جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا
ظرافتهای سلوک
مطلب زیر هرچند به بهانه کنسرت پارسال محمدرضا لطفی نوشته شده، اما بهجهت نگاه آسیبشناسانه نویسنده به موسیقی ایرانی در اختیار خوانندگانقرار میگیرد. محمدرضا لطفی، استاد کمنظیر تار، تیرماه سال گذشته در کاخ نیاوران کنسرت تار برگزار کرد، در حالیکه پس از۲۵ سال دوری از وطن باشور و حرارت دنباله کار تدریس و آموزش را شروع کرده بود. در میانه کنسرت دوتن از بزرگان موسیقی ایرانی که هر کدام گنجینه بزرگی هستند سالن کنسرت را ترک کردند؛ استاد پرویز مشکاتیان و استاد شهرام ناظری. این حرکت آنان تاملبرانگیز بود. استاد لطفی چندی قبلتر گفته بودند: باید بپذیریم که شجریان، علیزاده و مشکاتیان بعد از دورانی که تمامی تلاششان زدن حرفهایشان بوده است اکنون خسته شدهاند و نیاز به یک شور عظیم، احساسی و حمایتی دارند. هرچند این گفته استاد لطفی اندکی دوپهلو به نظر میرسد ولی واقعیات بسیاری را در خود دارد.
بیاینکه لحن اهانتآمیز داشته باشد، بنده مدتها با خود کلنجار رفتم که در مورد ترک سالن کنسرت از طرف این اساتید نظر خود را ابراز کنم یا نه. این دغدغه چند علت داشت، اینکه حتی یک اظهارنظر شخصی از طرف شخصی که دوستدار موسیقی است مبادا گردی بر چهره این بزرگان بنشاند. البته این تعارف و رودربایستی یکی از عیوب ما ایرانیان است، مبادا چنین شود، مبادا بربخورد، مبادا برای من مشکل ایجاد کند و... و این خصلت ناپسند تعارف و محافظهکاری بزرگترین جفایی است در حق آنان که با یک یادآوری و تذکر متوجه بعضی حرکاتشان بشوند و خود را نقد نمایند، چه این افسانه باطلی است که انسان کامل وجود دارد بلکه همه انسانها در همه عمر نیاز به تذکر دارند.
علت دیگر دغدغه من این بود که بنده علاقهمند به موسیقی هستم ولی تخصصم این نیست هر چند مدتی قبل از انقلاب در معبد موسیقی (مرکز حفظ و اشاعه موسیقی) به آموزش موسیقی اشتغال داشتم و با بزرگان این مرکز آشنایی دارم ولی تعاملات اجتماعی و محیط گفتوگو و مفاهمه نه فقط مساله روز همه انسانهاست، بلکه رسالت همه انسانها پاکسازی و تلطیف این تعاملات است. بنده به محتوای فنی و موسیقایی این کنسرت(که حتما قابل نقد است) وارد نمیشوم ولی حرکت این اساتید زیبنده نبود. البته استاد مشکاتیان چندی بعد در جراید پاسخ دیگری هم به استاد لطفی دادند و چنین نوشتند: اگرآن شب لطفی را در اندازه همین ابوعطا هم میدیدم باز هم برایم پذیرفتنی بود اما متاسفانه خیلی بدتر بود.
فکر کردم که خواب میبینم. هنوز برایم جا نیفتاده که چه اتفاقی برای لطفی افتاده بود و چرا چنین شد. چرا لطفی باید به آن شکلتفال بگیرد و ۱۰ صفحه را هم ورق بزند و غزلی را که شب قبل غلط خوانده بود باز هم غلط بخواند. درست است که ایشان مدتها در ایران نبودند اما این جامعه در عرض ۲۵ سال خیلی تغییر کرد و استعدادهای زیادی در آن ظهور کرده است. (به نقل از ماهنامه شهروند شماره ۴۱ نوروز۷۸)
هر چند این جملات شرایط یک نقد فنی و غیراحساسی را به طور کامل ندارد، ولی من آن را مثبت میدانم و قاعدتا به لطفی هم نباید بربخورد چون نقد است ولی اعتراض بنده به ترک سالن از طرف این اساتید است. در این رابطه نکات ذیل را به عرض میرسانم:
۱) ظرفیت زمانه:
موسیقی ما در طول تاریخ با رنج و تعب زیسته است، دیواری کوتاهتر از آن نمییافتند و بر سرش میریختند و در هر دورهای به نوعی تحت فشار بوده است. در برهههایی که فضای تنفس و بالندگی برای موسیقی مهیا بود لطفی تلاش خود را کرد و این ۲۵ سال غربت چیزی نیست که من یا دیگران بتوانند به کنه آن برسند، درک، که ادعای کلانی است بماند، حتی تصورش هم برای ما ناممکن است. هرچه بوده این اسطوره تار از پس ربع قرنی از دریای مشکلات، رنجها و نامردیها و نامردمیها، شناکنان خود را به ساحل خانهاش رساندهو باشور و حال و امید (که ماها به او تزریق نکردیم، نمونهاش همین برخورد ذکر شده) دوباره یاعلی گویان کارش را شروع کردهاست، این حرکت لطفی را من مدیون روح بزرگ و خستگیناپذیر او میدانم. شاید لطفی دارد برخلاف جریان آب شنا میکند و قطعا خود نیز این را میداند، همین جسارت و خستگیناپذیری او را باید ستود. هنرمند نمیتواند فراتر از ظرفیت زمان خودش نبوغاش را بهکار گیرد مگر اینکه به تصنع و سازشکاری و ابتذال رو کند که این از قلب پاک و روح سترگ لطفی بهدور است. البته هر کسی مسائل خصوصی خاص خود را دارد و منشها و برخوردهای روزمره زندگی مقوله دیگری است. در اینجا مقصود ما شخصیت هنری والای لطفی است.
همینکه لطفی از لاک شخصی خود خارج شده، جمعی را دور خود جمع کرده و به فکر اشاعه موسیقی افتاده، بسیار ارزشمند است، آنهم در زمانهای که برای هر حرکت جمعی و نهادی هزار و یک مانع و رادع وجود دارد، موانعی ظاهری و موانعی پنهانی و منحوس که ریشه در حسد، خودکمبینی و نابالغی دارد. در رابطه با ظرفیت زمانه، چند نکته از کتاب پرمغز و جذاب کارل گوستاویونگ به نام انسان و سمبولهایش را نقل میکنم.
آنی یلایافه در مقاله نمادگرایی در هنرهای تجسمی، صفحه ۳۸۱ مینویسد: هنرمند در درازنای زمان همواره سخنگو و وسیله بیان روح دوران خود بوده است، هنرمند خودآگاهانه یا ناخودآگاهانه به ویژگیها و ارزشهای دوران خود شکل میدهد و البته ارزشها و ویژگیهای موجود نیز متقابلا به او شکل میدهد. نویسنده در ادامه از قول نقاش و منتقد فرانسوی ژانبازن چنین میآورد: هیچکس همانگونه که میخواهد نقاشی نمیکند، آنچه از نقاش برمیآید این است که با تمام توان چیزی را بیافریند که زمانش اجازه میدهد. نویسنده مطلبی از کاندینسکی نیز نقل میکند: کاندینسکی در سال ۱۹۱۱ در مقاله مشهور خود <درباره هنر معنوی> چنین نگاشت؛ هر دوران میزان آزادی هنری خود را داراست و حتی خلاقترین نبوغ هم نمیتواند پا از مرز این آزادی فراتر گذارد.
۲) ظرافتهای سلوک:
ما از هر انسان بزرگ توقع سلوک قابل قبولی داریم، بهخصوص بزرگانی که داعیه درویشی هم دارند. درویشی در سلوک با انسانها معنی پیدا میکند، وگرنه هر کس در خلوت دل خود چه میکند ربطی به انسانهای دیگر ندارد. ممکن است این بزرگان بگویند ما مجبور نبودیم جوی را که برایمان قابل تحمل نبود تحمل کنیم. هر علتی غیر از این، صبغه اهانت را تندتر میکند.
این بزرگان به این نمیاندیشند که شهرت انسان را در ملاءعام قرار میدهد و انسانهای دیگر و رسانهها کوچکترین حرکت آنها را رصد میکنند. آنان متوجه نیستند که در جامعه ما ملاک و معیارند، هر نوع موضعگیری آنها در تواتر هفتاد میلیون تکثیر میشود، چه حرکت زیبا و چه حرکت نازیبا. شهرت هم نان دارد و هم چوب نمیشود که نان شهرت را خورد و از چوبش تبری جست. البته میدانم این بزرگواران شهرتطلب نیستند.
جاهطلب نیستند، چون نیازی به آن ندارند، ولی خواهناخواه در بارگاه و جایگاه شهرت نشستهاند و حتی ناخواسته نان شهرتشان را میخورند، (البته این نان چه به شکل منزلت و چه به شکل نان مادی، حداقل حق آنهاست.) زیبندهترین شکل نقد عملکرد لطفی این بود که این آقایان تا پایان کنسرت مینشستند سپس یا حضوری و یا در مطبوعات و نشریات موسیقی نقد خود را ابراز میکردند، ولی این شکل برخورد به نظر میرسد احساسی و ناشایست بود و انعکاس بسیار ناخوشایندی داشت، مخاطبان موسیقی ایرانی حق دارند بگویند این هنرمندان که تحمل کنسرت یکدیگر را ندارند، چهطور میتوانند با مفاهمه و همدلی موسیقی را از این فترت نجات بدهند.
این اعتراض نابجایی است؟ آنان در محکومیت لطفی خود هم قاضی بودند و هم مجری حکم، حکمی که حتی اگر عادلانه هم باشد چون یکطرفه است و محکوم دفاعیاتاش را ارائه نکرده از ابتدا مخدوش است. آرزو میکنیم هنرمندان ردهبالا به شکل دوستانه به تضارب آرا و تعامل بپردازند. هم رونقی به نشریات موسیقی بدهند و هم سواد و درک مردم را از موسیقی در خلال این نقدها بالا ببرند و با ابتذال در هر شکلاش مبارزه کنند.
مخاطبین موسیقی ایرانی بیراهه نمیروند اگر از بزرگانشان حرکتهای بزرگ توقع داشته باشند. حرکات این بزرگان با احساس و عاطفه مردم این مرز و بوم ارتباط تاثیرگذار دارد مردم آنها را دوست دارند چون برای موسیقی زحمت کشیدهاند، ما مگر چند تا مشکاتیان، چند تا ناظری یا شجریان یا علیزاده داریم، هر کدام ازآنان قلهای سترگاند.
اگر نقدی به عملکرد آنها (تاکید میکنم به عملکرد آنها نه شخصیت والایشان) دارم به خاطر این است که دلم نمیخواهد کوچکترین خدشهای به شخصیت آنها وارد شود. آنان باید در درجه اول به ما رحم کنند و در درجه دوم به خودشان. چرا وقتی آقای ناظری بزرگترین نشانها و افتخارات را کسب میکند و یا استاد مشکاتیان بحق تجلیل میشود، در گوشهای از قاب احساس من، در جنب این چهرههای یگانه، آن حرکت همچون خاری در قلبم فرو میرود.
من این افتخارات را بدون نیش این احساس ناخوشایند توقع داشتم. در آن ماجرا لطفی مخدوش نشد، احساس ما دوستداران شما مخدوش شد، شما نه فقط به لطفی که به ما طرفداران و دوستداران خود کملطفی کردید. آیا این طنز روزگار است که کوچکها به بزرگها درس بدهند؟ ما از شما توقع درس داریم، شما خواهناخواه در جایگاه معلم نشستهاید، این حرکت شما درس نبود. یک چیز دیگری بود شاید سیلیای بود که ما از خواب بیدار شویم و در بسیاری چیزها شک کنیم و تجدیدنظر نماییم. این سیلی بر احساس و عواطف ما آنچنان بود که دست طلب و یاری بهسوی عقل دراز کنیم و او ما را انذار دهد تا فرداهای دیگر تمامی سرمایه اشتیاق خود را به پای هر شبه کاریزمای امتحان پس نداده نریزیم و از این منظر شاید درسی بود! چهطور ساعتی کنسرت یک پیشکسوتی را تحمل نکردید.
در سال ۷۲ جشنواره نینوازان در تهران تشکیل شد و دو سه روزی طول کشید، طی چندین جلسه حضرت خداوندگار استاد کسائی حضور یافتند نی زدند، صحبت کردند آموزش دادند، از درسهایی که از نایب اسدالله گرفتهاند با تواضع و حقشناسی یاد کردند. استاد کسائی نه فقط چندین جلسه حضور یافتند بلکه اجراهای نهچندان قابل قبول و اجراهای جوانترها و تازهکارها را تحمل کردند و آنها را ارشاد کردند.
استاد موسوی و استاد ناهید نی زدند و استاد کسائی آنها را مورد تشویق قرار دادند، مگر لطفی کم از موسوی یا ناهید در کار خودش بود؟ و یا شما بزرگتر از استاد کسائی بودید؟ استاد کسائی تبلوری از سلوک درویشی، بزرگمنشی، کوچکنوازی، خطابخشی و در مجموع تجلی زیبایی از یک روح بزرگ هستند. چند سال پیش که خدمتشان رسیدم، اظهار خستگی میکردند نه گلایه، میفرمودند خستهام، گروههای مختلف میآیند میخواهند کارشان را ارائه بدهند که من نظری بدهم، البته چون سنم بالا است و ضعف اعصاب دارم و حوصلهام کم شده، این برو و بیاها خستهام میکند ولی خب از طرفی اینها نیاز به تشویق دارند، از اظهارنظر و نقد و بررسی کارشان از طرف من بسیار خوشحال میشوند. ملاحظه میفرمایید دریادلی تا به کجا. بسیاری از هنرمندان تراز اول را نه که نمیتوان زیارت کرد، که حتی نمیشود در خانهشان را زد.
شاید این افسون و افسانه نی است که ستارگان درخشانی را بر تارک خود نشانده، در تاریخ موسیقی ما دو تن به فروتنی و دریادلی شهره بودند، نایب اسدالله و آمیرزعبدالله و من میگویم سومی که هیچ کم از آن دو ندارد و شاید برومندتر، استاد کسائی است. جا دارد بگویم در آن جشنواره، نینوازان، استاد موسوی و استاد ناهید در تواضع و عرض ارادت نسبت به پیشکسوت خود حضرت استاد کسائی، سنگ تمام گذاشتند، که باز هم شاید این افسون نی است که ناییاش را به درویشی و بزرگمنشی میکشاند.
۳) انسان جامعالاطراف:
یکی از اشکالات جامعه ما که اگر هم رشد داشته، رشد نامتوازنی بوده، این است که نخبههای هر رشتهای جامعالاطراف نیستند. حال آنکه از پزشک، قاضی، هنرمند و نویسنده توقع میرود، ضمن کار حرفهای خود نقش معلم اجتماعی بودنشان را فراموش نکنند. معلم اجتماع، جایگاه بسیار رفیعی دارد و به همین خاطر مسوولیتش نیز سنگین است.
این مسوولیت به صورت مجموعهای از ظرافت، تدبیر، متانت، تحمل و وسواس به صورتی هماهنگ و هارمونیک باید عمل کند. کنشهای احساسی و شتابزده در ملاء و منظر عام زیبنده چنان جایگاه رفیعی نیست. توقع میرود معلمین اجتماع حرمت مردم را رعایت کنند، در تئوریای که همه سنگ مردم به سینه میزنند، این ادعا در عمل باید تحقق یابد. این مردم همه جا هستند، از جمله آنهایی که در کنسرت استاد لطفی نشسته بودند، آنان عاشقان و دوستداران موسیقی بودند و از هر گروهی مستحقتر برای رعایت شدن و حرمت دیدن.
آن دو بزرگوار با آنان چه کردند. پیامشان به آنان چه بود؟ اینکه بیهوده عمر تلف میکنند، اینکه همدلی و همنفسی هنرمندان تراز اول در چه سطح والایی است؟ همیشه این خطر وجود دارد که شعور مردم از طرف نخبگان دستکم گرفته شود. در این ماجرا من فکر میکنم، همان مردم عادی همان مشتاقان موسیقی معقولتر و بزرگوارانهتر از آن بزرگان عمل کردند، اگر بنا بود از آموزههای آنان تبعیت کنند همه میبایست کنسرت را ترک میکردند، آن وقت تصورش را بکنیم چه فاجعهای به بار میآمد. البته نه قصد موعظه در کار است و نه شعار، ولی این سوال به ذهن میآید که چرا اصول بنیادی اخلاق دچار تزلزل شده است.
انسانهای جامعالاطراف میتوانند شدت و تواتر این تزلزل را کاهش دهند. در عرصههای گوناگون ما بزرگانی داریم که ضمن فعالیت در رشته خود دغدغه فرهنگ عمومی جامعه را داشته و در تلطیف فضای اخلاقی جامعه کوشیدهاند، به دو نمونه اشاره میکنم: در عرصه هنر یکی از نمونههای قابل استناد استاد شجریان هستند، استاد کمتر مصاحبه میکنند، کمتر در رسانهها ظاهر میشوند، هر چند گاه مصاحبهای هم دارند بسیار باوسواس و خویشتنداری عمل میکنند و به ساحت دیگران وارد نمیشوند. ایشان با آن عظمت هنری، بسیار هوشمندانه از شخصیت و اعتبار خویش صیانت میکنند و این مایه دلگرمی و امید دوستداران ایشان است. استاد با آن سعهصدر و دید وسیع و حرکات سنجیده در واقع از احساس و عواطف و سرمایههای معنوی ملتی بزرگ، پاسداری و محافظت میکنند. در عرصه ادب، استاد دکتر محمدعلی اسلامیندوشن که بحق باید گفت سلطان نثر هستند، از نمونههای دیگر میباشند، قلم ایشان نخ تسبیح دلهای ایرانیان است، در طول عمر پربارشان همیشه دغدغه فرهنگ و هویت ایران و ایرانی را داشتهاند، این دو نمونه را ذکر کردم که نشان دهم ما به شدت نیازمند انسانهای جامعالاطراف هستیم که نخ تسبیح دلها باشند و ملاط پیوستگی باشندگان این مرز و بوم. درس جاودانه مولانا سیمرغ عشق و عرفان و اخلاق را (که گمان نمیکنم در علاقه اساتید یادشده به او تردیدی وجود داشته باشد) به عنوان حسن ختام تقدیم میکنم:
از بهاران کی شود سرسبز سنگ / خاک شو تا گل برویی رنگ رنگ
سالها تو سنگ بودی دل خراش / آزمون را یک زمانی خاک باش
آنهمحمد دوگونچی
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست