شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
مجله ویستا
دولت هست؛ شادی نیست
لطفاً فکر کنید. از صبح تا الان که دارید این گزارش را میخوانید چه کسی را در خیابان، مترو، تاکسی، محل کار، فروشگاههای مواد غذایی، پوشاک و ... دیدهاید که به نظرتان برسد آدم شادی است. مسلماً منظور از شادی صرفاً نمایش خنده نیست، بلکه نوعی رفتار مبتنی بر آرامش و صلح درونی که به شما هم احساس اطمینان و آرامش دهد. اصلاً چرا راه دور برویم؟ خود شما چقدر احساس میکنید که در آشتی با دنیا به سر میبرید، بر نقاط روشنی که حتی در همین شهرهای خاکستری هم وجود دارد، متمرکز میشوید و قابلیت این را دارید که لبخند بزنید و اگر هم موضوعی پیش آمد با صدای بلند بخندید؟ به نظر خیلی از افراد حتی یک نگاه کلی به جامعه ما نشان میدهد که ما مردم ناشادی هستیم. بسیاری از تحقیقات انجام شده هم موید همین نکته است. اما پرسش اینجاست که چه شد که ما بیش از خنده به گریه پناه بردیم و بیش از گوش سپردن به حرفهای نزدیکان و دوستانمان، به قصه شخصیتهای سریالهای تلویزیونی دل سپردیم و با غمهای آنها اشک ریختیم. چرا ما به سختی لبخند میزنیم، چرا شاد نیستیم؟
در دهه سوم زندگیاش قرار دارد. مجرد است و گهگاه ترجمه میکند یا اینکه شاگرد خصوصی دارد و زبان انگلیسی درس میدهد. اسم شادی که به میان میآید، میگوید: «چرا نه؟» و واضحتر ادامه میدهد: «چرا نباید شاد باشم؟» او با اینکه سلامتی و مشکل نداشتن را برای شاد بودن کافی میداند، تاکید میکند: «البته بستگی دارد که چه تعریفی از مشکلات داشته باشیم. چون اطراف ما پر شده از مشکلات؛ از ترافیک و هوای کثیف گرفته تا گرانی. اما منظور من از مشکل چیزی است منحصر به فرد که فقط مخصوص به من باشد. چون چنین چیزی در زندگیام وجود ندارد، شادم». این خانم که اسمش لیلاست البته در ادامه حرفهایمان و وقتی حسابی از موضوع دور افتادهایم، یادش میآید که بگوید: «میدانی؟ من فکر میکنم که حتی آدم با وجود مشکلات هم باید سعی کند روحیه خودش را حفظ کند. چون تجربه کردهام که هر وقت با روحیه شاد و اعتماد به نفس، به سراغ مسائل پیچیده هم رفتهام خیلی راحت گرهها باز شدهاند، اما اگر یک روز کلافه و عصبی باشم، حتی بدون وجود هیچ مشکل خاصی، مشکلاتی سر راهم سبز میشوند». لیلا بهاندازه گذران روزهایش درآمد دارد و نه بیشتر، یعنی جزو آن دسته از افرادی نیست که «پولشان از پارو بالا میرود» اما تفریحاتی را در هفته برای خودش تدارک میبیند. استخر میرود، کوه میرود و یا آنطور که خودش میگوید: «چند تمرین تنفس ساده هم کافی است و حال آدم را سر جایش میآورد». او در جواب اینکه «به نظرت چرا مردم ما شاد نیستند؟» میگوید شاد بودن را یک مهارت میداند: « به مردم ما از بچگی این مهارت آموزش داده نشده است و خودشان هم هیچ تلاشی برای یادگرفتنش نکردهاند». لیلا همچنین بر «متغیرهای بیرونی» هم تاکید میکند: «اما واقعاً فکر میکنم خیلی پوستکلفت هستیم که تا همین حد هم شادیهای منحصر به فرد خودمان را داریم وگرنه با توجه به امکانات و وضعیت موجود زندگیهای شادیبخشی نمیتوانیم داشته باشیم». گفتوگو با لیلا مقدمه تماسی با دکتر مصطفی اقلیما رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران میشود.
اقلیما با گفتن اینکه «شادی مفهوم خاصی نمیتواند داشته باشد و از نظر هر آدمی معنایش متفاوت است»، بحث را شروع میکند و میگوید: «یکی که سالم است، میگوید من شادم. یکی که پول دارد هم همین را ممکن است بگوید. بستگی دارد که از چه لذت میبریم. اما نکته قابلتوجهی که دکتر اقلیما بر آن تاکید میکند این است که شادی دائمی نیست، شادی مدت دارد و تمام میشود تا یک شادی دیگری به وجود بیاید». این مددکار اجتماعی با بیان اینکه «پس باید بررسی کنیم که چرا عموماً مردم ایران شاد نیستند و اگر شاد میشوند شادیهایشان کوتاه و بریده بریده است»، ادامه میدهد: «چیزی که میبینیم این است که در فرهنگ ما غم جای بهتری نسبت به شادی دارد. از غصه لذت بیشتری میبریم. موزیکهایمان شاد نیست، حتی در تولد امام دوازدهم هم باز موسیقیها شاد نیستند. اصلا میزان فروش موزیکهای غمگین بهتر است، چرا؟ چون ممکن است اذیت شوم اما از غم بیشتر ارضا میشوم». اقلیما توضیح میدهد: « لذت میبریم که موزیک دردمان را بگوید، فیلم سینمایی را ببینیم که درد مان در آن باشد. اینجاست که میگوئیم در جامعه ما شادی وجود ندارد. حتی کسی که ازدواج میکند باز هم ناراحت است. دانشگاه قبول میشود باز هم ناراحت است. چرا؟ او جواب این «چرا» را اینطور میدهد: «چون که اطمینان به آینده نداریم. چون هر کاری میکنیم باز هم در فکر این هستیم که بعد چه میشود؛ این فکر نمیگذارد که شادی راهی در آن پیدا کند». مصطفی اقلیما، مثالهای بیشتری میزند: «دارد در خیابان راه میرود، هوا هم بد نیست اما نگران این است که نکند آن چیزی که رئیسش گفته معنایش این باشد که فردا اخراج شود. از آنجا فکرش میرود به اینکه اگر اخراج شود چطور باید حتی همین ماه را هم بگذراند. دیگری نگران است اگر بمیرد چه کسی خرج خانوادهاش را میدهد. حتی در عروسیهایمان فکرمان این است که امشب که گذشت، فردا را چکنیم. در مسافرت هم فکرمان نگران فرداست». او نتیجه میگیرد: «شادی وقتی وجود دارد که مدام تحت تهدید نباشی که حتی موقع لباس پوشیدن هم فکرت پی این باشد که اگر این را بپوشم و بازداشت شوم چه!».
● در عرصه عمومی مجال بروز شادی نیست
با اینکه رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران، بر این موضوع تاکید میکند که احساس عدم امنیت جایی برای شادی نمیگذارد، دکتر میثم موسایی جامعهشناس، نظر متفاوتی را بیان میکند. او اول از همه «آب پاکی را میریزد روی دستمان» و میگوید: «فکر نمیکنم جامعه ایران غیرشاد باشد». وقتی میخواهیم بیشتر نظرش را توضیح دهد، میگوید: «مردم ما ناشاد نیستند، جامعه ما آنقدر بسته است که امکان شادی را از آنها گرفته». این استاد دانشگاه روشن میکند: «مردم در خانههای خود شادند، خیلی از کارهایی را که از نظر حاکمیت و در محیطهای عمومی با محدودیت مواجه است، در خانههایشان و در محیط خانواده انجام میدهند؛ مشکل ما چیز دیگری است». او این مشکل را اینطور توضیح میدهد: «مشکل ما این است که در عرصههای عمومی مجال بروز شادی وجود ندارد. تعریف درستی هم از شادی نداریم. حتی در ولادتها هم که میتوانیم مردم را شاد کنیم باز از تمهایی استفاده میکنیم که با عزاداریهایمان زیاد تفاوتی ندارد». موسایی، ایران را با دیگر کشورها مقایسه میکند و اول از همه از رسانهها بهخصوص تلویزیون انتقاد میکند که: «وظیفهای برای خود در ایجاد شادی در زندگی مردم قائل نیستند» و سپس میگوید: «اینجا اصلاً همچین چیزهایی تعریف نشده است درصورتی که در دنیا شادی دسته جمعی برای خود جایگاهی دارد. در شب کریسمس، شب سال نو و ... مردم میآیند در خیابانها و با هم شادی میکنند. اما اینجا ما با عرصههایی که مجال بروز شادی در آنها بوده است برخورد کردهایم». این جامعهشناس اینطور حرفش را ادامه میدهد و به انتها میرساند: «ما از یک سو با نوروز، مهرگان و دیگر جشنهایی از این دست برخورد کردهایم و یا به آنها بیتوجهی عمدی کردهایم و از سوی دیگر، از ولادت ائمهاطهار هم میتوانسته مجالی برای شادی باشد، بهرهای نگرفتهایم». این امری است که دکتر سعید معیدفر، جامعهشناسی که درباره مسئله شادی در ایران تحقیق کرده است نیز بر آن تأکید میکند. معیدفر هم با بیان اینکه «مردم در اجتماعات شخصی خود شاد هستند،» میگوید: «مردم در جایی که متصدیاش حکومت و دولت است ناشادند، علتش هم رابطه نادرستی است که وجود دارد. هروقت این رابطه، رابطه درستی شد، میشود انتظار داشت که مردم در عرصه عمومی هم شاد باشند». او توضیح میدهد: «وقتی در یک جامعه قانون حکمفرما نیست و افراد مورد اجحاف قرار میگیرند نتیجهاش میشود اینکه خود نیز به هم اجحاف کنند و به هیچ عنوان زندگی شادی نداشته باشند.»
● مردم افسرده نیستند، ناامیدند
خانه برای او جایی است برای کارهای بیشمار و بعد نشستن در برابر تلویزیون و از این کانال به آن کانال رفتن. کمتر به جز موارد خیلی ضروری از خانه بیرون میرود، میگوید: «سرم شلوغ است». کمتر با خانواده رفت و آمد دارد، چون آنها هم ترجیح میدهند کمتر رفت و آمد داشته باشند. یک پسر و یک دختر دارد و خودش بازنشسته شرکت نفت است. با اینکه گاهی از بچههای جوانش شادتر به نظر میرسد، باز خودش میگوید که «ما انقلاب را دیدهایم، جنگ را دیدهایم. بحرانهای اقتصادی بعدش را دیدهایم. مگر میشود به این سادگیها شاد بود؟» او زنی ۵۵ ساله است و در حالی بیش از نیم قرن را زندگی کرده است که میگوید: « یاد گرفتهام که نترسم از سختیهای زندگی اما این بچهها بلد نیستند و با این وضع جامعه و مشکلاتی که وجود دارد دائم نگران آنها هستم که چطور میخواهند زندگی کنند». روبهروی تلویزیون مینشیند، از این کانال به آن کانال، دوباره و دوباره و دوباره و در آن میان پختن غذا و رسیدگی به کارهای خانه، چیزی که انگار باز هم ذهنش را از فکر و فکر و فکر خلاص نمیکند. دکتر اقلیما جامعهشناس میگوید: «مردم ما غمگینند، توی خودشان هستند و راحتترین راه این است که بگوئیم افسردهاند، اما آنها افسرده نیستند. امید و هدف را از دست دادن، اسمش نمیشود افسردگی. اگر امید برگردد، اگر وضع طوری مدیریت شود که مردم بتوانند از نگرانیهای زیادشان نسبت به آینده کمی آسوده شوند، خواهید دید که مردم خیلی هم شاد میتوانند باشند». او توضیح میدهد: «به کسی که به محض اینکه علت نگرانی و اضطرابش حل شود، مثلا کار پیدا کرد، سریع امیدوار میشود و دل به زندگی میدهد، نمیگویند افسرده. این آدم فقط یک فرد معمولی است که مثل همه افراد دیگر وقتی امید و هدف نداشته باشد، نگران و ناشاد میشود».
● کشف لذت منحصر بهفرد هر لحظه
اما شاید جدا از آنچه که دولت موظف بوده اما برایش برنامهریزی نکرده و انجام نداده است، یا آنچه که موقعیت تاریخی و جغرافیاییمان برای ما رقم زده و از ما دریغ کرده است، راه ممکن و دستیافتنی در همین لحظه یادگیری چند مهارت ساده برای شادتر زیستن باشد؛ از مهارتهایی مثل چگونگی تنظیم تغذیه و ورزشمان گرفته تا آن چیزهایی که یک مددکار به شما توصیه میکند. دکتر مصطفی اقلیما میگوید: «آنچه که من به مراجعان خودم هم میگویم این است که باید سه گام در زندگیتان بردارید» و اینطور ادامه میدهد: «اول از همه از وضعیت موجود آگاه باشید. چون متاسفانه مردم ایران بهخاطر مشکلاتی که احاطهشان کرده است مدام در رویا به سر میبرند و وقتی با اتفاقی با واقعیات برخورد میکنند، فاجعه به وجود میآید. مثال سادهاش مرگ عزیزانمان است. در همه جای دنیا این موضوعی است که مردم چون از بچگی با پذیرش واقعیت مرگ رشد کردهاند کمتر پیش میآید که مثل ما شیون به پا کنند». اقلیما دوباره به موضوع اصلی اینطور بر میگردد که: «باید بدانیم که در چه جامعهای، با چه قوانین و چه فرهنگی زندگی میکنیم». او از گام دوم سخن میگوید: «دوم اینکه حالا خودمان را بشناسیم. خودشناسی متاسفانه بزرگترین چیزی است که در ایران نداریم. یعنی بفهمی که چه کسی هستید، چه تواناییهایی دارید و لزومی ندارد مثل کسی دیگر باشید. اگر حد و حدود خودتان را بدانید، راحتتر زندگی میکنید». او ادامه میدهد: «باید خود و خانوادهتان را بپذیرید. خیلی خوب بود که میلیاردر بودید اما نیستید. خیلی خوب بود که قدتان ۱۹۰ بود اما نیست. بپذیرید که آدم تکی هستید و بر آن چیزهایی که دارید سرمایهگذاری کنید. وقتی خودتان را بشناسید و بپذیرید، در برخورد با زندگی دچار مشکل نمیشوید».
گام سومی که اقلیما از آن سخن میگوید این است: «با ترکیب شناخت محیط و شناخت خود میتوانید شرایط را آرام آرام تغییر دهید. اگر میخواهم خانه داشته باشم، میپذیرم که ۲۰ سال طول میکشد و باید صبر کنم. اگر میخواهم چیزی داشته باشم، میپذیرم هزینهاش را باید با وقت و عمرم بدهم چون خودم را میشناسم و از محدودیتها هم آگاهم». این مددکار اجتماعی در آخر میگوید: «با همه اینها بهترین چیز این است که باید به خودتان کمک کنید. در هر موقعیت سعی کنید لذت ببرید. اگر ۲۰۰۰ تومان دارید در حسرت غذای مفصل لذت ساندویچ خوردن در پارک را از خودتان نگیرید. چون فردا که ۱۰ هزار تومان پول داشته باشید، باز چیزهایی میخواهید که بیشتر از این مبلغ قیمت دارد. پس نوع زندگیتان را عوض کنید و از حسرت دوری کنید و از هر لحظهای لذت منحصر به فرد آن لحظه را ببرید»
مریم میرزا
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست