شنبه, ۳۰ تیر, ۱۴۰۳ / 20 July, 2024
مجله ویستا

حجت جهاد و شهادت بر شما تمام شد!


حجت جهاد و شهادت بر شما تمام شد!
هنوز حقیقت و نفس جهاد و شهادت برای بسیاری، حتی برخی روحانیون روشن نیست و متأسفانه این ها از مهمترین مسائل دینی ای هستند که نه تنها امروزه درک نمی شوند، بلکه حتی به ضد خود بدل شده اند! از این روی وظیفه خود دیدم که آن را بنا بر شواهد دینی روشن تر سازم.
نخست جهاد. چنان که در مقالات و پیام های دیگری نیز که پیش از این در آن رابطه نوشتم، از نظر لغوی جهاد از ریشه جهد و کوشش می آید؛ چرا که قرآن مسلمانان را به کوشش، ایستادگی و صبر و مقاومت در راه آرمان ها و رفتارهای شان سفارش می کند؛ اما توجه به این نکته ضروری است، همان طور که مسلمانی تنها به حرف های خوب نیست، بلکه به رفتار نیک نیز هست، اما نباید از چاله به چاه افتاد و برای عملی کردن و فراتر رفتن از حرف، به اعمال بد توسل جوییم که آن حتی بدتر از عمل نکردن است. چون رفتار نیک، عملی ثواب است، بی رفتاری، خنثی است و عمل بد، گناه آلود است! ما برای این که در راه اسلام به حرف بسنده نکنیم و عمل کنیم، می بایست کار خیر انجام دهیم، نه این که جنایت کنیم! ما به ازای آن نیز در صدر اسلام، رفتار پیامبر بود که مدام مشرکان را به ترک جنگ فرا می خواند و چون آن وقیحان نمی پذیرفتند و می خواستند، آنان را بکشند، از خود دفاع می کردند، تا عاقبت مشرکان در حدیبیه پیام صلح اسلام را پذیرفتند. دفاع مسلمانان صدر اسلام نیز به شیوه ای انسانی بود؛ نه تنها که شامل بی گناهان و افراد عادی و زن و بچه نمی شد و انتقامی کور نبود، بلکه چه بسا حتی مهاجمان را نیز می بخشیدند.
هر کسی که حتی پس از این که نتوانست صحابه را بکشد و ناگزیر به چنگ آنان می افتاد و از روی ترس اسلام می آورد، پیامبر نمی فرمود که ما اسلام شما را قبول نداریم (چون آن را پیمانی بین هر فرد و خداوند می دانست و با وجود آن که رسول خدا بود، خود را در جایگاهی نمی دید که از قلب انسان ها خبر دهد؛ کاری که متأسفانه ما عکس آن را می کنیم) و ایشان را در جمع برادرانه مسلمانان می پذیرفت. اسیران از حقوق انسانی برخوردار بودند (کاری که حتی در قرن بیستم بسیاری از کشورها انجام نمی دهند) و حتی عمدتاً آنان را آزاد می کرد و می فرمود: بگذارید فجور ایشان به خودشان برگردد.
اما مهمترین برهان برای تأویل جهاد به جهد و کوشش به جای محاربه و جنگ، اصطلاح جهاد اکبر در اسلام است. همین طور که می دانیم، در معارف اسلامی جهاد با دشمنان خارجی جهاد اصغر است و جهاد اکبر، جهاد با نفس و خواسته های دل است. اگر جهاد را به شمشیر کشیدن و کشتار و محاربه تأویل کنیم، جهاد اکبر بی معنی می شود؛ یعنی باید برای جهاد اکبر به درون خود شمشیر بکشیم یا خود را بکشیم!؟ بنابراین تنها تعبیری که درباره جهاد اکبر و جهاد با نفس معنادار می نماید، جهد و کوشش و مقاومت در برابر خواسته های دل است، نه محاربه و شمشیر کشیدن.
سپس شهادت. شهید نیز کسی است که در راه خداوند کشته شود و خداوند نیز مهمتر از اسم، یکی از هویت های ذات وی، حق و حقیقت است، نه تنها در دین اسلام که در همه ادیان الهی. پس هر کس در هر مرام، شریعتی و حتی بدون شریعت (از طریق فطرت الهی)، هر دین، نژاد، ملیت و ... احساس مسئولیت کرد و در راه حق مبارزه کند، مبارزه او جهاد و چون کشته شد (نه این که دیگری را کشت)، شهید محسوب می شود. در حالی که آن کس که با نام اسلام، شمشیر و اسلحه بدست گرفت و به خاطر اختلاف در باورها، برخورداری از دینی دیگر (چه شرعی و چه فطری)، عقایدی متفاوت و یا حتی به بهانه شریعت اسلام، به خلق خدا صدمه زد یا آنان را کشت، مبارزه او گناهی به وسعت جنگ مشرکان صدر اسلام است (چون مشرکان صدر اسلام نیز اتفاقاً به الله اعتقاد داشتند و علت تمایزشان با کفار نیز در همین اعتقاد به الله نهفته بود) و چون کشته شد، به مرگ جاهلیت مرده است و در آن جهان چنان شکنجه ای او را می کنند که هیچ کافر حربی را نخواهند کرد؛ چون او بنام دین و خداوند جنایت کرده است، کاری که کفار نکردند!
هر کس بر اساس وجدانش (فطرت الهی) در راه حقوق انسانی، همچون حق آزادی انسان ها، حقوق سیاهپوستان، حق برابری جنسیت (در جاهایی که حقیقتاً حقوق زنان رعایت نمی شود)، مبارزه انسانی با استثمار و هر حق دیگری، بنا بر رفتاری انسانی (بدون ظلم نسبت به دیگران) مبارزه کرد، مبارزه اش جهاد و چون کشته شد، شهید محسوب می شود. آن کس که این حقایق را درک کرد، نفس جهاد و شهادت را فهمیده است و آن کس که تصور می کند، تنها کسی شهید است که مسلمان باشد یا خود را مسلمان بخواند، یا به نام اسلام شمشیر و اسلحه بدست گرفت، از درک روح جهاد و شهادت فرسنگ ها دور است!
من در اینجا وجدانم را در محضر خداوند، شاهد و ناظر می گیرم که در فردای روز قیامت خواهم گفت که من در قامت یک انسان عادی (نه بیشتر)، به نام انسانیت و به نام معنویت، نفس و حقیقت جهاد و شهادت را بنا بر فطرت الهی برایشان خواندم، اما اینان بدنبال آنچه که دلشان می خواست باور کنند، رفتند. آن روز، روزی است که آنانی که به خداوند بهتان بستند و خواسته های دل شان را در دهان خداوند و پیامبران جستند و آنانی که به دین تظاهر کردند (برای اثبات تدین و تظاهر به دین خود نزد مردم، مهر بر پیشانی شان داغ کردند، تعصبات خود را رنگ شریعت زدند و...!!)، چنان عذابی خواهند کشید که حتی مومنانی را که آزار دادند، دلشان به رحم خواهد آمد و به حال شان گریه خواهند کرد، ولی افسوس که دیگر سودی نخواهد داشت. اینک درباره جهاد و شهادت حجتم بر شما تمام شد.
دکتر کاوه احمدی علی آبادی
دکترای فلسفه و ادیان از تگزاس آمریکا