و دوگانهسازی جسم و روح، در وجود مادی و معنوی آدمی و تاکید بر اهمیت و اولویت محرکهای مادی و سودجویی در رفتار و کنشهای اجتماعی افراد
۴) حاکمیت عقل مدرن بر همه امور و مناسبات بشری و توسعه این عقلانیت به عنوان تنها مرجع مشروعیتبخشی و تنظیمکننده فعالیتهای سیاسی، اجتماعی با بیاعتبار شدن مرجعیت دینی و سنتی
۵) خلعید از نهادهای دینی از سرپرستی اموری چون آموزش و پرورش و تامین استقلال و انفکاک کامل حوزههای سیاست، جامعه و فرهنگ از نهادهای دینی. با این توضیحات جوهره سکولاریسم یا هستههای سخت آن را میتوان در موارد زیر فشرده کرد:
۱) باور به خرد خودبنیاد بشری،
۲) نگاه به انسان به عنوان غایت نهایی همه امور
۳) ایمان به این جهانی و دنیوی بودن زندگی!
● نسبت دین و سکولاریسم
توسعهطلبی کلیسا در حوزه سیاست و اقتصاد، حد و مرزی نمیشناخت. این امر موجب تشدید تضاد و خصومت میان کلیسا و شاهان و طبقات جدید اجتماعی گردید. از سوی دیگر انواع مفاسد اخلاقی و مالی به درون کلیساها و مجامع روحانیون راه یافت و سبب بروز مخالفتها و انتقادات فراوانی شد. در این حوادث، مشروعیت، اقتدار و سلطه پاپ و کلیسا کاهش یافت. جنبشهای فکری و فلسفی، اجتماعی و دینی متعددی بر ضد تعالیم مذهبی کلیسا و اختیارات پاپ و دخالت روحانیون در امور سیاسی، اجتماعی و اقتصادی پدید آمدند و اعتراضات رو به گسترش نهادند و جالب این است که اکثر این نهضتهای فکری را کشیشان آزادیخواه و نواندیش رهبری میکردند.
سرانجام کوششهای پراکنده ولی مستمر، به نهضت اصلاح دینی (رفرماسیون) و پروتستانتیسم انجامید. اصلاحطلبان دینی با رهبری لوتر و کالون استقلال کلیساهای خود را از مردم کردند. از آن پس و همراه با توسعه جنبشهای آزادیخواهی و عقلگرایی و غلبه بورژوازی بر فئودالیسم و دموکراسی بر استبداد، اقتدار و نفوذ کلیسا به سرعت رو به کاهش نهاد و سرانجام بعد از یک دوره طولانی ستیز و مصالحههای پیدرپی، کلیساها جدایی قلمرو فعالیت خود از سیاست و حکومت و نهادهای عمومی را پذیرفتند و به همزیستی با جوامع سکولار، تن دادند.
● سکولاریسم، هدفها و نتایج
امروزه در ایران گرایشها و مباحثات حول سکولار کردن سیاست که از سالها پیش بهطور آرام و حاشیهای جریان داشت، بعد از ناکامی جنبش اصلاحات از بالا و عقیم ماندن نظریه مردمسالاری دینی، اکنون به یکی از مباحث اصلی محافل روشنفکری و دانشجویی تبدیل شده است. گفتوگو و بحث در این موضوع تا زمانی که در چارچوب مباحث نظری انجام میگیرد، عملی مفید، ضروری و راهگشا است. اما طرح آن به عنوان یک بحث راهبردی (استراتژیک) و در دستور کار قراردادن آن برای نیروهای سیاسی جامعه، بدون تأمل و بررسی و مطالعه کافی، نتایج آن را در هالهای از ابهام قرار میدهد.
انتخاب پروژه سکولاریسم از موضع سرخوردگی و واکنش منفی نسبت به حکومت دینی، قطعا به نتایج مطلوب و مورد انتظار طرفداران آن نمیانجامد. این پروژه هر اندازه کارساز و ضروری جلوه کند، باید با غور و بررسی کافی در جریان نقد و بررسی عقلانی و مباحثات درازمدت، در فضای عاری از خشونت و اجبار و عجله فهمیده شود و مورد قبول یا رد قرار گیرد.
پیش از هر کار لازم است تجربه کشورهای غربی را در ایجاد جامعههای سکولار در بوته نقد و بررسی بگذاریم و با ماهیت، خصوصیات و پیامدهای آن آشنا شویم. ابتدا ببینیم، حامیان سکولاریسم چه هدفهایی را دنبال میکردند و از اجرای این پروژه چه انتظاراتی داشتند.
● سکولاریته دینی یا دین سکولار
بر این اساس از رویکرد سکولاریستی به انسان و جامعه انسانی نباید جز خشونت و تخریب و سلطه و تبعیض و تشدید شکاف میان فقر و غنا انتظار دیگری داشت. دین وحیانی، «سکولاریسم» را نمیپذیرد. بلکه با سکولاریتهای همدلی و موافقت دارد که جهان واقعی را ترکیبی از واقعیتهای مادی و معنوی و انسان زنده را آمیزهای از محرکهای جسمی، روانی و علایق مادی و معنوی میداند.
حال پرسش این است که آیا میتوان ارزشهای دینی را از حیات جامعه جدا کرد و بیرون نهاد؟ در پاسخ باید گفت که بستر کنشهای اجتماعی افراد با هدفها و مقاصد گوناگون و برای رفع نیازهای مشترک مادی و غیرمادی است. افراد همراه با باورها و خلقیات و نظام ارزشی خود وارد تعامل و کنش اجتماعی میشوند. مردم هر جامعه خواه ناخواه به هنجارها و ارزشهای مشترک اخلاقی و فرهنگی که ضامن حفظ همبستگی، همکاری و همزیستی میان آنهاست، پایبند میشوند. در جامعه دینی نظام ارزشهای مشترک جامعه تا حدود زیادی متأثر از عقاید دینی مردم آن جامعه است. منظور آن دسته از ارزشها و هنجارهای دینی است که مانند دیگر عناصر فرهنگ، به طور بینالاذهانی (و خرد جمعی) و در موافقت با نیازهای مشترک و تجربیات جمعیشان پذیرفته و عرفی شدهاند.
اما در جوامع متکثر، ارزشهای مشترک اجتماعی صرفنظر از خاستگاهشان، به طریقی که بیان شد، شکل میگیرند. دینداران هر جامعهای در آن بخش از ارزشها که میان همگان مشترک است سهیماند و در همان حال در روابط درونی خود ممکن است ارزشهای اخلاقی ویژهای را هم لحاظ و رعایت کنند. پس حیات اجتماعی در عرصه عمومی، در کلیت خود و در وسیعترین سطوح، همه گروهها، اقوام و پیروان مذاهب مختلف را در برمیگیرد و نیز با خرده فرهنگها، هنجارها و ارزشهای اخلاقی و دینی آمیخته است. اگر معتقدات و ارزشهای اخلاقی یک دین با حقوق و نیازهای مشترک افراد جامعه در تعارض نباشد، این آمیختگی مشکلی بهوجود نمیآورد. اما اگر برخی از وجوه رفتار و اخلاقیات دینی، مزاحم اصول همزیستی و همکاری و مغایر با حقوق برابر همه افراد جامعه باشد، پیروان آن دین ناگزیر باید به اصلاح و تغییر آن معتقدات و ارزشها بپردازند یا از دخالت دادن آنها در کنشهای اجتماعی پرهیز کنند. در غیر این صورت همکاری و همزیستی آنها با دیگران ناممکن و همبستگی میان آنها تضعیف میگردد. بحثهای نظری و کلی در این زمینه را کوتاه کرده و به مورد خاص اسلام برمیگردیم.
محتوای باور «دینی» در اسلام داشتن فهم و تفسیری توحیدی و معنوی از جهان هستی و ارزشها و اخلاقیاتی است که رویکردها و رفتار بیشتر افراد مؤمن را تحتتأثیر خود قرار میدهد. ارزشهای مزبور چیزی جز همان صفات خداوند نیستند. صفاتی چون قدرت تفکر و تعقل، خلاقیت، عدالت، صبر، عشق، مدارا و... این ارزشها که همه یا اغلب آنها در کلیه ادیان بزرگ وجود دارند و موازین حقوق بشر نیز تا حدودی مبتنی بر آنهاست، اصولی هستند که وجدان آزاد انسان سالم از هر قوم و ملت و متعلق به هر مملکت و مذهب باشد، آنها را میپذیرد و محترم میشمارد. بنابراین اصول و ارزشهای دینی (اسلام) نه تنها قابل تفکیک از حیات جامعه و کنشهای اجتماعی افراد نیستند که برای داشتن یک جامعه سالم و روابط اجتماعی مبتنی بر صلح، دوستی، همکاری و همزیستی پایدار ضروری هستند. این آمیختگی مغایرتی با هستههای سخت سکولاریته ندارد.
اما دخالت ارزشهای دینی در مناسبات درون حکومت به دو صورت ممکن است:اول، از طریق تأثیری که در رفتار و خلقیات شخصی بازیگران صحنه قدرت دارند و دوم، از طریق تأثیرگذاری در تدوین قوانین اساسی که در آن صورت بنا به خواست و تصویب اراده عمومی ارزشهای مزبور صورت مشروع و قانونی (عرفی) پیدا میکنند.
● خلاصه و جمعبندی
تجربه سکولاریزاسیون به سبک غربی، درسهایی فراهم آورده است که نمیتوان آنها را نادیده گرفت. در جامعه کنونی ایران، از یک سو تقاضا برای ایجاد جامعهای مبتنی بر «سکولاریسم» تجربه شده در غرب رو به افزایش است و از سوی دیگر مقاومتهایی در برابر استقلال و جدایی حکومت، سیاست و جامعه از شریعت و نهادهای دینی، در حال شکلگیری است. همزمان، تمایلاتی برای دوقطبی کردن مباحثات و صفبندیها در دو جبهه موافقان و مخالفان سکولاریته مشاهده میشود. موافقان و مخالفان در القای این معنا به مردم سهیماند که گویا چارهای جز انتخاب بین دو نوع جامعه، ندارند. جامعه نوع اول مبتنی بر عقل مدرن ابزاری و نزدیکبین است و در آن تنها ارزشهای مادی مثل سود، قدرت و سلطه اصالت دارند و ارزشهای اخلاقی و معنوی به بهانه «غیرواقعی» یا «شخصی و درونی» بودن ملاک و معیار تحقیق، تشخیص و داوری و مبنای تصمیمسازی و سیاستگذاری و تدوین قوانین قرار نمیگیرند. این نوع جامعهها، بهرغم دستاوردهای مثبتی که در عرصه علم و تکنولوژی و حقوق دموکراتیک داشتهاند، به دلیل حاکمیت منطق ستیز و دشمنی، رقابت آشتیناپذیر و خصمانه در بازار سیاست و اقتصاد، از بروز خشونت و استثمار سیستماتیک و جنگ و تجاوز و تبعیض و سلطه طبقاتی گریزی نیافتهاند. این عوارض معلول سلطه عقل ابزاری و نظام سرمایهداری و رقابت خصمانه و جداییسازی حیات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، از ارزشهای اخلاقی و معنوی است.
جامعه نوع دوم بر پایه سنت موروث و مدیریت نهادهای سنتی اداره میشود و در آن عقل مصلحتگرا داور نهایی محسوب میشود. حقوق فردی و اجتماعی، محدود به مصالح قدرت است و در صورت تعارض با آنها، حقوق فردی در پای مصالح حاکمیت ذبح میگردد و آزادی و تمایلات و خواستههای مردم تنها به شرط سازگاری با احکام و موازین شرع و مصالح حکومت، اجازه مطرح شدن دارند.
اما این قطببندی همانند تقابل سنت و مدرنیته، کاذب است. مردم هرگز ناگزیر از انتخاب یکی از دو گزینه نامبرده نیستند. گزینه سومی هم وجود دارد و آن، جامعه سکولاری است که در آن نیروی عقل خودآگاه و خلاق با حزم و دور اندیشی و جامعنگری عمل میکند و در ضمن ارزشهای اخلاقی و معنوی را نیز پوشش میدهد. در این جامعه، جدایی و دوگانگی میان ماده و معنا، ارزش و واقعیت از بین میرود. ارزشها و امور معنوی نیز «واقعی» تلقی شده، از زیر سرکوب و عینیت ناشی از حضور و مرکزیت عقل ابزاری خارج میشوند، قابلیت آزمون عقلانی و تجربی پیدا میکنند و میتوانند مبنای داوری و سیاستگذاری قرار گیرند. به اتکای این ارزشهاست که روابط و مناسبات مبتنی بر سلطه، زور، فریب و از خودبیگانگی نقادی میشوند و رهایی انسان از انواع قیود مادی و غیرمادی، آشکار و پنهان، قانونی و غیررسمی، در دستور کار جامعه و نهادهای مدنی و دموکراتیک قرار میگیرند. در این رویکرد، تضاد و تقابل میان علایق دنیوی و اخروی از بین میرود.
زیرا هیچیک فینفسه مذموم، پلید و شیطانی نیستند. انسانها آزادند که محرکها و علایق مادی و معنوی، جسمی و روحی و فکری خود بر اساس درکی که از خویشتن و لوازم شکفتگی وجودی و نشاط و ماندگاری خود دارند را اولویتبندی کنند و به هر یک پاسخی مناسب دهند. روابط و مناسبات میان افراد بر پایه همکاری در تامین نیازمندیهای عمومی و حراست از حقوق فردی و اجتماعی با برخورداری از سلامت زیستگاه طبیعی و اجتماعی و براساس رقابت دوستانه در انجام فعالیتهای خلاق و ابتکارات علمی، هنری و زیباشناختی و خدمات نوعدوستانه استوار خواهد شد.
بروز شکاف روزافزون، میان وجه آرمانی مدرنیته و دستاوردهای واقعی و روزمره آن ضربه سختی بر اعتبار ایدئولوژی سکولاریسم وارد آورده است. «مدرنیسم» و «سکولاریسم» با سرکوب ارزشهای دینی و راندن آنها به حاشیه زندگی و با میدان دادن به خشونت، تجاوز و سودجویی سرمایهداری با شتاب از هدفها و آرمانهای «مدرنیته» فاصله گرفتهاند. در واکنش به این تناقض و در درون شکاف، موتور جنبشهای اعتراضی و انتقادی متعددی پدید آمدهاند که بعضی از درون و برخی با عبور از مبانی آن، پروژه مدرنیته یا صرفا دستاوردهای آنرا مورد نقد قرار دادهاند. از آن میان جنبشهایی نیز با تکیه بر ارزشها و اخلاقیات دینی یا عرفان و معنویت، تکمیل و رفع تناقض از پروژه مدرنیته و پر کردن خلأ اخلاقی و معنوی آن را بر عهده گرفتهاند. نواندیشان دینی، ضمن ادامه روند بازسازی و بازخوانی دین و توسعه و تکامل عقل مدرن سعی در یافتن پاسخ به نیازها و تضادهایی دارند که سرمایهداری از حل آنها ناتوان مانده است.
اکنون در غرب شاهد ظهور سکولاریتهای هستیم که نه با حذف دین و معنویت از جامعه بلکه با این جهانی کردن اصول و ارزشهای دینی شناخته میشود. در ایران در پرتو روشنگریهای نو اندیشان، اجرا و پروژه بازخوانی دین، تضاد و دوگانگی میان وحی و عقل، پایبندی به دین و حفظ آزادی و استقلال وجدان و خودمختاری انسان و در یک کلام میان «امر دینی» و «امور بشری و زمینی» رنگ میبازد و آمیختگی جداناپذیر ارزشها با واقعیتها، عقل با وحی، خدا و معنویت با جهان و حیات زمینی و مادی، بیش از پیش اثبات میگردد و ظهور تمدنی بر اساس عقلانیت رهاییبخش و معطوف به ارزش و اخلاق و معناداری جهان، صلح و دوستی، آزادی و حقوق طبیعت و انسان را در آینده پیشرویش نوید میدهد و این در حالی است که «عقل مدرن ابزاری» و «سکولاریسم» با ندیده گرفتن واقعیت ارزشهای معنوی ـ اخلاقی و دینی و تهی کردن حیات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی از آنها، سلطهجویی، خشونت و جنگ و استثمار بر خرد ابزاری و ویرانگی با طبیعت و انسانها را با تمدن جدید عجین کرده است و بر عمل قربانی کردن حقوق و ارزشهای انسانی و در صدر آنها حقیقت، آزادی، عدالت و برابری در پای بتهای قدرت، سیاست، ثروت و منفعت، لباس عقلانیت (البته ابزاری و مصلحتاندیش) پوشانده است. در مقابل «سنتگرایی» نیز با رویکرد سیاسی در اشکال مختلف «بنیادگرایی» با مستمسک قرار دادن یک نظام فقهی جزمی و مغایر با ارزشها و اصول دین و با تکیه بر اخلاقیات و معنویات شکلگرایانه و تهی از معنا و محتوا، حقوق انسانی افراد و جامعه و دیگر دستاوردهای علمی و فرهنگی تمدن نوین را انکار کردهاند و برای تحمیل عقاید و اراده خود، عینا به همان ابزار سلطه و خشونت و سرکوب متوسل میشدهاند.
حبیبالله پیمان
خلاصهای از مقاله مفصل سکولاریته دینی
خلاصهای از مقاله مفصل سکولاریته دینی
منبع : روزنامه کارگزاران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست