چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
کتاب در مقام درمانگر
کتابها فقط برای تزئین کتابخانهها یا پز روشنفکری نیستند، بعضی وقتها میتوانید با کمک نویسنده و شخصیتهای یک کتاب خودتان را «کتاب درمانی» کنید.
فیلم «ساعتها» را دیدهاید؟ توی این فیلم - که از رمانی مشهور به همین نام گرفته شده است - ۳ داستان موازی در ۳ زمان روایت میشود؛ روایت اول، حدیث آفریدهشدن یک رمان به نام «خانم دالووی» توسط ویرجینیا وولف در انگلیس است.
روایت دوم درباره خواندن همان کتاب توسط یک زن طبقه متوسط لسآنجلسی است. او با خواندن کتاب تصمیم به خودکشی میگیرد اما به خاطر پسرش موفق نمیشود. روایت سوم هم در مورد یکجور بازآفرینی کتاب خانم دالووی توسط یک نویسنده مرد در قرن بیستویکم است؛ نویسندهای که بعد از نوشتن کتاب و برندهشدن در یک جایزه ادبی برایش جشن میگیرند اما او خودش را میکشد.
در سکانس آخر فیلم میفهمیم که نویسنده در واقع پسر زن روایت دوم است. همه فیلم را تعریف کردم که بگویم یک شخصیت داستانی مثل خانم دالووی میتواند به همین سادگی و پیچیدگی، سرنوشت ۲ نسل از یک خانواده را دگرگون کند؛ چیزی که کتاب - درمانگران به خوبی آن را فهمیده و ته و تویش را درآوردهاند.
کتابدرمانی بهعنوان برابرنهاده واژه Bibliotherapy انتخاب شده است. واژه Bibliotherapy از ۲ واژه Biblio به معنای كتاب و Therapy به معنای درمان و شفامشتق شده است. کتاب درمانی به زبان ساده یعنی استفاده از خواندن کتاب به منظور رواندرمانی.
نویسندهای که مدخل کتاب درمانی را در دانشنامه اینترنتی و یکی پدیا نوشته، معتقد است کتابدرمانی فقط منحصر به کتاب نیست، شعر یا هر چیز نوشته شده دیگر نیز میتواند بهعنوان ابزار درمان در کتاب درمانی استفاده شود.
کتابهایی که در کتابدرمانی استفاده میشوند طیف گستردهای دارند؛ شاید آنگونه كه از نام لاتین كتابدرمانی بر میآید اولین كتابهای مورد استفاده در این حوزه Bibleها یا كتابهای مقدس باشند، غیر از اینها از کتابهایی به نام «خودیاری» که معمولا در خارج از جلسه درمان خوانده میشود و در مورد خوددرمانی یک بیماری خاص است گرفته تا رمانها و داستانهای کوتاه، همه اینها میتوانند در کتابدرمانی استفاده شوند.
حتی بعضی، فیلمدرمانی را هم یکی از فرزندهای خلف کتاب درمانی میدانند. شاید بتوان ریشه همه این درمانهای ادبی و هنری را در این جمله ارسطو دانست که «تراژدی موجب تزکیه روح تماشاگر میشود».
معمولا درمانگران نوشتن را نیز با خواندن ترکیب میکنند تا مراجعانشان هم نوشتهدرمانی شوند و هم با نوشتن درمان شوند. در مورد اثرات بهبودیبخش نوشتن میتوانید به مطلبی به نام «آرامش در حضور واژگان» - که در همین صفحه در یکی از شمارههای پیشین همشهری جوان چاپ شده است - مراجعه کنید.
● کتاب درمانی، سنین مختلف، مشکلات مختلف
کتابدرمانی بیشتر برای کودکان به کار میرود، شاید بیشتر به این خاطر که تخیل بچهها آنقدر قدرت دارد که بهراحتی میتوانند خودشان را جای شخصیتهای کتاب بگذارند. یا شاید به این خاطر که کتابها هنوز هم که هنوز است، در بچگی از جذابیت بیشتری برخوردارند.
با این حال کتابدرمانی کاربردهای گستردهای برای افرادی از سنین مختلف دارد. گذر از بحرانهای نوجوانی، گذر از ظهر زندگی یا میانسالی و گذران اوقات سالمندی به یاری کتابها آسانتر انجام میشود. اگر خوره کتاب باشید حتما نوجوان «ناتور دشت» جی دی سلینجر، نگاه به عقب شخصیت مرد میانسال در «نزدیکی» حنیف قریشی و زن میانسال در «چراغها را من خاموش میکنم» زویا پیرزاد و خردمندی باشکوه «اورسلا»ی پیر در «صد سال تنهایی» گابریل گارسیا مارکز به یادتان آمده است.
کتابدرمانی برای افرادی که موقعیتهای آسیبزای متفاوتی را تجربه میکنند نیز کاربرد دارد؛ كسانی چون بیماران قلبی، سرطانیهای تحت درمان، بازنشستگان نیروهای مسلح، سوءاستفادهكنندگان از مواد مخدر، ناتوانان در یادگیری و افرادی مثل زندانیان در حال توانبخشی، بازماندگان و افراد تحت خشونت قرار گرفته، افراد مورد سوءاستفاده قرار گرفته و افرادی که مورد تجاوز قرار گرفتهاند.
فرض کنید در همین مورد تجاوز، زن رنج دیدهای که «مرگ و دوشیزه» آریل دورفمان را بخواند چقدر آرام میشود یا در مورد یک بیمار صعبالعلاج، خواندن «مرگ در میزند» وودی آلن چقدر میتواند در نگاه سهلگیرانه و طنزآمیز او به مرگ کمک کند. اگر کمی بیشتر فکر کنید شما هم میتوانید کتابهایی را توی ذهنتان پیدا کنید که شخصیتهایشان در شرایطی بحرانی قرار دارند اما از آن عبور میکنند.
به عنوان مثال آخر، اگر متهمم نمیکنید به عامهپسندی، همین «بامداد خمار» لااقل برخلاف دیگر کتابهای عامهپسند، مخاطب جوانش را قبل از ازدواج لااقل کمی به تامل فرا میخواند.
● از حال بد به حال خوب با كتاب
وقتی که ما حسابی در یک کتاب غرق میشویم و حس میکنیم کتاب کمکم دارد حالمان را بهتر میکند، از ۴ مرحله میگذریم؛ مراحلی که شاید چندان خودمان به آنها آگاهی نداشته باشیم:
۱) تشخیص میدهیم: ما در این مرحله در واقع از بین شخصیتهای یک داستان یا حتی شعر یارگیری میکنیم و تشخیص میدهیم که مشکل کدامشان خیلی شبیه به مشکل ماست.
۲) معاینه میکنیم: در این مرحله، روان - درمانگر هم میتواند به کمک شما بیاید و شما را از شباهت در جزئیات ویژهای آگاه کند که شما شگفتزده شوید.
۳) احساس مجاورت میکنیم: در این مرحله با دیدگاههای مختلف شخصیتهای داستان آشنا میشویم و دیدمان به جهان بیرون نسبیتر و انتخابهایمان عاقلانهتر میشود.
۴) عمل میکنیم: در این مرحله دانشی را که از خواندن کتاب به کار بستهایم در جهان بیرون به کار میبریم.
● کتابدرمانی؟ چگونه؟
از زمانی که چیزی به نام داستان در قالب اسطوره یا نمایشهایی آیینی به وجود آمد، انگار میبایست خودش را جای شخصیتهای آن داستانها قرار میداد و به اصطلاح روانشناسها با او همانندسازی میکرد. به عنوان مثال کودکان سوگواری که داستانی در مورد کودکانی میخوانند که یکی از والدینشان را از دست دادهاند، به طور طبیعی احساس تنهایی در جهان میکنند. غیر از همانندسازی که فرایند اصلی است چیزهای بیشتری هم از خواندن کتاب به دست میآید که اثر درمانی دارد:
▪ تخلیه هیجانی غیرمستقیم: هر چه شخصیتها در طول داستان بیشتر خودشان را بیان کنند، آدمی هم بیشتر خودش را شبیه او میداند و در واقع به واسطه او خودش را خالی میکرده است. خدایی شما ترجیح میدهید که توی «جنایت و مکافات»، جای قهرمان جوان داستان باشید یا جای پیرزن؟ روانشناسها به این پدیده هم میگویند «تخلیه هیجانی به شیوهای غیرمستقیم».
▪ دیدن جهان از زاویه دید دیگران: کتاب کلا موجب میشود ما بیشتر به روحیات خودمان آگاه شویم و در رفتارهای خودمان دقت کنیم. در درجه بعد، کتاب نوشته یک آدم دیگر در مورد نوعی نگاه خاص به زندگی است. این باعث میشود که ما زاویههای دیدمان به جهان را گسترش دهیم و با اطرافیانمان با مدارای بیشتری برخورد کنیم.
▪ افزایش مهارتهای ارتباطی: کتابها محمل ارتباط بین شخصیتها هستند. آنها یکجوری معلم خواننده میشوند در چگونگی ارتباط بهتر با دیگران و یا به قول روانشناسها در «مهارتهای ارتباطی».
▪ افزایش مهارتهای مقابلهای: کتابها پر هستند از شخصیتهایی که در زندگیشان با مشکلی روبهرو میشوند. اصلا بیشتر داستانهای دنیا در مورد به وجود آمدن یک مشکل و طریقه حل آنهاست وگرنه داستانی که روزمرگی در آن روایت شود که جذابیت چندانی ندارد.
اینکه چطور شخصیتها با مشکل کنار میآیند یا چه راهحلهای غلطی را انتخاب میکنند، باعث افزایش مهارتهایی در مخاطب میشود که روانشناسها به آن میگویند؛ «مهارتهای مقابلهای».
▪ یافتن معنا برای زندگی: کتابها گاهی حتی میتوانند یک معنای جدید به زندگی ما اضافه کنند. حتما شما هم بارها از افراد موفق و بزرگ تاریخ شنیدهاید که «فلان کتاب را خواندم و معنای زندگیام عوض شد».
▪ تشویق به رشد و تغییر: بعضیها اصلا کتابدرمانی را به ۲ نوع تقسیم میکنند؛ اولی وقتی است که ما مشکل روانی خاصی نداریم و به وسیله کتابها در واقع تفکر خلاق و دانستههای خود را رشد میدهیم.
ما در طول داستان این کتابها، آدمهایی را میبینیم که تغییر میکنند. این رشد و تغییر شخصی حاصل از خواندن کتاب، میتواند از به وجود آمدن مشکل روانشناختی پیشگیری کند. نوع دوم هم که به کتاب درمانی بالینی مشهور است، مخصوص خواندن کتاب در جهت رفع مشکلاتی است که به وجود آمده است.
البته کتابدرمانی میتواند به غیر از رفع مشکل روانشناختی، دوران بستری در بیمارستان در بیماریهای جسمی را هم لذتبخش کند و جلوی مشکلاتی که ممکن است از تنهایی یا ترس از عمل جراحی به وجود آید را بگیرد.
● کتابدرمانی در ایران و غرب
در غرب در تقسیمبندی ۱۰گانه انواع کتابخانهها، یکنوع خاص به نام «کتابخانههای بیمارستانی» وجود دارد. کتابخانههای بیمارستانی در آنجا البته کتابخانههایی که در بیمارستانهای آموزشی برای اساتید و دانشجویان و کادر کتابخانه فراهم میشود، نیست؛ صحبت از کتابخانههاییست که مخصوص بیماران است.
در این کتابخانهها، مجموعهای از کتابهای ساده برای بیماران فراهم میکنند تا بیماران در میان این کتابها احساس آرامش و لذت پیدا کنند. بعضی از این کتابها میتوانند ترس روانشناختی بیماران را از بیماری کاهش دهند.
در غرب برای درمان بیماریهای کودکان هم معمولا بازیدرمانی و کتابدرمانی را با هم ترکیب میکنند و بعد از خواندن کتاب در مورد شخصیتهای آن با بچهها بحث میکنند.
تنها تحقیق انجام شده در ایران در مورد کتابدرمانی در کودکان، تقسیمبندی کتابهای چاپ شده برای گروه سنی ب بوده است که آن هم فقط در حد تحلیل دادهها باقی مانده؛ یعنی در واقع محقق فرضکرده که این کتابها برای فلان مشکلات کودکان موثرند.
از ۴۶۰داستان این پژوهش، ۱۴درصد داستانها برای تقویت اعتماد بهنفس، ۸درصد برای کاهش پرخاشگری، حدود ۸درصد برای کاهش ترس و ۴درصد برای کاهش اندوه کودکان میتوانند مورد استفاده قرار گیرند.
راز این شکاف وحشتناک بین ما و کشورهای آن سوی آب در مورد یک موضوع تقریبا ساده مثل کتابدرمانی چیست؟ حتما میگویید کتابها اصلا به سبد خرید خانوادههای ما وارد نشدهاند،حتما میگویید خیلی از روانشناسها و روانپزشکهای ما خودشان کتاب نمیخوانند، حتما خیلی چیزهای دیگر هم میگویید؛ اما توی قضیه کتابدرمانی نقش انتشاراتیها را نباید نادیده بگیریم.
در غرب ناشران انواع خاصی از کتابها را چاپ میکنند که مخصوص یک مشکل یا رفتار خاص کودکان است. خوشبختانه این کار در ایران هم شروع شده است؛ مثلا یک مجموعه کتاب با یک کاراکتر به نام «عسلی» که در موقعیتهای مختلف قرار میگیرد مثل بیاشتهایی و سرماخوردگی و آخرش کودک میبیند که «عسلی بیاشتها چه خوب شده بچهها».
اما بزرگسالان چه؟ آیا وقت آن نیست که انتشاراتیها، کتابداران و روانشناسان بالینی بنشینند و کتابهای خوب موجود در بازار را بیابند و طبقهبندیشان کنند؟ تصور کنید پشت جلد کتابها بنویسند «توصیه روانشناس برای روزهایی که دمغی!».
سعید بینیاز
منبع : روزنامه همشهری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست