چهارشنبه, ۲۲ اسفند, ۱۴۰۳ / 12 March, 2025
مجله ویستا
موانع و مشکلات تاریخ نگاری شیعه

تاریخ به دلیل اهمیت و ارزشش در اسلام، مورد توجه خاص مسلمانان قرار گرفته است. بیشك، شیعیان و رهبران گرانقدر شیعه نیز از ارزش و اهمیت آن غافل نبودهاند و حتی با انگیزههایی قوی، تاریخ را مورد توجه خود قرار دادهاند كه به اختصار، به برخی از آنها اشاره میكنیم:
۱) بخش قابل ملاحظهای از قرآن كریم در باره حوادث تاریخی است. قرآن همچنین به پیروان خود تاكید میكند كه این حوادث و امثال آنها را مورد توجه قرار دهند و آنگونه كه خود قرآن تصریح میفرماید، هدف از ذكراین حوادث در یك كلمه خلاصه میشود و آن »عبرت گرفتن» و انتخاب راه صحیح برای زندگی كردن است.
رهبران دینی ما در این راستا، توجه به تاریخ را مورد تاكید قرار دادهاند. به عنوان نمونه، علی_ علیه السلام _ در نامه معروفش به امام حسن_ علیه السلام _، به صراحت، بر توجه به تاریخ گذشتگان و ارزش معنوی آن تاكید میكند:»پسركم، هرچند من به اندازه همه آنان كه پیش از من بودهاند، نزیستهام، اما در كارهاشان نگریستهام و در سرگذشتهاشان اندیشیده و در آنچه از آنان مانده، رفته و دیدهام تا چون یكی از آنان گردیدهام، بلكه با آگاهی كه از كارهاشان درستبه دست آوردهام، گویی چنان است كه با نخستین تا پسینشان به سربردهام.»
۲) سنت پیامبر گرامی اسلام_ صل الله علیه و آله و سلم _ در قرآن به روشنی، به عنوان »اسوه» و »الگوی مسلمانان» معرفی شده است: »لقد كان لكم فی رسول الله اسوهٔ حسنهٔ لمن كان یرجوا الله و الیوم الاخر و ذكر الله كثیرا» (احزاب: ۲۱); قطعا، برای شما در (اقتدابه) رسول خدا سرمشقی نیكوست; برای آنكس كه به خدا و روز باز پسین امید دارد و خدا را فراوان یاد میكند. »قل ان كنتم تحبون الله فاتبعونی یحببكم الله» (آل عمران: ۳۱);بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیروی كنید تا خدا دوستتان بدارد. »ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكمعنه فانتهوا»;(حشر:۷) و آنچه فرستاده خدا به شما داد آن را بگیرید و از آنچه شما را بازداشت، بازایستید.»و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی» (نجم:۳ و ۴); او از سر هوی سخن نمیگوید. این سخن جز وحی نیست.
بنابراین، سعی شیعیان و رهبران آنها همیشه بر حفظ و نگهداری این سنتبوده و در این زمینه بیشترین تلاش را كردهاند. رهبر شیعیان جهان، حضرت علی_ علیه السلام _، بهترین راه رستگاری و تنها چیزی را كه میتواند جامعه و حاكمیت آن را از انحراف دور نگهدارد پیروی از سنت رسولالله_ صل الله علیه و آله و سلم _ میداند. با مراجعه به نهجالبلاغه به این نكته برمیخوریم كه آن حضرتبخش عظیمی از خطبههای خود را به احیای سنت پیامبر_ صل الله علیه و آله و سلم _ اختصاص داده است و در عمر كوتاه حكومتش سعی و اهتمام داشت كه سنت فراموش شده پیامبر_ صل الله علیه و آله و سلم _ را زنده كند و آن را ملاك تمییز حق و باطل قرار میداد. هدف آن حضرت تفهیم این حقیقتبه مردم زمان خود و آیندگان بود.
در خطبه۱۵۹ نهجالبلاغه، پس از بر شمردن بخشی از سنتهای پیامبر اكرم_ صل الله علیه و آله و سلم _، در باره ارزش و اهمیتسنت آن حضرت میفرماید: »به پیامبر پاك و نیكویت اقتدا كن و از آن حضرت پیروی نما; زیرا آن حضرت برای كسی كه بخواهد پیروی كند، سزاوار پیروی است و برای كسی كه بخواهد خود را منتسب به آن حضرت كند، انتسابی شایسته است. محبوبترین بندگان نزد خدا كسی است كه از پیامبرش پیروی كند.»
به طور قطع، میتوان گفت كه بخش عظیمی از این سیره را تنها با كمك گرفتن از تاریخ میتوان حفظ كرد و به آیندگان انتقال داد تا همه بتوانند به سنت پیامبر_ صل الله علیه و آله و سلم _ تاسی كنند. بنابراین، میتوان گفت: اگر تاریخ وسیلهای برای فهم قرآن و ساختن انسانها و حفظ سیره و سنت عملی پیامبر_ صل الله علیه و آله و سلم _ است اهلبیت آن حضرت: و پیروان آنها باید بیشترین استفاده را از این وسیله كرده باشند و اگر تاریخ میتواند گذشته سیاه خاندان اموی و همفكران و همراهان آنها را برای امت اسلامی روشن كند تا فریب ریاكاریهای آنها را نخورند به یقین، ائمه: و پیروان آنها از آن استفاده كردهاند و میكنند.
با مراجعه به كتب فهرست، مانند فهرست نجاشی و فهرستشیخ طوسی، به این نكته اساسی و ارزشمند میرسیم كه شیعیان نهایتسعی خود را در انجام این امر مهم نموده و آثار ارزشمندی از خویش به یادگار نهادهاند. گرچه در اثر برخی عوامل و حوادث، بیشتر این آثار از بین رفته و به دست ما نرسیده است ولی با وجود این، باید به این حقیقت تلخ اعتراف كنیم كه در مقایسه با سایر مسلمانان، آثار شیعیان چه از نظر كیفی و چه از نظر كمی، قابل مقایسه نیست.
در اینجا، این سؤال اساسی به ذهن خطور میكند كه چرا شیعیان تاریخی جامع و صحیح از اسلام، یعنی زندگی پیامبر_ صل الله علیه و آله و سلم _ و سنت آن حضرت و ائمه اطهار: تدوین ننمودهاند كه امروز ما با مشكلات عدیدهای كه ناشی از این نقصان است، روبرو نشویم؟
نوشته حاضر سعی دارد جوابی، هر چند مختصر، به این سؤال بدهد و تبیین نماید كه شیعیان در راه ثبت تاریخ، با مشكلات و موانع بزرگی روبهرو بودهاند و این امكان برای آنها وجود نداشته است كه به ثبت و ضبط تاریخ به نحو مطلوب بپردازند.
با وضعیتی كه از نظر سیاسی، بر جامعه اسلامی پس از رحلت پیامبر_ صل الله علیه و آله و سلم _ حاكم بود، امكان بیان حقایق كمتر وجود داشت; زیرا طرفداران حق، بخصوص شیعیان، تحت انواع فشارهای سیاسی، نظامی و تبلیغاتی قرار داشتند. اینك در حد امكان و به اختصار، به بعضی از این مشكلات اشاره میكنیم.
پیش از آنكه به بررسی مشكلاتی بپردازیم كه متوجه شیعیان - بهطور خاص - بوده، لازم استبه این مشكل اساسی توجه داشته باشیم: مشكل بزرگی كه نه فقط به شیعیان، بلكه به تاریخ نیز اختصاص نداشت و مصیبتی بود كه متوجه فرهنگ عمومی اسلام گردید و خسارت جبرانناپذیری بر پیكر سنت پیامبر_ صل الله علیه و آله و سلم _ وارد ساخت منع كتابتحدیث از سوی خلفا، بخصوص خلیفه دوم، بود كه تا یك قرن ادامه پیدا كرد. گرچه شیعیان خود را ملزم به این منع نمیدیدند ولی از آثار شوم آن نیز كاملا در امان نبودند. در این زمینه، همچنین در باره انگیزهها و آثار مخرب منع كتابتحدیثبر فرهنگ اسلام، كتابها و مقالات فراوانی از سوی علما و محققان فریقین نوشته شده كه نیازی به تكرار آنها در این مختصر نیست. در باره مشكلاتی كه در زمینه تاریخنگاری صیحیح، به طور خاص، متوجه شیعیان بوده است، میتوان به موارد ذیل اشاره كرد:
۱) مسائل سیاسی
مهمترین مشكل شیعیان در زمینه نگارش صحیح تاریخ، فشار سیاسی موجود در جامعه اسلامی بود. مشكلات دیگر ناشی از آن بودهاند. با رحلت پیامبر گرامی اسلام_ صل الله علیه و آله و سلم _ و به خصوص پس از دوران خلافت، حاكمیتسیاسی جامعه اسلامی در مقابل راه و سیره پیامبر_ صل الله علیه و آله و سلم _ قرار گرفت. در نتیجه، ائمه معصومین_ علیه السلام _ و شیعیان آنها كه خود را موظف به حفظ، نگهداری و تداوم اسلام محمدی_ صل الله علیه و آله و سلم _ و اصیل میدانستند، قهرا در مقابل حاكمیتسیاسی قرار گرفتند. لذا، اولا شیعیان رغبتی به ثبت تاریخ حاكمیتی كه با آنان دشمن بود، از خود نشان نمیدادند و در مرحله دوم، اگر میخواستند تاریخ این حاكمیت را برای افشاگری و روشنگری ثبت كنند با فشار نظامی روبرو میشدند. به همین دلایل، حاكمان ظالمی كه بر مسلمانان حكومت میكردند با قدرتی كه در اختیار داشتند، تاریخ را آنگونه كه خود میخواستند، نوشتهاند و تاریخ، این حقیقتتلخ رابرای ما بیانكرده است. زبیربن بكار در الاخبارالموفقیات نقل كرده است كه »سلیمان بن عبدالملك (خلافت۹۶-۹۹ ه. ق.) در دوران ولایتعهدی خود در سال ۸۲ به مدینه رفت و به دیدار مكانهای تاریخی، یعنی جاهایی كه رویدادهایی برای رسول اكرم_ صل الله علیه و آله و سلم _ اتقاق افتاده بود، سرگرم شد. در این گشت و گذار كه عدهای از بزرگان مدینه از جمله ابان بن عثمان بن عفان و برادرش عمرو بن عثمان و دیگران او را همراهی میكردند، مطالبی را میشنید.
سلیمان كه دریافت ابان بن عثمان از اطلاعاتی در این زمینه برخوردار استبه او دستور داد تا سیره رسول الله_ صل الله علیه و آله و سلم _ را تدوین كند. ابان گفت: سیره مذكور در اختیار من قرار دارد. و این كتاب (یا مطالب آن را) از فردی كه مورد وثوق است، به دست آوردهام. سلیمان دستور داد تا از آن نسخهبرداری كنند. ده نفر آن را بر روی پوست نگاشتند. وقتی سلیمان آن را از نظر گذارنید، مشاهده كرد كه نام انصار در بیعت عقبه و بدر یاد شده است. سلیمان اظهار داشت: من چنان فضیلت و مزیتی را در آنها سراغ ندارم; یا خاندان ما به حق آنها تجاوز كردهاند و یا این انصار فاقد چنان فضیلتی بودهاند! ابان یگفت: ستمی كه انصار در حق عثمان روا داشتهاند نمیتواند از اظهار حق مانع گردد. انصار همانگونه بودهاند كه راجع به آنها در این كتاب سخن رفته است. سلیمان گفت: به نسخهبرداری این كتاب، مرا نیازی نیست; مگر آنگاه كه به عبدالملك، پدرم، گزارش كنم; چرا كه ممكن است او مخالف چنین كاری باشد. لذا، دستور داد آن كتاب را سوزاندند و گفت: پس از مراجعتبه شام از وی میپرسم; اگر موافقت نمود نسخهبرداری از آنی امكانپذیر است. سلیمان پس از مراجعتبه شام، جریان را برای پدرش عبدالملك گزارش نمود. عبدالملك گفت: چه نیازی به این كار است; كتابی را فراهم كنی كه در آن از فضیلت ما سخن نرفته است؟ وقتی سلیمان گفت: كتاب یاد شده را سوزانده است عبدالملك عمل او را تایید كرد.»
این نمونهای كوچك از تحریف تاریخ، و اعمال زور و قدرت در نوشتن تاریخ است و شاید بسیاری از این نمونهها را در تاریخ بتوان پیدا كرد.
۲) فشار نظامی
با انحراف حكومت اسلامی از مسیر اصلی، تنها گروهی كه درصدد جلوگیری بیشتر و اصلاح آن برمیآمدند، شیعیان بودند. بنابراین، سعی دستگاه حكومتبر این بود كه به هر نحو ممكن، این مانع را از سر راه خود بردارد; از جمله متوسل به زور شدند و با این وسیله سعی كردند كه ریشه تفكر انقلابی شیعه و حتی نام آن را از صحنه روزگار براندازند. لذا، نفس شیعه بودن جرم محسوب میشد و شیعیان علی_ علیه السلام _ را در هر جا كه پیدا میكردند، میكشتند. شرح جنایاتی كه بر شیعیان رفته است، احتیاج به كتابها دارد.
در چنین شرایطی، نگارش تاریخ صحیح اسلام از مشكلترین كارها بود; زیرا مگر تاریخ اسلام را بدون فضایل محمد_ صل الله علیه و آله و سلم _ و علی_ علیه السلام _ و خانواده آنها میتوان نوشت؟! حقایق و وقایعی همچون شخصیتبزرگ و والای پیامبر_ صل الله علیه و آله و سلم _ ، سبقت علی_ علیه السلام _ در اسلام، فداكاریهای او و پدرش در مكه در حمایت از پیامبر_ صل الله علیه و آله و سلم _ بخصوص شجاعت و شهامت علی_ علیه السلام _ در »لیلهٔالمبیت» و ایثار او در مدینه و در غزوات پیامبر_ صل الله علیه و آله و سلم _، علم او، حكمت او، امامت و نصب او به جانشینی پیامبر_ صل الله علیه و آله و سلم _، غصب خلافت، شهادت حضرت زهرا(س)، دختر گرامی پیامبر_ صل الله علیه و آله و سلم _، و از طرفی دشمنیهای قریش و بخصوص خاندان ابوسفیان بااسلام و پیامبر_ صل الله علیه و آله و سلم _ تاریخ اسلام را تشكیل میدهند. نقل همه اینها جرم بود و لازم بود به فراموشی سپرده شوند; زیرا معاویه و همفكران او میخواستند نام پیامبر_ صل الله علیه و آله و سلم _ را از صنحه روزگار محو كنند، و اسلام را از بین ببرند و با این هدف چگونه میتوانستند حقایق را تحمل كنند.؟!مطرف پسر مغیرهٔ بن شعبه میگوید: »... پدرم معمولا پیش معاویه میرفت و با او صحبت میكرد وقتی كه از نزد معاویه برمیگشت از چیزهایی كه از معاویه میدید و در نظرش بزرگ مینمود، برای من صحبت میكرد. اما یك شب كه از پیش معاویه برگشت از خوردن شام پرهیز كرد و میدیدم كه بسیار غمگین است.
ساعتی منتظر گشتم، گمان كردم كه حادثهای برای ما رخ داده است. از او سؤال كردم: چه شده كه تو را غمگین میبینم؟ پدرم در جواب گفت: از نزد كافرترین و خبیثترین مردم میآیم. هنگامی كه با او (معاویه) تنها بودیم به او گفتم: ای امیرالمؤمنین! تو پیر شدهای، اگر با عدالت رفتار كنی و كارهای خیر را گسترش دهی، بزرگی كردهای و اگر توجهی به بنیهاشم كنی (كمتر به آنها ظلم كنی) صله رحم كردهای. قسم به خدا، امروزه آنها دیگر چیزی ندارند كه از آن بترسی و این كار (صله رحم) هم ثواب دارد و هم باعثبقای نام نیك تو خواهد شد. معاویه در جواب گفت:
»هیهات، هیهات! امید بقای كدام نامنیك را داشته باشم؟ اخوتیم (ابوبكر) حكومت را به دست گرفت و به عدالت رفتار كرد و كرد آنچه را میبایستبكند. اما همین كه مرد نامش هم از میان رفت; مگر اینكه كسی بگوید: ابوبكر!»»سپس اخوعدی (عمر) حكومت را به دست گرفت، ده سال كوشش كرد و سختی به خرج داد، اما همین كه مرد نامش هم از صحنه روزگار برافتاد; مگر اینكه كسی بگوید: عمر!»»اما ابن ابیكبشه (مرادپیغمبر_ صل الله علیه و آله و سلم _ است) روزی پنجبار نامش را فریاد میكنند: "اشهد ان محمدا رسول الله." پس با این وضع، كدام عمل و یادی از من دوام پیدا خواهد كرد. بیپدر، نه، قسم به خدا، باید این نام (محمد_ صل الله علیه و آله و سلم _) یا دین را دفن كنم، دفن كردنی!»
معاویه پس از استقرار در قدرت، به والیان خویش بخشنامه كرد كه »هر كس فضیلتی از علی_ علیه السلام _ نقل كرد او را بكشید; خونش هدر و ذمه خویش را از آن بری دانستم.» خالد بن عبدالله قسری از ابن شهاب زهری درخواست تدوین سیره نمود. ابن شهاب گفت:
»احیانا در لابهلای سیره، از امیرالمؤمنین، علی_ علیه السلام _، سخن به میان میآید; آیا با وجود این، میتوانم به این كار دستیازم؟ خالد گفت: اگر ذكر نام آن حضرت با آمیزهای از خردهگیری باشد، مانعی ندارد.» در فضایی این چنین، مورخان شیعه، مانند یعقوبی، مسعودی و دیگران، مجبور بودند كه از كنار حقایق تاریخ یا با سكوت بگذرند و یا بسیار كمرنگ و در لفافه به نقل آنها بپردازند.
در این مورد، به طور خلاصه باید سخن بعضی از بزرگان را در مورد علی_ علیه السلام _ گفت كه: »
ما اقول فی شخص اخفی اعدائه فضائله حسدا و اخفی اولیائه فضائله خوفا و حذرا»; در مورد او چه میتوان گفت كه دشمنانش از حسادت و دوستانش از ترس، فضایل او را كمتان كردهاند.؟! خوارزمی میگوید: »...و ان بعض شعراء الشیعهٔ یتكلم فی ذكر مناقب الوصی بل فی ذكر معجزات النبی_ صل الله علیه و آله و سلم _ فیقطع لسانه...»; بعضی از شعرای شیعه كه در مناقب علی_ علیه السلام _ و یا حتی در معجزات پیامبر_ صل الله علیه و آله و سلم _ صحبت میكنند و حرف میزنند زبانش را قطع میكنند و دیوانش را پاره میكنند. هارون، پسر خیزران، (مقصود واثق خلیفه است) و جعفر متوكل در صورتی به كسی عطا میكردند و بخشش مینمودند كه به آلابی طالب دشنام گوید; مانند: عبدالله بن مصعب زبیری و وهب بن وهب بختری و مروان بن ابیحفصه و دیگران.
البته این مساله اختصاص به حضرت علی_ علیه السلام _ ندارد، بلكه بسیاری از حقایق تاریخ اسلام، بخصوص آنچه به تشیع مربوط میشود، دچار چنین سرنوشتی شده است.
همچنین این مشكل اختصاص به زمان بنیامیه و بنیمروان نداشته است; زیرا بنی عباس نیز در ظلم و ستم نسبتبه شیعیان نه تنها عقب نماندند، بلكه به مراتب، ظالمانهتر برخورد كردند.
وجود این فشارها مساله »تقیه» و كتمان عقاید را مطرح كرد. خطر به قدری جدی و حاد بود كه احادیثشدیداللحنی در مورد وجوب تقیه از ائمه: برای حفظ تشیع صادر شد كه ما در اینجا به برخی از آنها اشاره میكنیم:
امام باقر_ علیه السلام _ میفرماید: »ترك تقیه مثل ترك نماز است.»
امام صادق_ علیه السلام _ میفرماید:»برای حفظ دینتان تقیه كنید و آن را با تقیه زیر پرده دارید; زیرا هر كه تقیه ندارد، دین ندارد. شما در میان مردم مانند زنبور عسل در میان پرندگانید.»
در حدیث دیگری از امام صادق_ علیه السلام _ وارده شده است كه میفرماید: »از پدرم، امام باقر_ علیه السلام _، شنیدم كه میفرمود: هیچ چیزی در روی زمین، نزد من از تقیه دوست داشتنیتر نیست. ای حبیب، هركس تقیهكند خدا اورا بالابرد و هركس تقیهنكند خدا اورا پست كند.»
۳) فشار تبلیغاتی
ظلم و ستمی كه نسبتبه شیعه و ائمه_ علیه السلام _ روا داشته شد مظلومیت آنها را برای امت اسلامی معلوم و مشخص مینمود. این مظلومیت، بخصوص پس از واقعه كربلا، در كنار حقانیت اهلبیت_ علیه السلام _ و پیروان آنها، موجب محبوبیت آنان در جامعه اسلامی شد. همینمساله نقش مهمی در پیشرفت و گسترش تشیع داشته است.
محبوبیت تشیع حاكمان جور را واداشت كه این بار به تزویر متوسل شوند و با به خدمت گرفتن تبلیغات تشیع را از صحنه خارج كنند. لذا، شیعیان را رافضی، و خارج از دین، نامیدند. ابن حجر هیثمی در مقدمه كتاب الصواعق المحرقه چنین آورده است: »و اخرج الدارقطنی عن علی عنالنبی_ صل الله علیه و آله و سلم _ قال سیاتی من بعدی قوم لهم نبز یقال لهم الرافضه، فان ادركتهم فاقتلوهم فانهم مشركون»; دار قطنی از پیامبر_ صل الله علیه و آله و سلم _ نقل كرده كه پیامبر فرموده بهزودی پس از من قومی میآیند كه دارای لقب خاصی هستند و رافضی نامیده میشوند، آنها مشركاند، اگر آنها را دیدی بكش! ابن حزم در الفصل فی الملل والنحل شیعیان و تشیع را اینگونه معرفی میكند:
»ان الروافض لیسوا من المسلمین انما هی فرق اولها بعد موت النبی بخمس و عشرین سنهٔ و كان مبدئها اجابهٔ ممن خذله الله لدعوهٔ من كاد الاسلام و هی طائفهٔ تجری مجری الیهود والنصاری فی الكذب والكفر» ; رافضیها از مسلمانان نیستند و تنها فرقهای هستند كه ابتدای آن از بیست و پنجسال بعد از وفات پیامبر_ صل الله علیه و آله و سلم _ بوده است و شروع این فرقه اجابت از دعوت كسی بود (خداوند او را ذلیل كند) كه اسلام را قبول نداشت. اینها(شیعیان) گروهی هستند كه در كفر و دروغگویی دنبالهرو یهود و مسیحیاناند.
این مطلبی است كه در كتب تاریخ و كلام به اصطلاح مسلمانان رواج دارد و افرادی مانند طبری، ابن اثیر، ابن كثیر و به تبع آنها، دیگران نیز همین حرفهای نادرست را تكرار میكنند. حتی محققان معاصر جهان اسلام هم با كمال تاسف، این اكاذیب را تكرار مینمایند و آنها را نشر میدهند; مثلا، رشید رضا در كتابش، الشیعه و السنه،
چنین نوشته است:
»شیعهگری به نام خلیفه چهارم، علی بن ابیطالب۲، آغاز ایجاد تفرقه دینی و سیاسی امت محمدی گردید و اولین كسی كه اصول تشیع را از خود ساختیك یهودی به نام عبدالله بن سبا بود كه از راه خدعه و نیرنگ، اظهار اسلام نمود. وی مردم را به غلو درباره علی كرم الله وجهه دعوت میكرد تا میان این امت تفرقه ایجاد نماید و دین و دنیای آنان را تباه گرداند.» در چنین جوی، كمتر سخنی از شیعیان پذیرفته میشد و آنان در جامعه جایگاهی نداشتند و نمیتوانستند حقایق را بیان كنند. بعضی از شیعیان این وضعیت را در اشعار خویش چنین بیان كردهاند.
اذا ما روی الراوون الف فضیلهٔ لاصحاب مولانا النبی محمد یقولون هذا فی الصحیحین مثبت بخط الامامین الحدیث مسدد و مهما روینا عن علی فضیلهٔ یقولون هذا من احادیث ملحد
اگر راویان هزاران فضیلت در مورد اصحاب پیامبر_ صل الله علیه و آله و سلم _ (منظور خلقا هستند) نقل كنند، میگویند این فضایل در صحیحین (صحیح مسلم و نجاری) و به خط آنها و به طور متقن ثبتشده است ولی اگر یك روایت در فضیلت علی_ علیه السلام _ نقل شود، میگویند كه این حدیث از احادیث ملحدان است.
یا این گونه سرودهاند كه:
اذا فی مجلس ذكروا علیا و سبطیه و فاطمهٔ الزكیهٔ یقول الحاضرون ذروا فهذا سقیم من حدیث الرافضیهٔ اگر در مجلسی ذكری (فضیلتی) از علی و همسر و فرزندان او به میان آید حاضران میگویند: اینحدیث را رها كنید، آن حدیث صحیح نیست; چون از احادیث رافضیان است.
این حقیقتی است كه تاریخ به آن گواهی میدهد. نصر بن علی جهضمی به علت نقل یك روایت در فضیلت علی و فاطمه و حسنین_ علیه السلام _ از طرف متوكل محكوم به هزار ضربه شلاق شد.
در وادی تبلیغات، ائمه_ علیه السلام _ و شیعیان با مشكل دیگری نیز روبهرو بودند: از یك سو، پیدایش گروهها و فرقههای مذهبی و كلامی كه نتیجه جهالت امت نسبتبه حقیقت اسلام بود و احیانا برای ایجاد خطوط موازی در كنار تشیع از طرف حكام تاسیس یا تقویت میشدند و از سوی دیگر، گسترش اسلام و برخورد مسلمانان با افكار مختلف، سؤالات و اشكالات متعددی متوجه اسلام، بخصوص تشیع، میكرد. ائمه: و اصحاب آنها و بعدا علمای شیعه، خود را موظف میدیدند كه به این سؤالات و اشكالات پاسخ دهند و معارف اسلامی را بر اساس اصول، حفظ و اشاعه دهند. بنابراین، نیرو و توان شیعیان در این وادی صرف میگشت. در نتیجه، »تاریخ»، كه در مقایسه با فقه و معارف اسلامی از اهمیت كمتری برخوردار بود، متروك ماند و كمتر به آن پرداخته شد. نگاهی به آثار به جا مانده از بزرگان شیعه در باب فقه و معارف گویای این حقیقت است.
اینها بعضی از موانعی بود كه از خارج بر سر راه تاریخنگاری شیعه قرار گرفت و بر آنها تحمیل گشت اما همان مقدار آثاری هم كه از شیعیان باقی مانده و نگاشته شده دارای نقاط ضعفی است كه به آنها اشاره میشود:
۱) یكی از این نقاط ضعف این است كه مورخان ما بیشتر متوجه مسائل اعتقادی بوده و حداكثر كوشش خود را در باره امامت ائمه_ علیه السلام _ و فضایل و معجزات آنها مبذول داشته و از اختصاص دادن فصلی به مسائل سیاسی زمان ائمه_ علیه السلام _ و كیفیت مبارزات جهادی آنها خودداری كردهاند، هرچند در خلال همین روایات و نقل معجزات و فضایل، مسائل تاریخی مهمی وجود دارد كه تا حد زیادی میتواند مشكلات تاریخی را حل كند.
۲) در نقل حوادث، تنها به همان مقدار مورد نیاز اكتفا كرده و از نقل اصل واقعه به طور كامل خودداری كردهاند. در نتیجه، مسائل، پراكنده، مشوش و درهم گردیده و برای مرتب كردن و ارجاع آنها به اصول، به كوشش فراوانی احتیاج دارد و كاری بسیار سنگین است.
۳) عدم اهتمام به رجال تاریخی از حیث توثیق و عدم آن، كه نسبتبه رجال حدیث اهتمام میورزند، در صورتیكهاهمیت مساله تاریخ كم نیست و انگیزه جعل و كتمان حقیقت در آن، بیشتر از مسائل فقهی صرف وجود داشته است. بنابراین، عدم اهتمام به رجال تاریخ نقطه ضعفدیگری درتاریخنگاری ماست و بسیاری از مؤلفان كتب تاریخی ما از حیث مذهب، مجهولالحال میباشد.
۴) در نقل وقایع تاریخی، مكان، زمان و مقارنات دیگر آنها ذكر نشده و در نتیجه، تعلیل، تحلیل و نتیجهگیری از این حوادث بسیار مشكل است.
۵) نقل روایات متضاد و متناقض در كنار هم بدون تحلیل و جمع بین آنها; این كار اگرچه فی حد نفسه، ارزشمند و ناشی از اهتمامی است كه به حفظ احادیث میدادند ولی خود مشكلی است و برای حل آن، باید زحمت كشید تا حقیقت را از میان آنها پیدا كرد.
● نتیجه
با توجه به مجموعه مطالبی كه ذكر شد، باید گفت كه علمای شیعه علیرغم همه مشكلاتی كه بر سر راهشان وجود داشته، با ایثار و از خود گذشتگی، نهایتسعی خود را نموده و در حد امكان، حقایق تاریخ را به ما منتقل نمودهاند اما با وجود این، در حال حاضر، ما به اندازه برطرف كردن مسائل و مشكلات فكری و دینی خود، مطالب تاریخی در اختیار داریم. با استفاده از همین مواد پراكنده، میتوان تاریخ صحیح اسلام را بازسازی و ارائه كرد.
علی امامیفر
منبع : سایت اهل بیت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست