سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
عنصر زمان در ادبیات غرب
مفهوم زمان، بدون در نظر گرفتن معنای فلسفی آن به شكلی كه هایدگر، سارتر، شوپنهاور و ویتگنشتاین و عدهای دیگر به آن نگریستهاند، شاید زیاد پرمایه و معنیدار نباشد اما معنای زمان بدون قرار دادن در چارچوب فلسفی، میتواند به تنهایی نیز معنای عمیق و دلانگیزی داشته باشد. آیا امكان وجود زندگی بدون آنچه كه ما را محدوده زمانی مینامیم وجود دارد؟ آیا اگر چارچوبهای زمانی حال آینده و گذشته را كنار بگذاریم و یا اگر اینها را در ادبیات به هم بیامیزیم، به مرزها و مفاهیم جدیدی در نقد ادبیات و پی بردن به مشكل انسانی در تلاش برای فرار از مفهوم زمان خواهیم رسید؟ این مقاله در تلاش است كه نظرات چند تن از نمایشنامهنویسان و شاعران و رماننویسان مختلف غرب را در مورد اهمیت زمان بدون در نظر گرفتن مفهوم فلسفی (تسلسل در بحث) بررسی كند.
اغلب نویسندگان در تلاشاند كه انسان را از چارچوب خود ساخته انسانی كه به خود تحمیل كرده، رها ساخته، آن را برای همیشه از حیطه زندگی كنار گذاشته و یا حداقل در مفاهیم زیباشناختی آن را كمارزش و كم رنگتر جلوه دهند. عدم تأثیر زمان بر آثار هنری و جاودانگی هنر، همواره مورد توجه نویسندگان بوده و زمان را همواره در متنهای مختلف خود به عنوان عامل بسیار بیارزش جلوهگر ساختهاند.
اهمیت زمان در ادبیات غیر قابل اغماض است. همواره نویسندگان و منتقدین بزرگ از زمان به عنوان یكی از تمهای اصلی در متنها و شاهكارهای خود استفاده كردهاند. گذشت زمان تغییر و تخریب یا تكامل ناشی از آن دستمایه بسیاری از آثار بوده است. تداخل زمانی، گذشته در آینده، آینده در حال و حال در گذشته، گذشته در حال و غیره همواره از سبكها و شیوههایی بوده كه نشانگر حالتهای انسانی و حالتهای موجود شخصیتهای اصلی داستان بوده است. تم زمان چگونگی استفاده از آن و تلاش برای استفاده بیشتر از آن مبارزه با گذشت زمان، پشیمانی از عدم استفاده صحیح، همواره یكی از درونمایههای اصلی ادبیات فلسفه و هنر بوده است. بیشتر نویسندگان، شعرا و فلاسفه بزرگ غرب و شرق در مقابل زمان سر تعظیم فرود آورده و در مقابل قدرت آن نیز ضعف خود را نشان دادهاند. بكت و كیتس، یتس، جویس، شلی، فالكنر همواره از زمان صحبت كردهاند و عطش خود را برای جاودانگی و خروج از محدوده زمانی بیان كردهاند.
هیچكدام از نویسندگان و فلاسفه، قدرت زمان را انكار نكردهاند و همواره تلاش كردهاند كه با حداكثر توان از آن استفاده كرده و به هر نحوه ممكن چه به صورت سمبلیك، چه به صورت اسطورهای آن را بیان كنند. درونمایه زمان، دم غنیمت شمردن و استفاده بهینه از زمان در ادبیات فارسی نیز همواره از جمله مهمترین درونمایهها بوده است، كه آثار برجسته عمر خیام در بالاترین شكل درونمایه، دم غنیمت شمردن را به نویسندگان شرق و غرب معرفی كرده است.
شاعر انگلیسی كیتس، در چندین شعر به جاودانگی هنر و مقاومت آن در مقابل تأثیر و گذشت زمان تأكید میكند. در شعر جام یونانی او با این نظریه كه زمان نمیتواند تأثیر چندانی روی هنر داشته باشد. هنر همواره جاودانه خواهد بود. و به رغم اینكه گذشت زمان همه چیز را در خود هضم كرده و از بین میبرد و هیچ چیز نمیتواند در مقابل آن مقاومت كند، به جز كارهای هنری؛ همانطوری كه عروس زیبا، جوان و شاد به تصویر كشیده در روی جام یونانی، بعد از گذشت سالها، همچنان زیبا، جوان و شاداب باقی میماند اما نقاش و سفالگر آن در اثر گذشت زمان از بین رفتهاند.
در شعر دیگری از شلی شاعر نامدار انگلیسی نیز مفهومی كلی در این رابطه را میتوان مشاهده كرد. اودر شعری كه به خاطر هجو رامسس دوم- فرعون مصر- سر داده، در حالی كه پادشاه مصر از قدرت و عظمت بیپایان خود صحبت میكند، از گذشت و قدرت زمان كه نشانگری نمادین است كه حتی عظمت رامسس دوم نیز نتوانسته و نخواهد توانست در مقابل گذشت زمان تأثیر عظیم آن مقاومت كند، سخن میگوید. او این قدرت را تنها در حیطهٔ هنرمندان میداند كه میتوانند در مقابل این نیروی مهلك ساخت دست بشر، مقاومت كنند و پیامرسان محتوای واقعی و حقیقت و واقعیت زندگی باشند. چرا كه در مقابل گذشت زمان، این فقط هنر مجسمهساز مصری میباشد كه مقاومت كرده و خود را حفظ نموده است و نه عظمت رامسس دوم!
هاسمن در چندین شعر خود، از گذشت و سپری شدن زمان به عنوان عامل اصلی بلوغ فكری انسان یاد میكند و میگوید: اگرچه انسان با گذشت زمان به مرحله شدن (Becoring) وارد میشود اما این پلهای بالاتر بودن (Being) میباشد. به شكلی كه كسب تجربه و مهارت فقط با دادن امتیاز عمر و از بین رفتن جوانی به دست میآید. او در شعری به نام «وقتی كه بیست و یكساله بودم»، اینگونه بیان میكند: این تأثیر و واقعیت زمان است كه باعث شكوفایی مغز، فكر، روح و روان میگردد، كه اگر درست استفاده شود، میتواند نشانگر محدودیت فلسفی، فیزیكی انسان باشد.
زمان دارای ارزش بالایی در ادبیات است. درونمایه زمان، چگونگی استفاده از آن چه در ادبیات و چه در فلسفه چه در شرق و غرب همواره از اهمیت خاصی برخوردار بوده است. چرا كه انسان همواره در تلاش برای جاودانگی بوده، و در صورت عدم استفاده صحیح از زمان، همواره دچار پشیمانی فلسفی و روحی میگردید. نویسندگان اغلب از قدرت زمان در نشان دادن و رو كردن حقیقت و واقعیت استفاده كردهاند: درونمایههای مختلفی از جمله وقت طلاست و دم غنیمت شمردن.
زمان نشانگر شخصیت و واقعیت زندگی است، جاودانگی و غیر محدود بودن آثار هنری در زمان، محدودیت زندگی انسانی در محدودیتهای (كیتس) چگونگی سپری شدن زندگی انسانی، بومی و معنادار بودن زندگی با توجه به اعمال انسان در رابطه با زمان و چگونگی استفاده از آن در آثار بكت، نوستالژ و برگشتن، عطش برگشتن به دوره جوانی و سپری كردن بهتر زندگی در میان جوانان در آثار یتس، چگونگی تداخل زمان گذشته، حال، آینده در آثار فكنر، جویس و ویرجینیا وولف، پشیمانی نسبت به رابطهها و آرزوی برگشت زمان در شعرهای هاردی، و مثالهای دیگر كه نشانگر اهمیت زمان در ادبیات میباشند؛ همگی بیانگر توجه عمیق نویسندگان به این درونمایه قوی و مهم دارد.
بكت در نمایشنامه در انتظار گودو همواره از زمان به عنوان عنصر اصلی در زندگی انسانی و معنی بخشیدن به آن استفاده میكند و در بخشی از نمایشنامه (در پرده دوم) به سرعت پرواز زمان ـ كه منظور گذشت و سپری شدن سریع آن است ـ اشاره میكند.
«ولادیمیر: زمان چقدر سریع میگذرد وقتی كه خوش میگذرد.»
یا در بخش دیگر ولادیمیر دوباره بیان میكند: «ما دیگر تنها نیستیم، ما منتظر شب هستیم. منتظر گودو هستیم. منتظر منتظر هستیم. حال آن تمام شده، آن قبلاً فردا است.
پازو: كمك.
ولادیمیر: زمان دوباره از قبل جریان دارد. خورشید غروب و ماه طلوع كرد.»
یا در بخش دیگری، به علت عدم توانایی در استفاده از زمان، ولادیمیر اشاره به قدرت زمان میكند:
«ولادیمیر: تنها چیزی كه میدانم این است كه ساعتها در چنین شرایطی (بیكاری و انتظار و امید) بسیار طولانی میباشند.»
یا در قسمت دیگر پازو درباره معنی زمان میگوید:
«پازو: از من نپرس. برای شخص كوری مثل من زمان و گذشت آن معنی ندارد.»
بكت،عدم توانایی در درك گذشت زمان و قدرت و برای تمایز آن در بخش دیگری بیان میكند، كه نشانگر پوچی و عدم معنای زندگی در موقعی است كه درك صحیحی از گذشت و نحوه استفاده از زمان وجود نداشته باشد.
«پازو: به یاد ندارم كه كسی را دیروز ملاقات كرده باشم. اما فردا به یاد نخواهم داشت كه امروز كسی را ملاقات كرده باشم. پس روی من برای دادن اطلاعات و روشن كردن شما اصلاً حساب نكنید.»
بكت به صورت نمادین از شنهای موجود در كیف لاكی به عنوان لحظهها و اجزای زمان استفاده میكند. برای انسانی كه توانایی درك آن را ندارد، درك شنها بیمقدار و بیارزش میباشد.
«ولادیمیر: در داخل كیف چی هست؟
پازو: شن شن.»در انتظار گودو همواره بر اساس درونمایه زمانی بررسی میشود. انتظار به معنی گذراندن، سپری كردن زمان بر اساس امیدواری است كه به هر نحو ممكن میتواند بر زندگی تأثیر داشته باشد. نگرانی ناشی از گذشت زمان و چگونگی سپری كردن آن اساس و پایه شاهكار باشد یا یكی از شخصیتهای نمایش فقط در مورد زمان نگران و ناراحت میباشد؛ او همچنان در مبارزه با عنصر زمان میباشد و در چگونگی بهرهبرداری از آن باز میماند. دو شخصیت اصلی نمایش به مكان اصلی نمایش بستهاند و چون نمیتوانند هیچ حركتی و عملی داشته باشند، فقط در انتظار گذشت زمان و بهوجود آمدن شرایط رسیدن به رستگاری میباشند. شخصیتهای اصلی داستان قرار ملاقاتی در مكان خاصی دارند. این وعده در محدوده زمانی خاص میباشد. چرا كه پیامرسان هر بار آن را تغییر میدهد. بنابراین عنصر زمان برای آنان دارای اهمیت میباشد اما پازو و لاكی گرچه دارای ساعت هستند و ساعت پازو برای او اهمیت زیادی دارد ولی چون زمان و نحوه سپری شدن آن و اهداف موجود در آن اهمیت چندانی ندارند، ساعت تبدیل به شیئی بیارزش میشود. شخصیتهای اصلی جایی برای رفتن ندارند و تنها رابطه منطقی آنان با دنیا در رابطه با دانستن زمان میباشد. نمایش همواره بیانگر برخوردهای زمان و مكان به عنوان عناصر اصلی داستان میباشد كه در انتها هر دو عنصر به تهی بودن در عملكرد میرسند. عنصر زمان و مكان دقیقاً نشانگر ناهماهنگی شخصیتهای داستان است كه نویسنده تلاش كرده آنان را به شكلی به یكدیگر پیوند زند. وقتی آنان در مورد اینكه چرا در این فضا (مكان و زمان) هستند با هم گفتگو میكنند، درمییابند كه آنان منتظر هستند. تحمل این انتظار مستلزم انجام كاری برای گذشت زمان است و چون عملی وجود ندارد، بنابراین زمان تبدیل به بزرگترین عذاب و رنج انسان میگردد و تفكر تلف كردن و كشف زمان تبدیل به كشتن انسان توسط زمان میگردد.
در اولین پرده، پازو غروب خورشید را چندین بار با ساعت خود بررسی و كنترل میكند كه مطمئن شود وقت سپری شده و خورشید سر خود غروب نمیكند چون میداند كه آمدن شب تأكیدی مجدد بر گذشت زمان و انجام شدن كاری میباشد. چون در شب از نظر او زمان سپری نمیشود. زیرا شاخص اندازهگیری زمان فقط خورشید است و این سپری شدن زمان دقیقاً همان كلیه شخصیتهای سنتی هستند كه ما در نمایشنامههای مختلف داریم، و سرنوشت آنان را از بد به بهترین تبدیل میكند. بنابراین اگر انتظار عملكرد و كار اصلی نمایش است، زمان موضوع آن میباشد. البته زمان نیست اما گودو چون قرار گذاشته و قول داده و كسانی در انتظار او میباشند، بنابراین مرتبط با زمان میباشد
ناهماهنگی یكی دیگر از مشخصههای عدم وجود زمان و عدم بهكارگیری زمان توسط بكت بواسطه نبود عنصر به خاطر آوردن و حافظه است. كارها یكی پس از دیگری یكدیگر را تكرار میكنند و شخصیتهای انجامدهنده عمل، خود به علت نبود عنصر زمان به یاد نمیآورند كه این اعمال تكرار اعمال گذشته اند.
عامل زمان یكی از مهمترین روشهایی است كه میلر برای نشان دادن اینكه ویلی در اینكه دوست داشته شود شكست خورده، میتوانسته به كار برود. به همین علت است كه تكنیك تداخل زمانی گذشته، حال و آینده، نشانگر این شكست است. چرا كه ویلی در گذشته برای حال _كه آینده آن به شمار میرود، _ رؤیاهای بسیاری را در مغز خود _ برای موفقیت در كلیه مراحل زندگی _ پرورانده بوده، ولی حال كه آینده، آن زمان گذشته است، به صورت كامل میتواند شكست رؤیاهای خود را ببیند. به همین علت است كه كلیه منتقدین وجود جریان سیال ذهن در این نمایشنامه برای نشان دادن تأثیر زمان را از عوامل اصلی موفقیت میلر برشمردهاند و میلر خود درباره اهمیت زمان و استفاده از آن در نمایشنامه چنین بیان میكند: این زمان گذشته است كه همواره و همیشه در زمان حال جریان داشته و همواره با خود شخصیتها، صحنهها و حوادث مختلف را به طور همزمان در گذشته و حال با هم تركیب میكند.
در نمایشنامهٔ مرگ پیلهور نوشته آرتور میلر، یكی از عوامل اصلی كه نویسنده دستآویز نوشتههای خود میكند، عامل زمان در تفكرات ویلی _ شخصیت اصلی _ است، كه داستان با آن جلوه خاصی پیدا میكند. در پرده اول نمایش عدم توانایی ویلی در تطبیق خود با واقعیت زمانی و تفكر او درباره روزهای خوشی كه داشتهاند، وضعیت كنونی آنان و پریشانی خاطر ویلی، جایی كه گذشته و توهمات و آرزوهای او هماكنون در زمان حال به واقعیت تبدیل شدهاند، همگی بیانگر وجود و حاكمیت زمان گذشته و حال در نمایشنامه میلر است؛ كه بدون در نظر گرفتن این عامل، نمایش هرگز معنی پیدا نخواهد كرد. میلر در تلاش است تا جهش زمانی و گسیختگی زمان را به صورت منطقی و قابل پذیرش نشان دهد. چرا كه بدون در نظر گرفتن ترتیب واقعی زمان، زمان همواره در روح و روان انسان در حال جهش و تغییر از حال به گذشته و از گذشته به آینده میباشد؛ كه توسط میلر به بهترین وجه برای نشان دادن وضعیت بیثبات ویلی به كار گرفته شده است. ویلی همواره از گذشته به آینده _ كه هماكنون زمان حال میباشد _ مینگرد. در گذشته همواره امید به آیندهای درخشان داشته كه هم اكنون در زمان حال به خاطر آیندهای كه در گذشته داشته، شدیداً ناامید و مأیوس میباشد كه نشانگر تأثیر شدید زمان میباشد كه نمیتوان به هیچ عنوان با آن به مبارزه برخاست.
یكی دیگر از عواملی كه به وسیله آن، میلر بر تداخل زمانی تأكید بسیار دارد، استفاده از عواملی همانند نوار و موسیقیاست كه به وسیله آنها تداخل زمانی را میلر به خوبی آشكار میسازد. میلر اشاره میكند كه هر زمان كه ویلی دچار ناامیدی در زمان حال درباره آینده خودمیشود، به زمان ۱۹۲۸ (آخرین باری كه روزهای خوشی داشته) برمیگردد. بنابراین، گذشته تبدیل به مرهمی برای مشكلات حال و آینده میگردد.
زمان از جمله عواملی است كه همواره به صورتهای گوناگون در دورههای مختلف در ادبیات و خصوصاً از نظر فلسفی به كار برده شده. بههم ریختگی زمان، بیانگر آشفتگی روحی و روانی انسان در دورههای مختلف بوده گرچه ضعف انسانی در استفاده از زمان، در بیشتر موارد همواره باعث نگرانی، و نمایانگر شخصیت ضعیف انسانی در مقابل زمان میباشد ولی تلاش برای استفاده از آن در بهترین شرایط ممكن مورد توجه نویسندگان در عرصههای مختلف زمانی بوده است.
نمایشنامهنویس آمریكایی یوجین اونیل نیز از زمان برای بیان نمادین مطالب خود استفاده كرده. او نیز با استفاده از نمادهای مختلف همواره تداخل زمانی را به عنوان یكی از تمهای اصلی نمایشنامههای خود به كار برده است. تداخل گذشته، آینده و حال از جمله عواملی است كه وسیله نشان دادن ضعیف، ناراحتی و افسردگی و تنهایی انسان مدرن میگردد. در نمایش آنا كریستی دریا حالت نمادین تداخل گذشته و آینده و سرنوشت شخصیت اصلی داستان است. در بیشتر مواقع اونیل از زمان در آثار خود به عنوان عامل روشنكننده واقعیت و كنار زننده پرده ابهام استفاده كرده؛گرچه گذشته در بیشتر مواقع نشانهٔ تلخكامی، شكست، افسردگی و ناراحتی است اما زمان حال كه با آن در ارتباط میباشد نیز لذت و شادی چندانی ندارد ولی این عامل زمان است كه به وسیله مرگ تلخی و شیرینی را در خود حل میكند. در نمایشنامه سفر طولانی به شب همه شخصیتها در جستجوی عاملی برای تسكین گذشته و فراموشی آنچه در زمان حال وجود داشته ودر آینده به وجود خواهد آمد میباشند كه نشانگر شكست انسان و عظمت قدرت زمان میباشد.
در این نمایش، نویسنده از شیپور مخصوص كشتی كه در زمان مه غلیظ نواخته میشود، برای یادآوری واقعیتهای زمان حال استفاده میكند كه دارای صدایی بسیار ناخوشایند و ترسناك است. برخی از منتقدین نیز از آن به عنوان شیپور میكائیل در زمان رستاخیز برای درك واقعیت گذشت زمان و حاكمیت مطلق این عامل بر روی زندگی انسان یاد میكنند. در درام لمس شاعر، اونیل با استفاده از عامل زمان گذشته، انسان مدرن را به دام انداخته و نشان میدهد كه چگونه شخصیتهای داستان در چنگال گذشته خود اسیر میباشند.
شخصیت اصلی داستان، به رغم اینكه همواره در تلاش برای فرار از گذشته خود و پدرش میباشد، هرگز در نمییابد كه از گذشته جدا نبوده و همواره اسیر گذشته اجدادی خود میباشد. عامل زمانی در این درام نیز به صورت نمادین توسط نویسنده مانند سایه شومی بر زندگی حال و آینده شخصیت تأثیر میگذارد. آینده و حال، آنان را از گذشته جداییناپذیر میكند. اونیل در تلاش است كه بیانگر تلاش همه جانبه انسان برای مبارزه با زمان و فرار از گذشته و تكبر خود باشد و چون انسان در تلاش برای به دست آوردن حاكمیت بر زمان همواره شكست خورده، این بار نیز با تحمل سایه گذشته بر روی زندگی خود، به زندگی فانی خود راضی میشود.
نویسنده: کیان پیشکار
منبع: ماهنامه ادبیات داستانی، شماره ۹۴ - ۹۵
منبع : باشگاه اندیشه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست