شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


سدی بر ویرانه‌های جنگل


سدی بر ویرانه‌های جنگل
من امیدوارم نسل‌های آینده هنگامی که به گذشته می‌نگرند و می‌پرسند «چرا نیاکان ما به نام همه ماهی‌هایی که در دریا زندگی می‌کنند به مهندسان اجازه دادند تا رودهای ما را کاملا ویران کنند» به ما با خفت و استهزا ننگرند. اد آوریل، رئیس فدراسیون حیات وحش اورگون بلدوزرها در سراسر منطقه لفور مازندران سراشیبی جاده‌های خاکی را بالا و پایین می‌روند. در میان خیل بی‌شمار بلدوزرها، عبور و مرور کامیون‌های غول‌پیکر و حامل سنگ حکایت از تخریب‌های گسترده در منطقه دارد. با عبور از پیچ و خم جاده‌های خاکی عریض و طویل به تعداد بلدوزرها و بیل‌های مکانیکی افزوده می‌شود. زمان قابل توجهی طول می‌کشد تا از پایین تاج سد به بالا می‌رسیم. انگار اینجا دنیای دیگری است، دیگر نه جنگلی باقی مانده و نه حیات وحشی، نه روستا و نه روستانشین، تا چشم کار می‌کند جنگل تماما پاکتراشی شده است. با خودم مرور می‌کنم: سد میجران در جنگل‌های رامسر، سد شفارود گیلان، سد زرین گل، سلیمان تنگه روی تجن، سد منگل روی هراز، سد سیاه بیشه و بسیاری از سدهایی که در قلب بهترین و بکرترین جنگل‌های هیرکانی ایران یا ساخته شدند یا در حال ساخت هستند و اینک سد البرز! سدی که از همه نمونه‌های پیش گفته بزرگ‌تر و ویرانگرتراست. انگار هر کجا جنگل بکری وجود داشته سدسازان در انتظار فصل جدیدی از ساخت و ساز نشسته‌اند تا خواسته‌هایشان را بر سر زمین و جنگل پیاده کنند.
هنوز عملیات ساخت دیواره و تاج سد خاکی البرز به پایان نرسیده، اما بیش از ۲۸۰ هکتار جنگل کاملا کف بر شده است.
۱۳ روستا با ساکنانش و یک گورستان تاریخی متعلق به عصر آهن به همراه شش محوطه تاریخی در معرض آب‌گرفتگی قرار گرفتند. هرچند مردم ناراضی مدت‌هاست در پی کوچ اجباری سدسازان برخی روستاها را ترک کرده‌اند اما هنوز هم خانوارهایی در روستاها ساکن هستند که حاضر به کوچ نیستند. « الان سه هفته است که برق روستا قطع شده و اخیرا آب را هم قطع کرده‌اند تا مردم مخزن سد را خالی کنند. » مگر زمین‌های‌تان را نخریدند پس چرا از اینجا نمی‌روید؟« زمین‌ها و خانه‌های‌مان را خریدند اما با قیمتی ناعادلانه. سال ۷۶ یک خانه و بیش از ۴۰۰۰ هزار متر زمین و باغ را چهار میلیون خریدند اما همین پول را هم یک جا پرداخت نکردند، بلکه ۵-۶ سال طول کشید تا همه آن را دادند. با این پول فقط توانستیم یک خانه در اطراف قائمشهر بسازیم که هنوز تکمیل نشده است. ما سال‌هاست که آبا و اجدادی اینجا زندگی کردیم، ‌باغ داشتیم، ‌شالیزار داشتیم، کرم ابریشم پروش می‌دادیم، ‌دام و مرغ و خروس و غاز داشتیم و همه چیزمان را خودمان تامین می‌کردیم، اما حالا اگر به شهر برویم از کجا بخوریم؟ با کدام پول؟ کدام شغل؟ ما را راضی نکردند. به زور زمین‌های‌مان را گرفتند و پولی که دادند عادلانه نبود... الان هم که آب و برق‌مان را قطع کردند...» روستاییان ساده‌دل تا آمدند به خود بجنبند قیمت خانه و زمین افزایش یافته بود و با این پول تنها می‌توانسند حاشیه‌نشین شهرهای بزرگ‌تر مثل قائمشهر شوند.
● این رشته سر دراز دارد!
انگار هنوز خیلی زود است که کار ساخت سدهای بزرگ را تمام شده بدانیم! هر چند بیش از ۷۰ درصد تالاب‌ها و دریاچه‌های داخلی کشورمان در اثر سدسازی کاملا خشک شده یا در آستانه نابودی کامل قرار دارند، ‌اما هنوز هم هستند جنگل‌های بکر و رویشگاه‌های منحصر به فردی که سایه شوم سد‌سازی بر سرشان سنگینی می‌کند. تا زمانی که سیاستمداران و برنامه‌ریزان کشور به سدهای ساخته شده به مثابه بناهای درخشان یادبود توسعه و پیشرفت می‌نگرند و پیامدهای مخرب ناشی از سدسازی را تنها در گوشه ذهن‌شان بایگانی می‌کنند، سد‌سازی در ایران همچنان ادامه خواهد یافت. مهم نیست که در اکثر کشورهای پیشرفته دنیا، ‌سدهای بزرگ یکی یکی تخریب می‌شود و دولت‌ها به زیان‌های ناشی از سد‌سازی پی برده‌اند، ‌مهم این است که فعلا توسعه در ایران بر مدار سدسازی می‌چرخد و اگر در شاخص‌های علمی، زیست‌محیطی، ‌توسعه انسانی، بهداشتی و اقتصادی در انتهای جداول جهانی قرار داریم اما فعلا در سدسازی بر سکوی سوم جهان تکیه زده‌ایم! افتخاری که هیچ‌کس را در دنیای امروز رغبت تکیه زدن بر آن نیست و تنها چین و ترکیه و ایران‌اند که در پی کسب این افتخارند.
● فاجعه‌ای در مقیاس کارون سه در جنگل‌های شمال
در حالی که هنوز پیامدهای مخرب سد کارون سه که بیش از ۵۰۰۰ هکتار از جنگل‌های بلوط ایرانی و صدها اثر تاریخی و باستانی متعلق به دوره عیلامی را زیر آب فرستاد، به دست فراموشی سپرده نشده، ‌این بار پرونده دیگری از سد‌سازی نه در جنگل‌های زاگرس، ‌بلکه در جنگل‌های شمال ایران بازگشایی می‌شود. هر چند زمان برای جلوگیری از آبگیری سد البرز عملا از دست رفته و بعید به نظر می‌رسد بعد از ۱۲ سال کش و قوس برای ساخت این سد ‌و صرف اعتبار ۲۰ میلیارد تومانی و نیز اعتبار ۱۲۰ میلیون دلاری بانک جهانی اکنون اراده‌ای پیدا شود تا مانع از آبگیری سد البرز شود اما شاید درس‌های این سد بتواند لااقل مانع از ساخت سدهای جدیدی چون «نرماب» در استان گلستان شود. سدی که هنوز ساخته نشده و شاید تنها نام آن روی کاغذ ثبت شده است اما اگر عملیات ساخت آن شروع شود دیگر چیزی از جنگل‌های مینودشت باقی نخواهدگذاشت.
● پیامدهای زیست محیطی سد البرز
عملیات اجرایی سد خاکی البرز با سه سال مطالعه قبلی از سال ۱۳۷۶ در منطقه لفور مازندران بر روی رودخانه‌ای که از به‌هم پیوستن آب رودهای آذر رود، کارسنگ رود، اسکلیم رود و بابل رود (با یک تونل انحرافی به سمت لفور) تشکیل می‌شود، آغاز شد. شرکت مجری طرح نیز، همزمان ساخت سد منگل در آمل و «گله رود» در نکا را که هر دو از سد‌های پر مسئله کشور هستند، بر عهده دارد. به گفته محمد نورانی، کارشناس اداره کل منابع طبیعی شرق مازندران با احداث این سد، ۱۳روستا و شش محوطه باستانی به زیر آب خواهد رفت. وی می‌افزاید: مخزن سد ۸۰۰ هکتار از زمین‌های کشاورزی و جنگل‌ها را هم در خود جای داده که ازاین میزان ۲۸۰ هکتار جنگل بود و با توجه به ملی بودن پروژه سد البرز، شورای عالی جنگل و مرتع مجوز قطع درختان را صادر می‌کند که دو سال قبل این درختان قطع شدند! به گفته او ارتفاع تاج سد ۷۰ متر است که تمامی سنگ‌های به‌کار رفته در ساخت آن از معدنی که بالادست مخزن سد قرار گرفته، تامین شد. معدن مورد نظر نیز چیزی نبود جز جنگل ! جنگل‌های میان‌بندی که تماما تخریب شده است! از او راجع به جبران خسارت وارده به جنگل و اینکه آیا وزارت نیرو جریمه قطع درختان را داده است سوال می‌کنم که وی اظهار بی‌اطلاعی می‌کند! ناگفته پیداست که نه جریمه‌ای پرداخت شده و نه حتی گزارش ارزیابی زیست محیطی برای این طرح تهیه شده است.
همه چیز با قید عنوان« ملی » بودن پروژه، برای آن مجاز شمرده است. حال این پرسش مطرح است که اجرای یک پروژه ملی در مقیاس محلی(!) مهم‌تر است یا حفاظت از انفال و میراث طبیعی و ملی؟! اگر فرض کنیم که در هر هکتار جنگل پاکتراشی شده حداقل ۲۰۰۰ اصله درخت موجود بوده است بدین‌‌ترتیب بیش از ۵۶۰ هزار درخت برای ساخت این سد قطع شده است. این در حالی است که بر طبق مطالعات صورت گرفته هر هکتار جنگل در ایران ۱۳۸۰ دلار کارکرد زیست‌محیطی و اقتصادی در سال تولید می‌کند که با پاکتراشی این جنگل‌های بی‌نظیر در لفور مازندران، به کلی از منافع این جنگل‌ها تا ابد محروم شدیم. از سوی دیگر به‌رغم اظهارات کارشناسان منابع طبیعی، ‌فاطمه ظفرنژاد، پژوهشگر بخش آب حجم خسارات وارده به جنگل‌های لفور را در جریان ساخت سد البرز بسیار بیشتر عنوان می‌کند و می‌گوید: سد البرز نزدیک به ۵۰۰هکتار جنگل‌های هیرکانی را تنها در مخزن خود تخریب کرده است و مخزن سد نیز پیش از به پایان رسیدن بدنه متاسفانه کف بر شده است. وی می‌افزاید: تخریب جنگل هیرکانی از بزرگ‌ترین مصادیق بیابانزایی در کشور می‌تواند باشد که در ارزیابی‌های طرح‌های سدسازی از جمله در سد البرز کوچک‌ترین اهمیتی به آن داده نشده است. همچنین حضور جاده دسترسی سد هرگونه مدیریت جنگل را با مشکلات بسیار روبه‌رو می‌کند و در کشور ما که قاچاق چوب و قطع غیرقانونی درختان جنگلی روندی پرشتاب و مهار نشده داشته و دارد، تخریب جنگل تا ده‌ها کیلومتر بالادست بسیار آسانتر از پیش می‌شود.
● پیامدهای انسانی سد‌سازی
پیامدهای انسانی ناشی از سد‌سازی بر مردم بومی یکی دیگر از اثرات مخرب سد‌سازی است که تبعات اجتماعی، ‌اقتصادی و فرهنگی خاص خود را دارد. در طول چند دهه گذشته، سدسازی ده‌ها هزار نفر از روستاییان و عشایر را که بخش بزرگی از آنها مردم بومی با آداب و فرهنگ‌های متنوع بودند را از خانه و کاشانه و زمین‌های‌شان بالاجبار کوچ داده‌است. مردم سدزده در بسیاری از موارد از دیدگاه اقتصادی، فرهنگی، و عاطفی همانند منابع طبیعی واقع شده در مخزن سدها کاملا ویران و تخریب شده‌اند. ضربه روانی ناشی از جابه‌جایی و اسکان مجدد برای جوامع بومی سخت‌تر است چراکه آنها پیوندهای مستحکمی با زمین دارند و بسیاری از میثاق‌های گروهی و رویکردهای فرهنگی که به تبیین هویت اجتماعی آنها کمک می‌کند، در روند کوچ‌ و در سایه از دست رفتن منابع عمومی که اقتصادشان بر آن استوار است، ویران شده است. آنچه امروز در مورد سد البرز به چشم می‌آید نمونه ایست از توسعه ناپایدار. توسعه‌ای که نه تنها منافع نسل آتی که حتی منافع نسل امروز را هم نادیده شمرده است. برخی از مردم با کمترین هزینه خسارت, رها شده‌اند و بسیاری از آنها از خانوارهای کشاورز خودکفا به مهاجران کارگر حاشیه‌نشین تبدیل شدند. ظفرنژاد می‌گوید: در تمامی مراحل تصمیم‌گیری سد البرز رای و نظر مردم بومی نادیده گرفته شده است.
اهالی پایین دست بابلرود (در بابلسر) اصلا نمی‌دانند که مهندسان سدساز چه سرنوشتی برای‌شان رقم زده‌اند. آبگیری سد به مرگ بابلرود در پایین دست خواهد انجامید و این زیباترین دهانه باقیمانده خزر خاموش خواهد شد. گذشته از ناممکن شدن ماهیگیری، گردشگری و قایق سواری در این دهانه، مهمانخانه‌ها و رستوران‌های حاشیه بابلرود نیز امکان ادامه فعالیت نخواهندداشت. سرنوشت رودخانه تجن و بستر خاموش و غم‌انگیز آن در ساری و دهانه خاموش شده تجن در دریا تکرار خواهدشد. چه کسی باید پاسخگوی از دست رفتن یکی از مهم‌ترین مبانی معیشت مردم بابلسر یعنی ماهیگیری و گردشگری باشد؟ چه کسی ارزش حفاظت از این دهانه را برآورد کرده است؟ گزارش ارزیابی اقتصادی اجتماعی زیست‌محیطی سد اگر تهیه شده باشد حتما صورت مسئله را پاک کرده و جنبه تزئینی داشته که سد به اجرا رسیده است. به گفته او نظر مردم دهستان لفور و به‌ویژه اهالی روستاهای لفورک، گشنیون، اسبوکلا، امیرکلا، چاشت خوران، میرارکلا و.... نیز کاملا نادیده گرفته شد و زمین آنها در حقیقت اشغال شده و از زادگاه خود با پرداخت مبلغی که نه برای آنها خانه شد و نه زمین کشاورزی، رانده شدند.
● سد‌سازی در جنگل به صلاح نیست
کاظم نصرتی، رئیس جامعه جنگلبانی ایران درباره ساخت سدهای متعدد در مناطق جنگلی کشور می‌گوید: ساختن سد در مناطق جنگلی و ارتفاعات به صلاح نیست و تبعات زیادی به دنبال دارد. مگر اینکه خارج از جنگل باشد یا در انتهای مناطق جنگلی واقع شده باشد. جنگل‌ها و مراتع خوشان یک سد طبیعی و یا یک منبع ذخیره آب طبیعی هستند و کم‌‌کم این آب را در اختیار بهره‌برداران قرار می‌دهند همانطور که هزاران سال بوده این کار انجام می‌شده و مردم نیز با ساخت بندهای کوچک در مسیر رودخانه‌ها از این آب منتفع می‌شدند. پس ساخت سد در مناطق جنگلی و ارتفاعات و به ویژه در منطقه البرز که نسبتا جوان و ناپایداراست به صلاح نیست. وی می‌افزاید: متاسفانه اغلب سدهایی که ساخته می‌شوند نه به نفع محیط زیست هستند و نه مردم. اما خب نهضتی است که به راه افتاده و این ناشی از پر پولی کشور است که این روزها دردسرآفرین شده است و در نهایت بار سنگینی را بر منابع طبیعی تحمیل می‌کند. امروز در نتیجه سد‌سازی بسیاری از تالاب‌ها و دریاچه‌های کشور در حال خشک شدن و از بین رفتن هستند و اینکه می‌گویند خشکسالی باعث خشک شدن آنها شده این‌طور نیست و عمدتا در اثر دخالت‌های انسانی در حال از بین رفتن هستند. وی تاکید می‌کند:
در مناطق جنگلی باید به‌گونه‌ای منابع طبیعی را مدیریت کرد که نیازی به ساخت و ساز و جابه‌جایی سنگ و خاک نباشد. ساخت سد در جنگل‌ها یعنی اینکه که جنگل را بیابان کردیم و حتی در بعضی جاها این بیابان‌زایی باعث فرسایش بادی هم می‌شود. آنچه امروز در کشور ما دارد اتفاق می‌افتد به هر دلیلی مناطق آبادتر و جنگلی ما را دارد از بین می‌برد و طبیعت را به سمت مرگ تدریجی می‌برد. بدین ترتیب طبیعت آرام آرام در حال مردن است.
مژگان جمشیدی
منبع : روزنامه کارگزاران