پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
مجله ویستا
جایگاه اهل بیتعلیهم السلام در جوامع اسلامی
![جایگاه اهل بیتعلیهم السلام در جوامع اسلامی](/mag/i/2/cc3fi.jpg)
الف) كتب انساب و مشجرات كه تعداد آنها زیاد است، و من بر سه كتابكه فهرست طبقات نسابین را در بردارد، اطلاع یافتهام:
۱) اول، كتاب منیهٔ الراغبین فی طبقات النسابین نوشته سید عبدالرزاق كمونهحسینی ط نجف به سال ۱۳۹۲ه . وی ۵۱۸ تن از نسبنویسان را نام بردهاست. در آغاز كتاب اصطلاحات علم نسب را ذكر كرده، آن گاه آنان را قرنبه قرن به ترتیب حروف تهجی معرفی نموده است.
۲) دوم، كتاب طبقات النسابین از ابوبكر زید ط ریاض به سال ۱۴۰۷ه . ویكه از كتاب اول اطلاع داشته ۵۸۸ تن را نام میبرد.
۳) سوم-طبقات النسابین از نسابه عصر ما، آیهٔالله مرعشی كه نام آن درمقدمه آن دو كتاب و نیز در مقدمه سید محمد صادق بحرالعلوم بر كتابعمدهٔالطالب آمده است، ولی من آن را ندیدهام و ظاهرا به طبع نرسیده باشد.
این حجم ضخیم از كتابها و علمای انساب كه غالبا در شناختسلسلهسادات است كه به نحوی به رسول اكرم(ص) منتهی میشوند و برخی از آنهابه انساب عرب یا قریش یا طوایف دیگر مربوط و یا شامل همه انساب است،خود حاكی از گسترش موضوع سادات است.
در این جا لازم است دانسته شود كتابهای انساب دو نوع است: مشجر ومبسوط.
مبسوط، هر یك از سلسلهها را از بالا به پایین، از جد اعلا تا پدرخانواده ذكر میكند، در حالی كه مشجر از پایین آغاز میكند و به اصطلاح از(بطن اسفل) آغاز و تدریجا پدران را تا جد اعلا نام میبرد. (۱)
ب) بررسی خاندانهای نقابت و نقبای سادات یا نقیب الاشرافها كه درسراسر كتب تاریخ و تراجم رجال نامی اسلام، این عنوان به چشم میخورد،ولی اكنون حضور ذهن ندارم كه آیا كتابی درباره نقابت و سلسله نقبا تالیفگردیده استیا نه؟
در هر حال تاریخ پیدایش این سمت و سیر آن در كشورهای اسلامی درادوار مختلف، به شناخت موقعیتسادات در جهان اسلام كمك شایانیمینماید.
۱) مطالعه سلسلههای ملوك و امرا و حكومتهایی كه از میان خاندانپیغمبرصلی الله علیه وآله در تاریخ اسلام جابجا تاسیس گردیده و یا تاكنون وجود دارد. اینبخش را میتوان در كتابهای مربوط به طبقات سلاطین اسلام از جمله كتابیبه همین نام و كتابی به نام سلسلههای اسلامی ملاحظه كرد.
۲) سیری در زندگی مشایخ فرقههای تصوف و طرق عرفانی و اربابسیر و سلوك در گذشته و حال كه اكثرا خود را از نسل پیغمبرصلی الله علیه وآله میدانند وگویا این امر را ملاك مشروعیت رهبری خود به شمار میآورند.
۳) بررسی سلسله طریقت صوفیان كه تقریبا همه آنان سرانجام بهعلیعلیه السلام میرسند، و این بحثبسیار گسترده، و مبتنی بر رسیدگی سلسلهمشایخ همه فرقههای تصوف است در سراسر كشورهای اسلامی كه سهم آناندر اهل نتخیلی بیشتر از شیعه است، و اصولا در مناطق سنینشینطریقههای مختلف وجود دارد و كمتر كسی است كه پیرو یكی از این طریقههانباشد و همه آنان عواطف خاصی به اهل بیتعلیهم السلام نشان میدهند.
۴) بررسی قبور و بقعههای متبركه امامزادهها و سادات در سراسر جهاناسلام كه نزد همه مسلمین احترام دارند.
۵) بررسی خاندانهای سادات از بزرگان علمای اسلام از طبقات فقها،مفسرین و متكلمین كه هر كدام از این خاندانها در جامعه خود برجستگیداشتهاند و نسب به اهل بیتعلیهم السلام میرسانیدهاند.
علاوه بر اینها كه از منابع مهم بحث ماست، در لابلای كتابهای تاریخ وبخصوص تاریخ شهرها مانند تاریخ بیهق، تاریخ بغداد، تاریخ دمشق و یاخطط مقریزی و كتابهای مربوط به شهرهای مغرب و اندلس و شبه قاره هندو جز آن، میتوان به منابع ذیقیمتی دستیافت.
به هر حال، جایگاه ذریه پیغمبرصلی الله علیه وآله در اسلام به قدری گسترده است كهشاید هیچ موضوع دیگری چنین وسعت نداشته باشد.
حال كه اجمالا روشن شد مساله مورد بحث ما به چه موضوعاتی ارتباطدارد و اجمالا جهتبحث در آن، به چه منابعی باید رجوع كرد، به طورپراكنده از هر یك از آن موضوعات، فهرستوار مطالبی را مینگارم تا شاهدعرضم باشد (و مشت نمونهای از خروار).
● فضایل اهل بیتعلیهم السلام در كتاب و سنت
ظاهرا نیاز به توضیح نباشد كه در قرآن در چند مورد از جمله آیاتمربوط به اولیالقربی، آیه مباهله، آیات خمس و انفال، آیه تطهیر صریحا، ودر آیاتی دیگر ایماء، قرآن راجع به اهل بیتعلیهم السلام سخن گفته است.
در روایات مسلمین اعم از شیعه و اهل سنتبه طور اعجابآور،روایات در فضیلت اهل بیتعلیهم السلام و محبت آنان آمده است كه در اینبارهكتابهای فراوان مستقل و نیز بخشهایی از صحاح سته و دیگر مجامع حدیثیاهل سنت و شیعه تالیف شده است.
ما از طرح مساله اهل بیتعلیهم السلام در كتاب و سنت، این نكته واضح رایادآور میشویم كه با وجود این همه نصوص فراوان در كتاب و سنت و درروایات مروی از همه طرق اسلامی، هیچ فرد مسلمانی نمیتواند از اظهاردوستی و محبتبه اهل بیتعلیهم السلام شانه خالی كند، زیرا در قبال یك امر قطعیو تردیدناپذیر قرار خواهد گرفت.
بنابراین به طور قطع محبت و فضل اهل بیت پیغمبرصلی الله علیه وآله از ضروریاتاسلام است; مانند نماز و روزه و حج و دیگر ضروریات اسلام. به نظرمیرسد كمتر موضوعی در اسلام و در كتاب و سنتبه این درجه از اهمیتباشد. و چه خوب گفته استیكی از دانشمندان درباره علیعلیه السلام : «دوستانشاز ترس و دشمنانش از روی عداوت، فضایل علیعلیه السلام را پنهان كردند،معالوصف، فضایل او جهان را پر كرده است».
شاید در كمتر موضوعی به این اندازه كتاب و مقاله و شعر و مدیحه ومرثیه وجود داشته باشد.
● كثرت ذریه رسول اكرمصلی الله علیه وآله
به طور حتم در اسلام و شاید پیش از اسلام، حتی در تیرههای دوازدهگانهبنیاسرائیل، خاندانی به این گستردگی و حجم ضخیم از لحاظ كمی و كیفیكه در خاندان پیغمبرصلی الله علیه وآله بوضوح دیده میشود، سابقه نداشته است.
اما از لحاظ كمی و كیفی و تعداد نفوس و كثرت تیرهها، كافی استیكنظر اجمالی به كتابهای انساب و مشجرات بیندازیم. ما از باب نمونه به طوراجمال كتاب معروف عمدهٔالطالب فی انساب آل ابیطالب نوشته احمدبنعلیبن حسین... ابوالعباس جمالالدین ابن عنبه داوودی طالبی حسنی (م۸۲۵ ه) نسابه عراقی را ذكر میكنیم.
وی به هدف تصحیح نسب سادات و شناخت نسبهای جعلی به خواهشیكی از سادات صاحب قدرت عصر خویش، این كتاب را در اعقاب ابیطالبنوشته و پس از ذكر اولاد عقیل و جعفر، برادران علیعلیه السلام، در (اصل ثالث) بهذكر اولاد آن حضرت میپردازد و راجع به علیعلیه السلام و فرزندانش، شرح حالجامعی آورده است و تنها پنج تن از پسران علیعلیه السلام را دارای عقب میداند:حسن و حسینعلیهما السلام از نسل فاطمه سلامالله علیها، عباس، محمدبن حنفیه،عمرالاطرف از دیگر همسران علیعلیه السلام. آنچه در این جا برای ما اهمیت داردذریه امامین حسن و حسینعلیهما السلام است.
وی در بحث از اعقاب سبطین میگوید: اعقاب حسنینعلیهما السلام دوازدهسبطاند: شش سبط از حسن و شش سبط از حسین. و آن گاه حدیث نبوی راكه فرمود: «سیكون من ولدی عدد نقباء بنی اسرائیل» بر آن دوازده سبطمنطبق دانسته است. در فصل اول، اعقاب حسنعلیه السلام را از دو پسرش زید وحسن (مثنی) در دو مقصد به تفصیل ذكر كرده است. عقب زید یك سبط ازفرزندش حسن بن زید و عقب حسن مثنی از پنج فرزند: عبدالله محض،ابراهیم عمر، حسن مثلث، داود و جعفر، جمعا شش سبط اعقاب امام حسنعلیه السلاممیباشند، كه تا صفحه ۱۹۱ كتاب تفصیلا همراه شرح حال ذكر شدهاند.
آن گاه در فصل دوم، اعقاب حسینعلیه السلام را در شش سبط بدین كیفیتشمرده است: از میان فرزندان حسین تنها فرزندش علیبن الحسینزینالعابدینعلیه السلام پس از شهادت پدر زنده ماند، و از او شش سبط از ششپسر: محمد الباقرعلیه السلام، عبدالله الباهر، زیدالشهید، عمر الاشرف، الحسینالاصغر و علی الاصغر، باقی ماند كه طی شش مقصد ذكر شدهاند. این بخش ازصفحه ۱۹۱ تا آخر كتاب را فرا گرفته است.
حال آنچه در كتاب عمدهٔالطالب آمده فرزندان علیعلیه السلام وفاطمه سلاماللهعلیها تا قرن هشتم و اندكی از قرن نهم است زیرا مؤلف در سال۸۲۸ ه ۰ق درگذشته است. اگر آن تیرههای دوازدهگانه را تا عصر حاضرحساب كنیم مسلما چند برابر نفوس مذكور در آن كتاب خواهد شد.
ضمنا باید دانست كه بیشتر نسابهها مانند صاحب این كتاب، خود سیدبودهاند و ابن عنبه در این كتاب جای جای آنان را نام میبرد و از ایشان نقلمیكند از جمله: الشریف الفاضل فی النسب و الطب و الشجاعهٔ و الحجهٔ شیخالعمری و ابوالغنایم و دیگران.
ابن عنبه در پایان كتاب میگوید: این كتاب مختصر من فوائدی رادربردارد كه كتابهای مبسوط ندارد، و هم ضوابطی را كه در خلال مطولاتمتفرق است.
نكته دیگر آن كه رسم نسبنویسان است كه اعقاب دختران را ذكرنمیكنند و تنها به ذكر دختران بلافصل افراد اكتفا میكنند. حال اگردودمانهایی كه از طرف مادر سید هستند به حساب آوریم، مثنوی هفتاد منكاغذ شود.
● اینك اشارهای به خاندانهای سادات در كشورهای مختلف میكنیم:
۱) سادات در مغرب
تعداد نفوس سادات علوی در مغرب اقصی (مراكش) بسیار زیاد است وشاید متجاوز از یك ملیون تن باشند. زیرا در اواخر قرن دوم دقیقا در سال۱۷۲ ه ق كه ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علیبن ابیطالبعلیه السلام ،برادر كوچك محمدبن عبدالله بن الحسن معروف به (نفس زكیه) (۱۴۵ه ق)در مغرب قیام كرد و سلسله (ادراسه) را تشكیل داد، سادات فراوانی از نسلاو و برادرش یحیی، در مغرب پدید آمدند كه تاكنون وجود دارند.
من در مغرب به افراد و شخصیتهای متعددی از اساتید دانشگاه و دیگرانبرخوردم كه ملقب به لقب «ادریسی»اند و نسب به ادریس بن عبدالله،سرسلسله خاندان ادریسی میرسانند. سلسله نسب شاه كنونی مغرب به خودمحمدبن عبدالله (نفس زكیه) میرسد كه اجداد وی در حدود قرن نهم هجریاز حجاز به مغرب رفتهاند و از «ادراسه» مغرب نیستند بلكه از بنی اعمامایشان و از اشراف مكه محسوب میشوند.
علاوه بر این، شخصیتها و خاندانهای فراوانی با لقب «العلوی» در آندیار وجود دارند و از احترام خاصی در بین مردم برخوردارند، مردم به آنها«سید» یا به تعبیر محلی «سیدی» میگویند. در حدود ۲۳ سال پیش از این درسفر اول خود به كشور مغرب، در نماز جمعه رسمی دولتی در «جامع الحسنالاول» جد شاه حسن كه او را حسن ثانی میگویند، شركت كردم. راهنمایمن كه یك دانشجوی ایرانی بود گفت: نمازگزاران دو صف مقدم، از«علویین» هستند كه به لحاظ احترام، جلو میایستند.
اتفاقا در آن روز خطیب جمعه كه از روی نوشته خطبه میخواند، پس ازحمد و ثنای الهی و درود بر پیغمبرصلی الله علیه وآله و آل و اصحاب و خلفای راشدینگفت: «و علی ابنته فاطمهٔ الزهراء و علی امها خدیجهٔ الكبری و علی ابنیهاالحسن و الحسین رضیالله عنهم» این جمله در خطبههای جمعه دیگر مناطقاهل سنت ذكر نمیشود، و خطبا به همان درود بر آل و اصحاب و خلفایراشدین اكتفا میكنند.
باری، سادات در كشور مغرب از تعداد بیشتر و از احترام بالاتریبرخوردارند.
۲) سادات در اندونزی
در كشور بزرگ اندونزی كه اینك از لحاظ كثرت نفوس مسلمانها،برترین كشور اسلامی است و در حدود ۱۵۰میلیون جمعیت دارد، خاندانبزرگی با عنوان (علوی و علویها) زندگی میكنند كه در طول تاریخ و تاكنوناز احترام خاصی برخوردارند و بیشتر پستهای بالا را در دست دارند. یكیاز افراد برجسته آنان آقای «اسد شهاب» است كه اینك پیرمرد شریف ومجللی است، دارای تالیفات، و آشنا به مسائل اسلامی جهان اسلام و زبانعربی است. و برخی از كتابهای خود را به عربی نوشته است.
وی منشی مخصوص دكتر احمد سوكارنو، اولین رئیس جمهور اندونزیبوده و كتابی هم در زندگی آن مرد نوشته كه پرده از اعمال و عقاید وتمایلات او ب مسلك كمونیستی، برداشته است، و در حدود ۲۳ سال پیش ازاین در لبنان در اولین برخورد من با او، آن كتاب را به من اهدا فرمود.
بار دیگر در سال ۱۳۴۴ شمسی او را در مكه در دفتر مؤسسه«رابطهٔالعالم الاسلام» دیدم كه نماینده كشور خود در آن مؤسسه بود. واینك از سه سال پیش از این به لحاظ سمت من در «مجمع جهانی تقریبمذاهب اسلامی» دوباره ارتباط ما برقرار گشته و در این مدت دوبار بهایران آمده است، یك بار برای شركت در ششمین كنفرانس وحدت كه ازسوی آن مجمع برگزار گردید. دیگر بار برای شركت در كنفرانس جهانی اهلبیتعلیهم السلام، و مكاتبه بین ما ادامه دارد.
باری، از ایشان پرسیدم شما از كدام یك از تیرههای سادات هستید؟
گفت: از اعقاب علی بن جعفر عریضی، فرزند حضرت صادقعلیه السلام و اصلما از ناحیه (حضرموت) ساحل دریای هند است كه اجداد ما از آن جا بهاندونزی هجرت كردهاند و در اصل شیعه بودهاند اما به لحاظ دوری از مراكزعلمی شیعه، سنی شافعی شدهاند. اینك تدریجا دارند مستبصر میشوند.خود او نیز شیعه است.بنا به گفته وی علویون آن دیار مانند خود او، شجره نسب خود را حفظكردهاند و از این علویون در حضرموت اكنون نیز هستند و برخی از آنان درسلطان نشین عمان به مقام وزارت هم رسیدهاند. سید محمد بن عقیل صاحبكتاب النصایح الكافیهٔ لمن یتولی معاویهٔ از همین سلسله است. یك نویسندهجوان با لقب «السقاف» در اردن، كتابهایی در رد «شیخ محمدناصرالدینآلبانی»، عالم سلفی معروف عصر ما نوشته است. و نیز عالمی به نام سیدعبدالله علوی در لاذقیه زندگی میكرده كه خاندانش هم اكنون هستند. و هردو از همین خانداناند.
باری، تعداد نفوس علویین دراندونزی و حضرموت و عمان، دقیقا معلومنیست و شاید به صدها هزار برسند. شخصیتهای معروفی از میان آنهابرخاستهاند، از جمله خاندان معروف علمی «حبشی» از همین تیره از علویینمیباشند.
۳) سادات در یمن
در بین زیدیهای یمن، خاندانهای متعددی از اولاد امام حسن و امامحسینعلیهما السلام در یمن از حدود ۱۲۰۰ سال پیش اقامت كردهاند و در معرفی وشرح حال سلسلههای آنان كتابها نوشتهاند. سادات در یمن هم اكنون نیز كهدستگاه امامت از آن دیار برافتاده است، از احترام خاصی برخوردارند، چهآنها كه به مذهب زیدی وفادار ماندهاند، و یا به مذهب شافعی گرایش پیداكردهاند ولی عواطف و احساسات آنان مانند همه یمنیها عواطف شیعی است.یمن نیز مانند عراق و ایران از آغاز، كشور اهل بیتعلیهم السلام بودهاست.
زیدیه در امام، شرط میدانند كه یكی از فرزندان فاطمه سلامالله علیها وعلیعلیه السلام و از ذریه امام حسن یا امام حسینعلیهما السلام و فقیه و عادل و قائم بهسیف باشد، در حالی كه شیعه اثنی عشریه افراد مشخصی از نسل امام حسینرا با شرایطی از جمله اعلم و اتقی و اشجع با وصف «عصمت» امامان خودمیدانند.
۴) سادات در عراق
از عصر علیعلیه السلام به بعد، خاندانهای سادات در شهرهای عراق و از جملهدر بغداد، نجف، كربلا، كاظمین، حله، بصره، سامرا و دیگر جاها سكنی دارند.سادات كربلا و نجف و كاظمین، اكثر از خاندانهای علمی معروف هستند;مانند خاندانهای بحرالعلوم، طباطبائی، شیرازی، قزوینی، طالقانی، صدر،حكیم و جز اینها.
سادات محترمی هم در كربلا، نجف، كاظمین و سامرا كلیددار اعتابمقدسهاند، اما كلیدداران سید سامرا سنی هستند. یكی از عراقیهای ساكن قمگفت ما سادات سامرا از اولاد جعفر كذاب، برادر حضرت عسكری هستیم.وی بعد از پدر، مدعی امامتبود و گویا بعدا توبه كرد و در سال ۲۷۱ه .قدرگذشت.
در بغداد نیز از سادات سنی خاندانهایی وجود دارند; از جمله خاندانآلوسی; كه صاحب تفسیر مهم روح المعانی است.
۵) سادات در عربستان
شرفای مكه كه بیش از هزار سال در آن شهر امارت داشتهاند، از اولادحضرت امام حسن مجتبیعلیه السلام هستند و آخرین امیر ایشان، شریف حسین،پدر ملك فیصل پادشاه عراق و ملك عبدالله، پادشاه اردن بود كه بعدا این دوخاندان در عراق و اردن، سلسله سلطنت تشكیل دادند. آخرین پادشاه عراقنوه ملك فیصل اول، ملك فیصل دوم بود. و آخرین پادشاه كشور هاشمیاردن، ملك حسین نوه ملك عبدالله است.
در ساحل خلیج عقبه در ینبع خاندانهای سادات حسنی زندگی میكنند،در مدینه سادات معروف به نخاولی هستند كه نمیدانم حسنی هستند یاحسینی.
به هر حال در مكه و مدینه و دیگر نقاط عربستان، هم اكنون خاندانهایسادات فراوانند، اما از ترس وهابیها خیلی خود را افشا نمیكنند.
در مكه خاندان «السید العلوی المالكی» هستند. بزرگ این خاندان،سیدعباس العلوی المالكی بود كه من او را دیدهام. او مورد توجه اربابطریقتبود و مریدانی در افریقا و شام داشت و مدرس رسمی مسجدالحرامهم بود. و هم اكنون فرزندش دكتر محمد العلوی المالكی همان سمت را داردو مریدان پدر را دستگیری مینماید.
۶) سادات در مصر
خاندانهای سادات و نقیبان در كشور مصر فراوانند. مشایخ طریقت درمصر غالبا یا عموما از سادات هستند. در مصر علیا بالاخص در شهر اسوانطایفهای به نام «جعافره» زندگی میكنند با اقتدار و شجاع و مورد عنایتدولت مصر. آنان خود را از فرزندان جعفربن محمدالصادق میدانند.
در اسوان شبی در یك قهوهخانه با عدهای از آنان برخورد كردم كه گفتندما شجره نسب در دست داریم، عجیب است كه برخی از آنان، از لحاظ قیافهو نحوه حركات دست و صورت هنگام صحبت، به فرزندان مرحوم آیهٔاللهقمی شباهت داشتند.
در ساحل طرف مقابل شهر اسوان جزیرهای است كه اكثر ساكنان آن همینجعافره هستند. یكی از افراد سرشناس ایشان، نویسنده معروف مصری،عباس عقاد است كه علاقه خاندانش را به اهلبیتعلیهم السلام در كتاب فاطمهالزهراء و هم در كتاب انا كه شرح زندگی خود اوست، یاد كرده است. گرچه دراین كتاب از سید بودن خود نام نبرده، اما نوشته است «در بین خویشان منكمتر كسی است كه به نام پیغمبرصلی الله علیه وآله یا خاندانش و یا یكی از انبیاء دیگرمسمی نباشد، چه از زنها و یا از مردهای ایشان».
در كتاب فاطمهٔالزهراء مینویسد هنگام عید میلاد زهراء سلامالله علیها،مادرم از فرط عشق و علاقه به آن حضرت نمیدانست چطور انواع شیرینیبرای ما تهیه كند!!
جنازه عباس عقاد را در میدانی واقع در سر بالایی سد اسوان، دفنكردهاند و در راه رفت و برگشت از سد اسوان ماشینها آن میدان را دورمیزنند. در كنار آن میدان در دامنه كوه، بقعههایی به چشم میخورد كه گفتهمیشد مردم آنها را به یاد افرادی از اهل بیتعلیهم السلام (مانند امام بارههای هند)ساخته و به زیارت آنها میروند.
به هر حال، جعافره مصر، خود موضوع قابل بحثی است و احتمالاتیرههایی از آنان از اعقاب جعفربن ابیطالب باشند. در این خصوص به كتابعمدهٔ الطالب رجوع شود. این نكته مسلم است كه مصریان عموما نهایتعشق و علاقه را به اهل بیتعلیهم السلام دارند و از دفتر تلفن قاهره به دست میآیدكه نامهای خاص اهل بیتعلیهم السلام بیش از نامهای دیگر است، علاوه بر نام حسنو حسین، نام حسنین در مصر فراوان است و خاندانهای معروفی مانندخاندان حسنین هیكل نویسنده مصری در مصر یافت میشوند. ولی رابطهمصریها با اهل بیتعلیهم السلام همهاش اظهار محبت و برگزاری جشنهاست نهعزاداری. من در روز عاشورا به حرم امام حسینعلیه السلام (راس الحسین) رفتم،مردم مثل كسی كه از حادثه آن روز خبر ندارد مانند همیشه، اظهار محبتبهاهل بیتعلیهم السلام میكردند و ابدا اثری از عزاداری در آنان و نه در شهر قاهره بهچشم نمیخورد و چنین بود در شهر قاهره. آقای سیدطالب رفاعی عالمشیعی كه در آن هنگام در قاهره اقامت داشتبا من در حرم حسینی بود، بهمردم میگفت: «مردم میدانید امروز چه روزی است؟ روز عاشورا است كهامام حسینعلیه السلام را شهید كردهاند» اما مثل این كه تاثیری در مردم نداشت.بلی در مصر شنیدم تكیهای از آن شیعیان از قدیم به جای مانده كه ظاهرا درآن هنگام در آن تكیه، مراسم عزاداری برگزار نمیشد و اگر میشد، منخبردار نشدم.
مرحوم سید محسن امین جبل عاملی در كتاب معادن الجواهر ج ۲/۳۳۰در شرح دیدار دوم خود از مصر، سال ۱۳۴۱ هجری قمری نوشته است:«شیعیان در قاهره دو تكیه دارند; یكی از آن ایرانیها و دیگری از آن تركهااست. و در ایام عاشورای حسینی در هردو تكیه مراسم عزاداری و اطعامبرقرار است. و علاوه بر شیعیان، سنیهای مصری و سیاحان فرنگی هم در آنمراسم شركت میكنند. اما گویندگان صلاحیتسخن گفتن و مصیبتخواندنندارند ومطالب واهی و دروغ و موهن برای مردم میگویند كه جای تاسفاست.
بعدا میگوید: «از كارهای لازم آن است كه مدرسهای تاسیس و عدهایمرثیهخوان در آن تربیت كنیم، زبان عربی و صرف و نحو و ادبیات را به آنانبیاموزیم تا روضه را صحیح بخوانند.» خود آن مرحوم در شام چنین مجلسدلخواه خود را برگزار میكرد.
مرحوم عاملی درهمان كتاب از این كه جماعت انبوهی از ایرانیان، درمصر زندگی مرفهی دارند اما به فكر یادگرفتن احكام و فرائض خود نیستنداظهار تاسف میكند. بلی من هم در مصر برخی از تابلوهای مغازهها را دراطراف حرم حسینی دیدم به نام اصفهانی یا خراسانی، اما گویا ایرانیان درمصریها تحلیل رفتهاند و از ایرانی بودن و تشیع جز همین عناوین اصفهانییا خراسانی چیز دیگری برای آنان باقی نمانده است.
مرحوم عاملی در صفحه ۳۳۲ همین كتاب در پاسخ یك جوان مصری،معرفی بسیار جالبی از شیعه كرده است كه از بحث ما خارج است.
۷) سادات در سودان
در سودان تیرههایی از سادات زندگی میكنند كه من از سلسله نسب آنهابجز سلسله «میرغنی» اطلاع ندارم.این سلسله را بعدا معرفی میكنیم.
هنگامی كه به زیارت بقعه المهدی یا به قول ما متمهدی سودانی رفتم،امام جماعت آنجا كه خود را به لحاظ عقیده به مهدویت مهدی، شیعهمیدانست و هنگام بحث من درباره تقریب مذاهب، میگفتشیعه هستیم ازدیگران نام نبر!! بعدا معلوم شد خود او از خاندان خلیفه مهدی است. ویشجره نسب مهدی را به من نشان داد كه ظاهرا صحت نداشت زیرا با وسائطكمی به حضرت امام حسن عسكریعلیه السلام میرسید و نام كسانی در آن آمدهبود كه در میان اولاد و اعقاب امام حسن عسكریعلیه السلام وجود ندارند.به نظر میرسید میخواستهاند مهدی را به نحوی با امام عسكری، والد اماممهدی صلواتالله علیه مرتبط كنند.
در كنار قبر مهدی زیر همان بقعه و در یك صندوق قبر دو خلیفه مهدیقرار داشت، شجره خلیفه اول مهدی را هم به من دادند كه نسبتا میتوانستصحیح باشد. من از این دو شجره عكس گرفتم. پرچمی را كه مهدی درجنگهایش با انگلیسیها در سپاه خود بر میافراشته، بر دیوار بقعه نصبكردهاند.
مهدی هم اكنون در سودان محترم و اسوه مبارزات با بیگانگان است.بقعه او در بخشی از خارطوم به نام جزیره از همه جای شهر خارطوم دیدهمیشود. آقای صادق المهدی هم اكنون شاخصترین فرد قبیله است و مریدانمهدی به او اظهار ارادت میكنند. وی حزبی دارد به نام حزب امت كه مدتینخست وزیری سودان را نصیب وی كرد.
۸) در افغانستان و آسیای وسطی و تركیه
در این بلاد خاندانهای بسیاری از سادات اعم از شیعه و اهل سنت ازقدیم تاكنون زندگی میكنند. خاندان اسدآبادی كه به غلط، سید جمالالدیناسدآبادی معروف به افغانی را به آن منسوب میدارند، در دهی به همین نامتاكنون به سر میبرند. در میان افغانستان و ایران نیز خاندانهای ساداتفراوانند و نیز در سمرقند و بلخ و بخارا و دیگر جاها. همچنین در تركیه دربین اهل سنت از خاندانهای سادات فراوانند. علویون تركیه كه در اصل شیعهاثنیعشری بودهاند و فعلا طایفه جدا به شمار میآیند، و لقب علویون بهلحاظ علاقه خاص آنان به علیعلیه السلام و غلو برخی از تیرههای آنان درباره آنحضرت است و نه به واسطه ارتباط نسبی با آن حضرت; مانند علویونمغرب و اندونزی و دیگر جاها، گر چه در بین آنان علوی نسب هم وجوددارد.
۹) در شبه قاره هند
اما در هند سلسلههایی از سادات زندگی میكنند و در میان آنانشخصیتهای معروفی پیدا شدهاند. سادات «پتنه» سادات صحیح النسبیهستند كه اصل آنان از علویین نیشابور نشات گرفته; یعنی اجداد آنان ازنیشابور راهی هند شدهاند. از میان آنان خاندانهای معروفی برخاستهاند:خاندان (صاحب عبقات)، خاندان ابوالاعلای مودودی، خاندان امام خمینیرضوانالله تعالی علیه، و بنابر مسموع خاندان ابوالحسین ندوی نویسندهمشهور هند همه از سادات پتنهاند. در این رابطه هنگام دیدار من از هند، چندسال پیش از این به زیارت كتابخانه معروف صاحب عبقات رفتم و ازمشاهده آن همه نسخ خطی نادر یا منحصر به فرد لذت بردم و هم تاسفخوردم كه غالبا موریانه آنها را به سرعتبه پودر تبدیل میكرد و هرقفسهای را كه باز میكردیم كتابهای آن در حال انهدام بود.
باری، در آنجا جوانی در سن ۱۶-۱۷ سالگی را دیدم كه از نوادگانصاحب عبقات بود و با فاصله چند پشتبا اجداد امام خمینی از فرط شباهتبه فرزندان امام، گویا برادر كوچك آنان است؟
برخی از سلسله سادات حسینی هند از اولاد امام زینالعابدینعلیه السلامهستند. یكی از آنان استاد عالیمقام دانشگاه دهلی و دانشگاه علیگر پرفسورعابدی به من گفت: ما خاندانهای متعددی هستیم كه هر كدام لقب خاصیاتخاذ كردهایم. من (عابدی)، برخی زینالعابدینی و برخی دیگر سجادی لقبداریم.
سلسلههای سادات رضوی و نقوی كه در هند و پاكستان پراكندهاند و ازاولاد حضرت هادیعلیه السلام هستند، به كثرت در بین علما و شخصیتها به چشممیخورند.
اخیرا توفیق ملاقات با علامه سید عبدالله امام بخاری امام جمعه وجماعت مسجد بزرگ دهلی دست داد، ایشان اظهار داشتند: «در حدودچهارصد سال پیش از این هنگامی كه شاهجهان مسجد دهلی را بنا كرد جداعلای ما (سید عبدالغفور شاه سلطان) را از بخارا جهت امامت آن مسجددعوت كرد. و از آن هنگام تا كنون امامت مسجد در خاندان ما ادامه دارد ومن دوازدهمین امام مسجد هستم».
منبع : مجمع جهانی شیعه شناس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست