جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
نشانههای جدی فاشیسم روحی در اهل قلم آمریکا
آن فیشر ورت (Ann Fisher Wirth) شاعر آمریکایی در مقالهاش به نام «اقتدار شعر» مینویسد:
بیستم مارس۲۰۰۳ به رغم مخالفت جدی بسیاری از ملتها و دولتهای جهان، آمریکا به عراق حمله کرد. آن روز چیزی در من شکست و نیز در بسیاری از مردم.
خود را در محاصره کامل نومیدی مییافتم. به چه کار میآمدم من و چه حاصلی داشت اعتراضهای من و دیگران؟ پس از آن برای مدتی در لاک خود فرو رفتم. با بدتر شدن تدریجی اوضاع و بر ملا شدن دروغهای دولت و افشای حقایق تلخ و وحشتناک، کوشیدم دوباره در خود باور به فعالیتهای سیاسی را تقویت کنم. نقطه عطف تلاش من، شرکت در اولین سالروز جنگ عراق یعنی روز۲۰ مارس۲۰۰۴ بود ، روزی که جمعیتی بالغ بر ۲هزار نفر، همین جا در آکسفورد ، دیگر بار علیه جنگ تظاهرات کردند.
هر کسی میداند که ۴ سال پس از چنین نقطه عطفی، سیاستمداران آمریکایی نه تنها عراق را ترک نگفتهاند، بلکه مغرور از فتوحات خود، حالا رجز خوانی برای حمله به ایران را آغاز کردهاند.
جین آنا پورته(Jean Anaporte) شاعر آمریکایی در شعر همسایهها ۲۶ مارس ۲۰۰۳ خیلی خوب نشان میدهد که چطور در آمریکا مردم و سیاستمداران هر یک به راه خود میروند، بیاعتنا به یکدیگر و هر دو خو گرفته به جنگ.
▪ همسایهها ۲۶ مارس ۲۰۰۳
باکوهی روینده در سینه
و گامهایی سنگین در راه خانهام
سبز میشود همسایهام در برابرم :
«چگونهای؟»
خیره به چهرهاش
مینالم:
«جنگ»
سر تکان میدهد و میگوید:
« تا سحر بیدار مینشینم
بر ملافه سفید تمیز
و به آن آدمها فکر میکنم ...»
بغض راه گلویش را میبندد.
خم میشوم به سویش. دلداریش میدهم:
«شرم آور است کارشان»
و او تکرار میکند: «واقعا شرمآور است»
آبی و سیاه چشمان ما یکدیگر را مینگرند
درخت زیبای گلابی چتر میافکند
بر سر ما، با شکوفههای سپید با شکوه
یکدیگر را در آغوش میگیریم
«مواظب خودت باش ». تو هم همین طور
هر یک به راه خود میرویم و میبندیم در را پشت سرمان .
بله ! این در وجدان است که بسته میشود تا پنجرههای ترس و تسلیم باز شوند. نامه زیر که از شاعری آمریکایی به دستم رسیده، سند گویاتری است. وقتی به او اطلاع دادم بزودی مصاحبهام را با او درباره شعر و سیاست در روزنامههای فارسی به چاپ خواهم رساند، نوشت:
من با همسرم درباره این موضوع صحبت کردم و او فکر میکند چاپ نظریات سیاسی من در نشریات فارسی کار عاقلانهای نیست. البته به عنوان یک آمریکایی حق بیان عقایدم را در کشور خودم دارم اما از آنجا که آمریکا ایران را دشمن خود میداند چاپ حرفهای من در ایران اقدامی ضدآمریکایی تلقی خواهد شد و مرا در موقعیت خطرناکی قرار خواهد داد. اگر خدای ناکرده ما به کشور شما حمله کنیم و عقاید من در مطبوعات شما منعکس شود، در آن صورت به عنوان عاملی ضد آمریکایی شناخته خواهم شد و به دردسر خواهم افتاد. مطلقا نمیخواهم انتقادهای مرا از دولتم در روزنامههای ایران به چاپ برسانی، البته من از سانسور متنفرم و بی تردید هیچ حرف تازهای بر خلاف دولتم نگفتهام، که قبل از من شاعران معروف دیگر نگفته باشند اما با توجه به موقعیت حساس ۲ کشور چنین کاری نه تنها خالی از خطر نیست بلکه به احتمال قریب به یقین فاجعه خواهد آفرید. میدانی، فکر میکنم من خیلی ساده لوح بودهام که حرفهای دلم را در مصاحبه با یک ایرانی گفتهام بیآن که به عواقبش فکر کنم. بنابراین بهتر است فقط آن قسمت از مصاحبه من در ایران چاپ شود که درباره شعر و شاعری است و همه قسمتهای مربوط به سیاست به کلی حذف شود. با این که من در حال حاضر با سیاستهای دولتمان به هیچ وجه موافق نیستم در واقع مدتهاست که موافق نیستم اصلا دلم نمیخواهد خود را به عنوان یک ضد آمریکایی بشناسانم و برای خودم و خانوادهام دردسر درست کنم. همسرم مرا به یاد بلاهایی انداخت که بر سر شاعر انگلیسی، ازرا پاوند هنگام فعالیتهای زمان جنگش در ایتالیا آمد!
نمیتوانستم آنچه را میخوانم باور کنم. این پیام، احساس بدی را در من به وجود میآورد. به یاد ۲ شاعر آمریکایی دیگر افتادم که پیش از شروع مصاحبه مؤکدا از من خواستند از طرح هر گونه سوال سیاسی بپرهیزم. پس کار به اینجا کشیده است. در واقع شاعران که باید وجدان بیدار جامعه باشند، به رغم مخا لفت با جنگ، در نا خود آگاه خود چشم بهراه آغاز آن میمانند تا بتوانند با سرودن اشعار زیبا در باره آن، تحسین منتقدان و خوانندگان شعر را بر انگیزند و خود را شاعرانی متعهد و مسوول نشان دهند. البته بسیاری از شاعران در آمریکا مسوول بر پایی راهپیماییهای ضد جنگ هستند و خود همراه دانشگاهیان و مردم در راهپیماییها شرکت میکنند، اما هرگز قشرهای مختف مردم را به اعتصاب سراسری دعوت نمیکنند و به طور جدی خواستار محاکمه بوش به عنوان جنایتکار جنگی نمیشوند.
با خواندن این نامه از خود پرسیدم چه بر سر سرزمین شاعرانی چون رابرت بلای، سام همیل، جویهاریو، آدرین ریچ و دبلیو. اس. ماروین آمده است؟ شاعرانی که با به خطر افکندن امنیت شغلی، خانوادگی، اجتماعی و روحی و جسمیخود و محروم شدن از دریافت انواع و اقسام جوایز مادی و معنوی، به مجسمه آزادی در این قاره جان بخشیدند و به آن معنای از دست رفتهاش را بازگرداندند.
برای تهیه گلچینی از شعر معاصر آمریکا، من بیش از ۴ سال با بسیاری از شاعران آمریکایی مکاتبه داشتم و برای شناخت بهترآراء و عقایدشان تقریبا با تک تک آنها مصاحبههایی ترتیب دادم. بیشتر آنها با صمیمیت بسیار به در خواستها و سوالهای من پاسخ میدادند و همگی از چاپ آثارشان در ایران خشنود بودند و در جواب این سوال که نظر شما درباره سیاستهای زورگویانه دولتمردان آمریکایی نسبت به کشورهای خاورمیانه چیست ، میگفتند: ای کاش میتوانستیم روح ادبیات و هنر را جایگزین آن کنیم. آنها با کلماتی صریح و قاطع مخالفت خود را با عملکردهای دولتشان ابراز میکردند و ترس و وحشتی از چاپ اعتقاداتشان در ایران نداشتند. اکنون در آستانه چاپ جلد دوم گلچین شعر آمریکای معاصر و چاپ مجموعه مصاحبههایم با آنها چنین نامههایی دریافت میکنم سرشار از ترس و تسلیم.
احتیاج داشتم این نامهها را با صاحبنظری در میان بگذارم تا مرا در یافتن معنی و مفهوم واقعی آنها یاری دهد. آنها را برای سهیل سعدی فرستادم؛ نویسندهای با تبار شرقی و متولد انگلستان که از بر جستهترین داستان نویسان امروز بریتانیای کبیر و جهان به شمار میرود و آراء و عقاید سیاسی او در کتب و نشریات بینالمللی به عنوان مقدمه یا موخره بسیار مورد استفاده قرار میگیرد. و این است پاسخ روشن کننده او که این مقاله را با آن به پایان میبرم:
چه نامه نگرانکنندهای! پس در آمریکا این فقط مسلمانها نیستند که در محاصره ترس قرار گرفتهاند و آمریکاییهایی سفید پوست هم به جمع آنها اضافه شدهاند! من با آن شاعر آمریکایی که از چاپ حرفهای سیاسیاش در مخالفت با دولت بوش هراس دارد، احساس همدردی میکنم، اما نامه او نشاندهنده پیروزی فاشیسم روحی در اهل قلم آمریکاست. آنها ترسیدهاند. دولتشان آنها را ترسانده است. من نمیدانستم آزادی بیان در آمریکا محدود به مرزهای ایالات آنهاست. خدای من! چه آمده است بر سر سرزمین تامپین (Tom Paine)، جو هیل (Joe Hill)، رزا پارک (Rosa Parks)، جانی کاش (Johnny Cash) و مارتین لوترکینگ (Martin Luther King) ؟ هم اکنون در انگلستان من درست همان جایی هستم که تامپین اعلامیه حقوق بشر را تدوین کرد. فیلمی که اخیرا از زندگی جان کاش تهیه شده ، بخش مهمی از زندگی او را که شامل مبارزات ضد جنگ اوست، سانسور کرده است. او ترانه سرایی ملی و به معنای واقعی کلمه بود که تا آخرین لحظه عمر با تجاوز آمریکا به عراق مخالفت کرد . در سال ۱۹۵۸ در Deep South رزا پارکز با سوار شدن به اتوبوس و نشستن در صندلی مخصوص سفید پوستان، بر سنتی دیرین شورید. او زمانی این قانون را شکست که هنوز سیاهان در آمریکا لینچ میشدند و همین اقدام او به نهضت حقوق بشر قاطعیت بخشید.
اگر ما سکوت کنیم، در واقع خاطره مبارزات آنها را زنده بگور میکنیم و به هیچ میگیریم، ترور مدگار اوِرس (Medger Evers)، گاری وب (Gary Webb) یا مارتین لوتر کینگ را. سکوت ما یعنی ما نمیبینیم، نمیشنویم و نمیفهمیم. حتی در اسرائیل روزنامهنگاران ، نویسندگان و دانشگاهیانی هستند که آشکارا و آزادانه از سیاستهای ظالمانه دولتشان علیه مردم فلسطین انتقاد میکنند و همین طور از رفتار تهدیدآمیزشان نسبت به ایران. اوری آونری (Uri Avnery) ، امیراهاس (Amira Haas)، ایلان پاپر (Ilan Pappe) تنها سه نفر از انبوه مخالفان برجستهای هستند که من نامشان را به خاطر دارم و آثارشا ن به صورت کتاب و نیز مقاله در سایتها و در سطح وسیعی منتشر شده است. البته اعتراضهای آنها جلوی پیشروی تانکها را نگرفته است. نیز اعتراضهای ما. تا وقتی که سازماندهی سیاسی کامل و جامعی برای پیوستن اقشار مختلف مردم به گروههای معترض به وجود نیاید، کاری کارستان صورت نخواهد گرفت، بخصوص در غیبت طبقه کارگر که اعتصاب آنها ضربه کاری را به دولتها خواهد زد. بسیاری از اهالی قلم در آمریکا و انگلیس به عنوان معترض شناسایی شدهاند که در آینده اگر دولت بخواهد مخالفان را دستگیر کند خوب میداند سراغ چه کسانی باید برود؛ بنابر این این گروه همان بهتر که این گروه اعتراضهای خود را به جای زمزمه کردن با صدای بلند بیان کنند. روزنامه نگارها در کلمبیا در برابر جوخه اعدام قرار میگیرند و در روسیه دیدیم که چه بر سر آنا پولیتکوو سکایا (Anna Politkovskaya) آمد و چه بیرحمانه به قتل رسید و او اولین و آخرین قربانی نبود.
پدرزن من، محمود ایوب میرزا نویسنده زندگینامه شاعر معروف، فیض احمد فیض به خاطر عقاید سیاسیاش مدت یک سال در زندان بود (نیز خود احمد فیض) و من نمایشنامهنویسی به نام شهید نادم را میشناسم که در ۳ نوبت جداگانه سالهای بسیاری از عمرش را به خاطر همین مخالفتهای سیاسی در زندان سپری کرد. میخواهم بگویم اینها اتفاقاتی است که در انگلستان و آمریکا هم میافتد خوشبختانه بسیار کمتر. واقعیت این است که ما همگی نمیتوانیم قهرمان باشیم. من یکی که قطعا نیستم، اما اگر معتقد به آزادی فردی در سادهترین و نازلترین سطح آن باشیم باید بتوانیم حرفمان را بزنیم. این چیزی است که مردم طی قرنها جانشان را به خاطر آن باختهاند.
آزادی در هر شرایطی محدود به مرزهای آن است. من با حرف شما موافقم که این تظاهرات ضد جنگ تا وقتی به اعتصابهای سراسری برای فلج کردن دولتهای متجاور نکشد، فایدهای نخواهد داشت. شاید اگر مثل زمان جنگ ویتنام همه جوانهایی که به سن سربازی میرسیدند به زیر پرچم خوانده میشدند، جامعه مخالفتهایی جدی و اساسی با دولت میکرد و او را در تنگنا قرار میداد، اما برای جنگ عراق تنها فرزندان خانوادههای فقیر فراخوانده میشوند و کشته شدن آنها چندان بازتابی نمییابد. حزب چپ از توان افتاده و رسانهها مصلحت اندیشانه خود را به اربابان پرنفود فروختهاند.
واقعیت این است که تجاوز به خاک عراق و افغانستان بنابر منشور سازمان ملل متحد و قوانین مصوب دادگاه نورنبرگ، جنایات جنگی به حساب میآیند و نیز حمله به ایران. نمایندگان سنای آمریکا چندی پیش درباره استیضاح بوش به خاطر همین جنایات مناظراتی داشتند، اما بعد تصمیمیگرفته نشد. جالب است که سنا زمان ریاست جمهوری کلینتون او را به خاطر رابطه نامشروعش با زنی دیگر و به پا کردن رسوایی عشقی استیضاح کرد، ولی صلاح ندانست بوش را بهخاطر اقدام نظامی به ۲ کشور خاورمیانه و آن همه تلفات جانی و مالی مورد مؤاخذه قرار دهد. این نشانگر برداشتی است که این جماعت از اخلاق دارد.
در این که اعتراضهای کتبی و شفاهی اهل قلم کاری کارستان انجام نمیدهد و به گوش سیاستمداران نمیرسد حرفی نیست هر چه باشد ما نه چریک هستیم و نه ثروتی داریم که پشتیبان عقاید و افکار ما باشد اما تاریخ درس بزرگی به ما آموخته و آن این که هر زمان انسانهای خوب و آگاه تن به سکوت دادهاند ، آزادی سقوط کرده است.
شناسنامه افرادی که در این مقاله از آنها نقلقول شده است:
▪ سهیل سعدی، سال ۱۹۶۱ در یورکشایر انگلستان از پدر و مادری افغانی پاکستانی متولد شد و سالهای جوانی رادر گلاسکو گذراند و در رشته طب فارغالتحصیل شد. وی داستانها، نمایشنامهها و نقدهای بسیاری منتشر کرده و جوایز معتبری را به آثارش اختصاص داده است. وی سردبیر چند آنتولوژی شعر و داستان است و با رادیو و تلویزیون لندن همکاری مستمر دارد.
▪ آن فیشر رایت، سال ۱۹۴۷ در واشنگتن دی سی به دنیا آمد. پدرش هم در جنگ جهانی دوم شرکت داشت و هم در جنگ کره و کودکی این شاعر در ماموریتهای ارتشی پدر در شهرهای مختلف دنیا گذشت. وی دکتری خود را در رشته ادبیات انگلیسی و آمریکایی گرفته و سالهاست در دانشگاه تدریس میکند. مقالات، اشعار و نقدهای او در بسیاری از نشریات و آنتولوژیهای جهان منتشر شده و نام او را به عنوان شاعری تاثیرگذار در جریان شعر معاصر آمریکا به ثبت رسانیدهاند.
▪ جین آناپورته ایستون، مدرس ادبیات و هنر در دانشگاهها، مدارس، زندانها و مراکز تربیتی است و شعرها و مقالات ادبیاش در بسیاری از نشریات و گلچینهای ادبی به چاپ رسیدهاند. وی سردبیر مجموعهای است به نام شعر و آزادی که توسط دانشگاه میشیگان به چاپ خواهد رسید. وی در حال حاضر پروفسور دانشگاه دولتی ویرجینیاست.
● زمانه دشوار آمریکایی بودن
ملیسا.آ. تاکی Melissa A Tuckey شاعر، مبارز و فعال سیاسی و استاد دانشگاه است. او مدیر جشنواره Split This Rock است که برای گردهمایی و شعرخوانی شاعران مبارز و ضد جنگ ملل تشکیل شده است. وی همچنین دبیری بخش شعر نشریه معروف FPIF (سیاست خارجی زیر ذرهبین) را به عهده دارد. وی بعد از دریافت مقاله نشانههای جدی فاشیسم روحی در اهل قلم آمریکا از سوی فریده حسنزاده (مصطفوی) نوشت:
از این که این مقاله تکان دهنده را برایم فرستادی، ممنون. من با همه آنچه سهیل گفته است کاملا موافقم. همچنین شعر جین انتروپه ایستون را دوست دارم. به نظر من، او توانسته آن احساس گناهی را که با زندگی روزمره ما آمریکاییان عجین شده نشان دهد. در پاسخ این پرسش تو که پس کجا هستند سام همیلها و شاعران دیگر آمریکایی باید بگویم: ما هنوز اینجاییم. ما تسلیم نشدهایم. من ترس آن شاعری را که مایل نیست اسمش فاش شود و نمیخواهد حرفهایش در نشریات ایرانی منتشر شود، بسیار مایوس کننده یافتم. اخیرآ در یک راهپیمایی روی یکی از پلاکاردها نوشته پر معنایی دیدم با این مضمون: سکوت تو نجاتت نمیدهد.
چه شرمآور است که الگوی این شاعری که ترس وجودش را فراگرفته فقط ازرا پاوند است. در واقع شرم باد بر مدرسان ما که در دانشگاهها قشر تحصیلکرده را از تاریخچه مبارزات شاعران آمریکایی آگاه نمیکنند. چرا باید از میان این همه شاعر فقط ازرا پاوند را مثال آورد، وقتی ما شاعرانی داریم چون لنگستن هیوز، جیمز بالدوین، والت ویتمن و نیز شاعرانی که خود تو نام بردهای؟ شاعر بودن مستلزم شهامت داشتن است بیاعتنا به همه شرایط حاکم بر زمان و مکان. زمانه دشواری ست برای آمریکایی بودن، زمانهای ترسناک و هولآور. اقتصاد ما در آستانه ورشکستگی است، دموکراسی ما از نفس افتاده، بسیاری از حقوق انسانی که ما به عنوان واضع آنها به خود میبالیدیم از سوی خودمان پایمال شده است و تغییرات بزرگی در راهند که خدا میداند وضع را بهتر خواهد کرد یا بدتر. دولت بوش به اسم عملیات وطن پرستی تن به دیکتاتوری داده و همه سعی خود را میکند تا خفقان و ترس به وجود بیاورد، اما ما به رغم همه این مشکلات هنوز تظاهرات میکنیم، هنوز فریاد میکشیم که ما مخالفیم. بهار گذشته ۴۰۰ شاعر در واشنگتن دی سی گرد آمدند و رسما به سیاستهای دولت بوش اعتراض کردند. در میان آنها چهرههای معروفی دیده میشدند. و بله. قبول دارم که تعداد بسیاری از شاعران و نویسندگان، از ترس این که برچسب ضدآمریکایی بودن به آنها زده شود و توطئهگر علیه مصالح دولت و ملت آمریکا شناخته شوند خود را بشدت سانسور میکنند؛ اما بسیاری دیگر همچنان اعتراض میکنند و خواهند کرد.
فریده حسن زاده
مصطفوی
مصطفوی
منبع : روزنامه جامجم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست