چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا

اراده هژمونیک ایالات متحده آمریکا در چالش با رقبای آسیایی (با رویکرد به پیمان شانگهای)


اراده هژمونیک ایالات متحده آمریکا در چالش با رقبای آسیایی (با رویکرد به پیمان شانگهای)
امنیت از جمله مفاهیم اساسی علم سیاست است. بررسی روند تحولات در منطقه، به ویژه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان نظام دوقطبی قدرت از نكات قابل تامل در مطالعات امنیتی محسوب می گردد.
زبگنیو برژینسكی در كتاب صفحه شطرنج خود در این رابطه آورده است: ایالات متحده هم اكنون در موقعیت بی بدیلی قرار گرفته و تنها كشوری است كه به مقام قدرت جهانی دست یافته است. آمریكا حق دارد كه در كانون منظومه سیاست جهانی قرار گرفته و از طریق ایجاد هژمونی واحد، ایده «ام القرای جهان لیبرال دمكراسی» را تحقق عینی بخشد. در این سناریو، امنیت بین الملل تابعی از هژمونی بلامعارض آمریكا تصور می شود كه ضمانت اجرایی اش را از قدرت آمریكا می گیرد.
اما در برابر سناریو «هژمونی واحد جهانی» آمریكا، نظرات دیگری تحت عنوان «هژمونی مركب جهانی» از سوی سایر قطب های قدرت، از جمله اتحادیه اروپا، آ.سه.آن، چین و روسیه مطرح گردیده است، لذا بلوك بندی ها و همگرایی منطقه ای و بین المللی وسیعی در یك دهه گذشته شكل گرفته و یا در حال شكل گیری است. همسویی دو كشور چین و روسیه را نیز در این جهت می توان قلمداد كرد. چین و روسیه با تاكید بر نقاط مثبت در گسترش همكاری های دو جانبه تلاش می نمایند تا راهكارهایی برای همكاری های راهبردی منطقه ای و بین المللی و به منظور مقابله با تهدیدات و چالش های آتی، بویژه در برابر هژمونی ایالات متحده آمریكا پیدا كنند.
تقویت بنیان های چین وتبدیل آن به یكی از قدرت های منطقه و احیای تفكر بازیابی قدرت در بین رهبری روسیه از یك سوو حضور گسترده غرب به ویژه ایالات متحده آمریكا در ترتیبات امنیتی آسیا از سوی دیگر، زمینه های لازم برای شكل گیری اتحادهای منطقه ای در برابر سیاست های یكجانبه گرایانه آمریكا فراهم ساخته، و از جمله این همگرایی های منطقه ای با انعقاد پیمان شانگهای به عنوان نخستین پیمان امنیتی آسیا در قرن ۲۱ است.
زمینه شكل گیری این سازمان به سال ۱۹۸۹ و سفر گورباچف به چین باز می گردد، اما نخستین اقدامات عملی در سال ۱۹۹۶ از سوی پنج كشور چین، روسیه، تاجیكستان، قزاقستان و قرقیزستان با هدف رفع اختلافات مرزی میان ۵ كشور مزبور و تقویت زمینه های همگرایی منطقه ای با نام «گروه شانگهای - ۵» در كشور چین بنیان نهاده شد.
همكاری این كشورها پس از برگزاری اجلاس اول تا ششم بسیار پردامنه گردید، و به مسایلی چون صلح و ثبات منطقه ای، وضعیت افغانستان، افراطی گری قومی و مذهبی، تروریسم و... تعمیم داده شد. امكانات و پویایی این سازمان از بدو تشكیل، موجب جلب علاقه كشورهای متعددی چون هند، ج.ا.ایران، پاكستان و ازبكستان برای الحاق به این سازمان گردید و ازبكستان كه از آغاز تاسیس به عنوان عضو ناظر در این سازمان حضور داشت در سال ۲۰۰۱ رسما به عضویت این سازمان درآمد و از این رو عنوان آن به «سازمان همكاری شانگهای» تغییر یافت.
موضع گیری های این گروه مبین وجود دیدگاه فرامنطقه ای از سوی رهبران اصلی سازمان (چین و روسیه) و تقویت زمینه های بالقوه ایجاد یك پیمان جمعی در برابر روند تحولات منطقه ای و جهانی در برابر تحركات توسعه طلبانه ایالات متحده آمریكا است، با این رویكرد، اعضای شانگهای تقویت همكاریهای سیاسی، اقتصادی، تجاری و نظامی را به منظور برقراری صلح و ثبات در آسیای مركزی و جلوگیری از ایجاد هرگونه تنش از سوی كشورهای عضو و یا قدرتهای برون منطقه ای لازم می دانند.
عدم دخالت در امور داخلی یكدیگر، مبارزه جمعی مشترك با سوء استفاده غرب از مفاهیمی نظیر حقوق بشر و دموكراسی، دفاع از اصل مالكیت بر اساس منشور سازمان ملل متحد، تأكید بر حق انتخاب نظام سیاسی، مدل اقتصادی و مسیر توسعه اقتصادی توسط هر كشور و حمایت از سیاست چین واحد و حمایت از دیدگاه روسیه در مورد چچن، از اصول موافقت شده كشورهای عضو این سازمان است.روی كار آمدن «جیانگ زمین» در چین و «ولادیمیر پوتین» در روسیه، به عنوان رهبرانی عملگرا كه بازسازی و توسعه قدرت اقتصادی را به عنوان اولویت اول سیاست خارجی خود برگزیده اند، مهمترین عامل و تحول اساسی در همسویی استراتژیك این دو كشور تلقی می گردد، بطوری كه اولین سفر آسیایی پوتین پس از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری به كشور چین بود. دیدار پوتین در سال ۲۰۰۴ از چین باعث شد كه روابط و تفاهم دو كشور به سطح بی سابقه ای برسد، از جمله پایان دادن به تمامی اختلافات مرزی دو كشور چین و روسیه با درك شرایط خطیر منطقه، انواع قراردادهای نظامی، سیاسی و اقتصادی (از جمله ایجاد سازمان همكاری شانگهای) را بین خود منعقد كردند.از جمله سیاست های دیگر این سازمان، اقدام مشترك به منظور تعدیل سلطه ایالات متحده در میان كشورهای آسیای مركزی و قفقاز است. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و منفك شدن جمهوری های حوزه آسیای مركزی و قفقاز از امپراطوری روسیه، ایالات متحده آمریكا بیش از سایر رقبا سعی در نفوذ میان این كشورها كرد. آمریكا با توجه به وجود خلاء قدرت در منطقه با تغییر سیاست راهبردی «مهار»، به «خلع ید» از روسیه نوین در منطقه اقدام كرد.رهبران آمریكا در طی یك دهه گذشته بعلت ضعف ساختار سیاست خارجی روسیه، استراتژی عقب راندن مسكو و حضور همه جانبه خود در منطقه را در پیش گرفتند. این حضور و ایجاد پایگاه های نفوذ در آسیای مركزی نه تنها برای روسیه، بلكه برای قدرت دیگر شرق، یعنی چین نیز بسیار خطرناك بود. بعبارتی ایالات متحده با كنترل آسیای مركزی، تلاش دارد تا منطقه را برای دو قدرت برتر، یعنی چین و روسیه ناامن سازد. با روی كار آمدن پوتین، وی سعی فراوان در ترمیم اعتبار جهانی مسكو كرد و رقبای سابق خود را از ورود به حریم خود بازداشت. روسیه پس از طی یك دوران ضعف سیاسی و اقتصادی و گذار از بحرانهای فوق، تلاش دارد تا امپراطوری معظم گذشته خود در عرصه نظام جهانی را احیاء كرده و نقش فعالانه تری نسبت به تحولات منطقه ای بعهده گیرد، از این رو وی در سفر خود به كشورهای اروپایی، از گسترش ناتو به شرق و توسعه نفوذ آن به مناطق آسیای مركزی هشدار داد. از سویی، چین نیز كه در سالهای اخیر از نظر توسعه اقتصادی و فن آوری صنعتی دارای رشد بالایی در دنیا گردیده، علاقمند به ایفای نقش مؤثرتر در ترتیبات امنیتی منطقه است، لذا همسویی این دو قدرت با یك هدف مشترك می تواند قدرت چانه زنی آنها را در دیپلماسی جهانی بالا برده و امتیازات بیشتری كسب نمایند، از اینرو چین همانند روسیه توسعه نفوذ حضور آمریكا در منطقه را بعنوان هم مرز شدن این كشور با خود تلقی می كند، لذا نگاه ویژه ای به تحولات منطقه داشته و در این جهت همكاری همه جانبه ای را با كشورهای منطقه، از جمله ایجاد «سازمان همكاریهای شانگهای»، با همكاری رقیب سابق و متحد استراتژیك امروز خود، یعنی روسیه برای مبارزه با راهبرد تك قطبی ایالات متحده و ایجاد نظام چند قطبی قدرت در جهان آغاز كرده است، یكی از اهداف سازمان همكاریهای شانگهای جلوگیری از نفوذ خزنده ایالات متحده (زیر چتر حمایتی ناتو) در بهره گیری از طرحهای گسترده در آسیا، به ویژه در حوزه ژئوپلتیك خلیج فارس و ترانزیت انرژی از این منطقه است. ایجاد پایگاه های نظامی آمریكا در ازبكستان و قرقیزستان اگرچه در آن زمان با چراغ سبز روسیه شكل گرفت، ولی این تصمیم به انتخاب بین بد و بدتر تعبیر شد، چرا كه روسیه می بایست یا آسیای مركزی را تحت كنترل ناتو (آمریكا) قرار می داد، یا اینكه شاهد نفوذ افراط گرایان اسلامی (طالبان) در میان این كشورها و ایجاد چچن دومی برای مسكو می گردید.
در بیانیه های رسمی سازمان همكاری های شانگهای به طرق گوناگون بر كاهش نفوذ غرب به خصوص آمریكا در قالب مفاهیمی نظیر گسترش ناتو به شرق تاكید شده است و كشورهای عضو به ویژه روسیه به منظور مقابله با نفوذ آمریكا، خواهان گسترش قلمرو جغرافیایی این سازمان بوده، بطوریكه در بیانات رسمی مقامات این كشور مباحثی در خصوص عضویت دو كشور قدرتمند آسیا، یعنی هند و ژاپن مطرح گردیده است. مسكو پیمان شانگهای را نه تنها راه حلی برای مواجهه با افزون طلبی های آمریكا می داند، بلكه سعی دارد از این طریق بر مشكلات امنیت داخلی خود و منطقه آسیای مركزی فائق آید،به همین علت فدراسیون روسیه و جمهوری خلق چین به همراه كشورهای قزاقستان، قرقیزستان و ازبكستان با هدف ایجاد كمربند امنیتی و مقابله با تروریسم، بنیادگرایی اسلامی (طالبان) و مبارزه با قاچاق موادمخدر از افغانستان اقدام به تأسیس این سازمان كردند، لذا ایجاد این سازمان به مثابه چارچوبی برای ترویج تفكر نظام چند قطبی برای ایجاد توازن قوا و جلوگیری از اندیشه ناتو در توسعه قلمرو در حوزه های شرق است.
براساس سند رسمی و امضاء پیمان راهبردی ۲۰ ساله بین دو كشور چین و روسیه، چین به عنوان بزرگترین خریدار نفت، گاز طبیعی و تسلیحات روسیه محسوب گردیده و روسیه نیز برای دستیابی به بازار یك میلیارد و دویست میلیون نفری چین تلاش گسترده ای را آغاز كرده است. تبدیل شدن چین به یكی از خریداران عمده تسلیحات روسی موجب جلب منابع عمده درآمد صادرات، و كلید اساسی رونق و توسعه صنایع دفاعی روسیه محسوب می گردد، این در حالی است كه فروش تسلیحات به چین از سال ۱۹۸۹ از سوی غرب قطع گردیده بود.
نتیجه گیری: به نظر می رسد چین و روسیه با رفع موانع ایدئولوژیك و پدیدار شدن شرایط جدید در دوران پس از جنگ سرد، و احساس خطر مشترك از اراده هژمونیك ایالات متحده آمریكا در دستگیری زمام امور جهانی، اولین گامها را برای رفع اختلافها و پایان دادن به مناقشه بر سر ۷۵۰۰ كیلومتر مرز مشترك برداشته اند، این در حالی بود كه اتحاد جماهیر شوروی از هم پاشیده و جمهوری های آسیای مركزی، یكی پس از دیگری اعلام استقلال كرده بودند، لذا مشورت و گفت وگو در جهت مناقشات (عمدتا مرزی) بین پكن و مسكو تا حدی آسان شد. تاسیس سازمان همكاری شانگهای در سال ۱۹۹۶ نیز به نوبه خود چارچوب مناسبی برای حل اختلافات این دو قدرت و چهار كشور آسیای مركزی گردید.
اینك چین و روسیه به دفاع از یكدیگر در مقابل تجزیه طلبی برخاسته اند، به طوری كه چین از روسیه در مقابل تجزیه طلبی در چچن و متقابلا روسیه از چین در مقابل استقلال طلبی تایوان حمایت می كند. بدیهی است پس از حمله نظامی آمریكا به افغانستان و عراق، چین و روسیه در نظر دارند از یكدیگر در مقابل تهدیدات واشنگتن حمایت سیاسی جدی و سودمندی به عمل آورند تا اگر آمریكا به حمله دیگری در سایر مناطق (به ویژه در حوزه استحفاظی دو كشور در آسیای مركزی و قفقاز) مبادرت كند به صورت هماهنگ عمل نمایند.
گسترش روابط پكن و مسكو بدون شك از وقوع یك قطب بندی جدید در سطح جهان خبر می دهد. شاید بتوان گفت شكل گیری این قطب بندی الزاما در جهت دفاع از ملل ضعیف در مقابل آمریكا نباشد، اما همین مقدار كه مانع قلدری و یكه تازی قدرت آمریكا در عرصه های جهانی خواهد شد، راه تنفسی برای ملتهای ضعیف تلقی می گردد.

امیر قدسی
منبع : روزنامه همشهری