دوشنبه, ۲۰ اسفند, ۱۴۰۳ / 10 March, 2025
مجله ویستا
کلیاتی پیرامون عبادات اسلامی

پرستش...پرستش چه کلمهای پرشور و پرمحتوا!چه مفهومی گسترده و با وقار!چه جاذبهای پرفناک و بنیادی!،جاذبهای پر التهاب که چون به اعماق قلب پرستنده فرو نشست میان تب و تاب پرستش،او را آرامش میبخشد،آرامشی پرتوان،قاطع و سازنده.آرامشی که از آسایش خود باختگی از خود بیخبری در برابر معبود ناشی شده«فناء فی الله»میآورد.
آه،هیچ قدرت قلم و بیانی نیست که بتواند این جاذبه ملکوتی را توصیف کند،و این مفهوم متعالی انسانی را در قالبهای لفظ و قلم بگنجاند.
تنها این بلندگوی اسلام راستین راد مرد دلباخته عشق و پرستش علی بن ابیطالب(ع)است که میگوید:
الهی کفی بی عزا«ان اکون لک عبدا» (۱) این سخن از که از روح آکنده از عشق و سرمست از باده عبودیت علوی برآمده،از روح آن علی(ع)که میگوید:ان دنیاکم عندی لاهون من عطفهٔ عنز، (۲) آن علی(ع)که از زادگاهش پرستشگاه مکه تا قربانگاهش محراب کوفه لم یشرک بالله طرفهٔ عین،لحظهای بغیر خدا رو نیاورده است،شبحی از عظمت معنای خدا پرستی را به اذهان ما نزدیک میکند.
از این رو هیچ گاه نباید انتظار داشت در این نوشته کوتاه پهنه گسترده و پرگداخت پرستش را متناسب با مفهوم عالی آن پیاده گردد.
آنچه در اینجا ملاحظه میکنید کلیاتی در سطح بینش عموم،برای دریافت ارزشهای کلی عبادتست تا زمینهای برای این گونه احساسات عالیه علوی در اذهان فراهم آید.
نوشتههای علامه بزرگوار آیهٔ الله سید محمد باقر صدر رهبر انقلاب اسلامی عراق، عموما«تکیه روی حقایق زندگی دارد و میخواهد درهای تازهای بروی روح انسان از اسلام بگشاید که غالبا در گذشته از این درها استفاده نشده است.همه میدانیم عبادت بیمحتوا و نامفهوم تکرار مکرراتی خسته کننده و عملی نامتناسب با روح کمال طلب انسانی است.در این نوشتار ارزشهای عمومی و عملی عبادات بطور فشرده بررسی شده است،باشد تا در مجالهای آینده بررسی روی فرد فرد عبادات بعمل آید.
هدف از همه این تلاشها اینکه نیروی شگرف و سازنده ایمان در جامعه انقلابی ما زنده شود و پایدار گردد.تا تضمینی برای بقاء و تداوم انقلاب درخشنده ملت مسلمان ما باشد.
● پرستش یا نیازی پایدار در انسان
عبادات اسلامی،نقش بسیار مهمی در تربیت انسان ایفاء میکند،و احکام عبادات،بخش حساسی از وظائف شرعی،و رفتار الهی یک انسان متدین را در زندگی روزانهاش تشکیل میدهد.
نظام پرستش در آئین اسلام،نظامی است پایدار و ثابت.و با پیشرفتهای مادی زندگی عمومی جز در مواردی ناچیز رابطهای ندارد.یعنی اوضاع و احوال تکامل مادی در آن تاثیری بجای نگذاشته است.
در حالی که جنبههای دیگر آئین اسلام با روند تکاملی زندگی در حال تغییر و تحول دائم است.روش کار،و نحوه پیاده کردن آنها،با خصوصیات دگرگون شده زندگی همراه است. مثلا«نظام معاملات و پیمانها و قراردادهای بازرگانی هماهنگ با سایر نیازها عوض شده است.
برای مثال انسان عصر فضا،همان گونه نماز و روزهاش را انجام میدهد و حج میگزارد که پدرانش در عصر آسیاب دستی برگزار میکردند.
درست است نسبت به تهیه مقدمات نماز،انسان عصر فضا با دورانهای سابق خیلی فرق کرده است.مسافرت حج برای مسلمانان امروز وسیله هواپیما صورت میگیرد،ولی در گذشته شتر مهمترین نقش را در نقل و انتقالات بیابانی داشت.پوشش نماز امروزه وسیله کارخانههای تمام- اتوماتیک و چرخهای عظیم صنعتی صورت میگیرد،ولی در گذشته پارچهها همه دست بافت بود.و همینطور...اما اعمال و خواندنیهای عبادات،همه بیکسان پایدار مانده است، زیرا تشریع آنها و نیازی که بشر بآنها دارد و باعث آنها شده،پایدار است و ارزش تشریع آنها به هیچوجه با پیشرفت پیوسته انسان،در تسلط بر طبیعت و بهبود وسائل زندگی،قابل تغییر و دگرگونی نیست.
مقصود اینکه اسلام وظائف نماز،روزه،حج،زکات و دیگر عبادات را به صورت موقت نخواسته است،و هیچ گونه شرائط زمانی ندارد،بلکه این وظائف را کسانی که از وسائل فنی و تکنولژی جدید با استفاده از نیروی اتم،برخورد دارند،همان گونه انجام میدهند که انسانهای دوار گذشته،آنها که زمین را با وسیله شخم دستی کشت میکردند،انجام میداند.
از آنچه گذشت نتیجه میگیریم مسئلهای را که تشکیلات عبادات،پاسخ میدهد،یکی از نیازهای پایدار انسان است.نیازی که انسان آن را با خود آورده،و در اعماق شخصیت او ثابت است.و تکامل پیوسته زندگی نمیتواند در آن تاثیری بگذارد،زیرا پاسخ ثابت نماز و سایر عبادات،نشان دهنده نیاز ثابت به آنست و از اینجا این پرسش پیش میآید که:
آیا چه نیاز پایداری در زندگی انسان وجود دارد که از آغاز پیدایش انسان،دین نقش پاسخگوئی و تربیتی آن نیاز انسانی را به عهده گرفته است،و میخواهد نیاز زندگی انسان امروز را درست مانند نیاز زندگی انسان گذشته بیکسان پاسخ دهد و بر اساس پایداری این نیاز است که عبادات بر طبق احکام اسلام،تشریع گردیده است؟در نتیجه میخواهیم نقش مثبت عبادات را در زندگی انسان بررسی کنیم.
ممکن است در وهله اول به نظر آید چنین نیاز پایداری در زندگی مورد قبول نیست،و هر گاه بین زندگی انسان امروز و زندگی انسانهای گذشته دور،مقایسهای بعمل آید معلوم میشود یکنواختی انسانها را به هیچوجه نمیتوان پذیرفت،زیرا ما میبینیم انسان بطور دائم از اوضاع و احوال زندگی چادر نشینی و قوم و قبیلگی که بر اساس بت پرستی و افکار و اندیشههای محدود و متحجر بنا شده بود،به سرعت فاصله میگیرد و دور میشود.
این دوری ملازم با دگرگونیهائی در نیازها و آرمانهای انسان میباشد،و در نتیجه روش برآوردن نیازهایش نیز دگرگون میشود.بنابر این،عبادات چگونه میتواند با ساختمان یکنواخت و ثابتش،نقش واقعی را در میدان زندگی انسان با پیشرفتهای سریع وسائل و افزارهای زندگی ایفاء کند؟
هر گاه عبادات مانند نماز،وضو،غسل،روزه و غیره در یکدوران زندگی برای انسانهای بدوی مفید بود،بدلیل اینکه در تربیتخلق و خوی آنها تاثیر میگذاشت و الزام عملی برای حفظ نظافت بدن و لباسشان بود و میتوانست آنها را از افراط در خوردن و آشامیدن باز دارد،ولی این هدفها در زندگی انسان امروز،خود بخود انجام میگیرد و در برنامه زندگی یک فرد متمدن گنجانیده شده و از نظر رفتار اجتماعی این کارها را شخص خودبخود انجام میدهد. بنابر این دیگر نیازی به عبادات به صورتی که در زندگی انسانهای گذشته دور،ضروری بود، نیست.عبادتها دیگر نمیتوانند نقش سازندهای در تمدن بشر داشته باشند دیگر نمیتوانند مشکلات تمدن امروز را حل کنند.
باید دانست این نظر غلطی در مورد عبادات است،تکامل اجتماعیای که در امر وسائل و افزارهای زندگی و تغییر شکل داس و چکش،به وسائل فنی و تکنولژی جدید به کمک نیروی برق و بخار،و در نتیجه تغییر و تکامل در رابطه انسان با طبیعت پیدا شده،ربطی به عبادات ندارد.
هر گونه رابطه انسان با طبیعت از قبیل آهن آلات کشاورزی که رابطه با زمین و عمل کشاورزی است،از نظر مادی تغییر کرده و رو به تکامل گرائیده است.ولی عبادات رابطه بین انسان و طبیعت نیست تا تحت تاثیر عوامل مادی تکامل قرار گیرد.عبادات رابطه بین انسان و پروردگار اوست.این رابطه نقش بسیار مؤثری در توجه انسان به برادرش انسان دیگر،دارد و در رهگذر تاریخ،انسان را میبینیم با چند نیاز پایدار در زندگی روبرو است نیازهائی که با نیازهای انسان عصر روغن چراغ و نیازهای انسان معاصر،عصر الکتریسیته و اتم یکنواخت و یکسان عمل میکند تنظیم عبادات در اسلام پاسخ به نیازهای ثابت انسان،و مشکلاتی که جبنه موقت و مرحلهای ندارد،میباشد.عبادات پاسخ به نیازهای انسانی است که پیوسته در سازندگی فردی و اجتماعی خود در زندگی متمدن امروز با آن روبرو است و هنوز هم برای خود سازی در هدفهای زندگی امروزش بدانها نیازمند است.
برای اینکه نیاز پرستش را به خوبی بشناسیم لازم است نقشه نیازهای انسان و مشکلات زندگی او را ترسیم کنیم و خطوط پرستش را در ارضای این نیازها و طرز چیرگی بر مشکلاتش را توضیح دهیم.
این خطوط بشرح زیر است:
۱) نیاز به خود یابی و از خود گذشتگی.
۲) نیاز به احساس مسئولیت درونی برای ضمانت اجراء.
اما توضیح این خطوط:
رابطه با مطلق یک سلاح دو طرفه است.
کسی که با دقت،نظری بر ادوار تمدن بشر اندازد و تمدن بشری را در طول تاریخش بررسی کند،متوجه مشکلات فراوان و نگرانیهای مختلف آن،در بسیاری از موارد و مسائل زندگی روزانهاش میگردد،ولی هر گاه بخواهد از صورت ظاهر این مسائل بگذرد و به عمق آنها فرو رفته روی مشکل اساسی انگشت بگذارد،میتوان از میان انبوه مسائل و مشکلات پراکنده روزانه تنها یک مشکل حساس و مهم را دریافت.این مشکل دارای دو طرف یا دارای دو قطب متقابل است و انسان در طول تمدنش از هر دو طرف آن رنج میبرد و هر دو طرف آن برای او اسباب زحمتشده است.
این مسئله از یک زاویه دید،عبارتست از مشکل سرگردانی انسان،تباهی و بیپناهی او.و این جنبه منفی مساله است.و از زاویه دید دیگر،عبارت است از مشکل غلو در وابستگی به این معنی که حقایق نسبی را لباس مطلق پوشاندن و این جنبه مثبت مسئله را تشکیل میدهد.
در آئین اسلام از نمونه بارز مشکل اولی بنام بیدینی و الحاد،و از نمونه آشکار مشکل دوم بنام شرک و بت پرستی،یاد شده است.
مبارزات پیگیر و بیامان اسلام در برابر بیدینی و بتپرستی،در حقیقت مبارزه در مقابل همین دو مشکل،در طول تاریخ بوده است.
هر دو مشکل در یک نقطه اساسی با هم برخورد دارند و آن عبارتست از جلوگیری و ممانعت از پیشرفتحرکت تکاملی انسان.حرکت تکاملی،خلاق و سازندهای که شایسته مقام انسانست، زیرا مقصود از مشکل سرگردانی و تباهی انسان،یعنی گمراهی از مبدا خود در حرکت گسترده او در ابعاد مختلف زندگیاش،گمراهی در راهی سخت و پر دست انداز و دور و دراز، که میتوانست از عنایات و الطاف واسعه او،هر گونه نیرو و کمکی دریافت کند و در مسیر هدف روشن خود،به راه افتد و راه خود را از طریق او،به همه عالم هستی بگشاید.
تا جائی که پر و بال خود را از ازل تا به ابد بر همه وجود بگستراند.وضع خود را نسبت به او بسنجد،و پیوندش را با حدود و مشخصات جهان طبیعت مقیاس کند،و گرنه هر نوع حرکتی از انسان سرزند او را گمراه و تباه سازد،و چون از مطلق گسسته حرکتش،حرکتی کورکورانه همچون پر کاهی در برابر تند باد حوادث خواهد شد از هر عاملی کوچک یا بزرگ متاثر میشود و هیچ چیز تحت فرمان و تاثیر او نمیرود.هیچ نوع آفرینندگی از خود نشان نمیدهد و در مسیر زندگیاش در طول تاریخ موهبتی و عنایتی بچشم نمیخورد،مگر وقتی که با مطلق رابطه برقرار کند و به او وابسته شود و در یک حرکت هدفدار،خود را به او متصل سازد.
چیزی که در اینجا مهم است اینکه خود این ارتباط از طرف دیگر چهره دیگری از مشکل را نشان میدهد.و آن مشکل افراط در پرستش است.مشکل مطلق گرفتن چیزهای نسبی، مشکل شرک که انسان پیوسته با آن مواجه بوده و میباشد.
انسان برای اینکه قدرت تحرک پیدا کند مهرش را به این و آن میبندد و برای ادامه راه زندگیاش از این و آن مدد میطلبد،ولی مهری که به مطلق نباشد دیر یا زود به تدریج میخشگد و حتی از موفقیت نسبی هم تهی میشود و تا هر جا پیش رود سرانجام دل انسان از آن کنده میشود و فراتر از آن را میطلبد تا جائی که هیچ چیز نمیتواند او را به مقصودش برساند.
به تعبیر دینی،خواستههای نسبیاش بجای اینکه در حد یکی از نیازهای طبیعی ارضا شود برمیگردد و خدای مورد پرستش میشود و هنگامی که امر نسبیها جای مطلق را گرفت و برای او خدا شد،حرکتش را بخود اختصاص میدهد و نیروهای تکاملی و قدرت ابتکارش را خشکانده،او را از ایفای نفس طبیعیاش در مسیر تکامل باز میدارد:
«با الله خدای دیگری برای خود مگیر،که از حرکت باز افتاده به توبیخ خود و بیپناهی گرفتار خواهی شد (۴) »
این حقیقت در مورد همه خدایانی که انسان در طول تاریخ ساخته است صادق میآید.خواه در دوران پرستش بتها باشد،یا در دروههای بعد از آن.از عصر نظام قبیلگی گرفته تا عصر علم در هر دوره گروهی از این خدایان دروغین را مینگریم که راه را بر تکامل راستین بشری بستهاند،زیرا رفتار با آنها رفتار با مطلق یعنی پرستش بوده است.
در نظام قومی و قبیلگی،انسان ابتدائی،همه مهر و علاقهاش را در پای قبیله میافشاند تا نیازهای او را-بحکم شرائط خاص زندگیاش-قبیله،برآورده سازد،آنگاه در این امر تا جائی غلو کرد و افراط نمود که دیگر هیچ چیزی را جز از دیدگاه قبیله و منافع قبیلهاش نمیدید.و چون نگاهش به قبیله در حد پرستش مطلق شد،از پیشرفت باز گرفته شد و مانع راه تکامل او گردید.
تا وقتی نظام علم آمد،علمی که بشر امروز تمام خلوص و حسن نیتش را به او سپرد.به این دلیل که راه انسان را علم به طبیعت،میگشاید،تا جائی در این مهر و علاقه پیش رفت که کارش بافراط کشید و علم را لباس مطلق پوشانید.انسان مفتون و دلباخته علم،بتی مطلق گونه از آن ساخت و آن را درست پرستید.اطاعت و دوستیاش را وظیفه خود دانست و به خاطر آن از تمام ارزشها و حقایق دیگر که قابل اندازهگیری با مقیاسهای علمی نبود و در زیر هیچ میکروسکوپی مشاهده نمیشد،دست برداشت و بر همه آنها خط بطلان کشید.
بنابر این هر چیز نسبی و محدودی را که انسان از آن مطلق بسازد و در یک مرحله از زندگیش خود را بدان وابسته کند،در مرحله رشد فکریاش،قیدی و عائقی برای ذهن او میشود زیرا آن چیز محدود و نسبی نمیتواند همه جا با کاروان سیر تکاملیاش همراهی کند تا چه رسد او را مدد دهد.
● پس باید انسانیت در راه مطلق گام بردارد.
و باید مطلق بر گزیدهاش،مطلق واقعی باشد که بتواند به تمام ابعاد راه انسانیت پرتو افکند، و او را به راه راست تا هر جا پیش رود و به هر کجا بکشد در مسیر خط تکاملش راهبری کند،و از سر راه او همه خدایان مزاحم را بردارد تا سدی فرا راهش به وجود نیاورند.اگر این کار صورت گیرد،مشکل ما از هر دو طرف حل میشود
● ایمان به خدا تنها راه حل است
این راه حل همان ایمان به«الله»است که در آئین آسمانی اسلام برای انسان زمینی توصیه شده است.ایمان به خدا،به عنوان تنها مطلقی که میتواند انسانیت را به راه تکامل برساند و دچار هیچ گونه تناقضی سر راهش نشود.
ایمان به«الله»،هم جنبه منفی مشکل را حل میکند و هم جنبه مثبت آن را،اما جنبه منفی آن یعنی انسان را از خود گم کردگی و بیدینی و بیپناهی میرهاند.زیرا انسان را در وضع احساس مسئولیت قرار میدهد و تدبیر و اندیشهاش،و هر گونه حرکت و تلاشش را به جهان وابسته میسازد،و او را«خلیفهٔ الله»روی زمین میگرداند.بدیهی استخلافت مسئولیت آفرین است.
مسئولیت،انسان را بین دو قطب قرار میدهد،بین«الله»که مستخلف یعنی خلافت دهنده اوست و انسان در برابر او احساس مسئولیت میکند،و بین نتائج مترتب بر اعمالش که عکس العمل کارهای اوست.به عبارت دیگر،بین خدا«مبدا»،و معاد،یا بین ازل و ابد.آنگاه به این نتیجه میرسد که در این مسیر باید با مسئولیت،و هدفداری با گامهای استوار حرکت کند.
ایمان به خدا جنبه مثبت مشکل یعنی،افراط و زیادهروی در وابستگی را نیز حل میکند،زیرا وابستگی به غیر خدا،محدودیت میآورد و مانعی فرا راه انسان ایجاد میکند.ایمان به خدا میتواند این مشکل را از میان بردارد زیرا:
اولا این قسمت از مشکل ناشی از مطلق گرفتن نسبی و نامحدود پنداشتن محدود،در یک عمل تصعید ذهنی است.امر نسبی در اوضاع و احوالی قرار گرفته که لباس مطلق پوشیده و منشا اشتباهات فراوان و مشکلات زیادی شده است.
اما مطلقی که ایمان به خدا به انسان میدهد،از بافت ذهن انسان خارج است،و جنبه مرحلهای خاصی ندارد تا در مرحله تکامل ذهن،یعنی هنگام رشد باری بر ذهن انسان باشد،و نیز معلول نیازی محدود و موقت برای شخص یا گروه میعنی نیست تا هنگامی که به دست فرد یا گروهی به عنوان مطلق قرار گرفت به صورت سلاحی برای تامین مقاصد نا مشروع آنها در آید.
خداوند متعال مطلق و نا محدود است،و صفات ثبوتیهاش از ادراک،علم،قدرت،عدالت و بینیازی عالیترین صفات انسانهای نمونه را که بتواند خلیفه خدا روی زمین باشند،فرا میگیرد،یعنی راههای فراوانی وجود دارد که ما را به سوی خدا فرا میخواند برای رسیدن به خدا باید پیوسته در تلاش و کوشش بسر برد،و بیوقفه از حالت نسبی به سوی کمال مطلق گام برداشت تا خدا گونه شد.
«ای انسان تو پیوسته با تلاش و کوشش به سوی پروردگارت گام برمیداری تا باو برسی (۵) »
مقصود از این گام نهادن در راه خدا،نزدیک شدن بصفات مطلق است،رسیدن به صفات عالیه خداوند مانند علم و ادراک،قدرت و عدالت و دیگر صفات او،اینها باید هدف حرکت انسان باشد.
بدین ترتیب سیر به سوی مطلق همهاش سیر به سوی علم است،سیر به سوی قدرت است، سیر به سوی عدالت است،و سیر به سوی بینیازی است،یعنی سراسر زندگی انسان را مبارزه باید بگیرد.مبارزه علیه نادانی،ناتوانی ستمگری و نیاز و فقر.
این است هدفهای پرستش که راه ما را به سوی صفات عالیه انسانی هموار میسازد.بنابر این عبادت تنها اعمال احترام آمیز و تقدیس آوری نسبت به خدا نیست،بلکه کوشش مستمری است به خاطر انسان و کرامت انسان و ساختن نمونه عالی انسانیت.
«هر کس در این راه بکوشد برای خود کوشیده و خداوند از جهانیان بینیاز است (۶) »
«و هر کس هدایتیافت بنفع خود راه یافته و هر که گمراه شد گمراهی برای خود ببار آورده است (۷) »
ولی درست مطلقهای دروغین و خدایان موهوم در جهت عکس این جریان قرار گرفتهاند. اینان نمیتوانند راه را بر انسان با مشخصات روشنش بنمایانند،زیرا خود محدودیت دارند و تنها ذهن ناتوان انسانست که به آنها لباس خدائی پوشانده و نیاز انسان محتاج یا بیدادگری و ظلم ستمگر،آنان را بر این کرسی خدائی نشانده است.بنابر این،این گونه خدایان ساخته نادانیها،ناتوانیها،ستمگریهای انسانند و انسانی که با اینها مبارزه مستمر داشته باشد نمیتواند اینان را مایه خیر و برکت بداند.
ثانیا ارتباط با خدای بزرگ به عنوان مطلق،مسیر انسان را به سر حد کمال میرساند،یعنی در همان حال که خدایان دروغین را طرد میکند،انسان را از غلو و زیاده روی باز میدارد و موضع او را در یک مبارزه پیگیر و بیامان در برابر تمام مظاهر بت پرستی و خدایان ساختگی معین میکند تا بدین وسیله انسان از سراب خدایان دروغین که مانعی سر راه او به سوی کمال مطلق است،آزاد گردد و دیگر از فریبندگی آنها که هدفش را گم کرده راهش را کج میکنند نجات یابد.
و الذین کفروا اعمالهم کسراب بقیعهٔ یحسبه الظمان ماء حتی اذا جاءه لم یجده شیئا و وجد الله عنده (۸) .
در آیه دیگر آمده است:«آنچه شما جز خدا میپرستید نامهائی بیش نیستند که شما و پدرانتان نام گذاری کردهاید،و هیچ گونه دلیلی بر وجود آنها خداوند فرو نفرستاده است (۹) »
و باز در آیه دیگر میخوانیم:
«آیا خدایان پراکنده بهترند یا«الله»-خدای یگانه پر قهر و غلبه (۱۰) »یا در جای دیگر:
«اینست پروردگار شما صاحب ملک و دولت و آن کسانی را که جز او بخدائی میخوانید مالک پوست هسته خرمائی نیستند (۱۱) »
ما وقتی شعار توحیدی«لا اله الا الله»را بررسی کنیم میبینیم در این شعار،مسیر انسانیت به سوی بینهایت تعیین شده و هر گونه خدایان ساختگی مردود شناخته شده است.این حرکت در متن زندگی در طول تاریخ تاکید روی این حقیقت است که بین مردودیتخدایان ساختگی،و رابطه شدید به خدای قادر متعال یک نوع بستگی شدید وجود دارد،و به همان اندازه که انسان از خدای واقعی دور میشود در گمراهی خدایان پراکنده میافتد.
بنابر این در کلمه«لا اله الا الله»رد و قبول بهم پیوسته تلقی شده و در حقیقت هر دو چیز به یک حقیقت اشاره میکند و آن،حقیقت تلاش و پویش در راه کمال انسانیت است.و انسانیت در طول تاریخ دور و درازش،از این پویش بینیاز نیست.این تنها حقیقتی است که شایسته حفظ راه انسان از تباهی و سرگردانی است.این پویش میتواند انسان را از دست همه نیروهای تصنعی آزاد کند و نگذارد مطلقهای دروغین راه را بر انسان کمال طلب،ببندند.
● عبادات یا منطق عملی
همان گونه که انسان با استعدادهائی برای هر گونه عمل و تجربه پا به عرصه زندگی میگذارد و بذر پیروزیهایش را در زندگی با خود همراه میآورد،این پیروزیها از رشد شخصیت و فعالیتهای اجتماعیاش گرفته تا انعطاف پذیری در برابر اوضاع و شرائط مختلف زندگی همه را شخص با خود دارد،همچنین دارای فطرت و طبیعتی است بخدا وابسته و علاقهاش به مطلق یکی از بنیادهای پیروزیهای اوست.و همین بنیاد است که او را بر مشکلات روزگار فائق میسازد و چنانکه ملاحظه کردیم او را به راه تکاملش میاندازد برای انسان هیچ تجربهای نمیتواند گسترش و شمول تجربه خدا-پرستی را در زندگی نشان دهد.
زیرا هیچ تجربهای برای بشر در زندگی با مفهومتر از تجربهای ایمان نیست این تجربه از دورترین ادوار تاریخ،و در همه مراحل آن با انسانها همراه بوده است.این تجربه نشان میدهد گرایش به مطلق در انسان و توجه به ماوراء حدود زندگی مادی،یک نهاد اصلی و یک گرایش ریشهداری است که در آن اختلافهای قومی،و تفاوت انگیزهها،و جدائی راهها،زیانی به اصل نهاد و گرایش وارد نمیسازد.
چیزی که مهم است اینکه ایمان فطری هیچ گاه نمیتواند بطور شایستهای ضامن تحقق ارتباط با مطلق باشد،زیرا رابطه با مطلق مانند هر نوع رابطه فطری دیگر بستگی به روش ارضای این گرایش و طرز برخورداری از ایمان،در مقام عمل دارد،زیرا روش ارضای صحیح این تمایل مانند دیگر تمایلات طبیعی است که میتواند مصلحت نهائی انسان را تامین کند چنانکه رفتار متناسب با امیال فطری یا غیر متناسب با آن،سبب میشود که آن میل در صورت اول رشد کند و در صورت دوم سرکوب شود.
بذر محبت در دل انسانی که با رفتار عاطفیاش بینوایان،ستمدیدگان و محتاجان را نوازش میکند بهتر رشد میکند و نشاط و حیات مییابد تا کسی که در عمل با تمرین و تقویت این نهاد روبرو نشود.
از اینجا است که ایمان به خدا و احساس عشق و شوری عمیق بشناخت جهان غیب و گرایش به مطلق،نیازمند به توجیه و رهبری عملی است تا شخص بتواند راه ارضای صحیح آن را بدست آرد و رفتاری که در راه ارضای این میل میکند متناسب با ارضای نهادهای اصلی دیگرش باشد.
زیرا بدون توجیه و رهبری ممکن است این احساس دگرگون شود و بانواع انحرافها کشیده شود چنانکه در بسیاری از مراحل احساسهای دینی توجیه نشده،باین گرفتاری مبتلا شده است.
و هر گاه این تمایل وسیله رفتاری ژرف و مطمئن،ارضاء نشود ممکن است بدرون فرو رفته، دیگر نتواند ارتباطش را با مطلق بعنوان یک واقعیت فعال در زندگی حفظ کند و نتواند نیروهایش را از محدودیتها و قیود نسبی و محدود رهائی بخشد.
وظیفه این توجیه و رهبر عملی با دینی است که شعار«لا اله الا الله» را مطرح میسازد و میخواهد با نظری ژرفناک رد و قبول را درهم فشرده یک جا مقابل هم قرار دهد چنین دینی است که میتواند انسان را در عمل رهبری کند.
و این دین میگوید تنها چیزی که میتواند تمایل بخدا و ارتباط با او را در ژرفای وجود انسان نفوذ دهد و تبلور بخشد،پرستش است.
عبادات زبان عملی تمایل به خدا پرستی و نمونهی بارز آنست و برای رشد این تمایل و نفوذ آن در زندگی انسان،باید از نقش عبادات استفاده کرد. ملاحظه میشود عبادتهائی که بانسان رشد فکری میبخشد،از آنجا که عملا زبان گویای رابطه با مطلق است،رد خدایان دروغین و پذیرش الله هر دو را با هم در یک عمل منعکس میکند،یعنی این گونه پرستشها در عین حال که روی برقراری ارتباط با خدا پافشاری میکند،هر گونه مطلق دیگر را مردود میشمارد.
نمازگزاری که فریضهاش را با«الله اکبر»آغاز میکند به خدایان باطل نه،میگوید و وقتی پیامبرش را به عنوان بنده او و فرستاده او یاد میکند روی این«نه»تکیه کرده است. هنگامی که از بسیاری از چیزهای مورد علاقهاش بخاطر روزهداری صرف نظر میکند،و حتی از نیازهای زندگیاش چشم میپوشد،غرائز و امیالش را محدود میکند،روی این نه، پافشاری دارد.
تاثیر این عبادات از نظر برداشتهای تربیتی از آنها،در مورد نسلهای مؤمنی که به دست پیامبر و رهبران شایسته بعد از او تربیتشدند،بسیار موفق بوده است.اینها کسانی بودند که بر اثر نماز،هر گونه میلی که در دل آنها از شر و فساد بود،کنده شد و مطلقهای دروغین را از سر راه خود از قبیل کسراها و قیصرها و دیگران برداشتند،و همه چیز را از ارزش و اعتبار انداختند.
از اینجا است که میگوئیم عبادات را ضرورتی است پایدار،و برای زندگی انسان در مسیر تمدن صحیح،چارهای از پرستش نیست،زیرا در هر راهی که برود باید از خدا راهنمائی بخواهد و از او مدد بگیرد.و هیچ مطلق و بینهایتی که بتواند با هدایتهایش راهگشای راه طولانی انسان در مسیر تکاملش جز خدا باشد،نیست.جز او هر مطلقی ساختگی است و به صورتهای مختلف راه را بر او میبندد.بنابر این تنها ارتباط با مطلق حقیقی است که نیاز پایدار انسان را میتواند پاسخ گوید و همچنین قطع رابطه با مطلقهای دروغین و رد کردن آنها،نیاز مستمری را نیز پاسخ میدهد.
برای ایجاد رابطه با مطلق حقیقی باید زبان عمل را بکار برد منطق عملی است که میتواند رابطه را مستحکمتر کند و آن را نفوذ بیشتر بخشد و این زبان یا منطق عملی همان پرستش است.پس برای انسان عبادت نیازی است پایدار و همیشگی.
۲) خلوص نیت و از خود گذشتگی
در هر مرحلهای از مراحل تمدن و در هر فرازی از فرازهای زندگی انسان،مردم با مصالح و منافع فراوانی مواجه میشوند که برای رسیدن بآن مصالح باید کوشش و تلاش فراوانی صورت دهند.این مصالح و منافع هر چند انواعشان مختلف و طرز به دست آوردنشان متفاوت باشد و هر چند فواصل زمانی بین آنها فرقهائی بوجود آورده باشد،ولی میتوان همه آنها را به دو نوع مصلحت،تقسیم کرد:
الف )مصالحی که منافع و عوائدش به فرد باز میگردد و تنها فرد هم باید برای بدست آوردنش در خارج تلاش و کوشش کند.ب )مصالحی که نتیجه کار آنها به جامعه باز میگردد و هر کس روی آنها کار کند،مستقیما سهمی عایدش نمیشود معمولا هر عملی که برای رسیدن به هدفی بالاتر از وجود عامل آن، انجام شود از نوع قسم دوم است،زیرا هر کار اجتماعی را یک فرد نمیتواند انجام دهد بسیاری از کارها وجود دارد که تنها در وقتی کوششهای مداوم افراد زیاد،روی هم انباشته شد در خارج تحقق مییابد.
در نوع اول برای پیاده کردن کار انگیزههای فردی بهترین ضامن انجام تلاش و کوششهای لازم است.و تا وقتی شخص نتیجه آن را خودش برداشت میکند و مستقیما از آن بهرهمند میگردد،انگیزه کافی برای انجام خدمات آن را هم در خود دارد.
ولی مصالح نوع دوم برای ایجاد انگیزه شخص و حسن نیت در انجام آن،کافی نیست،زیرا در اینجا مصلحت مستقیما عاید شخص عامل نمیشود. در بسیاری از اوقات میزان رنج و زحمتی که در این کارها شخص متحمل میشود،به مراتب بیشتر از میزان مصلحتی است که غیر مستقیم باو باز میگردد و از اینجا است که انسان نیاز به تربیتخلوص نیت و از خود گذشتگی دارد تا با این انگیزه بتواند در خدمات اجتماعی سهیم باشد یعنی بتواند بخاطر دیگران کار کند.
به تعبیر دیگر،هدفی بزرگتر از وجود او و مصالح مادیش باید باو داد تربیت از خود گذشتگی،ضرورتش برای انسانهای عصر فضا و عصر برق و اتم به همان نسبت است که برای انسانهای عصر شمشیر برای جنگ و شتر برای سفر بود،زیرا این هر دو انسان با مشکلات مشابهی مواجهند.هر دو نیازمندند هدفهای بزرگ داشته باشند و هر دو لازم دارند برای رسیدن به این هدفهای بزرگ بتوانند خود را فراموش کنند و به دیگران بپردازند.هر دو باید به آینده فکر کنند و برای روزی بذر افشانی کنند که امید برداشت آن را ندارند.
بنابر این هر فردی را باید طوری تربیت کرد که بتواند قسمتی از کوششها و تلاشهای خود را برای غیر خود،برای مصلحت جامعه نه برای منافع شخص خود،بکار برد و با نیتخالص یعنی بدون در نظر گرفتن هیچ گونه پاداشی،به دیگران کمک کند و آنها را بر خود ایثار نماید.
عبادات نقش مهمی در این تربیت ضروری دارد،زیرا چنانکه گذشت انسان عابد برای خدا اعمالی انجام میدهد که هر گاه آنها را به قصد مصلحتشخصیاش انجام داده باشد از او پذیرفته نیست.هیچکس مجاز نیست از کاری که برای خدا انجام میدهد قصد برداشت مادی در زمینه بالا بردن شخصیت،یا شهرت اجتماعی و منافع شخصیاش بنماید از طرف دیگر او نیز نمیتواند عبادتش را به صورتی خشگ و بیمحتوا فقط به خاطر اقتصادی محیط،انجام دهد،چنین عملی نه تنها عبادت نیست،بلکه عملی حرام و قابل تعقیب است.خصوصیت قصد خالص به خاطر این است که انسان عادت کند کارها را برای خدا و فقط به نیتخیر انجام دهد و در این راه تجربه و تمرین بیاموزد،عادت کند قصدش را از هر گونه پیرایه و آلایشی پاک سازد و تنها به خاطر احساس مسئولیت بدان دست زند و عبادتش را فقط برای اظهار اخلاص و صداقت به پیشگاه خداوند انجام دهد.
راه خدا همان راه خدمت به خلق است مشروط به اینکه از هر گونه آلودگی و پیرایش صاف و پاک باشد،زیرا هر عملی بخاطر خدا باشد،چون خدا از خلقش بینیاز است،به خاطر خلق خدا به حساب میآید و چون خداوند حق است و مطلق و بالاتر از هر حد و مقیاسی است و با هیچ گروهی قرابت ندارد و هیچ گونه جهت گیری نمیپذیرد،از این رو راهش پیوسته راه عموم بشریت است و عملی در راه خدا و به خاطر خدا صورت میگیرد که برای مردم و به خیر همه جامعه باشد و شخص بتواند پیوسته در این راه بتمرین روحی و روانی بپردازد.
اصولا هر آنچه در شرع اسلام به عنوان راه خدا معرفی شده میتواند مقصود از آن راه همه مردم باشد.برای نمونه یکی از مصارف زکات فی سبیل الله است،سهم فی سبیل الله میتواند شامل هر گونه انفاقی برای خیر انسانیت و به مصلحت نوع باشد که یکی از موارد آن جنگ در راه نجات مستضعفان است و از آن،جنگ در راه خدا تعبیر شده است.
و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان (۱۲) و چون در کنار این حقیقت بدانیم که عبادت گذشته از توجه معنوی و قصد قربت مستلزم کوششهای مختلفی از ناحیه انسان است،زیرا در نماز کوششی است جسمانی و در روزه کوششی است روانی،چنانکه در زکات کوششی است مالی و در جهاد کوششی است تا سرحد فداکاری و جان خود را بخطر انداختن،در همه ابعاد زندگی،این تلاش و کوششها بر انسان فرض گردیده است.
اینها را که بررسی کنیم میتوانیم به گستردگی عبادات و ژرفای تمرینهای روحی و روانی ناشی از آنها پی برده آنگاه اهمیتحسن نیت و خلوص قصد قربت در عبادت را و عظمت گذشت و بخشش در راه خدا و انجام خدمت برای بدست آوردن هدفی بزرگتر در همه زمینههای کوششهای بشری را مورد توجه قرار دهیم.
بر این بنیاد است که میبینیم تا چه اندازه فاصله زیاد است بین کسی که تلاشها و کوششهایش را صرفا برای خدا بکار میگیرد و تربیتش بر اساس انجام خدمت بدون انتظار پاداشهای مادی است،و بین کسی که تربیتش اقتضا میکند پیوسته کار را به خاطر پاداش مادیاش و بر اساس منافع و مصالح شخصیاش انجام دهد چنین شخصی ارزیابیاش از زبان آمار و ارقام ارزیابیهای بازار معاملات تجاوز نمیکند.و در فعالیتهای اجتماعیاش در هر زمینه و هر نوع که باشد تاجری بیش نخواهد بود.
اسلام از آنجا که به امر حسن نیت اهتمام کاملی نشان میدهد،میان ارزش عمل و انگیزههای آن،ارتباط بر قرار کرده،عمل را از نتائج مادی آن منفصل میسازد پس ارزش هر کاری در اسلام به نتائجی که از آن کار بدست میآید نیست،بلکه ارزش آن به انگیزه و محرک آنست و برای شناخت ارزش انگیزهها باید به میزان حسن نیت و قصد خیر خواهانه آن توجه کرد.
کسی که موفق به کشف داروی بیماری خطرناکی میشود،و بدین وسیله میلیونها مریض را از خطر مرگ حتمی نجات میبخشد،ارزش عمل او را نزد خدا،با حجم نتائج آن و تعداد کسانی که از مرگ حتمی بواسطه این دارو نجات یافتهاند،نباید سنجیده شود،بلکه باید با احساسات و انگیزههای کاشف آن،و تمایلاتی که در دل او رغبت ایجاد کرده تا به خاطر آن تمایلات باین کشف نائل آمده است،سنجید،زیرا بدیهی است کسی که کوششهای خود را برای این کشف به خاطر بدست آوردن امتیاز بخرج میدهد،و میخواهد از طریق فروش آن میلیونها دولار به دست آورد در ارزیابی این عمل نزد خدا هیچ فرقی با عمل بازرگانی که برای کسب و کار مادیاش دست به یک عملی میزند ندارد،زیرا در منطق انگیزههای شخصی بین کسی که برای سود شخصیاش دست به کشف داروئی برای نجات از بیماری خطرناکی میزند با کسی که به همین منظور،وسائل مرگبار و داروی نابود کننده انسانها را برای فروش در بازاری که مشتری دارد فراهم میکند،فرقی نمیتوان گذاشت.
اصولا یک عمل وقتی با ارزش تلقی میشود که از حدود انگیزههای شخصی فراتر رود،و در راه خدا،و راه بندگان خدا قرار گیرد.و به همان اندازه که از انگیزههای شخصی فراتر رفت و راه خدا،و راه بندگان خدا در پیدایش آن تاثیر گذاشت،به همان اندازه عمل قیمت پیدا میکند و ارزشمند میشود.
۳) احساس مسئولیت درونی
هر گاه نظری بر انسانیت در فرازهای مختلف تاریخش بیفکنیم،همه جا انسان را در زندگی اجتماعی تابع نظام و تشکیلات خاصی مینگریم.ملاحظه میکنیم انسان پیوسته در تقسیم حقوق و وظائف از روش معینی پیروی میکرده است.استقرار زندگی انسان در هر زمانی بستگی به میزان ضمانت اجرای مقررات اجتماعیاش دارد،چنانکه رسیدن به هدفهای کلی مورد انتظار از تشکیلاتی،نیز مربوط به ضمانت اجراء آنها است.
این یک حقیقتی است که نسبت به گذشته و آینده جاری است و در تمام تاریخ طولانی بشریت هیچگاه از آن تخلفی دیده نشده است.
مجازاتها و قوانین کیفری مربوط به ضمانت اجراء گاهی از طرف مردم وضع میشود به این کیفیت،که گروهی از مردم بنمایندگی دیگران دور هم جمع شده قوانینی برای تخلفها به منظور تادیب و تنبیه افراد مختلف وضع میکنند و گاهی ضمانت اجراء از درون انسان است انسانی که در مقابل تعهدهای اجتماعیاش احساس مسئولیت میکند و خود را ملزم به انجام وظائف و رعایتحقوق اجتماعی میداند.
با اینکه ضمانت اجراهائی که وسیله قوانین وضعی صورت میگیرد نقش بسیار مؤثری برای تسلط بر اعمال و رفتار انسانها دارد،لیکن در بسیاری از اوقات اگر در کنار آنها مسئولیتی از درون احساس نگردد،نه تنهائی قادر به اداره جامعه نخواهد بود،زیرا آن گونه مراقبتی که وسیله مجازاتهای وضعی صورت میگیرد هر چند دقیق و گسترده باشد معمولا نمیتواند شامل همه تخلفها باشد و نمیتواند همه وقایع را فرا گیرد.
احساس مسئولیت درونی برای اینکه بتواند یک واقعیت عملی فعال و سازندهای در زندگی انسان باشد،احتیاج به مراقبتی از باطن وجود انسان دارد،ایمان به یک قدرت مراقبتی که هیچ چیز را چه کوچک و چه بزرگ،از یاد نبرد حتی از یک اتم چه در زمین و چه در آسمان، غافل نباشد،و نیز احتیاج به تمرین عملی دارد،تا از میان تمرینهای مستمر این احساس رشد کرده تاثیر چنین مراقبتی در انسان گسترش یابد.
تحقق مراقبتی به این گستردگی که در همه آسمان و زمین هیچ چیز از پوشش آگاهی و علم او حتی یک اتم خارج نشود،در زندگی انسان،فقط میتواند در نتیجه ارتباط با مطلق صورت گیرد یعنی فقط این خداوند حق و عالم و قادر است که به همه چیز آگاهی دارد و نتیجه ارتباط با او خود بخود روی انسان چنین مراقبتی احساس میشود و همین امر احساس مسئولیت درونی را در انسان فراهم میسازد.
فقط تمرین عملی است که میتواند این احساس مسئولیت درونی را رشد دهد و راه این تمرین،عبادات عملی اسلامی است،زیرا پرستش یک وظیفه درونی غیبی است و به هیچ وجه از محیط خارج قابل کنترل نیست هر گونه اجراءات خارجی برای پیاده کردن صحیح عبادات نمیتواند کافی باشد،زیرا این اعمال بر بنیاد حسن نیت و رابطه قلبی با خدا استوار است و چنین رابطهای را با قوانین و مقررات وضعی نمیتوان از خارج کنترل کرد.
هیچگونه قوانین اجرائی نمیتواند تضمین کننده اجرای آنها در خارج باشد تنها مراقبتی که در این زمینه قابل اجرا است،مراقبت از ناحیه ارتباط با مطلق و از طریق ماوراء ماده است،از ناحیه خداوندی که هیچ چیز را پوشش آگاهی او خارج نیست،تنها تضمین ممکن برای تحقق ارتباط در این زمینه،احساس مسئولیت درونی استیعنی کسی که به عبادت میپردازد وظیفهای انجام میدهد که با هر وظیفه واجب دیگر یا هر خدمت اجتماعی دیگر فرق دارد مثلا وقتی وامی را که شخص گرفته ادا میکند،قرار داد معاملهای را که بسته به شرائطش وفا میکند،مالی را که از کسی عاریت گرفته،مسترد میدارد،در همه این موارد به وظیفهای که جامعه میتواند کنترل کند و مراقبت آن در صلاحیت جامعه است،دست زده و بدین وسیله ممکن استخیال کنیم عکس العمل اجتماعی تخلف از انجام وظیفه،شخص را به وظیفه شناسی واداشته است.
ولی وظیفه انجام عبادتی غیبی که هیچکس عکس و العمل روانیاش را جز خدای سبحان نمیداند،تنها در نتیجه احساس مسئولیت درونی حاصل میشود و بس.و بر اثر تکرار عبادات این احساس مسئولیت تا جائی رشد پیدا میکند که برای انسان در همه کارهایش عادت میشود.بر اثر این احساس مسئولیتحسن نیت بوجود میآید.دیگر انسان در پرداختحقوق مشروع دیگران،از ترس عکس العمل خارجی کار نمیکند،بلکه حسن نیت وقتی پدید آمد هر عملی روی احساس مسئولیت،درست انجام میشود،زیرا ترس از عکس العمل خارجی اگر به تنهائی میتوانستحسن نیت بوجود آورد،شخص میتوانست در بسیاری از حالاتی که کسی تخلفش را نمیفهمید یا میتوانست برای تخلفش تفسیر ساختگی بتراشد یا یتوانستخودش را از عکس العمل اجتماعی آن بصورتی حفظ کند،در این موارد شانه از زیر بار وظائفش خالی میکرد،زیرا در این حالات هیچ گونه تضمینی برای جلوگیری از تخلف افراد غیر از احساس مسئولیت درونی آنها،وجود ندارد.
میبینیم در عبادات مستحب غالبا ترجیح بانجام پنهانی و غیر-علنی عبادت است.برخی عبادات اصولا طبعشان سری و پنهانی است مانند روزه،یعنی خویشتن داری از ارتکاب اعمالی که هیچگونه کنترل خارجی ندارد.بسیاری از عبادات دارای یک جو پنهانی و دور از زمینههای عمومی است مانندنماز شب که وقت انجامش بعد از نیمه شب است.اینها همه به خاطر عمق بخشیدن به جنبه ماورای مادی عبادت،و ارتباط هر چه بیشتر آن با احساس مسئولیت درونی است.
بدین گونه احساس مسئولیت انسان،از میان پیگیری انجام عبادات،نفوذ بیشتری پیدا میکند و انسان بر انجام کارها بر اساس این مسئولیت انس میگیرد و یکنوع تضمین قوی برای تعهد فرد شایسته نسبت به ادای وظائف و حقوقی که بر عهده دارد،به وجود میآورد.
امتیازهای کلی عبادات
هر گاه عبادات را بطور کلی بررسی کنیم و آنها را با هم مقایسه نمائیم،امتیازهائی برای عبادات بطور عموم بدست میآوریم که در زیر به پارهای از آنها اشارت میکنیم:
۱) خصوصیات غیر مادی در عبادات
در گذشته دیدیم پرستش در سراسر زندگی انسان چه نقش مهمی ایفاء کرد و دانستیم چگونه عبادت یک نیاز پایدار در رهگذر تمدن انسان است. اکنون میگوئیم هر گاه خصوصیات یک یک عبادات را به دقت مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم به بسیار از آنها میتوانیم در پرتو پیشرفت علوم جدید اسرار و حکمتهائی از تشریع و قانونگذاری اسلام را دریابیم،و با کمک علوم جدید پرده از روی پارهای از اسرار آنها برداریم.
این همآهنگی پر جاذبهای که بین دین و علم موجود است و بسیاری از خصوصیات و مقررات دینی و احکام و آداب اسلامی،مورد تایید علوم جدید واقع شده است،تاکید بسزائی روی پایگاه دین و اصالت الهی بودن آن میباشد،ولی با وجود این امر،در بسیاری از موارد به نکات غیر مادی در عبادات برمیخوریم و خصوصیاتی از آنها بدست میآید که با اسرار و حکمتهای مادی نمیتوان توجیه و تفسیر کرد برای نمونه:
چرا نماز مغرب سه رکعت و نماز ظهر چهار رکعت است؟
چرا در هر رکعت نماز باید یک رکوع بجا آورد نه دو رکوع،ولی دو سجده باید انجام داد نه یک سجده؟
و بسیاری چراهای قابل طرح دیگر..
ما این جنبه از عبادات را که قابل تفسیر و توجیه مادی نیست،جنبه غیر مادی آنها میخوانیم.این جنبه را ما در بسیاری از عبادات اسلامی بصورتها و اشکال مختلف ملاحظه میکنیم.از این رو میتوان عنوان غیر-مادی بودن عبادات را به معنائی که یاد کردیم،یکی از امتیازهای عمومی و مشترک همه عبادات دانست.
این غیر مادی بودن،به روح عبادت مربوط میشود و در حقیقت جزء عبادت است،زیرا همانگونه که قبلا بررسی شد نقش عبادات در استحکام ایمان،و در ارتباط با خدا و در نفوذ عملی دادن به فکر خدا پرستی است.
هر چقدر خصوصیت تسلیم و انقیاد در عبادت بیشتر باشد،اثرش در ارتباط عابد با خدا نیرومندتر و بیشتر خواهد بود.بنابر این چنین عملی را که عابد تکرار میکند،اثرش در همه ابعاد وجودیاش آشکار میگردد،ولی هرگاه تمام جزئیات منافع و مصالح عبادت را شخص بداند،خصوصیت تسلیم و انقیادش نسبت به آن عبادت کمتر خواهد شد و انگیزه مصلحت طلبی و منفعت جوئی در او غلبه پیدا میکند و دیگر به جای عبادت خدا میخواهد عمل سودمندی به خاطر جلب منافعش انجام دهد تا سودی عایدش گردد و از آن بهرهمند گردد.
پس همانگونه که با عملیات نظامی،روح سربازی و اطاعت در جان و دل سرباز،تقویت میشود و بیهیچ چون و چرا اطاعت از او امر فرمانده برای سرباز عادت میگردد،همینطور احساس انسان عبادت کننده با توجه به ارتباط پیگیر در عباداتی که جنبه غیر مادی دارد تقویت میشود و روح تسلیم و انقیاد در برابر خدا را در انسان رشد میکند و نیرو میگیرد.
بنابر این برای پدید آمدن روح تسلیم و انقیاد در انسان،عبادات باید جنبه غیر مادی داشته باشد.بهمین دلیل کوششی که برخی از مردم در پرستش از جنبه غیر مادی عبادات به عمل میآورند و تفسیری که از آن میطلبند تا مصلحت آن را بدانند،در حقیقتخالی کردن عبادت از روح و حقیقت آنست همان گونه که بخواهیم نتائج عملی تسلیم و انقیاد را بدانیم و یا ارزش تسلیم و انقیاد در برابر خدا را،با ارزش مصلحت طلبی و نفع شخصی خواهی،مانند هر عمل دیگر،بسنجیم.
مطلب قابل ملاحظه اینست که در هر عبادتی مصلحت اجتماعیاش با مصالح شخصی انسان عابد،در تعارض باشد،تقریبا اثری از جنبه غیر مادی در آن دیده نمیشود.
مانند جهاد که مصلحت اجتماعیش با حرصی که انسان مجاهد برای حفظ حیاتش دارد و میخواهد خونش محفوظ بماند،معارض است.
و مانند زکات که دارای مصلحت اجتماعی مهمی است که با حرص مال دوستی زکات دهنده متعارض میباشد،زیرا عمل جهاد برای مجاهد کاملا قابل فهم است و جنبه غیر مادی ندارد چنانکه عمل زکات را،زکات دهنده عملی با مفهوم میداند.در عمل جهاد و زکات هیچ گونه خصوصیت تسلیم و انقیاد آنها با قابل فهم بودنشان منافات ندارد،زیرا تحمل مشکل فداکاری با جان و مال به اندازه زیادی خود نوعی تسلیم و انقیاد است مخصوصا که عبادتهائی مانند جهاد و زکات تنها متکفل تربیت فرد نیست،بلکه این عبادتها ضامن تحقق مصالح اجتماعی نیز میباشد.بنابر این جنبه غیر مادی بودن عبادت بیشتر متوجه عباداتی است که ارزش تربیت فردی بیشتری دارد مانند نماز و روزه.
و بدین ترتیب نتیجه میگیریم جنبه عینی و غیر مادی داشتن عبادات،ارتباط محکمی با نقش تربیتی آنها دارد عباداتی که جنبه مادی ندارد در ایجاد وابستگی فرد به خدا و نفوذ پیوند او با مطلق نقش بسیار مؤثری دارد.
۲) گسترش در پرستش
با بررسی عبادات مختلف در اسلام باین حقیقت میرسیم که گسترش عبادات به جوانب مختلف زندگی یکی دیگر از ویژگیهای آن است.عبادات،مخصوص به شکل معینی از شعائر اسلامی نیست و منحصر به اعمالی که فقط نشان دهنده تعظیم و خضوع در برابر خدا باشد مانند رکوع و سجود و دعا نمیباشد،بلکه به همه جوانب فعالیتهای انسانی کشیده میشود. بنابر این جهاد یک عبادت است،و در عین حال یک فعالیت اجتماعی،زکات نیز عبادت است و یک عمل اجتماعی و مالی،خمس یک عبادت است و یک فعالیت اجتماعی،مالی.و روزه یک عبادت است و یک سیستم غذائی.و وضوء و غسل عبادتند و تنظیف و طهارت بدن.
این گستردگی پرستش به شؤون زندگی،معرف جنبه وسعت تربیت اسلامی است که میکوشد تا انسانرا در همه کارها و فعالیتهایش به خدا مربوط سازد،و هر گونه کوشش مناسبی را در هر زمینه و نوعی از آن به خدا باز گرداند و به خاطر ایجاد بنیاد پایداری برای این گونه برخورد با امور، عبادات پایدار تشریح گردیده تا به زمینههای مختلف و فعالیتهای انسانی،تقسیم گردد تا روح عبادت به همه فعالیتهای شایسته انسان آمادگی و شادابی بخشد.
و به محل انجام کارش چه در مزرعه باشد یا کارگاه بازار و حجره تجارت باشد یا مغازه و دفتر تا وقتی عملش صالح و برای خدا است روح مسجد دهد.که مسجد نه فقط محل سجده است بلکه هر جائی است که در آن عبادت و اطاعتشود.
در اینجا دین مقدس اسلام با روش و بینش دو آئین دیگر فرق اساسی دارد.این دو آئین یکی نتیجهاش گرایش به جدا ساختن عبادت از زندگی است،و دیگری گرایش به انحصار زندگی در چار چوب تنگ عبادات همان گونه که راهبان و متصوفان انجام میدهند.
اما گرایش اول یعنی جدا ساختن عبادت از زندگی و در نتیجه عبادت را به جاهای معین محدود کردن به جاهائی که از انسان میخواهند عبادتش را فقط در آنجاها انجام دهد،و خدا را در حصر دیر و کلیسا و کنشت عبادت کند و چون از آنجاها بیرون شد و به دیگر زمینههای زندگی پرداخت از عبادت دست برداشته به امور دنیا پردازد تا وقتی دوباره با ماکس شریف عبادت باز گردد.
این دو گانگی بین عبادت و فعالیتهای مختلف زندگی،عبادت و نقش تربیتی و سازندگی آن را در بالا بردن انگیزههای زندگی متوقف میسازد و از اصالت بخشیدن به آن که به شخص اجازه میداد در میدان زندگی از خود و مصالح محدود و تنگش بیرون آمده در فکر مصالح جامعه باشد،جلوگیری میکند و او را از حرکت متعالی در زندگی عملشاش باز میدارد.
خداوند مهربان از کسی نخواسته است عبداتش را فقط بخاطر تشریفاتی که او از آنها و از همه بندگانش بینیاز است انجام دهد.تا به چنین عبادتی بیمحتوا اکتفا شود.او هیچگاه خود را هدف و مقصود سیر تکامل انسان قرار نداده تا بگوید انسانها،تنها در فرصت عبادت او که خضوع و کرنش کرده سر را به عنوان تواضع فرو افکنند،کمال مییابند،بلکه مقصود از این عبادت ساختن انسان صالح و کاملی است که بتواند از خود گذشتگی کند و با گذشت از خود، نقش بزرگتری در راه تکاملش ایفاء نماید و این مقصود حاصل نمیشود مگر زمانی که روح عبادت تدریجا به همه شؤون زندگی کشیده شود و همه زندگی انسان از فروغ عبادتش واحدی را تشکیل دهد.زیرا چنانکه قبلا اشارت رفت،گسترش روح عبادت،گسترش حسن نیت و احساس مسئولیت درونی در همه کارها است،گسترش قدرت بر گذشت از منافع شخصی،و هم آهنگی با قالب جهان وسیعی است که پوشش آن همه جهان هستی را از ازل تا ابد گرفته است.
از اینجا است که آئین پاک اسلام،عبادت را به تمام شؤون زندگی پخش میکند و در هر حرکتشایستهای ترغیب به فعالیت عبادی مینماید.
و به انسان میفهماند فرق بین مسجدی که خانه خدا است،و بین قرار گاهی که خانه انسان است در شکل معماری و آثار و علائم آن نیست.مسجد برای این خانه خدا شده که میدانی است برای تمرین انجام اعمالی که بتوان در انجام آنها از منافع شخصی گذشت و به قصد خدا و مردم انجام داد چنین مکانی هر جا که باشد روح مسجد را در بر دارد.
اما در مورد گرایش دوم که زندگی را در چار چوب تنگ عبادت محدود میسازد این بینش میخواهد انسان را در مسجد حبس کند نه اینکه مفهوم مسجد را گسترش داده شامل هر میدان عمل شایستهای گردانید.
این بینش معتقد است بین روح و بدن انسان یک نوع تناقض درونی وجود دارد.هیچ گاه ممکن نیستیکی از این دو طرف به تکامل خود برسد مگر وقتی که طرف دیگر کوبیده شود. بنابر این برای اینکه انسان به رشد و تربیت لازم خود دستیابد باید بدن از طیبات و تنعم زندگی محروم گردد،و در میدان زندگی باید خود را از آنها بکلی برحذر دارد تا در نبردی دائم در مقابل امیال جسمی و تمایلات و علائق مادیش در زمینههای مختلف زندگی پیروز گردد. باید بتواند از راه خویشتن داری مستمر در مقابل امیال و تحمل محرومیت پایدار از شهوات،و تکرار عبادتهای محدود،روان خود را در این نبرد بر دشمن تن چیره سازد.
آئین مقدس اسلام این طرز تفکر را نیز مردود میشمارد زیرا اسلام عبادت را برای زندگی میخواهد و نباید زندگی به خاطر عبادت محدود گردد.در عین حال اسلام میکوشد تا در تمام فعالیتها و حرکتهای انسان صالح روح عبادت بیفشاند،ولی نه به معنای بازداشتن از فعالیتهای مختلف نشاط بخش زندگی و محدود کردن عبادت بین دیوارهای معبد،بلکه به این معنی که همه نشاطهای حیاتی را به عبادت برگرداندن.مسجد پایگاهی برای انسان صالح است تا رفتار روزانهاش را از آنجا تنظیم و کنترل کند نه اینکه حرکت و بسیج او را محدود سازد.
پیغمبر اکرم(ص)به ابوذر فرمود:
«اگر توانی نخوری و نیاشامی مگر برای خدا،این کار را بکن (۱۳) »
بدین ترتیب عبادت برای زندگی میگردد و میزان پیروزی تربیتی و دینیاش به اندازهای است که پر و بال محتوای روح عبادت،به میدانهای مختلف زندگی کشیده شود.
۳) جنبه حسی عبادت
چنانکه میدانیم ادراک حسی،تنها احساس نیست،و تنها اندیشه عقلی مجرد هم نمیباشد، بلکه ادراک حسی مخلوطی است از تعقل و احساس تجرید شده،وقتی میخواهیم عبادت نقش خود را در ما ایفاء کند بطوری انسان با آن سنخیت پیدا کند و با شخصیت ما که از عقل و حس ترکیب شده،بخوبی منسجم گردد شایسته آنکه عبادت هم جنبه حسی و هم جنبه عقلی تجریدی داشته باشد تا با شخصیت عابد قابل انطباق گردد و عبادت بیشتر بتواند در عبادت خود،بتمام وجودش با مطلق مربوط گشته،پیوسته با خدا زندگی کند.
از اینجا است که نیت و محتوای روانی عبادت همیشه متوجه جنبه عقلی تجریدی آن است، زیرا در این قسمت است که عابد بسوی حق میگراید و به مطلق میپیوندد.و خصوصیات دیگر عبادت ناظر به جنبه حسی آنست،برای مثال یکی از واجباتی که در حین نماز باید رعایتشود توجه به قبله استیعنی رو سوی قبله کردن،همین قبله نیز مقصود حاجیان در عبادت حج است،و باید دور آن طواف کنند،و باید بین صفا و مروه مسافت مشخص و معینی، به عمل سعی بپردازند،همچنین باید به«جمره عقبه»ریگ اندازی کنند.
برای عبادت«اعتکاف» (۱۴) باید به مسجد بروند اینها همه نمونههائی از مظاهر حسی عبادتست، نماز تا در آن رو سوی قبله نباشد پذیرفته نیست،طواف تا دور خانه نباشد،طواف نیست و همینطور.و اینها به خاطر ارضای جنبه حسی عبادتگر است تا سهم حسی عبادت نیز مراعات شده باشد.
نظام این طرح که دو جنبه را رعایت میکند میانگین یا خط وسط در تنظیم عبادت است.و طرح آن بر حسب فطرت انسان و ساختمان عقلی و حسی ویژه او صورت گرفته است.
در مقابل این نظام میانگین،دو طرح دیگر قرار گرفته:یکی افراط در جنبه عقلی دادن به انسان در عبادت،و رفتار او را همچون فکر مجرد بحساب آوردن،و از همه قالبهای حسی در عبادت بیرون رفتن باین منطق که تا وقتی مطلق را یعنی خدای بینهایت را هیچ مکان و زمانی نیست و او را چیزی از عوارض مادی محدود نمیکند،پس باید عبادتش هم بر اساس مطلق انجام شود و به صورتی پیاده گردد که فکر و توجه نسبی انسان بتواند با خداوند،با حقیقت مطلق به مناجات و راز و نیاز پردازد.
این روش را آئین اسلام نمیپذیرد،زیرا درست است که در اسلام به جنبه فکر و تعقل عبادت توجه ویژهای مبذول شده،تا جائی که در حدیث آمده است«تفکر ساعهٔ افضل من عبادهٔ سنهٔ»زمان کوتاهی را به تفکر سر کردن بهتر از یکسال عبادت است».
لیکن به این حقیقت نیز اسلام معترف است که اندیشه خاضعانه هر چند متوجه روح عبادت در هر عمقی از ضمیر آدمی نفوذ کند،نمیتواند همهی جاهای خالی آن را پر کند و انسان را بتمام وجودش به حقیقت مطلق برساند،زیرا انسان فکر محض نیست.
از این پایگاه فکری که با واقعیت انسان در خارج تطبیق کامل دارد،طرح عبادات اسلامی، ریخته شده نماز گزاری که در نمازش نیت میکند عبادت فکریاش را انجام داده و از همان آغاز که نمازش را با«الله اکبر»افتتاح کرد خدای خود را از حدود و موازین مادی و تشبیهات ظاهری منزه گردانیده است،ولی او در عین حال خانه کعبه را برای عبادتش شعار قرار میدهد تا بدین وسیله پرستشش را در فکر و حس خود،در منطق و عاطفه خود و در تجرید عقلی و وجدان حسی خود زنده کرده باشد.
طرح دیگر در جنبه حسی تفریط میکند و از عبادت بجای شعور،شعائر و بجای واقعیت، نشان و علامت میسازد.و به جای توجه به رمز پرستش،به شعائر آن اکتفا میکند و به جای توجه به رمز پرستش،به شعائر آن اکتفا میکند و به جای مدلول واقعی آن،به اشارههای حسی آن،بسنده میشود.و بدین وسیله انسانی که در عبادتش خدا را از شرک و بتپرستی منزه مینماید،به صورتی دیگر در دامن شرک و بت پرستی فرو میغلطد. این رفتار بکلی مفهوم پرستش را از ریشه بر میکند و روح عبادت را که باید بعنوان وسیلهای برای ایجاد رابطه انسان با خدایش در مسیر تکاملی او بکار افتد،تعطیل میکند و از آن وسیلهای برای ایجاد ارتباط با مطلقهای دروغین،میسازد.
این خدایان شرک یا مطلقهای دروغین همه در آغاز رمز و اشارههائی برای نشان دادن مطلق راستین بودهاند،ولی با تجرید ذهنی لباس مطلق بآنها پوشانیدهاند.و بدین وسیله پرستشهای تقلبی بجای اینکه پیوندی با خدا ایجاد کند،پردهای بین انسان و خدایش ایجاد نمودهاند.
اسلام بشدت با این ظاهر پرستیها مبارزه میکند و عبادت را از این گونه رفتار شرک آمیز منزه میداند،بت پرستی را به هر شکل که باشد محکوم میگرداند.اسلام بتها را فرو ریخت و خدایان ساختگی را نابود کرد و اجازه نداد هر چیزی را به اسم رمز و علامت و اشاره تجسمی از خدای مطلق گرفته آن را بپرستند،لیکن عمیقا بین بتی که شکست و مفهوم قبلهای که خداوند با افاضات عینیاش بر آن مکان،نماز را بدانجا مربوط گردانیده تا جنبه حسی عبادت کننده نیز ارضا گردد،ولی بت پرستی در حقیقت چیزی جز کوشش انحرافی برای ارضای این جنبه حسی نیست و آئین اسلام توانسته است جلو این انحراف موضع گرفته بایستد و آن را با روش سالمی تصحیح کند.
برای همآهنگی بین نیاز به عبادت خدا به عنوان وظیفه پرستش مطلق و بین وابستگی به محسوسات بحکم اینکه عبادت کننده انسانی است از عقل و حس ترکیب شده تا بتواند خدای خود را از طریق حس و عقل هر دو بپرستد و انجام وظیفه کند،نظام عبادات اسلامی مطابق طرحی که یاد شد مقرر میدارد.
۴) جنبه اجتماعی پرستش
بنیاد پرستش را،ارتباط انسان با خدا تجسم میبخشد.با اینکه مواد این رابطه از عناصری پایدار و استوار تشکیل شده،با این حال در آئین اسلام باید به روشی برگزار گردد که در بسیاری از اوقات،وسیلهای برای برقراری رابطه برادری بین انسانها باشد و مقصود ما از جنبه اجتماعی پرستش،همین است.
برخی از عبادات در عنوانش،تجمع و گردهمآئی،و ایجاد روابط اجتماعی بین برگزار کنندگان، منظور شده مانند«جهاد»که در آن از جنگجویان خدا پرستخواسته شده،برای جنگ با دشمن،صفوف خود را از واحدهای جنگی سازمان داده شده،تشکیل دهند.
برخی از عبادات هر چند خود عبادت،گردهمآئی نیست،ولی از عبادت کنندگان به صورتهای مختلف خواسته شده آن را با گردهمآئی برگزار کنند تا رابطه انسان با خدا و رابطه انسان با انسان برادر،در یک عمل انقلابی یک جا صورت گیرد.
در نمازهای واجب به همین منظور«جماعت»تشریع شده تا عبادت فردی در آنها به عبادت جمعی تغییر شکل دهد،و رشته مردمی در آن مستحکم گردد،و نماز که عبادتی روانی است در میان وحدتی که نتیجه عمل دستجمعی است،برگزار شود.
وظیفه حج در زمان و مکانی معین باید انجام شود تا همه کسانی که آن را برگزار میکنند در یک زمان و یک مکان همدیگر را درک کنند و عمل آنها به شکل عمل گروهی پیاده شود.
حتی وظیفه روزه که طبعش یک عمل فردی است به مراسم عید فطر مربوط میشود تا این فریضه فردی را در یک چهره اجتماعی جلوه دهد.
و بین روزه داران وسیله نشاط حاصل از پیروزی بر شهوات و تمایلات،روز عید پیوند اجتماعی برقرار گردد.
وظیفه زکات نیز به صورتی برگزار میگردد که رابطه انسان با خدا را در قالب اجتماعی در آورد،زیرا رابطه با ولی امر(مجتهد فقیه)که زکات را به او میسپارند یا با فقیر که مستقیما دریافت میدارد یا به مؤسسه خیریهای که به حسابش میریزند،زکات را قالب اجتماعی جلوه میدهد.
همینطور ملاحظه میکنیم روابط اجتماعی به اشکال مختلف در کنار روابط عبادی بین انسانهای برگزار کننده،که عمل خود را برای خداوند انجام میدهند،برقرار میشود و این نیست مگر به خاطر تاکید بر این مطلب که روابط پرستش در زندگی انسان،نقش اجتماعی دارد و تنها هنگامی موفق خواهد بود که در رهبری روابط اجتماعی،نیروی سازندهای به وجود آورد و بنحو شایستهای بین صفوف خلق هم آهنگی ایجاد کند.
جنبه اجتماعی عبادت،وقتی به اوج خود میرسد که شعائر پرستش در پایگاههای اجتماعی، رمز وحدت باشد و صفوف امت اسلام را بوحدت رهبری کند.
«قبله»یا بیت الله الحرام شعار وحدت است که آئین اسلام از میان قوانین عبادت و نماز آن را مطرح کرده است.این شعائر تنها بعد دینی ندارد،بلکه بعد اجتماعیاش رمز وحدت و اصالت این امت است.
از این رو وقتی قبله جدید توجه به«مسجد الحرام»تشریع شد،مسلمانان مواجه با شرارتهای جدیدی از ناحیه سفیهان و نابخردان قوم شدند که قرآن از آنها پرده برداشته است این نابخردان مفهوم اجتماعی قانون را فهمیده بودند که شرارت میکردند،اینان متوجه شدند که قبله یکی از مظاهر شخصیت،این امت است که خداوند عنوان امت وسط به آنها داده و شاخص وحدت آنان است.
در اینجا گذشته از آنچه درباره نظام کلی عبادات و خصوصیات کلیه آنها بطور عموم در زندگی انسان برشمردیم.باید متذکر شد هر عبادتی امتیاز ویژهای دارد و اثر خاصی در روح عبادت کننده بجای میگذارد و هر کدام به شیوه خاصی راه تمدن را به سوی انسان میگشاید.
ما فرصت بحث گسترده در زمینه یک یک عبادات را به گفتار دیگری موکول میکنیم.من از برخی از شاگردانم خواستهام تا این خلاء را پر کنند.
از خداوند استمداد میطلبم و دست تضرع به درگاهش میگشایم تا ما را از شرف عبادتش محروم نسازد و ما را در زمره بندگان مورد پسندش قرار داده با لطف و عنایت بیدریغش بر ما ببخشاید که رحمتش همه جا را گسترده است.
«و چرا من او را نپرستم،او که مرا آفریده و بازگشتم بسوی اوست»
این نوشته بتاریخ دوم جمادی الاولی سال ۱۳۹۶ هجری قمری پایان یافت.خدای رب العالمین را سپاس و درود و سلام بر محمد و راهبران راستین دودمانش.
پینوشتها
۱- خدایا من عالیترین پایگاه عزتم را کمترین دریوزگی عبادتت میدانم.
۲- دنیای شما نزد من از آب بینی بزی،بیمایهتر است.
۳- مقصود از نیاز به برقراری ارتباط با مطلق،پیوند با یک قدرت و نیروئی است که بتواند به تامین نیازهای انسان بطور گسترده و عام در تمام مراحل زندگیاش در این دنیا بپردازد و تامین آیندهاش در جهان دیگر بنماید.از آنجا که خواستهای انسان در دوران زندگی مادی پیوسته موقت و زودگذر است،زیرا ناشی از نیازی مرحلهای و موقت میباشد.از این رو میکوشد تا با مطلق ارتباط بر قرار کند.در توضیح این مطلب باید گفت!
از گاهی که انسان به دنیا میآید با مراقبتها و کمکها و هدایتهای دیگران زندگیاش را آغار میکند.و هر گاه این مراقبتها صورت نگیرد،فرزند انسان نخواهد توانست جانی سالم بدر برد و زندگیاش را ادامه دهد.ضعف و ناتوانی انسان در حفظ و استقلال زندگی مادی، نشانه یک وابستگی بنیادی در زندگی عمومی است«خلق الانسان ضعیفا»چیزی که هست در مقام درک و فهم انسان،نیازهای مادی و وابستگیهای حسی و عاطفی که همه محدود و نسبی هستند زودتر جلب توجه او را میکنند تا نیاز مطلق.
نیازهائی که به خوراک و خواب و امنیت و راحت انسان مربوط میشود تا نیاز به چیزهای دیگر که نیاز به مال و جاه و شهوت و عواطف خانوادگی و میهنی و ملی و حقیقتخواهی و علم طلبیاش را و سایر نیازهایش را این نیازها همه از حد موقت و مرحلهای تجاوز نمیکند و نمیتواند برای انسان نیازی پایدار و همه جائی و همه حالی باشد،ولی نیاز به مطلق یعنی خالق آفریننده جهان و انسان که برای او حدی که او را محدود کند وجود ندارد،و نسبت به انسان هم مشمول مرحله خاص و نیاز موقتش نیست،نیازی است پایدار و ثابت در مقابل نیازهای دیگر که وقتی تامین شد به فکر مرحله بعد میافتد و در یک حد توقف نمیکند. نیازهای نسبی این چنیناند.انسان آنها را وقتی به نیازش رسید پشتسرمیگذارد و به مرحله دیگر میپردازد.
۴- لا تجعل مع الله الها «آخر فتقعد مذموما»مخذولا(اسرا/۲۲)
۵- یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه (انفاق/۶)
۶- و من جاهد فانما یجاهد لنفسه ان الله لغنی عن العالمین(عنکبوت/۶).
۷- فمن اهتدی فانما یهتدی و من صل فانما یضل علیها(زمر/۴۱)
۸- نور/۳۹«اعمال کافران همچون سرابی در بیابان،تشنه را به فکر آب میاندازد و چون بدان دستیابد آن را ناچیز داند و خداوند در نزد خود پیدا کند»
۹- ما تعبدن من دون الله الا اسماء«سمیتوها انتم و آباءکم ما انزل الله بها من سلطان (یوسف/۴۰).
۱۰- ا ارباب متفرقون خیر ام الله الواحد القهار (یوسف/۳۹)
۱۱- ذلکم الله ربکم له الملک و الذین تدعون من دونه ما یملکون من قطمیر (فاطر/۱۳).
۱۲- نساء/۶۵«چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکان مستضعف جنگ نمیکنید...؟
۱۳- ان استطعت ان لا تاکل و لا تشرب الا الله فافعل .
۱۴- اعتکاف-بمعنی گوشه گیری از خلق و بعبادت پرداختن در مسجد استحداقل این انزوا سه روز است که روزها را باید روزه گرفت و جز برای ضرورتی از مسجد خارج نشد اعتکاف را احکامی است که در کتب فقه مستعرضاند.
مترجم: دکتر جمال موسوی
دکتر جمال موسوی اصفهانی
۱- خدایا من عالیترین پایگاه عزتم را کمترین دریوزگی عبادتت میدانم.
۲- دنیای شما نزد من از آب بینی بزی،بیمایهتر است.
۳- مقصود از نیاز به برقراری ارتباط با مطلق،پیوند با یک قدرت و نیروئی است که بتواند به تامین نیازهای انسان بطور گسترده و عام در تمام مراحل زندگیاش در این دنیا بپردازد و تامین آیندهاش در جهان دیگر بنماید.از آنجا که خواستهای انسان در دوران زندگی مادی پیوسته موقت و زودگذر است،زیرا ناشی از نیازی مرحلهای و موقت میباشد.از این رو میکوشد تا با مطلق ارتباط بر قرار کند.در توضیح این مطلب باید گفت!
از گاهی که انسان به دنیا میآید با مراقبتها و کمکها و هدایتهای دیگران زندگیاش را آغار میکند.و هر گاه این مراقبتها صورت نگیرد،فرزند انسان نخواهد توانست جانی سالم بدر برد و زندگیاش را ادامه دهد.ضعف و ناتوانی انسان در حفظ و استقلال زندگی مادی، نشانه یک وابستگی بنیادی در زندگی عمومی است«خلق الانسان ضعیفا»چیزی که هست در مقام درک و فهم انسان،نیازهای مادی و وابستگیهای حسی و عاطفی که همه محدود و نسبی هستند زودتر جلب توجه او را میکنند تا نیاز مطلق.
نیازهائی که به خوراک و خواب و امنیت و راحت انسان مربوط میشود تا نیاز به چیزهای دیگر که نیاز به مال و جاه و شهوت و عواطف خانوادگی و میهنی و ملی و حقیقتخواهی و علم طلبیاش را و سایر نیازهایش را این نیازها همه از حد موقت و مرحلهای تجاوز نمیکند و نمیتواند برای انسان نیازی پایدار و همه جائی و همه حالی باشد،ولی نیاز به مطلق یعنی خالق آفریننده جهان و انسان که برای او حدی که او را محدود کند وجود ندارد،و نسبت به انسان هم مشمول مرحله خاص و نیاز موقتش نیست،نیازی است پایدار و ثابت در مقابل نیازهای دیگر که وقتی تامین شد به فکر مرحله بعد میافتد و در یک حد توقف نمیکند. نیازهای نسبی این چنیناند.انسان آنها را وقتی به نیازش رسید پشتسرمیگذارد و به مرحله دیگر میپردازد.
۴- لا تجعل مع الله الها «آخر فتقعد مذموما»مخذولا(اسرا/۲۲)
۵- یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه (انفاق/۶)
۶- و من جاهد فانما یجاهد لنفسه ان الله لغنی عن العالمین(عنکبوت/۶).
۷- فمن اهتدی فانما یهتدی و من صل فانما یضل علیها(زمر/۴۱)
۸- نور/۳۹«اعمال کافران همچون سرابی در بیابان،تشنه را به فکر آب میاندازد و چون بدان دستیابد آن را ناچیز داند و خداوند در نزد خود پیدا کند»
۹- ما تعبدن من دون الله الا اسماء«سمیتوها انتم و آباءکم ما انزل الله بها من سلطان (یوسف/۴۰).
۱۰- ا ارباب متفرقون خیر ام الله الواحد القهار (یوسف/۳۹)
۱۱- ذلکم الله ربکم له الملک و الذین تدعون من دونه ما یملکون من قطمیر (فاطر/۱۳).
۱۲- نساء/۶۵«چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکان مستضعف جنگ نمیکنید...؟
۱۳- ان استطعت ان لا تاکل و لا تشرب الا الله فافعل .
۱۴- اعتکاف-بمعنی گوشه گیری از خلق و بعبادت پرداختن در مسجد استحداقل این انزوا سه روز است که روزها را باید روزه گرفت و جز برای ضرورتی از مسجد خارج نشد اعتکاف را احکامی است که در کتب فقه مستعرضاند.
مترجم: دکتر جمال موسوی
دکتر جمال موسوی اصفهانی
منبع : مرکز جهانی اطلاع رسانی آل بیت

ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست