سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا


این مرد واقعا هزار چهره در چنته دارد!


این مرد واقعا هزار چهره در چنته دارد!
بدون هیچ شک و شبهه ای مهران مدیری را می توان پدیده ی طنز تلویزیون ایران به حساب آورد. او طی این سال ها، چه به عنوان یک کارگردان و چه یک بازیگر به چنان جایگاهی دست یافته که دیدن نامش در یک مجموعه تلویزیونی، میلیون ها مخاطب را جذب می کند.
مجموعه های مدیری که در آن ها هم نقش کارگردان و هم بازیگر را ایفا می کند همیشه جزو پرمخاطب ترین برنامه های تلویزیون هستند و این نشان می دهد که او در هر لحظه و زمان، نبض تماشاگر را می داند و این توانایی و تیزهوشی را دارد که به نیاز مخاطب پاسخ دهد. جنس کارهای مدیری به ویژه از پاورچین به این طرف سطح توقع تماشاگران را از مجموعه های طنز بالا برده است. پاورچین شروعی بود برای آوردن نوعی تازه از کمدی به سطح مردم.
یکی از کارهای مدیری قبل از پاورچین کم کردن فاصله بازیگران با مردم بود. ریسکی که ممکن بود در بین مردم جدی و معمولا گرفته و عبوس ما با شکست مواجه شود. با این حال حتی خنده ها و تپق زدن های گاه به گاه بازیگران هم از مردم خنده را گرفت.
چه کسی تا به حال از نگاه های مدیری و گروهش رو به دوربین اصلا نخندیده است؟!( و البته دیگر همه این را می دانیم که خنداندن مردم ما از دشوارترین کارهاست!) با پاورچین فضای کمدی مجموعه هایمان فانتزی تر شد. شخصیت ها غلو شده تر بودند و اغراق در گفتار و کردارشان زیاد شد.
از همین جا مجموعه های طنز از نمونه های خارجی مانند friends" " که بیشتر موقعیت ها خنده دارند تا کاراکترها، فاصله گرفت. ما این جا با شخصیت های خنده دار سر و کار داشتیم. شخصیت هایی که برخلاف تصور رایج کمدی لزوما ابله هم نبودند. گاهی حتی بیش از اندازه زرنگ می شدند.
وقتی صحبت از مجموعه های موفق مدیری می شود، بحث دیگری هم مطرح است. مدیری بازیگر خیلی خوبی است. اگر تا الان هم به این قضیه شک داشتیم یا فکر می کردیم فقط توانایی بازی در کارهایی را دارد که خودش کارگردان است، بعد از دیدن بازی های روان و فوق العاده اش در "دایره زنگی" و "همیشه پای یک زن در میان است" کاملا از این بابت مطمئن شدیم. در "مرد هزار چهره" هم نشان داد که می داند هر اثری جنس بازی خودش را طلب می کند.
به همین خاطر است که این جا دیگر از آن موتیف همیشگی نگاه به دوربین خبری نیست. بازیش کنترل شده است و با این حال جزییات را به خوبی رعایت می کند. جزییاتی مانند پشت خمیده و عینک و لحن حرف زدن که همه این ها بر کارمند بایگانی ثبت احوال بودنش صحه می گذارد.
مدیری کارگردان خوبی هم هست. این را می توان از بازی هایی که از بازیگرانش می گیرد فهمید. بعضی از آن ها بعد از مجموعه های مدیری، در کارهای دیگری که ظاهر شدند نتوانستند موفقیتشان را تکرار کنند. از این گذشته بازی های کارهای مدیری کاملا یکدست است.
از خودش گرفته تا نقش های کاملا فرعی همه و همه هماهنگ هستند. از همه مهمتر این که مدیری ریتم را می شناسد. زمان هر قسمت از مجموعه اش کاملا با داستانی که می خواهد تعریف کند هماهنگ است. وسط کار خسته نمی شوی. اگر هم چند قسمتی ضرباهنگ از دستش خارج شود، خیلی زود دوباره کنترلش می کند.همه ی این ها خصوصیات بارز و مثبت اوست اما این وسط پای کس دیگری به جز خود مدیری هم وسط می آید.
مدیری نشان داده که بازیگر و کارگردان خوبی است اما سریال هایش وقتی جذابیت پیدا می کنند که قصه خوبی داشته باشند. نتیجه این که در ظهور این پدیده نقش پیمان قاسم خانی را هم نباید نادیده گرفت. قاسم خانی استاد نوشتن شوخی ها و پیدا کردن موقعیت های بامزه است. و خوبیش این است که در همه این موقعیت های بامزه نقبی می زند به خصوصیات و رفتارها و کنش ها و واکنش های فردی و اجتماعی خودمان.
شخصیت هایش به همان اندازه که فانتزی هستند لایه های واقعی هم دارند. موقعیت ها به همان اندازه که مضحک هستند ما را به یاد وضعیت خودمان در جامعه شهری می اندازند. وقتی قلم دست قاسم خانی است(البته کلا منظور وقتی است که او سرپرست نویسندگان است) شوخی پشت شوخی می آید.ایده هایش تمامی ندارند و او تمام و کمال از هر ایده اش استفاده می کند.
تا ته فکرش می رود. بیلی وایلدر کبیر جایی درباره"ترفند لوبیچ" گفته بود:"یک شوخی داشتی که راضیت می کرد، بعد شوخی بزرگ دیگری بود که روی آن می آمد. شوخی ای که انتظارش را نداشتی." جمله وایلدر بزرگ را بخوانید و بعد شوخی های پاورچین و باغ مظفر و مرد هزار چهره(به خصوص این آخری را که فعلا جلوی چشممان هم هست!) را در نظر بیاورید تا متوجه شوید تیم مدیری- قاسم خانی هم احتمالا درباره ترفند لوبیچ چیزهایی می دانند!
نوروز امسال چه روی پرده بزرگ سینما و چه صفحه کوچک تلویزیون می توانیم شاهد موفقیت و درخشش مردی باشیم که به نظر می رسد می داند همه مان در وضعیتی هستیم که به خنده نیاز داریم. فقط ای کاش همیشه بتواند مانند امروز، آن قدر بالغ بماند که بخنداند...!
صوفیا نصرالهی
منبع : سایت خبری ـ تحلیلی سینمای ما