چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

فراموشی


فراموشی
«بایزید»، مریدی داشت که بیست سال بود از وی جدا نشده بود. هر روز که شیخ او را می خواند اینگونه می گفت که، گفتی: «ای پسر، نام تو چیست؟» روزی مرید گفت: «ای شیخ، مرا استهزا» می کنی؟ بیست سال است که در خدمت تو می باشم و هر روز، نام من می پرسی»! شیخ گفت: «ای پسر، استهزا» نمی کنم. نام «او» آمده و همه نام ها از دل من برده است. نام تو یاد می گیرم و باز فراموش می کنم!»
منبع : روزنامه ابتکار