جمعه, ۸ تیر, ۱۴۰۳ / 28 June, 2024
مجله ویستا

روشنفکر ایرانی و «متافیزیک توسعه»


روشنفکر ایرانی و «متافیزیک توسعه»
مساله توسعه و لزوم پیشرفت های اقتصادی سیاسی مقوله هایی است که سال ها ذهن نخبگان و روشنفکران این مرز و بوم را به خود مشغول داشته است. شاید شکست ایران در جنگ های ایران و روس در نیمه نخست قرن ۱۹، باعث پدیداری اولین بارقه های «احساس مبتنی بر عقب ماندگی» در بین متفکران ایرانی شد، آنجا که چنین احساسی دسته های مختلف نخبگان را بر آن داشت تا در پی پاسخی صریح و دقیق به معضل عقب ماندگی در ایران باشند.
از همین رو ضرورت نوسازی نظامی و البته نوسازی اداری در ایران مورد توجه قرار گرفت. می توان ادعا کرد که دو گروه در دوره قاجار به تلاش هایی در راستای پاسخگویی به این معضل دست زدند. دسته ای نخبگان حکومتی از جمله عباس میرزا و امیرکبیر بودند که فقدان ارتش قدرتمند، عدم اقتدار حکومت مرکزی، ناامنی، ساختار ایلی قبیله ای و نبود بوروکراسی کارا را مسوول ضعف و عدم پیشرفت خودی دانسته، درصدد رفع این نقاط ضعف سعی و تلاش کردند.
و اما دسته دوم را روشنفکران تشکیل می دادند که این عده عمدتاً با نگاهی فرهنگی و با تکیه بر فقدان آگاهی توده ها، رفع عقب ماندگی مملکت را نشانه رفتند. از همین جا بود که فکر اصلاحات در ایران با ایده اصلاح از پایین پایه ریزی شد.
در حقیقت آگاهی توده ها و تغییر فرهنگ برای حرکت به سمت توسعه در نقطه مقابل آنچه در باب رویکرد نخبگان حکومتی قاجار گفتیم و نوعی توسعه عینی و نهادسازی از بالا بود، شکل گرفت و اولویت به مشکلاتی چون بی سوادی عوام، عقب ماندگی فرهنگی توده ها و موانع دین داده شد. جالب آنکه گستره این طرز تفکر دسته های مختلف فکری را نیز با خود همراه داشت آنجا که برای مثال متفکران غیردینی انکار دین را برگزیدند و در مقابل عد ه ای دیگر، اصلاح دین پیشه کردند.
در حقیقت این روشنفکران رابطه عین و ذهن را به صورتی تعریف کردند که ذهنیت توسعه گرا را امری پیشینی بر عینیت توسعه یافته بیان داشته و بر همین اساس تغییر فرهنگ و نگاه مجدد به دین را در دستور کار خود قرار دادند؛ اما این در حالی است که در تجربه موفق غربی ابتدا بورژوازی و سرمایه داری شکل گرفتند و سپس دولت محدود، حقوق مالکیت و قانون اساسی عمومی شدند. این مساله تا آنجا حائز اهمیت است که «کارل مارکس» در مانیفست ضمن تاکید بر نقش کاملاً انقلابی بورژوازی در تاریخ، با شور و شوق از آثار و افکار و دستاورد های بورژوازی ستایش می کند. اشاره «برینگتون مور» نیز قابل تامل است که «جایی که بورژوازی نباشد، دموکراسی نیست».
در نقطه مقابل این تجربه، در ایران پارادایم توسعه بر ذهن گرایی مطلق پافشاری کرد که می توان آن را «متافیزیک توسعه» نام گذاشت. درحالی که به نظر، توسعه و اندیشه ورزی در باب آن، عرصه عمل اقتصاددانان و جامعه شناسان باشد، در ایران این فلاسفه و روشنفکران بود ه اند که به تئوریزه کردن توسعه پرداخته و ایده های خود را چیره ساخته اند.
این خط فکری را می توان از سیدجمال الدین اسدآبادی پی گرفت و تا به امروز ادامه داد. آنجا که اسدآبادی برای حل مشکل عقب ماندگی ایران و جهان اسلام ضمن تاکید بر «لزوم اتحاد اسلام»، در قسمت اول رساله نیچریه مذهب نیچریه را به مثابه علت العلل اکثر بدبختی ها و مفسده گر در جامعه نفی می کند.
سیدمحمدعلی جمال زاده راه رفاه و خوش نامی ایرانیان را کنار گذاشتن «تغافل» و«تجاهل» می دانست و صادق هدایت «اصلاح فرهنگی» را اولین مرحله قلمداد می کرد. خلیل ملکی به «آرمان های سوسیالیستی رنگ و لعابی ایرانی و میهن پرستانه» داد و در همین راستا جلال آل احمد به تفکیک علم و تکنولوژی از علوم انسانی غربی دست زده، بازگشت به «خویش فرهنگی» را پی می گیرد و البته شریعتی «بازگشت به خویشتن» و «خودآگاهی اسلامی» را دستمایه ای قرار داده تا یک نظام جدید فکری بر مبنای «جهان بینی اسلامی» آن هم از نوع «اسلام انقلابی» در مواجهه با مدرنیسم غربی تدارک بیند.
به اینها پیگیری «روح قومی» و«اندیشه های ستایشگر ایران باستان» را نیز می توان اضافه کرد. تاکید بر توسعه بومی در چنین مواردی نه به معنای بومی کردن توسعه که بیشتر غیرغربی کردن توسعه است. چرا که اصولاً از این منظر، توسعه، «غربی» و نتیجتاً «بیگانه» است و در همین جا «راه رشد غیرسرمایه داری» در اندیشه چپ گره می خورد.
اندیشه روشنفکران نوعی تلقی انتزاعی از توسعه است که راه حل های انتزاعی چون آگاهی، فرهنگ و نقد آن را برمی گزیند و در نقطه مقابل آن دسته از توسعه گران همچون امیرکبیر قرار می گیرند که توسعه را عینی می دیدند و عملاً نیز راه توسعه را پیش بردند. البته امثال امیرکبیرها و عباس میرزاها باز هم در دوره هایی از تاریخ ایران ظهور یافتند، هر چند همواره دیدگاه رقیب را در برابر خود می دیدند، و اما آخرین نمونه ها اکبر هاشمی رفسنجانی بود که به رغم مقاومت های «پارادایم متافیزیکی توسعه» طی دوره موسوم به سازندگی، گام هایی جدی برای توسعه ایران برداشت.
اما جامعه ما باز هم دچار همان پارادایم یک صدساله اخیر شد و قدم به متافیزیک توسعه گذاشت. در دوران سیدمحمد خاتمی اصلاحات با تکیه بر مقولاتی چون نخبه گرایی علمی و توجه به بعد اندیشگی در پیشبرد امور حرکت خود را آغاز کرد و در میانه راه متوقف شد و جایی که اصلاح طلبان اقبال عمومی را از دست داده بودند رویکرد پراگماتیستی و نگاه عینی، فرار از متافیزیک توسعه را رقم زد.
سرتاسر تاریخ حرکت به سوی توسعه در این کشور فراز و نشیب های این چنینی را شاهد بوده و موضوع زمانی پیچیده تر می شود که در گذشته اختلاط تجدد و توسعه و امروزه تاثیر نظام جهانی، جهانی نشدن یا موضوعاتی از این دست را به عنوان متغیرهای دخیل در نظر گیریم. به هر روی متافیزیک توسعه امر مبتلا به جامعه ایرانی بوده و الگوی پیش روی الگوی روشنفکری و فیلسوفانه.
مهدی میربد
منبع : روزنامه شرق