پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به تاریخچه سازمان مجاهدین خلق (منافقین)


نگاهی به تاریخچه سازمان مجاهدین خلق (منافقین)
سازمان مجاهدین خلق ایران با استراتژی مبارزه مسلحانه در شهریور ۱۳۴۴ به وسیله سه تن از دانشجویان پیشین دانشگاه تهران به نامهای محمد حنیف نژاد، سعید محسن و علی اصغربدیع زادگان که فعالیتهای جبهه ملی و نهضت آزادی آنان را قانع نکرده بود، برای براندازی رژیم شاهنشاهی بنیانگذاری شد.
بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق بلافاصله پس از تاسیس ، دست به اقدام علنی نزدند تا هم بتوانند مبانی فکری و ایدئولوژیک خود را تدوین کنند و نیز به کادر خود، آموزش عمیق فکری وعقیدتی بدهند.
موسسین سازمان مجاهدین خلق پس از گفت وگوهای اولیه ، شناسایی و جذب نیروها و تشکیل سلول های کوچکی در قزوین ، تبریز، مشهد، اصفهان ، شیراز، کرمانشاه ، کرمان و بانه در سال ۱۳۴۷با تشکیل کمیته مرکزی به بررسی روستاها و چگونگی امکان فعالیت سیاسی و مبارزاتی در آنجا،برنامه های آموزشی و چگونگی تشکیل خانه های تیمی پرداختند.
در طی سال ۱۳۴۷ پس از تکمیل مطالعات به این نتیجه رسیدند که با اجرای برنامه اصلاحات ارضی امکان آغاز مبارزه در روستاها فراهم نیست و شهرها برای انجام عملیات مناسبتر هستند. از این رو کمیته مرکزی با افزایش تعداد نیروهای خود نسبت به تشکیل گروه های فنی ، اطلاعات ، تبلیغات ، تدارکات ، تسلیحات و الکترونیک پرداخت و زمینه را برای تدارک مبارزه مسلحانه آماده کرد. تعلیم فنون ورزشی کشتی و جودو، رانندگی با خودرو وموتورسیکلت و سایر آموزشهای عمومی در برنامه کار قرار گرفت . از طرف دیگر با برقراری ارتباط با دفتر نمایندگی سازمان آزادیبخش فلسطین در دوبی نسبت به اعزام اعضای سازمان به پایگاه های الفتح برای کسب آموزش های نظامی اقدام شد.
در خرداد ۱۳۴۹ یک گروه سه نفره با تهیه شناسنامه و گذرنامه جعلی از طریق دوبی به لبنان رفتند. متعاقب آن ۶ نفر دیگر با همین روش به دوبی رفتند تا از آنجا به اردوگاه های چریکی الفتح در لبنان بروند; اما پلیس دوبی آن ۶ نفر را به گمان اینکه قاچاقچی هستند دستگیر و به زندان انداخت و قصد داشت آنان را به تهران بازگرداند و به مقام های انتظامی ایران تحویل دهد.مجاهدین خلق وقتی از این موضوع باخبر شدند و نتوانستند اعضای زندانی را آزاد کنند، طرح ربودن هواپیما را ریختند. سه نفر از اعضای سازمان به عنوان مسافر سوار هواپیما شدند و پس ازحرکت ، مسیر هواپیمارا به طرف بغداد منحرف کردند. بعد از ورود به بغداد مقامهای عراقی به آنان ظنین شدند و با اعمال شکنجه سعی کردند تا هویت اصلی آنان را بفهمند. سرانجام بامیانجیگری مقام های فلسطینی ، مجاهدین موفق شدند خود را به پایگاه فلسطینی ها در اردن برسانند. ساواک یک سال بعد، از هویت هواپیماربایان و تشکیل یک گروه چریکی آگاه شد;اما هنوز اطلاع دقیقی از چگونگی این سازمان نداشت . متعاقب این جریان ، سازمان مجاهدین ،۱۰ نفر دیگر را از تهران به اردن فرستاد تا در اردوگاه های الفتح آموزش نظامی ببینند. روند اعزام به اردوگاه های نظامی افراد تا سال ۱۳۵۷ ادامه داشت .
به لحاظ عملیاتی پس از واقعه سیاهکل توسط فدائیان خلق ، مجاهدین خلق وادار به شتاب در اجرای عملیات نظامی شدند تا آنان متوجه شوند در پیشقراولی نبرد مسلحانه تنها نیستند. ازاین رو عملیات خود را از مرداد ۱۳۵۰ برای قطع سیستم اصلی برق سراسری و برهم زدن جشن های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی طراحی کردند.
در طی سالهای ۱۳۵۱-۱۳۵۴ سازمان مجاهدین دست به یک سلسله کارهایی در جهت مبارزه با رژیم شاه زد. در اردیبهشت ۱۳۵۱، یک هفته پس از اعدام اولین گروه از مجاهدین ، به یک پاسگاه پلیس در تهران حمله کردند. سپس دفتر مجله «این هفته » را که به اشاعه فرهنگ غرب و تخریب روحیه خلق متهم شده بود، منفجر کردند. همچنین در بهار ۱۳۵۱ به مناسبت بازدید نیکسون ، رئیس جمهوری آمریکا از ایران ، در دفتر اداره اطلاعات آمریکا، انجمن ایران وآمریکا، دفاتر پپسی کولا، جنرال موتور، شرکت نفت دریایی و هتل اینترنشنال ، بمبهایی را منفجرکردند. اتومبیل ژنرال هارولد پرایس ، رئیس هیات مستشاری آمریکا را در ایران به گلوله بستند;اما موفق به کشتن او نشدند. همچنین بمبی را در آرامگاه رضاشاه منفجر کردند. در ۱۲ مرداد۱۳۵۱ به نشانه اعتراض به ورود ملک حسین ، پادشاه اردن به ایران یک بمب در سفارت اردن منفجر کردند.
بعد از اعلام «بیانیه تغییر مواضع ایدئولوژیک » در سال ۱۳۵۴، شکافی عظیم در میان اعضای سازمان مجاهدین ایجاد شد. اکثریت مجاهدین به مارکسیسم رو آوردند و اقلیتی از آنها تحت عنوان مجاهدین مسلمان به اصول مذهبی پافشاری کردند. البته جدایی و انشعاب مجاهدین ، ناگهانی و غیرقابل انتظار نبود، زیرا کسانی نظیر تقی شهرام و بهرام آرام چنین مباحث ایدئولوژیکی را مطرح و بر روی آن پافشاری می کردند. بسیاری از کسانی که به مارکسیسم گرویدند، از افراد مسلمان متعصب و معتقد به اصول توحید بودند; مانند روحانی و حق شناس که در تیم ایدئولوژی اصلی و اولیه عضویت داشتند یا پوران بازرگان ، همسر حنیف نژاد، که ازمعتقدین به مذهب بود.
سرخوردگی مجاهدین از پشتیبانی روحانیون از آنان ، ناتوانی جذب روشنفکران جدید که گرایش به مذهب نداشتند و نیز شتاب در عضوگیری و اطاعت کورکورانه از کادر رهبری سازمان که به مارکسیسم روآورده بودند، از جمله دلایل گرایش به مارکسیسم ذکر شده است .
پس از اعلامیه مواضع ایدئولوژیک سال ۱۳۵۴، مجاهدین مارکسیست با حفظ آرم سازمان وتغییر علائم و نشانه گذشته ، حذف آیات قرآن و تاریخ پیدایش سازمان و نیز افزودن مشت گره خورده به نشانه وابستگی به طبقه کارگر، آرم جدیدی را برای خود تهیه کردند. نشریه «جنگل » را به جای «مجاهد» به عنوان ارگان سازمان منتشر کردند و هر سه ماه یکبار نیز نشریه «قیام کارگر» را انتشار دادند.
مجاهدین مارکسیست با سازمان فدائیان خلق درباره ادغام دو سازمان مارکسیست به گفتگونشستند ولی به زودی با توسل به این دلایل که سازمان فدایی هنوز با ریشه های کاسترویی خودپیوند دارد و از محکوم کردن سوسیال امپریالیسم شوروی خودداری می کند و با عوامل مشکوکی مانند حزب توده و جبهه ملی رابطه پنهانی دارد، گفت وگو را قطع کردند. فدائیان خلق نیز مجاهدین مارکسیست را به پذیرش کورکورانه مائوئیسم و مدعیان دروغ پرداز طرفدار طبقه کارگر وفرصت طلب متهم کردند.
مجاهدین مارکسیست از طرف دیگر به تسویه حساب با برخی از اعضای برجسته سازمان که بر روی اصول اسلامی پافشاری داشتند، پرداختند. از جمله مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف را ربودند. شریف واقفی را به شهادت رساندند و لباف را نیز زخمی کردند و در دام پلیس انداختند.
در طی دورانی که مجاهدین مسلمان تلاش می کردند از مارکسیستها فاصله بگیرند، بخشی ازروحانیون ، خواهان برخورد تند با مارکسیستها بودند و برخی همچون آیت الله طالقانی ، آیت الله منتظری ، لاهوتی ، مهدوی کنی و هاشمی رفسنجانی رای به جدایی از مارکسیستها و خاتمه یافتن «اتحاد استراتژیک » دادند. طی فتاوای معروفی که در اوایل سال ۱۳۵۵ از طرف روحانیون صادرشد، زندگی اشتراکی با مارکسیستها پایان یافت . رهبری مجاهدین در زندان به ویژه مسعودرجوی ، به صدور این فتوا اعتراض داشتند; در عین حال خود را حداقل برحسب ظاهر ملزم به رعایت آن می دیدند. پس از این گروهی از مجاهدین به انتقاد از مسعود رجوی پرداختند و از آن فاصله گرفتند. از جمله شهید محمدعلی رجایی و عزت الله سحابی که به طور کلی از آنان جداشدند.
در هر حال انشعاب سال ۱۳۵۴، اختلافهای موجود و درگیری های گروههای مختلف سازمان مجاهدین ، ضربات مهلکی را بر این سازمان وارد کرد. ساواک در طی مدت زمان کوتاه پس ازانشعاب توانست تعداد زیادی از افراد و گروههای پراکنده مارکسیست و مذهبی وابسته به سازمان مجاهدین را به تدریج شناسایی کند و از بین ببرد; به طوری که از اواسط سال ۱۳۵۵دیگر عملا سازمانی وجود نداشت .
از طرف دیگر انشعاب در سازمان مجاهدین باعث شد که برخلاف دوره های قبل که عمدتا فعالیت های سیاسی دانشجویی به صورت مشترک انجام می شد و در حقیقت یک اتحاد استراتژیک بین نیروهای مارکسیست و مذهبی در مقابله با شاه وجود داشت ، برنامه های مشترک خاتمه یافت و با بدبینی شدیدی که بین مارکسیستها و مذهبی ها شکل گرفت ، روند چندگانگی نیروهای سیاسی در دانشگاه ها، زندان هاو جامعه اتفاق افتاد و به طرف مرزبندی دقیق نیروها رفت . گروه های مسلح مذهبی هم که شکل گرفتند برخلاف قبل ، از همکاری با نیروهای مارکسیست پرهیزداشتند. زیرا معتقد بودند آنها به لحاظ اعتقادی با مااختلاف دارند و در بین راه به ما خیانت می کنند و از پشت خنجر می زنند.
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی