دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا


تحلیل طبقاتی نومارکسیستی بورژوازی و پرولتاریا


تحلیل طبقاتی نومارکسیستی بورژوازی و پرولتاریا
ساختارهای طبقاتی، حدود و میزان قدرت آدمی را برای کنشگر بودن روشن می کنند. این ساختارها از یک سو جبرها را می نمایانند و از سوی دیگر میزان اختیار وانتخاب آدمی را به نمایش می گذارند. منافع مادی ناشی از ساختارهای طبقاتی اند که درعین حال تا اندازه ای مانع از شکل گیری گروه های جدید نیز می شوند تا جایی که می توانند مبارزات طبقاتی را دچار تاخیر کنند. از این رو طرح بحث جایگاه طبقاتی با واسطه و جایگاه طبقاتی زمانمند، از طرف «ریک اولین رایت» تلاش هایی هستند برای این که نقشه دقیق تری از طبیعت منافع مادی و منابع مادی قابل دسترس برای افراد، با توجه به پیوندشان با ساختار طبقاتی به دست آید و از این طریق تحلیل روند آرایش طبقاتی تسهیل شود. مقاله حاضر به این مهم می پردازد.
رایت در تحلیل طبقاتی نو مارکسیسم، مدل نسبتا ساده ای از روابط متقابل بین مفاهیم ساختار طبقاتی (۱)، آرایش طبقاتی (۲) و مبارزه طبقاتی (۳) ارایه می دهد (رایت،۱۳۸۳: ۴۸-۳۴).
برای آن که پایه محکمی برای درک روابط بین ساختار طبقاتی و آرایش طبقاتی و رابطه این هر دو با مبارزه طبقاتی داشته باشیم، باید قبل از هر چیز درک منسجمی از مفاهیم ساختار طبقاتی و آرایش طبقاتی به دست بیاوریم.
به عقیده رایت، نقطه شروع تحلیل طبقاتی مساله ساختار طبقاتی است (رایت،۱۹۹۷: ۴۳). رایت معتقد است که مفاهیم مارکسیسم کلاسیک درباره ساختار طبقاتی گرفتار دو مشکل عمده است: اول این که در رابطه با بسیاری از مسایل تجربی، بیش از حد انتزاعی است. مفهوم مارکسیستی متداول درباره ساختار طبقاتی متکی بر طبقات متضاد و قطبی شده در چارچوب یک شیوه تولید خالص است؛ بردگان و برده داران، ارباب ها و رعایا، سرمایه داران و کارگران. ولی در مورد بسیاری از مسایل مشخص تجربی به ویژه آن ها که تسامحا «طبقه متوسط» خوانده می شوند، به نظر نمی رسد این دید قطبی شده از طبقات مناسب باشد. دوم این که مفاهیم مارکسیسم سنتی درباره ساختار طبقاتی، بیش از حد به سطح کلان گرایش دارند و به حد کافی زندگی افراد را تصویر نمی کنند
(رایت،۱۳۸۳: ۴۸-۳۴). هدف رایت این بوده است که مفهومی مارکسیستی از ساختار طبقاتی به دست دهد که سطوح خرد و مشخص را به مفاهیم انتزاعی و کلان پیوند دهد. به عقیده رایت، ساختار طبقاتی اشاره به افرادی دارد که جایگاه ویژه ای را در ساختار اجتماعی اشغال می کنند (رایت،۱۹۹۷: ۴۳). آرایش طبقاتی اشاره به آرایش بازیگران جمعی سازمان یافته ای دارد که در پی منافع طبقاتی اند (رایت،۲۰۰۶: ۶۴).بر اساس مدل رایت، ساختارهای طبقاتی هم بر آرایش طبقاتی و هم بر مبارزه طبقاتی محدودیت هایی اعمال می کنند ولی به تنهایی آن ها را تعیین نمی کنند. آرایش طبقاتی در چارچوب محدودیت هایی که توسط ساختار طبقاتی اعمال می شود، نوع مبارزه طبقاتی را تعیین می کند؛ مبارزه طبقاتی به نوبه خود، هم بر ساختار طبقاتی و هم بر آرایش طبقاتی اثرات متحول کننده ای دارد (رایت،۱۹۷۸: ۱۰۸-۱۰۲).
● جایگاه های متناقض (۴) و استثمار(۵)
رایت به نحوی بدیل راهی را برای جایگاه ها در ساختار طبقاتی ارایه می دهد که با مدل مبتنی بر دو طبقه مارکس - بورژوازی و پرولتاریا - منطبق نیست. او سه طبقه بورژوازی، خرده بورژوازی و پرولتاریا را بر اساس «نوع» کنترل اقتصادی به طور منظم در سه طبقه جداگانه جای می دهد. از نظر او، در جوامع سرمایه داری معاصر، کنترل اقتصادی نسبت به مراحل اولیه سرمایه داری پیچیده تر شده است. کنترل بر فرآیند تولید به سه عنصر اصلی تقسیم شده است:۱- مالکیت اقتصادی واقعی۲- فرماندهی دستگاه های فیزیکی تولید و۳- فرماندهی نیروهای کار.
رایت در دهه۷۰، تحت تاثیر نظریه های هری بریورمن (۶) مفهوم جدیدی را برای پرداختن به طبقه متوسط طرح کرد: «جایگاه های متناقض در چارچوب روابط طبقاتی.» جایگاه های متناقض بین سه طبقه اصلی جای گرفته اند.
به عقیده رایت بین بورژوازی و پرولتاریا جایگاه هایی وجود دارد و به وسیله افرادی اشغال می شود که وضعیتی شبیه به پرولتاریا دارند چرا که کنترلی بر مازاد اقتصادی ندارند، اما به درجات مختلف بر ماشین آلات و کارکنان تشکیلات اقتصادی نظارت دارند. «مدیران سطح بالا» (۷)، نزدیک ترین افراد به بورژوازی هستند چرا که کنترل اکثر کارگران و بخش های وسیع ابزارآلات را در اختیار دارند در حالی که در انتهای دیگر پیوستار که نزدیک به پرولتاریاست، «سر کارگران»(۸) قرار دارند که کنترل بخش های کوچک تولیدی و تعداد اندکی از کارگران را در اختیار دارند. دو جایگاه متناقض دیگر، «کارفرمایان خرد»(۹) و «کارفرمایان نیمه مستقل»(۱۰) هستند که کارگران را به استخدام در نمی آورند اما بر محصولات نیروی کار و ابزار فیزیکی تولید نظارت دارند (رایت،۱۹۷۸: ۸۷-۶۱).
ایده جایگاه های متناقض مدل منسجمی برای مساله طبقه متوسط فراهم آورد، از این رو اشکال مفهومی مهمی در این مدل وجود داشت. اساس اشکال این بود که مقوله کلیدی مارکس در بحث طبقه یعنی استثمار، مورد توجه قرار نگرفته بود.
مفهوم استثمار شکل خاصی از وابستگی متقابل منافع مادی مردم و موقعیتی را معین می کند که سه ملاک را در بر می گیرد:
۱) اصل وابستگی متقابل رفاه:
رفاه مادی استثمارگران از جهت علت و معلول به محرومیت مادی استثمارشونده وابسته است.
۲) اصل محروم سازی:
وابستگی متقابل رفاه استثمارگران و استثمارشوندگان به محروم سازی استثمارشونده از دسترسی به منابع تولیدی معین وابسته است.
۳) اصل تخصیص مادی:
محروم سازی برای استثمارگران امتیاز مادی ایجاد می کند زیرا آن ها را قادر می سازد تا تلاش مادی استثمارشونده را به خود اختصاص دهند (رایت،۲۰۰۴). رایت، در اواسط دهه ۸۰، مدل دیگری برای مساله طبقه متوسط پیشنهاد کرد. این مدل حول مفهوم «استثمار» قرار داشت. به عقیده رایت، استثمار به تسامح روندی است که طی آن یک گروه می تواند بخشی از مازاد اجتماعی تولید شده توسط گروه دیگر را تصاحب کند. استدلال او این بود که هر جامعه ای با گونه ای از مکانیسم های استثماری مشخص می شود. در جوامع سرمایه داری فقط اشکال آشکارا سرمایه دارانه استثمار مبتنی بر مالکیت نابرابر وسایل تولید وجود ندارند؛ اîشکال دیگری نیز وجود دارند که او آن ها را - با الهام از کار جان رومر (۱۱)- «استثمار مهارتی»(۱۲) و «استثمار سازمانی»(۱۳) نامیده است. در استثمار مهارتی آن ها که مهارت های کمیاب دارند، در مزدشان جزئی از اجاره نیز وجود دارد. این اجاره اساسا آن بخشی از مزد است که علاوه بر هزینه های تولید و بازتولید خودشامل مهارت ها نیز می شود. به این ترتیب، در این دستمزدها بخشی از مازاد اجتماعی نیز وجود دارد. در استثمار سازمانی، مدیران از طریق قدرتی که در ساختار بوروکراتیک تولید سرمایه داری اعمال می کنند می توانند بخشی از مازاد را به خود اختصاص دهند. این برداشت از استثمار سازمانی دربرگیرنده رابطه ای بسته از مساله اقتدار و سلسله مراتب است (رایت،۱۹۸۵: ۸۰).
بنابراین می توان طبقه متوسط را به مثابه جایگاهی در ساختار طبقاتی تعریف کرد که براساس یک مکانیسم، استثمار می شود ولی براساس مکانیسم دیگر استثمار می کند. مثلا متخصصان و کارکنان فنی را می توان به لحاظ روابط سرمایه داری، استثمار شونده و به لحاظ مهارت ها استثمارکننده دانست. بنابراین آن ها «جایگاه های متناقض در چارچوب روابط استثماری» دارند (رایت،۱۹۹۰: ۳۴۰-۳۳۱).
رایت معتقد است که استثمار شکلی از نابرابری ساختار یافته است که تواما مستلزم همکاری مستمر استثمارگر و استثمار شونده است و تخاصم های سیستماتیک منافع شان را موجب می شود (رایت،۲۰۰۵).
● جایگاه طبقاتی باواسطه و جایگاه طبقاتی زمانمند
این دو پیشنهاد - جایگاه های متناقض در چارچوب روابط طبقاتی و استثمار - نسبت به مفاهیم قبلی «جایگاه طبقاتی»، راه را برای درک پیچیدگی های مشخص باز می کنند اما از جنبه های دیگر، هر دو پیشنهاد هنوز دید کاملا محدودی از معنای اشغال جایگاه طبقاتی اتخاذ می کنند. به ویژه هر دو اینها، تعریف ایستایی از جایگاه به دست می دهند و مفهوم جایگاه طبقاتی را به مشاغل محدود می کنند. دستیابی به مفهوم کاملا پخته از چگونگی پیوند زندگی افراد به ساختارهای طبقاتی، مستلزم گسست از این محدودیت ها و بسط ایده «جایگاه های طبقاتی باواسطه» و «جایگاه های طبقاتی زمانمند» است (رایت،۱۳۸۳: ۴۸-۳۴).
مفهوم جایگاه طبقاتی باواسطه می پذیرد که مردم از طریق روابط اجتماعی ای غیر از «شغل» بی واسطه شان با ساختار طبقاتی پیوند می خورند. مردم در خانواده شان زندگی می کنند، و از طریق روابط اجتماعی شان با همسر، والدین و سایر اعضای خانواده ممکن است با علایق و ظرفیت های طبقاتی مختلفی پیوند داشته باشند. این مساله به ویژه در خانواده هایی برجسته است که زن و شوهر هر دو کار می کنند ولی به طبقه شغلی متفاوتی تعلق دارند. یک معلم مدرسه که با مدیر عامل یک شرکت تجاری ازدواج کرده باشد و یک معلم مدرسه که با یک کارگر کارخانه ازدواج کرده باشد، جایگاه «باواسطه» طبقاتی متفاوتی دارند.
در مورد بعضی از گروه های مردم - مثلا زنان خانه دار و کودکان - جایگاه با واسطه طبقاتی ممکن است نقش تعیین کننده ای در پیوند آن ها با طبقه داشته باشد. در مورد برخی گروه های دیگر، جایگاه باواسطه طبقاتی ممکن است از اهمیت کم تری برخوردار باشد. در هر حال، توجه به جایگاه با واسطه طبقاتی به طور بالقوه راه مهمی برای تنوع ساختارهای طبقاتی است (رایت،۱۹۹۰: ۳۲۹-۳۲۵).
جایگاه طبقاتی زمانمند به این واقعیت اشاره دارد که بسیاری از مشاغل، در مسیرهای حرفه ای ویژه ای ریشه می گیرند؛ مسیرهایی که به طرق مختلف خصوصیات طبقاتی را تغییر می دهند. مثلاً بسیاری از مدیران، کار خود را از مشاغل پایین تر از مدیریت آغاز می کنند، ولی به خاطر این واقعیت که در مسیرحرفه ای منتهی به مدیریت قرار گرفته اند، منافع طبقاتی مرتبط با جایگاه معین کنونی آن ها تغییر می کند. به علاوه بسیاری از کارکنان طبقه متوسط سهم به حد کافی و بالایی از اجاره در مزد خود دارند که می توانند از طریق انواع سرمایه گذاری ها، بخش قابل توجهی از پسانداز خود را به سرمایه تبدیل کنند. این گونه تبدیل اجاره شغلی به سرمایه خود نوعی بعد زمانی به جایگاه طبقاتی می دهد، زیرا طبقه متوسطی را که دستمزد بالایی دارد قادر می کند طی زمان منافع طبقاتی خود را مستقیما به بورژوازی پیوند دهد. این به این معنی نیست که آن ها به سرمایه دار تبدیل می شوند، بلکه جایگاه طبقاتی آن ها طی زمان به نحو فزاینده ای خصلت سرمایه داری پیدا می کند (رایت،۱۳۸۳: ۴۸-۳۴).
● نتیجه گیری
ساختارهای طبقاتی، روند آرایش طبقاتی را محدود می کنند. دو مکانیسم اساسی وجود دارد که از طریق آن ها این محدودیت صورت می گیرد:
۱) اول این که، ساختارهای طبقاتی منافع مادی افراد را شکل می دهند و به این ترتیب، سازمان یابی گروه های معینی از جایگاه های طبقاتی را به صورت سازمان های جمعی، کم و بیش دشوار می گردانند.
۲) دوم این که، ساختارهای طبقاتی، دسترسی به منابع مادی را شکل می دهند و از این طریق بر هر نوع منابعی که در چارچوب مبارزه طبقاتی می توانند توسط سازمان های جمعی به خدمت گرفته شوند، تاثیر می گذارند. هر دو مفهوم پیشنهاد شده طبقه متوسط و همچنین مفاهیم جایگاه طبقاتی باواسطه و جایگاه طبقاتی زمانمند، تلاشهایی هستند برای این که نقشه دقیق تری از طبیعت منافع مادی و منابع مادی قابل دسترس برای افراد، با توجه به پیوندشان با ساختار طبقاتی به دست آید و از این طریق تحلیل روند آرایش طبقاتی تسهیل شود.
محسن ناصری راد
دانشجوی کارشناسی ارشد پژوهش علوم اجتماعی دانشگاه تهران
منابع:
رایت، اریک اولین (۱۳۸۳) «تحلیل طبقاتی، تاریخ و رهایی» ترجمه سارا محمود، مجله بیدار سال ششم شماره ۱۱، تابستان، صص ۴۸-۳۴.
Wright, Erik Olin (۱۹۷۸), Class, Crisis and the State, London: New Left Books.
Wright, Erik Olin (۱۹۸۵), Classes, London: Verso.
Wright, Erik Olin (۱۹۹۰), The Debate on Classes, London: Verso.
Wright, Erik Olin (۱۹۹۷), Class Counts: Comparative Studies in Class Analysis, Cambridge: Cambridge University Press.
Wright, Erik Olin (۲۰۰۴), زSocial Classز in Encyclopedia of Social Theory, edited by George Ritzer, New York: Sage.
Wright, Erik Olin (۲۰۰۵), Approaches to Class Analysis, Cambridge: Cambridge University Press.
Wright, Erik Olin (۲۰۰۵), زFrom Stratification to Class Analysisز, paper presented at the American Sociological Association annual meetings, August.
Wright, Erik Olin (۲۰۰۶), زClassز in International Encyclopedia of Economic Sociology, edited by Jens Beckert and Milan Zafirovsky
پی نوشت ها:
۱- Class structure
۲- Class formation
۳- Class Struggle
۴- Contradictory Locations
۵- Exploitation
۶- Harry Braverman
۷- Top Managers
۸- Foremen
۹- Small Employers
۱۰- Semi-autonomous Employers
۱۱- John Roemer
۱۲- Skill Exploitation
۱۳- Organization Routledge, pp. ۶۲-۶۸.
منبع : روزنامه سرمایه