چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
مجله ویستا
دوان دوان به دنبال شخصیتها
در چند سال اخیر همیشه بین فیلمسازان و منتقدین سینمای ما فیلمنامه به عنوان یکی از مهمترین نقاط ضعف اکثریت قریب به اتفاق فیلمها محل بحث بوده است. اما در مورد دایره زنگی اصلیترین نقطه قوت فیلم فیلمنامه آن است و این بار فیلم از جهت کارگردانی و تدوین و خصوصا فیلمبرداری به شدت ضربه دیده است.
داستان چند وجهی و چند شخصیتی فیلم که به وضوح از فرم روایتی فیلمهای رابرت آلتمن فقید وام گرفته شده است (استفاده از نام فیلم «short cuts» ساخته آلتمن در ابتدای فیلم را میتوان نوعی ادای دین به او به حساب آورد) به حدی با جزئیات نوشته شده که عملا کارگردان نتوانسته خارج از فرم روایتی فیلمنامه کاری بکند و همه چیز را آن طور که فیلمنامهنویس میخواسته پیش برده است. به همین علت حتی وقتی کارگردان تصمیم گرفته است که ظاهرا کاری خارج از فیلمنامه انجام دهد و مثلا ارتباط تصویری بین چند رویداد ایجاد کند باعث به هم ریختن ریتم فیلم شده است.
مثلا در صحنهای که درختی در خیابان قطع شده و مامورین امداد در حال بریدن آن هستند و ناگهان یک نفر با یک دایره زنگی در دستش ظاهر میشود، تقطیع این نماها به یکدیگر علاوه بر آزاردهنده بودن باعث شکست روایت برای لحظاتی میشود.
علاوه بر این، استفاده بد از صفحه آبی و تغییر محسوس رنگها در نماهایی که در ماشین میگذرد باعث تصنعی شدن حس آن لحظات میشود. بیشتر بازیها از کیفیت خوبی برخوردارند که این مسئله در خصوص مهران مدیری و باران کوثری بارزتر است و بعکس امید روحانی علاوه بر ضعفی که در بیان دارد گاه دیالوگها را به وضوح خط به خط به خاطر میآورد. و البته میتوان پرسید که اگر برای نقش شیرین از بازیگر کمتر شناخته شدهای به جز باران کوثری استفاده میشد باز هم این شخصیت تا این اندازه تا پایان فیلم در ذهن بیننده باقی میماند؟
البته فیلمنامه فیلم هم بلا اشکال نیست. چه اینکه رابطه ممد (صابر ابر) و شیرین در فیلم ابتدا گرم نشان داده میشود تا در پایان با قال گذاشته شدن ممد توسط شیرین و رو شدن شخصیت واقعی شیرین بیننده یکه بخورد. اما وقتی مشخص میشود که ممد و شیرین یک روز بیشتر نیست که همدیگر را میشناسند آن وقت اصل مسئله یعنی رابطه گرم آن دو با یکدیگر زیر سئوال میرود و همچنین ناراحت شدن ممد از دست شیرین زمانی که شیرین به او میگوید که همسایه از او برای خواستگاری عکس گرفته بی دلیل به نظر میرسد. شربت ریختن امین حیایی برای باران کوثری برای ایجاد توهم رابطه هم ایدهای اضافه و دم دستی و تکراری است و برآشفتن ناگهانی همسر امین حیایی هم در آن صحنه توجیه پذیر نیست.
همچنان که پیشنهاد گوهر خیراندیش هم برای فیلم دیدن آن هم در آن شرایط منطقی نیست و فقط اجرای خوب آن است که باعث میشود این ضعف کمتر به چشم بیاید. یا اینکه وقتی امین حیایی سکه را میخرد آن را در جیب پیراهنش میگذارد اما در پایان فیلم آن هم سر از کوله شیرین در میآورد و نحوه دزدیده شدن آن هم مشخص نمیشود. صحنه جابجایی اجناس کوله هم فقط برای نشان دادن آنها به تماشاگر انتخاب شده و به نظر میرسد توجیه دیگری نمیتوان برای آن در نظر گرفت.
جمله پایانی فیلم هم به شدت اضافه به نظر می رسد و احتمالا یکی از ملحقاتی است که برای گرفتن مجوز اکران به فیلم اضافه شده است. البته فیلمنامه نکات ریزی هم دارد که خوب پرداخت شدهاند، مثل پس دادن پول ممد توسط شیرین یا نگاهی که شیرین برای آخرین بار به ممد میکند که بسیار خوب طراحی و چیده شدهاند.
اما شاید اصلی ترین نقطه ضعف فیلم فیلمبرداری به شدت آزار دهنده آن باشد. تکانهای بیش از حد دوربین در اغلب نماهای فیلم که عموما با دوربین روی دست گرفته شدهاند در بیشتر لحظات کمکی به نمایش تند بودن ریتم فیلم نمیکنند و فقط باعث سردرد تماشاگر میشود. اساسا مشخص نیست وقتی ریتم اتفاقات در فیلمی تا این حد تند است دیگر چه دلیلی دارد که با استفاده بیش از حد از دوربین روی دست آن را تندتر کنیم؟
میتوانیم فرض کنیم که دلیل این مسئله کوچک بودن محل فیلمبرداری به لحاظ ابعاد است که باعث شده فیلمبردار نتواند برای دوربین ریل کار بگذارد، اولا اگر قرار است شرایط ساخت به همین شکل باشد چرا لااقل از «استدی کم» استفاده نمیکنند که تا حد زیادی تکانهای دوربین را بگیرد و بالا و پایین شدن سریع تصویر اعصاب بیننده را به هم نریزد.
دیگر اینکه تا کی قرار است شیوه فیلمسازی سطح اول در کشور ما که تقریبا هیچ ربطی به شیوه فیلمسازی حرفهای در کشورهای نیمه پیشرفته دنیا هم ندارد به همین شکل ادامه پیدا کند؟ اگر قرار است داستان فیلمی در آپارتمان اتفاق بیفتد و بخش قابل توجهی از زمان فیلم هم به اتفاقاتی اختصاص یابد که در راه پله و پشت بام ساختمان اتفاق میافتد، چرا باید مانند مکتب نئورئالیسم شصت سال پیش ایتالیا همه چیز در مکانهایی واقعی فیلمبرداری شود؟ مگر حتما باید فیلمی جنگی یا تاریخی باشد که برای ساخت آن دکور بزنند؟ یا شاید هم مهم نیست که اینطور عامدانه از هزینه فیلم کاستن از کیفیت آن نیز میکاهد؟ معضل آپارتمانی شدن سینمای ما به اندازه کافی دردآور نیست که در ساخت همین فیلمها هم خست به خرج داده میشود؟
داوود زادمهر
منبع : لوح
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست