جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
دغدغههای بیوطنی
ادبیات دفاع مقدس از جمله رویکردهایی است که در سالهای اخیر با توجه به نفس پاک «دفاع» در دین مبین اسلام به یکی از پر توجهترین عرصههای ادبی فرهنگی این مرز و بوم تبدیل شده است. آنچه با بررسی آثار اخیر بهخصوص داستان کوتاه، رمان و پژوهشهای ادبی مرتبط با دفاع مقدس به خوبی میتوان حس کرد، دغدغهای است که در این عرصه بر جان اهالی ادبیات افتاده است، اما در این میان باید به نکات بسیار مهمی به عنوان آسیب این دست آثار توجه داشت. از آن جمله میتوان به چاپ آثاری با درونمایههای ضعیف – به صرف اینکه نویسنده روزی روزگاری شاهد و شاید رزمندهای در یکی از مناطق جنگی ایران بوده است و در خصوص ادبیات داستانی هیچگونه تجربه یا علمی نداشته – اشاره کرد؛ همچنین تالیف بدون تحقیق در خصوص موقعیتهای جغرافیایی برای تصاویر داستانها، تحقیق در خصوص مواضع نظامی یا خصوصیات شخصی، جمعی انسانهای آن برهه از زمان و ....
رمان «بیوتن» یا درستتر آن بیوطن نیز از جمله آثاریست که دغدغه نشان دادن ارزشهای انسانی دفاع مقدس در ذهنیت نویسنده آن بهخوبی حس میشود، اما باید دید تا چه حد به موفقیت دست یافته است.در اولین برخورد، این رمان را میتوان رمان خاطره یا سفرنامهای دانست که راوی با زاویه دید دانای کل به بیان آنچه در این سفر بر او گذشته میپردازد. رمان «بیوتن» به بیان زندگی ارمیا که رزمنده سالهای دور جبههها بوده (همانند آنچه که امروزه در غالب آثار دیده میشود و مد روز شده است) میپردازد.
او براساس آنچه خود بارها و بارها در متن داستان تکرار میکند، در پی یک خیال تهی، بهدنبال قول و قرار ازدواج با یک دختر ایرانیالاصل – آرمیتا – که روزی روزگاری در بهشتزهرا (س) با او آشنا شده است پا به مرزهای کشور آمریکا میگذارد، و در جریان داستان دچار روزمرگی زندگی جامعه شهری نیوجرسی – یکی از ایالات آمریکا – میشود. ارمیا در ادامه این روزگار سپری کردن، بر اثر بروز یک اشتباه یا یک نوع سوءنیت دولت و رسانه آمریکا محکوم به قتل یکی از همسایگان - سوزی – که او هم دختری ایرانیالاصل است، شده و در دادگاه آمریکا محاکمه میشود.
با خواندن کتاب «بیوتن» اولین سوالی که در ذهن خواننده نقش میبندد این است که داستان چه پیامی را به ما رساند؟ یا اصلا نویسنده در نوشتن این رمان چه هدفی را دنبال میکرده است؟ در جواب باید به دستمایه یا پیرنگ داستان رجوع کرد. شخصی آن هم از بچههای جبهه و جنگ، دلزده از برخوردهای هموطنان و رفتارهای تصنعی آنها در ایران (ص ۶۵) با کولهباری از آن همه تعصب – که به وفور در طول رمان این تعصب نسبت به شهدا و جبهه را میبینیم – به امید ازدواج با دختری که زمانی وی را در بهشتزهرا (س) دیده پا به آمریکا گذاشته است. حالا دختر در کنار یک مرد ایرانیالاصل دیگر – خشی – که ظاهرا یک منورالفکر است در یک اتاق کار میکند و آن همه تصویر از شوخی و برخوردشان با هم در رمان دیده میشود. با این همه اجتماع نقیضین، به نظر میرسد که پیرنگ مناسبی برای یک رمان ۴۶۰ صفحهای انتخاب نشده است. همان طور که درطول رمان دیده میشود، وجود ضعف در پیرنگ نه تنها به خودیخود باعث ضربهزدن به اثر و سایر تواناییهای نویسنده شده بلکه تبعات دیگری را نیز در پی داشته است؛ چنانچه نویسنده دچار پرگویی شده و در قسمتهای متعدد، تصاویر و دیالوگهایی را میبینیم که در جریان رمان تاثیری نداشته و به زبان سادهتر بود و نبودشان فرقی نمیکند. به عبارتی، زوایدی است که باعث خستگی خواننده و ضعف در حفظ انسجام و یکپارچگی طرح در امتداد زمان و مکان شده است.
در این میان از دیگر دلایلی که باعث افت و کمرنگ شدن تفکر نویسنده در قالب پیرنگ داستان میشود، میتوان این نکته را ذکر کرد که در برخی فصول به قسمتهایی بر میخوریم که زاویه دید تغییر کرده و حتی در پی آن انسجام درونمایه داستان نیز از بین رفته است. حال این سوال پیش میآید که استدلال نویسنده در خصوص این تغییر چیست؟ چرا نویسنده سعی دارد گاهی خود را خارج از شخصیت اصلی داستان آشکار سازد؟ شاید یکی از دلایل آن را بتوان همان دغدغههای اکثر نویسندههای از این دست دانست؛ دغدغه گفتن حرفهایی که یک زمان، اصل بوده و حالا فقط در حد حرف باقی میمانند و حتی خود صاحبان آثار هم بر آنها وقعی نمینهند. در حقیقت نویسنده در این بخشها سعی بر واضحتر گفتن آنچه در درون خود میگذرد داشته و از همین رو زاویه دید را به اول شخص تغییر میدهد. در این حال به نظر میرسد که نویسنده علاوه بر دلیلی که گفته شد سعی بر تحریک احساسات خواننده هم دارد.
از دیگر نواقصی که باعث ضربه خوردن به رمان «بیوتن» شده است، میتوان به حضور و حس شدن جای پای نویسنده در بسیاری از بخشهای داستان اشاره کرد که در بالا نیز به بخشی از دلایل آن پرداختیم.
آنچه در این زمینه در رمان «بیوتن» بسیار به چشم میآید وجود دغدغه ذهنی نویسنده در نشان دادن تضادها و کنتراستها بین فرهنگ آمریکایی و فرهنگ ایرانی – اسلامی و جواب به این دغدغهها با آیات و روایات است. این دغدغه باعث شده است که نویسنده در خلق اثر، پا را فراتر از نقش خود گذاشته و بیپرده به القای عقاید خود به خواننده بپردازد. قسمتی از پرگوییهایی که در قبل به آن اشاره شد نیز حاصل همین جبههگیری و موضعگیری نویسنده است که غالبا باعث در رفتن رشته کلام شده است و باز هم غالبا باعث دلزدگی خواننده از این تقابل و تباین عقیده میشود.
حال به شخصیتهای داستان و تحلیل ویژگیهای اجتماعی و روانی آنها میرسیم.
ارمیا شخصیت اصلی داستان در واقع یک مرد ایرانی است که دوران جنگ را با افتخار پشت سرگذاشته و حالا که پا به خاک آمریکا گذاشته است روابط و تعاملات برقرار در آن جامعه را با فاکتورهای زمان جنگ قیاس میکند، در حالی که از دید جامعهشناسی، سبکهای زندگی (Life Still) در تمامی جوامع که براساس آداب و رسوم بومی و مذهبی مردم آن جامعه شکل گرفته است برای سایر جوامع قابل احترام و در صورت حضور در آن فضا به موجب قوانین اجتماعی حاکم، لازمالاجراست. حال دیگر این موضوع مطرح نیست که ارمیا مرد جبهه در ایران بوده که بخواهد با پول انداختن درون پارکومترهای کنار خیابان به خیال خود از برگشت پول مردم به جیب دولت آمریکا جلوگیری کند. همین تصاویر، شخصیت فردی با سوءنیت از ارمیا را در ذهن خواننده میسازد که با نادانی سعی در متضرر کردن دولت آمریکا دارد، در حالی که آنچه ما از مردان دفاع مقدسمان میدانیم و آنچه دیدهایم و شنیدهایم عزتنفس بوده و سربلندی، اینکه ما مسلمانیم و شیعه علی(ع) که حتی به دشمن محبت میکند. ما در این داستان به وفور مشاهده میکنیم که نویسنده دست به تمسخر آداب و تعاملات اجتماعی جامعه آمریکا و حتی ژاپنیها (تاشیکا ماشیکاها) و دیگر ملیتهایی که به آمریکا مهاجرت کردهاند، میزند که این دیدگاه در هیچ مذهب و مسلکی پسندیده نبوده و تقبیح هم شده است تا چه رسد به مسلمان جماعت.
حال ارمیا پا به آمریکا گذاشته و در ادامه جریان داستان، خود را در برابر آرمیتایی میبیند که در دورهای نه چندان دور با او که از طرف یک موسسه تحقیقاتی اسلامی از آمریکا به ایران آمده است به طور اتفاقی در بهشتزهرا (س) آشنا شده است. آنها با تکرار این دیدارها به هم علاقهمند شدهاند. آرمیتا دختری است که در یک سوییت به تنهایی زندگی میکند و کارمند یک شرکت تحقیقاتی است که مدیر مستقیمش - خشی – به ظاهر روشن فکری ایرانیالاصل است. آنها با هم در یک اتاق کار میکنند آن هم با آن روابط باز، شوخیها، دیسکو رفتنها و ...، که تصاویر آن را بسیار و بسیار در طول رمان میبینیم. حال آیا این امر طبیعی و منطقی است که مرد ایرانی جبهه رفته با آن غیرت و تعصبی که ارمیا هنوز از آن سخن میگوید، خیلی راحت بایستد و فقط و فقط با چند نگاه چپ و نق و نوق از کنار این تضادها بگذرد؟ آن هم با تمامی دلمشغولی و امید به وصالی که در او به وجود آمده است که بهخاطرش حاضر شده از وطن و دوستان و متعلقاتش بگذرد. این امر از دید روانی، با شخصیت ارمیا کاملا متناقض بوده و به هیچ وجه قابل توجیه و تفسیر نیست. با توجه به شخصیتپردازی که در داستان صورت گرفته است، ارمیا در حقیقت انسانی معمولی بوده که روزی روزگاری شوق فرنگ در ذهنش بوده و حالا بهترین فرصت را برای رسیدن به آرزویش یافته، اما با پا گذاشتن به آن سوی مرز و احساس تفاوتهای اجتماعی و روانی بین فرهنگها از کرده خود پشیمان است و راه چارهای نمییابد. این را هم میتوان اضافه کرد که جبهه رفتن و دوستان شهید داشتن ارمیا فقط بهانهای برای ارتباط دادن داستان به دفاع مقدس توسط نویسنده بوده است.
از آن طرف، شخصیت آرمیتا هم به عنوان دختر به ظاهر سالمی که سالها در جامعه آمریکا رشد کرده و هنوز با گذشت زمان زیادی از آشناییاش با ارمیا به عهد و پیمان خود باقی مانده است، خیلی معقول به نظر نمیرسد؛ پایبند به عشق ماندن دختری با آن همه ظرافت و انرژی و اطرافیانی که دارد، آن هم عشق مردی غریبه با موها و ریشهای بلند و شلوار ششجیب و ... طبیعی و منطقی به نظر نمیرسد.
از دیگر ضعفهای شخصیتپردازی در شخصیت سوزی - خواننده و رقاصه ایرانی - نمایان میشود که در آمریکا در یک دیسکو خوانندگی میکند. این ضعف در زمانی نمود بیشتری پیدا میکند که سوزی با حضور چندماهه ارمیا با آن همه دیوانهبازی و به قول نویسنده فانتامنتالیست بودن، دچار دگرگونی شده و در نهایت دست به خودکشی میزند. حال این سوال در ذهن هر خواننده به وجود میآید که چه حرکت یا اعمالی از سوی ارمیا صورت گرفته است که اینطور یک زن غرق در سرخوشی دنیا را دچار تحول میکند؟ اصلا این سوزی ذاتا چطور زنی بوده که حال اینچنین متحول شده است؟ نه شناسنامهای، نه شخصیتپردازی و ...
همچنین این موضوع به وضوح به چشم میآید که پایان رمان در حقیقت قطعهای الصاقی به انتهای داستان است که با هیچ قاعده زمانی و مکانی، با حضور ارمیا تناسب و ارتباط پیدا نمیکند، اینکه چطور نویسنده توانسته است خودکشی سوزی در نقطهای بسیار دورتر از ارمیا را از دید دادگاه «احمق و با سوءنیت» آمریکا به هم ارتباط دهد و سندی از آن در دست آنها بگذارد و بتواند دستگاه قضا و دشمنی دولت آمریکا را به سخره بگیرد، شاید بتوان معجزه نویسنده به حساب آورد. آنچه با بررسی بیشتر داستان به آن میرسیم، مبین این مطلب است که این رمان از لحاظ ساختار دچار مشکلات زیادی است که در طول رمان و حتی در پایان، نویسنده نتوانسته است به سوالاتی که برای خواننده پیش میآید پاسخی بدهد و اگر هم گاهی پاسخی یافت میشود، جواب مناسبی نبوده است.
در این بین بد نیست نگاهی به رسمالخط و نگارش مرسوم در رمان «بیوتن» بیندازیم، در این حیطه هم میبینیم علیرغم تمام تلاش نویسنده برای ابداع یک شیوه نگارش جدید، ضعفهایی پدیده آمده است که باعث افت سطح کیفی اثر شده است. حتی میتوان گفت این رمان از همان ابتدا یعنی در انتخاب اسم دچار نوعی سردرگمی است. اسم یکی از ارکان مهم برای عرضه یک اثر و معرفی آن به دنیای ادبیات است که خود باید دارای ویژگیهای مرتبط با مضمون داستان باشد. از ویژگیهایی که میتوان به ذکر آن پرداخت، این است که یک عنوان مناسب اولا نباید افشاکننده طرح داستان باشد، اما که در این رمان با صرف نظر از رسمالخط عنوان و با توجه به ابتدای داستان و ورود شخصیت اصلی به آمریکا موضوعیت داستان کاملا لورفته یا حداقل میتوان آن را حدس زد. از دیگر ویژگیها در دسترس و راحتالمفهوم بودن اسم است، اینکه خواننده بخواهد برای فهمیدن معنای اسم یک داستان به یک دایرهالمعارف رجوع کند و عاقبت هم متوجه تفاوت نوع نگارش کلمه بشود و ... خود میتواند یک روند نامناسب در پیگیری ادامه داستان را در وی ایجاد کرده و این حس را به وجود آورد که «سالی که نکوست از بهارش پیداست» دیگر اینکه ما در یک رمان ۴۸۰ صفحهای، ۵۸۰ بار به پانوشت صحفه رجوع کنیم. اگر هدف ایجاد یک اثر ادبی است پس نباید چارچوب و آئیننگارش را تغییر داد که این خود چیزی جز تحقیر ادبیات و نگارش فارسی نیست و نویسنده هیچگاه نباید طوری بنگارد که این حس در خواننده ایجاد شود که وی قصد دست انداختن واژگان فارسی را دارد. با تمام این حرفها نباید پا روی حقیقت گذاشت و از این نکات غافل شد که فضاسازی و تصاویر خلق شده در «بیوتن» را میتوان از نکات مثبت این رمان دانست. ریزبینی و نکتهسنجیهای نویسنده هم در انعکاس تصاویر از لحاظ جغرافیا، نوع ظاهری روابط، حرکات، بازخوردها و ... قابل تحسین است.
داوود ملکی
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست