دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
مجله ویستا
ارسطو و فلسفه اخلاق
ارسطو (۳۸۴-۳۲۲ ق.م) عقیده داشت غایت اعمال انسان معطوف به سود و خیر و غایت کل مراتب آن، تحقق سعادت و خوشی است. خوشی در لذت و مال و جاه نبوده؛ بلکه تنها انجام وظیفه به بهترین وجه برای هر وجودی فضیلت اوست. لذا وظیفه مقرر برای انسان در تمایز از سایر موجودات، فعالیت نفس به بهترین وجه و به موافقت عقل تا حصول فضیلت سعادتمندانه ا ست.
از این حیث علم اخلاق به نظر ارسطو عبارت است از دانستن احوال و موارد مختلف عمل انسان برای انجام فعالیت نفس به موافقت عقل یا فهم اینکه در چه وقت و در چه مورد و چگونه و نسبت به که و برای چه باید عمل کند. در این قالب روح انسان دو جنبه عقلانی و غیرعقلانی دارد. وجه عقلانی جنبه انسانیت است و وجه غیرعقلانی هم دو جنبه نفس نباتی (قوه نامی) و نفس حیوانی (قهوه شهوت و غضب) دارد که دومی طبعا به واسطه دارا بودن تقاضا ومیل و خواهش به عمل واداشته میشود و در صورت موافقت با احکام جنبه عقلانی، فضیلتی است نفسانی - اخلاقی.
به باور ارسطو فضیلت نفسانی - اخلاقی نه طبیعی که استعدادی و اکتسابی است تا به عادت چونان طبع ثانوی مبدل شود و خشنودی و عمل به آن شاق و دشوار نباشد؛ بل با رغبت و لذت و علم و اختیار واقع گردد و ممدوح نماید. فضیلت اخلاقی یعنی مراعات حد واسط میان دو طرف یا اعتدال میان زیاد و کم؛ زیرا افراط و تفریط در امور خلاف عقل و رذیلت است.
ارسطو مدعی است شرم و حیای جوانان به واسطه عدم غلبه بر نفسشان غلبه مستحسن است؛ ولی کاملان و عاقلان از روی اختیار بد نمیکنند تا منفعل شوند. به علاوه عدالت عموما متضمن کل فضایل است؛ زیرا مرتکب هر رذیله خصوصا در ارتباط با دیگران ستمگر است. پس عدالت در معنای خاص یعنی برابر داشتن متناسب و نه مساوی اشخاص و دادن حق هرکس به خودش از این لحاظ عدالت یا توزیعی )Distributive Justic( یعنی پخش متناسب جوایز و اجر و مزد و شان و منزلت و منصب است یا تفویضی یعنی داوری و حکومت قانونی برای تصحیح برابر معاملات و تعاملات مردم. البته به جهت عدم شمول قانون بر همه کیفیات زندگی در دادگری، رعایت انصاف بهتر از قانونگرایی محض چونان رعایت عدالت است. بالاخره برتر از فضایل اخلاقی یا نفسانی، فضایل عقلانی یعنی هم فهم و فراست و ذوق سلیم و قوه تمییز و حزم و موقع شناسی قرار دارد. فضیلت عقلی یعنی هوشمندی و خردمندی ناشی از تجربه و آزمودگی شخص در دانستن اینکه هر موقع چه باید کرد و لذا این فضیلت عین دانش است.
گذشته از این بنا به نظر ارسطو، دوستی شرط سعادت انسان است. دوستی یا ابزاری است و تابع نفع (میان سالخوردگان) و تمتع و تفنن (میان جوانان) یا مبتنی بر خواستن دیگران برای خودشان و نه برای خود که البته نفع و تمتع هم در بر دارد. این دوستی کمیاب و حاصل از طی زمان غالبا میان همسالان دیده میشود؛ زیرا انسان مونس و همدم میخواهد و لازمه دوستی، معاشرت با یکدیگر است و هرچه فایده طرفین برای هم برابرتر باشد، دوستی استوارتر است.
از دیدگاه ارسطو خودخواهی بدان روی بد است که غالبا مردم برتری خود نسبت به دیگران را در کسب مال یا جاه یا لذائذ چونان متعلق جز غیرعقلانی نفس میبینند؛ ولی برتری در عدل و پرهیزگاری و فضایل بر دیگران بد نمینماید. پس اصل خودخواهی است؛ اما خود انسان غیر از خود حیوان است و انسان باید انسانیت خود را بخواهد. در این صورت از مال و جاه و لذائذ میگذرد و در عین خودخواهی، فداکار به حساب میآید و محبوب میشود؛ زیرا مطلوبش چیزی است که محل نزاع کسی نیست. پس دوست اگر نیک باشد با نیکان متجانس و در نظر آنان خودی است و دوستی او بیریا و مخلصانه مینماید. در زمینه خوبی و بدی لذت و جایز بودن طلب یا رد آن نیز ارسطو مدعی است لذت، فعالیت قوای نفس است و هر قوه نفسانی نظیر بینایی که در زیباترین موضوع خود یعنی نظر بر مرئیات عمل کند، فعلش را بروز داده و التذاذ مییابد. پس لذت جایز و برای سعادت لازم است؛ اما لذائذ مختلفند و مراتب دارند. بینایی از بساوایی و شنوایی از ذائقه برتر بوده و لذائذ آنها هم برترند. پس والاترین لذائذ متعلق به والاترین اجزای انسان یعنی عقل است که عملش تفکر است. نیز همه فعالیتهای نفس برای منظوری است مگر تعقل و تفکر که خود منظور است و لذا لذتش هم بالاترین است و غایت مطلوب و کمال سعادت است. فضایل نفسانی وعقلانی همه برای تمهید تفکر انسان که فعل الهی است و انسان با تفکر به ذات باری که فکر مطلق است تشبه میجوید، تفکر به مثابه فعالیت عقل، وجه تمایز انسان از سایر موجودات و مایه بقایش است؛ زیرا انسان تنها عقل باقی است و چیزهایی دیگرش فانی است. انسان به اقتضای بشریت و تقید به جسم و تن، حوائج دنیوی هم دارد؛ اما برای سعادتمندی محتاج لوازم زیادی نیست. به عبارت دیگر سعادت واقعی نیکوکاری است و برای این منظور به چیز زیادی حاجت نیست، ولی با این حال تفکر از آن هم راحتتر است؛ زیرا نه تنها لوازم دنیوی ندارد که علائق دنیوی مخل آن هم به شمار میآیند. در هر حال نیکوکاری نه فطری است و نه تربیتی؛ زیرا فطرت در اختیار ما نیست و تربیت، همه فهم یا موثر بر همگان نمینماید. مع هذا چون فضیلت باید عادت و ملکه شود؛ پرورش دوستی نیکی و بیزاری از بدی از ابتدا در خانواده موثر است و برای افراد ناپرورده به فضیلت، کاربرد زور و اجبار یعنی سیاست به این منظور لازم میآید.
دکتر عباس محمدی اصل
منبع : روزنامه رسالت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست