دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا
نقد همسانانگاری وحی و تجربه دینی
مفهوم «وحی» یكی از مفاهیم مهم و اساسی ادیان ابراهیمی است كه این ادیان را از مكاتب بشری متمایز میسازد. چیستی و سرشت وحی یكی از مباحث مهم فلسفه دین و كلام معاصر است. پیرامون سرشت و ماهیت وحی، دو دیدگاه عمده وجود دارد كه عبارتند از وحی گزارهای و وحی تجربی. بر اساس وحی گزارهای، خداوند حقایق و گزارههایی را بر پیامبر وحی میكند، اما بر اساس وحی تجربی، پیامبر با خدا مواجههای داشته و تفسیر آن مواجهه و تجربه دینیاش را برای دیگران منتقل میكند. مقاله حاضر، در واقع در صدد نقد این دیدگاه؛ یعنی همسانانگاری وحی و تجربه دینی (= وحی تجربی) میباشد.
مقاله پس از توصیف دیدگاه تجربه دینی و مفاهیم اساسی آن، به زمینههای ظهور این نظریه اشاره كرده و پس از نقد و بررسی این دیدگاه، تفاوتهای وحی و تجربه دینی را بیان میكند. بنابراین، با توجه به نقدهایی كه دیدگاه تجربه دینی دارد و نیز تفاوتهای اساسی كه میان وحی و تجربه دینی وجود دارد، نمیتوان دیدگاه فوق؛ یعنی تجربه دینی را در مورد وحی و بخصوص وحی اسلامی پذیرفت.
«وحی» در ادیان ابراهیمی از جایگاه خاصی برخوردار است و پایه بعثت انبیا و مرز تمایز ادیان الهی از مكاتب و اندیشههای بشری، «وحی» میباشد، كه مقولهای فراتر از افق فكری بشر است و با دلایل و نشانههای قطعی در متن خود، حقانیت و صدق خویش را به اثبات میرساند و فقط از ناحیه خداوند سبحان به برخی از انسانهای شایسته افاضه میشود. از دیدگاه مسلمانان، وحی، پدیدهای قدسی، فرا تجربی، فرا تاریخی و غیبی است كه از طرف خداوند و برای هدایت بشر به پیامبران القا شده است. قرآن مجید، تبلور وحی الهی است كه لفظ، صورت، كلمات و زبان آن نیز به اجماع مسلمین كلام الهی میباشد و با خصوصیاتی شگفتانگیز و بلاغتی بینظیر در طول اعصار و قرون در اختیار بشر قرار دارد و از طریق تلاوت آن میتوان با خالق خویش ارتباط برقرار كرد.
● پیرامون سرشت وحی، دو دیدگاه عمده وجود دارد:
۱ـ دیدگاه گزارهای، كه بر اساس آن، وحی گونهای انتقال اطلاعات است. خدا حقایقی را به پیامبر انتقال میدهد كه مجموعه این حقایق، اساس وحی را تشكیل میدهند. این برداشت از وحی، كه قدیمیترین دیدگاه در مورد سرشت وحی است، «دیدگاه گزارهای» نام گرفته است.(۲)
۲ـ دیدگاه تجربه دینی یا وحی تجربی، كه بر اساس آن، وحی نه انتقال گزارهها و حقایق وحیانی، بلكه مواجهه پیامبر با خدا و تفسیر تجربه دینی میباشد.
آنچه در این نوشتار میآید، نقد و بررسی دیدگاه تجربه دینی در باب وحی است. در اینجا پس از تبیین و توصیف نظریه تجربه دینی، علل و عوامل ظهور وحی تجربی و سپس نقد این نظریه بیان شده و در پایان به تفاوتهای وحی و تجربه دینی اشاره شده است.
● دیدگاه تجربه دینی بودن وحی
در عصر مدرنیته، دیدگاه متفاوتی نسبت به پدیده وحی به وجود آمد، كه بر اساس آن، وحی، نه آموزهای الهی، بلكه تفسیر تجلّی باطنی و ترجمان تجربه دینی پیامبر است. طرفداران این دیدگاه ادعا میكنند كه این نظریه، در اندیشه مصلحان دینی قرن شانزدهم؛ یعنی مارتین لوتر و ژان كالون و حتی جلوتر از آنها در عهد جدید و كلیسای نخستین ریشه دارد. از نظر آنان، محمل وثاقت و منشأ اعتبار وحی در نص ملفوظ] = كتاب صامت] نبود، بلكه در شخص مسیح؛ یعنی مهبط و مخاطب وحی، بود. كتاب مقدس از این نظر مهم بود كه شاهد صادقی بود بر رویدادهای رهایشگرانهای كه طی آن محبت و مغفرت الهی كه در مسیح جلوهگر شده، در احوال شخصی خود آنان [و سایر مؤمنان] بازتاب مییابد.(۳)
بنابراین بر اساس این دیدگاه، مضمون وحی مجموعهای از حقایق درباره خداوند نیست، بلكه خداوند از راه تأثیر گذاشتن در تاریخ به قلمرو تجربه بشری وارد میگردد. از نظر این دیدگاه، احكام الهیات مبتنی بر وحی نیستند، بلكه بیانگر كوششهای انسانی برای شناخت معنا و اهمیت حوادث وحیانی به شمار میروند.(۴) وحی گونهای تجربه دینی است. طرفداران این دیدگاه، بر مواجهه پیامبر با خدا تأكید میورزند و سرشت وحی را همین مواجهه میدانند؛ به عبارت دیگر، وحی در این دیدگاه، به این معنا نیست كه خدا پیامی را به پیامبر القا كرده است؛ پیامبر مواجههای با خدا داشته است و از این تجربه و مواجهه، تفسیری دارد. آنچه ما به عنوان «پیام وحی» میشناسیم ـ در واقع ـ تفسیر پیامبر و ترجمان او از تجربهاش میباشد. همچنین میان خدا و پیامبر جملاتی رد و بدل نشده، خود تجربه فارغ از زبان است.
زبان صورتی است كه پیامبر در قالب آن، تفسیر خود را به دیگران انتقال میدهد.(۵) اولین كسی كه در دنیای مسیحیت وحی را به تجربه دینی فرو كاهش داد، شلایر ماخر ـ بنیانگذار الهیات جدید ـ است كه «وحی را با انكشاف نفس خداوند در تجربه دینی یكی دانست.»(۶) انكشاف نفس خداوند در تجربه دینی، تعبیر دیگری از «احساس وابستگی مطلق» میباشد. احساس وابستگی مطلق به هیچ وجه یك احساس خالص نیست؛ این امر همیشه با احساس به معنای خود آگاهی حسی توأم است؛ یعنی، همیشه به واسطه ارتباط با اشیا تحریك میشود و گاهی با احساس لذت و درد همراه است. همین مطلب است كه شلایر ماخر از اصل مورد نظر خود استفاده میكند كه تجربه دینی هرگز به معنای لحظه آگاهی ناب از خدا نیست. خبر یافتن از خداوند عبارت است از نسبت داشتن با اشیا و بنابراین آگاهی از احساسهای (نسبی) دیگران تحت عنوان احساس وابستگی مطلق میباشد.(۷)
دیدگاه شلایر ماخر در مورد وحی تجربی، پس از وی به وسیله برخی از متكلمان الهیات لیبرال پی گرفته شد. رودلف بولتمان، یكی از مهمترین متكلمان مسیحی معاصر، معتقد است كه وحی عبارت است از افعال عظیم خداوند در عیسی مسیح و بنابراین، واقعه وحی، نه از سنخ گزاره، بلكه «انكشاف خداوند» است.(۸)
«كلام خداوند یك واقعه است؛ واقعهای كه در یك مواجهه، نه مجموعهای از ایدهها، و نه برای مثال، گزارهای درباره رأفت و لطف خداوند به طور كلی هر چند كه چنین گزارهای از جهات دیگر ممكن است صحیح باشد. با این حال، كلام خداوند صرفا كلامی است كه به من خطاب میشود، واقعهای است كه به جلوه رحمت او در من روی میدهد و با من ملاقات میكند و مواجهه میشود.»(۹)
جان هیك در تبیین این نگرش معتقد است كه وحی مجموعهای از واقعیات الهی نیست؛ بلكه تأثیر حضور خداوند در تجارب دینی بشر است. وی ارتباط شخصی فرد دیندار را برتر از پذیرش حقایقی تحت عنوان حقایق وحیانی میداند، و بر این مطلب تأكید فراوان میورزد كه ادراك و آگاهی دینی، تمام حیات بشری را به تجربه وا میدارد، تجربهای كه در آن افراد همواره با خدا ارتباط دارند و خدا مستمرا با افراد در ارتباط است. تأكید بر انكشاف وحی خداوند، از طریق جریان تاریخ نجات، همسو با این نظریه است.(۱۰)
در عالم تفكرات اسلامی، اولین اندیشمندی كه برای نخستین بار از تجربه دینی و همسان بودن وحی با آن سخن گفته است، اقبال لاهوری میباشد. وی در كتاب «احیای فكر دینی در اسلام» سخن خود را در این زمینه با نقل قولی از عبدالقدوس گنگهی (یكی از صوفیان هند) چنین آغاز میكند:
«حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله به آسمان و معراج رفت و بازگشت؛ سوگند به خدا اگر من به آن نقطه رسیده بودم هرگز به زمین باز نمیگشتم.»(۱۱)
اقبال به مناسبت، در برخی موارد از كتاب خود، در مورد تجربه دینی بحث میكند. وی در بحث «تفاوت پیامبر» و «عارف» به تجربه پیامبر نیز اشاره كرده و معتقد است كه مرد باطنی (عارف) وقتی كه تجربه اتحادی پیدا میكند نمیخواهد به زندگی این جهانی باز گردد و هنگامی كه به ضرورت باز میگردد، بازگشت او برای تمام بشریت سود چندانی ندارد؛ اما بازگشت پیامبر جنبه خلاقیت و ثمربخشی دارد؛ برای پیامبر بیدار شدن نیروهای روانشناختی او است كه جهان را تكان میدهد و این نیروها چنان حساب شده است كه كاملاً جهان بشری را مورد تغییر و تحول قرار میدهد.
در پیامبر، آرزوی این كه ببیند تجربه دینی به صورت یك نیروی جهانی زنده درآمده به حد اعلی وجود دارد. به این ترتیب بازگشت او نوعی از آزمون عملی ارزش تجربه دینی او به شمار میرود... پیامبر را میتوان همچون نوعی از خود آگاهی باطنی تعریف كرد كه در آن «تجربه اتحادی» تمایل به آن دارد كه از حدود خود لبریز شود، و در پی یافتن فرصتهایی است كه نیروهای زندگی اجتماعی را از نو توجیه كند یا شكل تازهای به آنها بدهد.(۱۲)
گرچه تفسیر تجربی وحی، به خاطر برخی مشكلات درونی دین مسیحیت و معضلات موقتی حاكم بر مغرب زمین، در دوره مدرن و در مورد وحی مسیحی طرح شد، اما چند سالی است كه این دیدگاه در كشور ما و درباره وحی اسلامی هم ترویج میشود. برخی از روشنفكران دینی معاصر بر این باورند كه باید الگوهای سنتی را كنار گذاشت و به پدیدههایی همچون وحی از چشمانداز تجربه دینی نگاه كرد:
«در طول تاریخ ادیان وحیانی، پیروان این ادیان وقتی میخواستند بفهمند وحی چیست، آن را با پارادایمهای معرفتی كه در دست داشتند مورد تفسیر قرار دادند. در میان یهودیان، مسیحیان و مسلمانان، مدل معرفتی ارسطو بوده است و لذا با آن مدل به مسأله نزدیك میشدهاند. امروز اگر مدل معرفتی دیگری پذیرفته شود، مثل مدل تجربه دینی، در این صورت با این پارادایم باید به وحی نزدیك شد و تمام مسائل را از این زاویه دید.»(۱۳)
دكتر سروش، نو اندیش دیگری است كه به صراحت از تجربه دینی بودن وحی دفاع میكند. از نظر وی، پیامبر كسی است كه میتواند از مجاری ویژهای به مدركات ویژهای دست پیدا كند كه دیگران از دست یافتن به آنها ناتوان و ناكامند. مقوم شخصیت انبیا و تنها سرمایه آنها همان «تجربه دینی» (وحی) است كه همسنخ تجربههای عارفان است. در این تجربه، پیامبر چنین میبیند كه «گویی» كسی نزد او میآید و در گوش و دل او پیامها و فرمانهایی را میخواند. بنابراین، دین تجربه روحی و اجتماعی پیامبر است و كلام خداوند همان كلام پیامبر است؛ قرآن كه تجربه پیامبر است، از خود او سرچشمه گرفته است و در واقع، «ترجمان تجربه» وحی است، نه خود وحی!(۱۴)
● تعریف «تجربه» و «تجربه دینی»
واژه Experience به معنای تجربه، اثبات، كوشش، آزمایش و همچنین به معنای دیگری چون خطرناك و فعالیت آمده است. ریشهیابی این واژه نشاندهنده آن است كه در ساختار اصلی این كلمه معنا و مفهوم آزمایش و تجربه نهفته است و صرف احساس چیزی را، احتمالاً نمیتوان Experienceنامید. لكن در زبان انگلیسی جدید، مخصوصا از دوران جان لاك به بعد، این واژه، با نوعی توسعه، در مورد هر چیزی كه در ذهن انسان یافت شود و هر احساس درونیای كه انسان واجد آن باشد، اطلاق شده است؛ گرچه آزمایش و تكرار در آن وجود نداشته باشد. به همین جهت، كسانی را كه راه شناخت را منحصر در معرفت حسی میدانند، آمپریست (Empricist) مینامند.
در ترجمه فارسی واژه Experience، معمولاً استعمال قدیم آن مورد لحاظ قرار گرفته و این در حالی است كه این واژه در انگلیسی متأخر، به معنای دیگری از قبیل احساس و حالت نیز به كار رفته است و عمده توجه فیلسوفان دین در بحث تجربه دینی به همین معنای متأخر است. از این رو، برخی از مترجمان، واژه «حالت دینی» و یا «احساس دینی» را برای ترجمه Experience Religious مناسبتر یافتهاند و افرادی مثل شلایر ماخر، از نوعی از تجربههای دینی به عنوان انتباه دینی تعبیر كردهاند.(۱۵)
در تعریفی كوتاه میتوان گفت، تجربه دینی یعنی «شهودی كه تبیین طبیعی ندارد. شهود خدا، موجود غایی، فرشتگان، بهشت، جهنم، برزخ، بهشتیان، جهنمیان و كسانی كه از دنیا رفتهاند از مصادیق «تجربه دینیاند». تجربه در این تعریف، به معنای مصطلح در علوم تجربی، (آزمونهای مكرر) نیست.
تجربه به معنای احساس درونی است؛ احساسی نه از طریق حواس پنجگانه؛ به عبارت دیگر، معرفت شهودی به موجود متعالی یا ماورای عالم مادی را «تجربه دینی» میگویند. این مواجهه قلبی و شهودی گاه به خود خدا تعلق میگیرد و گاه به حقایقی از آن جهان.(۱۶)
«اصطلاح تجربه دینی به درستی بر تجربههای انسان در زندگی معنوی و مذهبیاش اطلاق میشود كه شامل تجربههایی چون احساس گناه، بخشوده شدن، حذف، تمنا، سپاسگزاری و امثال آن نیز میشود، اما نگاه معمول فلسفی به تجربه دینی، دایره افق دید بسیار دقیقتر و محدودتری دارد و به تجربههایی میپردازد كه فرد آنها را نوعی آگاهی تجربی از خداوند محسوب میكند.»(۱۷)● علل و عوامل پیدایش دیدگاه تجربه دینی
دیدگاه تجربه دینی در باب وحی در پرتو علل و عوامل خاصی به وجود آمد كه در اینجا به مهمترین این عوامل اشاره میكنیم:
۱ـ شكست الهیات طبیعی: در قرون وسطی دو روش برای دستیابی به حقایق دینی مطرح شد؛ برخی مبنای مباحث كلامی خود را عقل میدانستند و با روش عقلی ـ فلسفی، باورهای دینی را توجیه میكردند و عدهای دیگر مبانی كلامی خود را به وحی و كتاب مقدس استناد میدادند و اعتقادشان بر این بود كه خداوند خودش را به طرزی مخصوص مكشوف فرموده است. از این رو به الهیاتی كه مبتنی بر وحی و تعالی كتاب مقدس بود، الهیات وحیانی (مكشوف شده یا نقلی) در مقابل الهیات عقلی (طبیعی كه مبتنی بر روش عقلی و فلسفی است) گفته میشد.(۱۸)
بنابراین، الهیات طبیعی عنوان رشتهای است كه در آن فرض میشود اعتقاد به خداوند و نیز سایر اعتقادات دینی را میتوان به مدد براهین فلسفی اثبات كرد.(۱۹)
با ظهور تجربهگرایی (اصالت حس و تجربه)، الهیات طبیعی در غرب دچار نوسان شد؛ در این میان، دیوید هیوم برجستهترین نقش را ایفا كرد و با تكیه بر مكتب اصالت تجربه عناصر مختلف الهیات طبیعی مانند وجود معجزات و برهان نظام را مورد خدشه قرار داد. وی در كتاب «محاوراتی درباره دین» برهان نظم را كه عدهای از تجربهگرایان میخواستند آن را جایگزین براهین كلامی مدرسی نمایند، از كار انداخت.
۲ـ تعارض علم و دین: علم جدید در دوره مدرنیته و در میانه انقلاب علمی قرن هفدهم میلادی همزمان با طغیان فلسفه بر ضد وحی و جهاننگری دینی، زاده شد؛ مهمترین ویژگی این دوره، قدرت خیرهكننده علوم جدید در عرصه زندگی است. گویی انسان به ابزاری سحرآمیز دست یافته است كه به مدد آن میتواند بیدغدغه قهر طبیعت به رفاه این جهانی دست یابد. رفاه این جهانی نه امری است دشوار و نه امری است كه حفظ آن از قدرت بشری جدید بر نیاید. به همین ترتیب، استغنای پنداری از غایات آن جهانی و مقاصد آسمانی به ظهور پیوسته و علم نوین به جای خدا نشست و در برابر انبیا، پیامآوران سكولار، علم این جهانی را برافراشتند. پیشرفت خیره كننده علوم نوین بر خلاف آغاز آن، به دغدغهای بیش از دغدغه انسان ما قبل دوره جدید انجامید. محدودیت علوم تجربی در نشان دادن تمام ابعاد طبیعت، مورد توجه قرار گرفت و خطرات ناشی از علم فارغ از اخلاق و معنویت خود را نشان داد.(۲۰)
ظهور علم نوین پیامدهای مختلفی را برای دین، فلسفه، اخلاق و... به همراه داشت، كشفیات علمی ضربات سهمگینی را بر پیكره اعتقادات مسیحی وارد ساخت. بنا به گفته ایان باربور(۲۱) مؤلف كتاب «علم و دین»، در عصر پیدایش علم جدید نخستین چالش عمده علم با دین، از موفقیتهای چشمگیر روشهای علمی ناشی میشد. رواج علممداری و تحولگرایی به طور روز افزون دین را در معرض تهدید قرار داد و دین گریزی از هر سو ترویج شد و چنین شد كه تعارض علم و دین به وجود آمد.
۳ـ نقادی كتاب مقدس: عامل دیگر پیدایش تجربه دینی، نقادی كتاب مقدس یا به عبارت دقیقتر، نقادی مفهوم كتاب مقدس بود. كتاب مقدس به دو طریق علمی نقادی میشد: نقادی متن و نقادی مفهوم؛ نقادی متن تلاشی برای به دست آوردن صحیح و معتبرترین متن و نسخه از كتاب مقدس بود كه این نقادی موجب نگرانی راست دینی مسیحی نشد. بعد از نقادی متن، نوبت نقادی مفهوم بود كه از متن فراتر میرود تا به حقیقت وقایع برسد. برای این منظور، دانشمندان باید روشن سازند كه هر قسمت از كتاب مقدس در چه تاریخی نوشته شده و نویسنده آن چه كسی بوده و برای چه كسانی و به چه علتی نوشته شده است.
این موضوع باعث كشفیاتی گردید كه راست دینی مسیحی را تكان داد. نقادان به طور كلی عقیده دارند كه بر خلاف نظر سنتی، نویسنده پنج كتاب اول كتاب مقدس موسی نبوده است، بلكه نویسندگان آن لا اقل چهار شخص مختلف بودند. یكی از نتایج این عقیده این است كه در كتاب پیدایش، دو نوع مختلف شرح آفرینش وجود دارد. نقادان معتقدند كه كتابها و قسمتهایی كه در آنها درباره وقایع آینده پیشگوییهایی وجود دارد، بعد از انجام شدن آن وقایع نوشته شدهاند. نظر كلی این است كه انجیل یوحنا، كه مدتها محبوبترین انجیل راست دینان بود، توسط یوحنای رسول نوشته نشده و جنبه تاریخی آن خیلی قوی نیست. سه انجیل اول، كه اناجیل همگن خوانده میشوند، مدتها قبل از انجیل یوحنا نوشته شدهاند و بسیار معتبرتر از آن هستند. آنچه مهمتر از همه این جزئیات میباشد، این موضوع است كه درباره هر مطلبی كه كتاب مقدس بیان میكند شك و تردید به وجود آمد.(۲۲)
با توجه به عامل یاد شده، متكلمان مسیحی و در رأس آنها، شلایر ماخر دیدگاه تجربه دینی بودن وحی را در مورد وحی مسیحی مطرح كردند. بدین ترتیب، اگر وحی از سنخ تجربه دینی باشد، هیچ یك از مشكلات فوق برای مسیحیت پیش نمیآید؛ در مرحله اول دین از فلسفه و علوم مستقل گردید و خود دارای اعتبار شد. بنابراین تعارض علم و دین از میان رخت بر میبندد؛ چرا كه علم ممكن است با باورهای دینی و گزارههای كلامی تعارض پیدا كند در حالی كه این امور از حقیقت وحی به شمار نمیروند، بلكه در حاشیه آن قرار دارند.
تعارض با علم به خود وحی مربوط نمیشود؛ خود وحی مصون از تعارض است. آنچه با علم تعارض دارد، گزارشها و تفاسیر مختلف از وحی است. كتاب مقدس هم خود وحی نیست، بلكه گزارشی از احوالات درونی و تجارب دینی دینداران است. از این رو نقادی كتاب مقدس هم بر دین و دینداری تأثیرگذار نیست و دیگر نمیتواند به مسیحیت لطمهای بزند؛ گرچه متكلمان مسیحی در برابر ایرادات فوق، سعی كردند با پیش كشیدن وحی تجربی آنها را حل كنند، اما این دیدگاه دارای اشكالات اساسی است كه به برخی از آنها اشاره میكنیم:
۱ـ این راه حل دست بشر را از حقایق وحیانی كوتاه میكرد؛ به عبارت دقیقتر، دست نوع بشر را از ساحت الهی كوتاه میكرد. تفكیك تجربه وحیانی، گزارش و تفسیر آن، اسناد، خطاپذیری و تعارض با علوم نوین به مرحله گزارش و تفسیر، به این معنا بود كه ما دسترسی به تجربه وحیانی نداریم. تنها راهی كه بشر از آن میتوانست به تجارب پیامبران دست یابد، گزارشهای خود پیامبران از تجاربشان بود؛ تجارب پیامبران ساحتی بود كه در آن، بشر با خدا مواجه میشد و اگر بنابراین باشد كه تعارض و خطا در این گزارشها راه یابد، دست بشر از ساحت الهی كوتاه میشود.
۲ـ این راه حل مخالف ادعای خود ادیان نیز هست. ادیان ادعا دارند كه حقایقی را از طریق گزارشهای پیامبران به دیگران انتقال میدهند؛ به عبارت دیگر، از دقت در متون در مییابیم كه گزارشهای ادیان، موضوعیت دارند. در این متون، به جای آن كه بر تجارب پیامبران تأكید شده باشد، بر گزارشهای آنها از وحی تأكید گردیده، پیروی و رفتار دیگران بر پایه همین گزارشها استوار شده است. بنابراین، این راه حل به جای حل مسأله، صورت آن را پاك كرده است.
۳ـ این راه حل با واقعیت تاریخی ادیان نیز همخوان نیست؛ علاوه بر این كه در متون دینی بر گزارشهای پیامبران تأكید شده است نه بر تجارب آنها. در تاریخ هم میبینیم كه پیامبران وقتی ادعای پیامبری میكردند، بر گزارشهای خود از وحی تأكید داشتند؛ یعنی، دیگران را دعوت میكردند كه به پیام وحی گوش دهند و اوامر و نواهی آن را اطاعت كنند. پیامبران هیچ گاه دیگران را دعوت نمیكردند كه تجاربی مانند تجارب آنها داشته باشند.
۴ـ حتی اگر پیامبران بر تجاربشان تأكید داشتند، دیگران برای این كه این تجارب را داشته باشند، باید نخست آن را بشناسند. شناختی كه دیگران نسبت به تجارب پیامبران دارند تنها از طریق گوش فرا دادن به توصیفات و گزارشهای آنها میسّر است؛ چرا كه همه تجارب، به این معنا شخصیاند و تنها فاعل و صاحب تجربه حق دارد تجربهاش را برای دیگران توصیف كند. بنابراین، معرفت به تجارب پیامبران، تنها از راه گوش فرا دادن به گزارشهای آنها امكانپذیر است و طبق این راه حل، نباید به این گزارشها اعتماد كرد. از این رو تجارب پیامبران اموری دست نیافتنی هستند.(۲۳)
● تفاوت وحی و تجربه دینی
با توجه به نقدهایی كه بر تجربه گرایی وحی بیان گردید، روشن شد كه تفاوتهای اساسی میان تجربه دینی و وحی وجود دارد كه یكسانانگاری آن دو را بكلّی طرد میكند. نمونههایی از تمایزها به قرار زیرند:
۱ـ اصطلاح «تجربه دینی» بار معنایی خاصی دارد كه در دوره مدرن، میان متكلمان مسیحی به خاطر بحرانهایی در مسیحیت مطرح شد، در حالی كه در فرهنگ اسلامی هیچ كدام از این عوامل و زمینههای ظهور تجربه دینی وجود ندارد؛ حتی تعبیر «شهود» و «مكاشفه» كه در میان عرفای ما متداول است، از نوعی آگاهی (آگاهی لطیف از حقایق ربانی) حكایت دارد. صاحب تجربه و كشف و الهام بودن یك انسان، هرگز او را شایسته مقام نبوت و وحی نمیگرداند و باید به این مطلب اساسی توجه داشت كه پدیده وحی همواره با آگاهی كامل همراه است، و هر پیامبری در گرفتن خبر الهی كاملاً به واقعیت و درون این پدیده، هوشیاری و شعور (و به تعبیر علامه طباطبایی «شعور مرموز») دارد و به این جهت نمیتوان آنچه را كه در دایره آگاهی و شعور پیامبر وجود دارد و خالی از هر گونه ابهام است به بخش ناخودآگاه وجود او نسبت داد.(۲۴)
وحی واقعا متضمن تجربهای است، اما نه تجربهای هم سطح با تجارب روزمره. درباره حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله ، پیامبر وحی الهی در اسلام، گفته شده است كه او انسانی در میان انسانهای دیگر بود، اما نه انسانی معمولی، بلكه نظیر گوهری در میان سنگها بود. در نظر مسیحیت، كه بر آموزه تجسّد انسان خدا گونه مبتنی است، یقینا امكان ندارد كه وحی الهی را به سطح تجربه عادی بشر ارجاع و تحویل كرد، بویژه در جهانی كه وجود والاتر تجربه دست یافتنی برای انسان به منزله موجودی خداگونه بسیار شاذ و نادر شده است.(۲۵)
۲ـ تجارب دینی و عرفانی، معمولاً با ابهام همراه است و به روشنی قابل دریافت نیست. ابهام آن به حدی است كه صاحبان تجارب و عارفان خود معترفند كه قادر به بیان و توصیف آن نیستند؛ چرا كه آنچه به تجربههای دینی و عرفانی نسبت داده میشود، غالبا نتیجه جهد و كوشش فراوان در یك موضوع یا اثر ریاضت روحانی و یا نتیجه یك رشته تفكرات طولانی درباره یك موضوع است و عاقبت نیز آنچه از این راهها به دست میآید، در نفس انسان یقین صد در صد به وجود نمیآورد و همواره تجربه صورت یك پدیده مربوط به «خویشتن» شخص كاشف و تجربهگر باقی میماند، برخلاف وحی كه كاملاً واضح و آشكار (برای شخص پیامبر) صورت میگیرد و پیامبر آنچه را از خدا دریافته است، به صورت واضح و روشن و بدون كوچكترین ابهامی، در اختیار مردم قرار میدهد. به همین خاطر، وحی اطمینان بخش است (این هم تفاوت دیگری میان وحی و تجربه است). زمانی كه وحی بر پیامبر نازل میشد، وی را در طریقی كه در پیش گرفته، مصمم و استوار میكرد و بدون هیچ شك و شبههای، مجاهدتهای سنگین اجتماعی را میپذیرفت و برای انجام رسالتش، زحمات فراوانی را متحمل میشد.
۳ـ در تجارب دینی و عرفانی، شاهد نوعی ناسازگاری هستیم و تجاربی كه در اوقات و حالات مختلف برای شخص تجربهگر دست میدهد، یكسان نیست. بسیاری از فاعلان تجربه، در تجربه با یكدیگر اختلاف دارند و گاهی مشخص میشود كه متعلَّق تجربه، اشتباه است؛ از این رو به معیار و میزانی نیاز دارند تا تجارب و مشهودات صحیح و ربانی را از مشهودات باطل و شیطانی جدا كنند، در حالی كه در وحی نبوی، هیچ اختلافی دیده نمیشود؛ در میان انبیا اختلافی نیست، بلكه دریافتهای آنها با هم اتفاق دارند. از این رو، در قرآن كریم آمده است: «مصدقا لما بین یدیه»(۲۶) یعنی: پیامبر پسین، پیامبر پیشین را تصدیق میكند؛ چنان كه پیامبر سابق به پیامبر آینده بشارت میدهد. اگر هم دریافتهای انبیا در برخی موارد، اختلافی دیده میشود، آن اختلافات نیز پیشبینی شده است. اگر وحی، غیر الهی و از جانب خود انسان بود، در حصول آن، اختلاف پدید میآید، در حالی كه خود قرآن، پیامبر، اندیشمندان، عرفا و تحلیلگران عرفان نظری، همگی ادعا دارند كه وحی مصون از خطا است و اگر غیر از این بود، اختلاف بسیار در آن پدید میآمد؛ «و لو كان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا كثیرا»(۲۷) اما تجارب دینی و عرفانی، هرگز مصون از خطا نیست و به همین خاطر، عرفا برای الهیات و تجارب، اقسامی ذكر كردهاند كه از جمله آنها، الهیات رحمانی و الهیات شیطانی است.(۲۸)
۴ـ در كشف و شهودهای عرفانی، اخبار تفصیلی احوال گذشتگان و سرنوشت اقوام و ملل مختلف نمیآید، اما در وحی میآید. بخشهایی از قرآن كریم به ذكر احوال اقوام گذشته، از گذشتههای دور تا زمان نزول قرآن، اختصاص یافته است. درست است كه قرآن كتاب تاریخ نیست و به سبك آنها تألیف نشده است و در بیان وقایع گذشته همه مطالب را باز نگفته است، اما قرآن احوال گذشتگان را به هدف پندگیری و عبرت آموزی بیان كرده است. بنابراین به ذكر مطالبی از تاریخ آنها پرداخته كه به كار عبرت آموزی بیاید.۵) تفاوت دیگر میان وحی و تجربه دینی، به رهبری و شریعت آفرینی وحی بر میگردد. پیامبری، با آن كه از مسیر معنوی به سوی خدا و تقرب به ذات او و بریدن از خلق (سیر من الخلق الی الحق) آغاز میشود كه مستلزم انصراف از برون و توجه به درون است، ولی سرانجام با بازگشت به خلق و برون، به منظور اصلاح و سامان بخشیدن به زندگی انسان و هدایت آن در یك مسیر صحیح پایان مییابد. (سیر بالحق فی الحق). اقبال لاهوری با این كه خود تفسیری تجربهگرایانه از وحی عرضه میكند، با این حال به این ویژگی توجه داشته و آن را چنین بیان میكند:
مرد باطنی نمیخواهد كه پس از آرامش و اطمینانی كه با «تجربه اتحادی» پیدا میكند، به زندگی این جهان باز گردد؛ در آن هنگام كه بنا به ضرورت باز میگردد، بازگشت او برای تمام بشریت سود چندانی ندارد، ولی بازگشت پیغمبر جنبه خلاقیت و ثمربخش دارد؛ باز میگردد و در جریان زمان وارد میشود، به این قصد كه جریان تاریخ را تحت ضبط درآورد، و از این راه، جهان تازهای از كمال مطلوبها خلق كند. برای مرد باطنی آرامش حاصل از «تجربه اتحادی» مرحله نهایی است؛ برای پیامبر، پیدا شدن نیروهای روانشناختی او است كه جهان را تكان میدهد و این نیروها چنان حساب شده است كه كاملاً جهان بشری را تغییر دهد.(۳۰)
استاد مطهری پس از ذكر سخن اقبال و تأیید این تفاوت میان وحی و تجربه دینی مینویسد:
«بنابراین، رهبری خلق و سامان بخشیدن و به حركت آوردن نیروهای انسانی در جهت رضای خدا و صلاح بشریت، لازمه لاینفك پیامبری است.»(۳۱)
نكته دیگری كه در باب تمایز وحی و تجربه دینی باید مورد توجه قرار گیرد، تأثیرناپذیری و جهت نیافتگی وحی از فرهنگ زمانه است. معمولاً تعالیم و پیامهایی كه پیامبران به عنوان وحی در اختیار بشر قرار میدادند، در تقابل با فرهنگ و باورهای زمانه خودشان بود. و این، نشانگر جهت نیافتگی وحی از فرهنگ عصر نزول است. انبیا اغلب سنتها و افكار نوی را به جای آنها مینشاندند. این تحول بخشی از معارفی نشأت میگرفته كه به نام «وحی» از سوی خداوند اخذ میكردند. اما تجارب دینی، بر مبنای ساخت گرایی، همچنان كه گفته شد، از باورها و فرهنگ زمانه تغذیه میكنند. از دیدگاه ساختگرایان، از جمله پیروان وطنی آنها تجربههای دینی و عرفانی عارف هندو، هندوگونه است و تجربههای عارف یهودی، یهودیوار است و تجربههای عارف مسلمان، اسلامی است؛ یعنی، در تمام آنها تجربه به گونهای رخ میدهد كه فرهنگ بیش از تجربه آنها اجازه میدهد و چارچوبهای زبانی، اعتقادی و حتی ارزشهای مذهبی و فرقهای در شكلگیری و تعیین تجربه دینی و عرفانی مؤثر است. با توجه به این نكته و بر مبنای ساختگرایی، كه مورد قبول اغلب تحلیل گران دین بر مبنای زمینی و طبیعی هست، باید میان وحی و تجربه دینی تمایز آشكاری نهاد.(۳۲)
این در حالی است كه، علاوه بر طرفداری وحی تجربی، برخی از نواندیشان مسلمان به تأثیرپذیری وحی از فرهنگ عصر نزول اهتمام خاصی نشان میدهند و معتقدند با دگرگونی و قبض و بسطی كه بر اثر تحولات فرهنگی، زبانی و... در عصر نزول وحی رخ میدهد، وحی و معارف دینی دچار تغییر و قبض و بسط میشوند. در میان نو اندیشان، نصر حامد ابو زید اهتمام زیادی به این مطلب دارد و در كتاب «مفهوم النص» و «نقد الخطاب الدینی» بارها به این مطلب تصریح میكند. به باور ابو زید، وحی در ساخت و بازنمایی واقعیت فرهنگی روزگار خودش، جدای از باورها و تصورات (مانند جن، شعر و كهانت) كه در زمان عصر نزول قرآن، ریشه در فرهنگ و اعتقادات مردم داشت، نیست.(۳۳) بنابراین، وحی الهی پدیدهای تاریخمند میباشد.
متون دینی به نگاه تاریخی، متون زبانیاند؛ یعنی، به یك ساختار فرهنگی معینی منسوبند و مطابق با آن فرهنگی كه زبان، نظام معنایی محوری آن را میسازد، معنی میدهند. ابو زید از رهگذر تفكیك سوسور (۱۹۳۱) زبانشناس معروف سوئیسی میان زبان و گفتار، «زبان» را نظام نشانهای انسانی با حفظ كلیت و عمومیت سطوح مختلف آوایی، صرفی، نحوی و معنایی میداند كه آدمیان به هنگام «گفتار» آن را به كار میگیرند. بنابراین «گفتار» از جهت رابطه با زبان، جزئی و عینی محسوب میشود و یك نظام جزئی را در درون نظام كلی موجود در ذهن انسانها میسازد. در همان حال، همین «گفتار» با حفظ جزئیت و عینیت خود، از یك ساختار زبانی كلی حكایت میكند و یك رابطه دیالیكتیكی میان «گفتار» و «زبان» برقرار میشود. محمد آركون، دیگر نواندیش عرب نیز از شرایط، چارچوب تاریخی، زبانی و فرهنگیای كه وحی را احاطه كرده است، سخن به میان میآورد.
دكتر سروش هم اگر در «قبض و بسط تئوریك شریعت» سخن از بشری بودن، تاریخی بودن و زمینی بودن معرفت دینی میگفت، در «بسط تجربه نبوی» از بشریت، تاریخیت و زمینی بودن خود دین و تجربه دینی (وحی) سخن میگوید. از دیدگاه وی، وحی پدیدهای است كه با محیط منطبق میشود و كاملاً رنگ محیط را به خود میگیرد.
بنابراین، در این تقریر از وحی، شأن فاعلی پیامبر برجستهتر است؛ یعنی، خود پیامبر در فرآیند وحی آمریت دارد و «وحی تابع پیامبر است نه پیامبر تابع وحی.» منظور از تابعیت وحی از پیامبر و فاعلیت وی این است كه «پروسه وحی تابع شخصیت پیامبر بود؛ یعنی، آن اتفاقاتی كه میافتد تا كشفی برای پیامبر حاصل شود، خود آن كشف و آن پروسه تابع شخصیت پیامبر و متناسب با ظرفیت اوست.»(۳۴)
مبنای سخن فوق، یعنی تأثیرپذیری وحی از فرهنگ زمانه و تبعیّت وحی از پیامبر «مدل كانتی» میباشد، كه بر اساس آن، ذهن منفعل و دریافت كننده محض نیست، بلكه ذهن فاعلیت دارد و تجربه ثابتی در كار نیست.
سستی این مبنا با توجه به نقدهایی كه به نظریه ساختگرایی وارد كردیم، روشن است و نیازی به تكرار نیست.
حادثه «فترت وحی» هم حكایت از آن دارد كه وحی در اختیار و تابع پیامبر نبود، بلكه از جای دیگر میآمد و این پیامبر بود كه تابع وحی بود و چنانچه مبدأ وحی، نمیخواست، متوقف میشد. همچنین این نظریه، با نص صریح قرآن مخالفت دارد. آنجا كه میفرماید: «واتبع ما یوحی الیك من ربّك»(۳۵) یا «قل... إن اتبع الا ما یوحی الیّ»(۳۶) بنابراین پیامبر تابع وحی بوده نه وحی تابع پیامبر.
«قرآن به هیچ روی تحت تأثیر شخصیت خود محمد صلیاللهعلیهوآله نبوده، بلكه مَلكی آن را از بیرون (از جانب خدا) به او نازل كرده است.»(۳۷)
سید حسین نصر این مسأله (یعنی تابعیت و منفعل بودن پیامبر) را با امی بودن پیامبر صلیاللهعلیهوآله گره زده و چنین بیان میكند:
«سرشت اُمّی پیامبر صلیاللهعلیهوآله نشان میدهد كه چگونه و عاد بشری در مقابل خداوند [= امر الهی] كاملاً منفعل است. اگر این خلوص و بكارت روح موجود نمیبود، كلمه الهی به یك معنا با معرفت بشری محض آلوده میشد و در حالت خلوص دست ناخوردهاش به بشر عرضه نمیشد. پیامبر صلیاللهعلیهوآله در برابر وحی ای كه از خدا دریافت میداشت، كاملاً منفعل بود. او خود هیچ چیز بر این وحی نیفزود. او كتابی ننوشت، بلكه كتاب قدسی را به بشر ابلاغ كرد.»(۳۸)
۷ـ ادعای تجربه دینی و كشف شهود را تا حدودی میتوان به آسانی از مدعی آن پذیرفت؛ (به این معنا كه پذیرفتن تجربه دینی و عرفانی، مسؤولیت اعتقادی و... برای دیگران ایجاد نمیكند؛ چرا كه تجربه دینی حجیّت معرفت شناختی ـ حداقل برای دیگران ـ ندارد. اما ادعای «وحی» را هر چند كه مدعی آن اصرار كند نمیتوان به آسانی قبول كرد؛ چرا كه وحی یك پدیده غیرعادی است كه مخصوص افراد ویژهای (پیامبران) میباشد. در حالی كه تجارب دینی و عرفانی اموری هستند كه در نتیجه تلاش و كوشش افراد حاصل شده، و تا حد زیادی اكتسابی هستند. بنابراین، چون وحی و نبوت به خداوند اختصاص دارند، هیچگونه اكتسابی در آنها نیست، بلكه امری موهبتی (به پیامبران) هستند.
۱ـ محقق و نویسنده.
۲ـ علیرضا قائمی نیا، وحی و افعال گفتاری، انجمن معارف، چاپ اول، ۱۳۸۱، ص ۳۵.
۳ـ ایان باربرو، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، مركز نشر دانشگاهی، چاپ اول، ۱۳۶۲، ص ۶۲.
۴ـ جان هیك، فلسفه دین، ترجمه بهزاد سالكی، انتشارات بینالمللی الهدی، چاپ سوم، ۱۳۸۱، ص ۱۵۰.
۵ـ علیرضا قائمی نیا، پیشین، ص ۴۶.
۶ـ آلن گالووی، پانن برگ، الهیات تاریخی، ترجمه مراد فرهادپور، موسسه فرهنگی صراط، چاپ اول، ص ۳۵.
۷ـ شلایر ماخر، استون سایكس، ترجمه منوچهر صانعی دره بیدی، انتشارات گروس، چاپ اول، ۷۴
۸ـ ر.ك.: جان مك كواری، الهیات اگزیستانسیالیستی، ترجمه مهدی دشت بزرگی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، ص ۳۲۰.
۹ـ رودولف بولتمان، عیسی و اساطیر، ترجمه مسعود علیا، نشر مركز، چاپ اول، ص ۹۷.
۱۰ـ ر.ك.: سید حسن حسینی، پلورالیزم دینی یا پلورالیزم در دین، انتشارات سروش، ص ۵۲.
۱۱ـ محمد اقبال لاهوری، احیای فكر دینی در اسلام، ترجمه احمد آرام، ص ۱۴۳.
۱۲ـ همان، ص ۱۴۴.
۱۳ـ محمد مجتهد شبستری، نقد قرائت رسمی از دین، طرح نو، چاپ اول، ۱۳۷۹، ص ۴۰۵.
۱۴ـ ر.ك.: عبدالكریم سروش، بسط تجربه نبوی، مؤسسه فرهنگی صراط، چاپ اول، ۱۳۷۸، صص ۱۰ـ۳.
۱۵ـ محسن قمی، برهان تجربه دینی، نقد و نظر، شماره ۶۵ ـ ۲۶، ص ۳۶۵.
۱۶ـ عباس یزدانی، تجربه دینی، انجمن معارف، چاپ اول، ۱۳۸۱، ص ۱۷.
۱۷ـ ویلیام آلستون، تجربه دینی، ترجمه رضا حقپناه، اندیشه حوزه، شماره ۳۶ـ۳۵، ص ۱۳۶.
۱۸ـ ویلیام هوردرن، راهنمای الهیات پروتستان، ترجمه طاطهوس میكائیلیان، انتشارات علمی و فرهنگی، ص ۹۴.
۱۹ـ مایكل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، طرح نو، چاپ دوم، ص ۲۶.
۲۰ـ احد فرامرز قراملكی، هندسه معرفتی كلام جدید، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول، ص ۲۱۶.
۲۱ـ امیر عباس علی زمانی، تأملاتی در باب رابطه علم و دین در مغرب زمین، انجمن معارف، چاپ اول، ص ۱۱.
۲۲ـ ویلیام هوردرن، پیشین، صص ۳۸ـ۳۷.
۲۳ـ علیرضا قائمی نیا، پیشین، صص ۶۰ـ۵۹.
۲۴ـ صبحی صالح، پژوهشهایی درباره قرآن و وحی، ترجمه محمد مجتهد شبستری، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۷۳، صص ۳۵ـ۳۴.
۲۵ـ سید حسین نصر، نیاز به علم مقدس، ترجمه حسن میانداری، كتاب طه، چاپ دوم، ص ۲۶۷.
۲۶ـ بقره / ۹۷.
۲۷ـ نساء / ۸۲.
۲۸ـ ر.ك.: عبدالله نصری، یقین گمشده (گفت و گوهایی در باب فلسفه دین)، انتشارات سروش، چاپ اول، ۱۳۸۰، صص ۱۱۹ـ۱۱۸.
۲۹ـ هادی صادقی، درآمدی بر كلام جدید، انجمن معارف و كتاب طه، چاپ اول، ۱۳۸۲، ص ۲۴۹.
۳۰ـ اقبال لاهوری، پیشین، ص ۱۴۳.
۳۱ـ مرتضی مطهری، نبوت، مجموعه آثار، جلد ۴، انتشارات صدرا، ۱۳۷۲، ص ۱۶۴.
۳۲ـ هادی صادقی، پیشین، ص ۲۴۶.
۳۳ـ نصر حامد ابو زید، معنای متن، ترجمه مرتضی كریمینیا، طرح نو، چاپ دوم، ص ۸۲.
۳۴ـ بسط بسط تجربه نبوی، گفت و گوی عبدالكریم سروش و بهاءالدین خرمشاهی، كیان، شماره ۴۷، ص ۹.
۳۵ـ احزاب / ۳.
۳۶ـ یونس / ۱۵؛ احقاف / ۹.
۳۷ـ مونتمگری وات، فلسفه و كلام اسلامی، ترجمه ابوالفضل عزتی، شركت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۶، ص ۱۴۸.
۳۸ـ سید حسین نصر، آرمانها و واقعیتهای اسلام، ترجمه انشاء الله رحمتی، نشر جام، چاپ اول، ۱۳۸۲، صص ۵۶ـ۵۵.
منبع:ماهنامه رواق اندیشه، شماره ۳۴
نویسنده:ولیالله عباسی
۲ـ علیرضا قائمی نیا، وحی و افعال گفتاری، انجمن معارف، چاپ اول، ۱۳۸۱، ص ۳۵.
۳ـ ایان باربرو، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، مركز نشر دانشگاهی، چاپ اول، ۱۳۶۲، ص ۶۲.
۴ـ جان هیك، فلسفه دین، ترجمه بهزاد سالكی، انتشارات بینالمللی الهدی، چاپ سوم، ۱۳۸۱، ص ۱۵۰.
۵ـ علیرضا قائمی نیا، پیشین، ص ۴۶.
۶ـ آلن گالووی، پانن برگ، الهیات تاریخی، ترجمه مراد فرهادپور، موسسه فرهنگی صراط، چاپ اول، ص ۳۵.
۷ـ شلایر ماخر، استون سایكس، ترجمه منوچهر صانعی دره بیدی، انتشارات گروس، چاپ اول، ۷۴
۸ـ ر.ك.: جان مك كواری، الهیات اگزیستانسیالیستی، ترجمه مهدی دشت بزرگی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، ص ۳۲۰.
۹ـ رودولف بولتمان، عیسی و اساطیر، ترجمه مسعود علیا، نشر مركز، چاپ اول، ص ۹۷.
۱۰ـ ر.ك.: سید حسن حسینی، پلورالیزم دینی یا پلورالیزم در دین، انتشارات سروش، ص ۵۲.
۱۱ـ محمد اقبال لاهوری، احیای فكر دینی در اسلام، ترجمه احمد آرام، ص ۱۴۳.
۱۲ـ همان، ص ۱۴۴.
۱۳ـ محمد مجتهد شبستری، نقد قرائت رسمی از دین، طرح نو، چاپ اول، ۱۳۷۹، ص ۴۰۵.
۱۴ـ ر.ك.: عبدالكریم سروش، بسط تجربه نبوی، مؤسسه فرهنگی صراط، چاپ اول، ۱۳۷۸، صص ۱۰ـ۳.
۱۵ـ محسن قمی، برهان تجربه دینی، نقد و نظر، شماره ۶۵ ـ ۲۶، ص ۳۶۵.
۱۶ـ عباس یزدانی، تجربه دینی، انجمن معارف، چاپ اول، ۱۳۸۱، ص ۱۷.
۱۷ـ ویلیام آلستون، تجربه دینی، ترجمه رضا حقپناه، اندیشه حوزه، شماره ۳۶ـ۳۵، ص ۱۳۶.
۱۸ـ ویلیام هوردرن، راهنمای الهیات پروتستان، ترجمه طاطهوس میكائیلیان، انتشارات علمی و فرهنگی، ص ۹۴.
۱۹ـ مایكل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، طرح نو، چاپ دوم، ص ۲۶.
۲۰ـ احد فرامرز قراملكی، هندسه معرفتی كلام جدید، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول، ص ۲۱۶.
۲۱ـ امیر عباس علی زمانی، تأملاتی در باب رابطه علم و دین در مغرب زمین، انجمن معارف، چاپ اول، ص ۱۱.
۲۲ـ ویلیام هوردرن، پیشین، صص ۳۸ـ۳۷.
۲۳ـ علیرضا قائمی نیا، پیشین، صص ۶۰ـ۵۹.
۲۴ـ صبحی صالح، پژوهشهایی درباره قرآن و وحی، ترجمه محمد مجتهد شبستری، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۷۳، صص ۳۵ـ۳۴.
۲۵ـ سید حسین نصر، نیاز به علم مقدس، ترجمه حسن میانداری، كتاب طه، چاپ دوم، ص ۲۶۷.
۲۶ـ بقره / ۹۷.
۲۷ـ نساء / ۸۲.
۲۸ـ ر.ك.: عبدالله نصری، یقین گمشده (گفت و گوهایی در باب فلسفه دین)، انتشارات سروش، چاپ اول، ۱۳۸۰، صص ۱۱۹ـ۱۱۸.
۲۹ـ هادی صادقی، درآمدی بر كلام جدید، انجمن معارف و كتاب طه، چاپ اول، ۱۳۸۲، ص ۲۴۹.
۳۰ـ اقبال لاهوری، پیشین، ص ۱۴۳.
۳۱ـ مرتضی مطهری، نبوت، مجموعه آثار، جلد ۴، انتشارات صدرا، ۱۳۷۲، ص ۱۶۴.
۳۲ـ هادی صادقی، پیشین، ص ۲۴۶.
۳۳ـ نصر حامد ابو زید، معنای متن، ترجمه مرتضی كریمینیا، طرح نو، چاپ دوم، ص ۸۲.
۳۴ـ بسط بسط تجربه نبوی، گفت و گوی عبدالكریم سروش و بهاءالدین خرمشاهی، كیان، شماره ۴۷، ص ۹.
۳۵ـ احزاب / ۳.
۳۶ـ یونس / ۱۵؛ احقاف / ۹.
۳۷ـ مونتمگری وات، فلسفه و كلام اسلامی، ترجمه ابوالفضل عزتی، شركت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۶، ص ۱۴۸.
۳۸ـ سید حسین نصر، آرمانها و واقعیتهای اسلام، ترجمه انشاء الله رحمتی، نشر جام، چاپ اول، ۱۳۸۲، صص ۵۶ـ۵۵.
منبع:ماهنامه رواق اندیشه، شماره ۳۴
نویسنده:ولیالله عباسی
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست