یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

سیر تمدن غرب


سیر تمدن غرب
نویسنده : جکسون اشپیل فوکل / مترجم دکتر محمود حائریان اردکانی
ما با مداخلات بسیاری روبرو هستیم و با وجود تضاد منافع زیاد، انتظار مثبتی از نمایندگان این منافع نداریم. آرزوی اشراف آزادیخواه و سایر اصلاح‌طلبان اجتماعی در منتهی شدن این شوراها به پارلمان ملی، هیچگاه محقق نشد، اما اصلاحات قانونی سال ۱۸۶۴ که باعث ایجاد یک نظام دادگاه‌های محلی و استانی و یک مجموعه حقوقی شد که اصل برابری در مقابل قانون را به رسمیت می‌شناخت، موفق بود.
حتی تزار مستبد هم قادر به کنترل نیروهایی نبود که در اثر برنامه اصلاحات وی رها شده بودند.
اصلاح‌طلبان خواستار تغییرات بیشتر و سریع‌تر بودند؛ محافظه‌کاران هم که مخالف اصلاحات بودند، فکر می‌کردند که تزار قصد دارد بنیان نهادهای جامعه روسیه را از بیخ بر کند.
تا سال ۱۸۷۰، روسیه شاهد تعداد فزاینده‌ای از نهضت‌های اصلاح‌طلبی بود.
یکی از مردمی‌ترین اصلاحات، ریشه در نوشته‌های افراطی الکساندر هرزن۱ (۱۸۷۰ـ۱۸۱۲) که یک روسی تبعیدی به لندن بود، و شعار «زمین و آزادی» وی باور او را که کشاورزان روسی باید عامل اصلی اصلاحات اجتماعی باشند، متجلی می‌ساخت.
دانشجویان و روشنفکران با تبعیت از افکار هرزن یک حرکت مردمی را بوجود آوردند که از نظم بخشیدن انقلابی به جامعه براساس زندگی اجتماعی کشاورزان حمایت می‌کرد.
عدم علاقه کشاورزان به این شکل انقلاب منجر به استفاده بعضی از انقلابیون از خشونت برای براندازی تزار شد.
در سال ۱۸۸۱ یکی از این گروه‌های افراطی به نام «اراده مردم»، موفق به ترور الکساندر دوم شد. الکساندر سوم پسر وی (۱۸۹۴ـ۱۸۸۱) در مقابل اصلاحات ایستاد و به روش سنتی سرکوب روی آورد.
● بریتانیای کبیر
به دلائل مختلف، بریتانیا مانند روسیه با آشفتگی‌های انقلابی سال ۱۸۴۸ روبرو نبود. قانون اصلاحات سال ۱۸۳۲ در را بر روی نمایندگی سیاسی طبقه متوسط گشود، و در دهه ۱۸۶۰، نظام آزادیخواهی پارلمانی بریتانیا بار دیگر توانایی خود را در انجام اصلاحات اجتماعی و سیاسی نشان داد و به کشور امکان داد تا با ثبات و مرفه باقی بماند.
یکی از دلائل ثبات بریتانیا، رشد مداوم اقتصادی بود. بریتانیایی‌ها از ثروت و همچنین موفقیت‌هایی که در نمایشگاه‌ بزرگ صنعتی در سال ۱۸۵۱ کسب کرده بودند، بر خود می‌بالیدند. عاقبت رفاه طبقه متوسط با بعضی بهبودهایی که در زندگی طبقه کارگر بوجود آمد، قرین شد.
بین سال‌های ۱۸۵۰ و ۱۸۷۰ دستمزد واقعی کارگران بیش از ۲۵ درصد افزایش یافت.
حس غرور ملی بریتانیایی‌ها کاملاً در ملکه ویکتوریا (۱۹۰۱ـ۱۸۳۷) هویداست، و خرسند و حس احترام اخلاقی، نشان‌دهنده نگرش زمان وی است. عصر ویکتوریا به عنوان دوره وارستگی و خوشنودی از خود شناخته شده است.
این عصر از لحاظ سیاسی به علت این که اشراف‌زادگان طبقه متوسط بالا که بر پارلمان سلطه داشتند، خطوط حزبی را با کشمکش‌های داخلی و تغییر وضعیت خود تیره کرده بودند، ناآرام است. یک چهره سیاسی برجسته هنری جان تمپل یا لرد پالمرستون (۱۸۶۵ـ۱۷۸۴) است که بین سال‌های ۱۸۵۵ تا ۱۸۶۵ بیشتر اوقات نخست‌وزیر بود. هرچند پالمرستون یک محافظه‌کار بود ولی چون وفاداری محکمی نسبت به حزب نداشت قادر به انجام مصالحه سیاسی بود.
علاقه اصلی وی، سیاست خارجی و دفاع متعصبانه منافع بریتانیا در سراسر جهان بود که او را به یک چهره مردمی تبدیل کرده بود. او یک اصلاح‌طلب نبود و با توسعه اعطای امتیازات مخالف بود.
وی در مورد انتقال نمایندگان از یک طبقه به طبقه دیگر می‌گوید؛ ما باید با اتخاذ ترتیباتی، تعداد انتخاب‌کنندگان را افزایش دهیم و با غفلت و فقر بر دانش و ثروت غلبه کنیم.
پس از مرگ پالمرستون در سال ۱۸۶۵، حرکت توسعه امتیازات شدت گرفت و یک گردهمایی بزرگ در هاید پارک به شورش تبدیل شد.
هرچند ویگ‌ها که اکنون آزادیخواه نام گرفته و بانی قانون اصلاحات سال ۱۸۳۲ بودند، از قوانین بیشتر اصلاحات صحبت می‌کردند، ولی این محافظه‌کاران بودند که آنرا به انجام رساندند. رهبر محافظه‌کاران در پارلمان بنجامین دیزرائیلی (۱۸۸۱ـ۱۸۰۴) ظاهرا تمایل به جذب گروه‌هایی داشت که تازه به آنها حق رأی داده شده بود.
او معتقد بود که طبقات بیسواد در هنگام رأی دادن به افراد مافوق اجتماعی خود تأسی می‌کنند.
او می‌دانست که آزادیخواهان که به حزب اصلاح‌طلبان موسوم شده بودند جرأت مخالفت با لایحه اصلاحات را ندارند. تصویب قانون اصلاحات سال ۱۸۶۷ قدم مهمی به سوی دموکراسی در بریتانیا بود. با کاهش شرط‌های پولی رأی دادن (مالیات پرداخت شده یا درآمد کسب شده) روی هم رفته حق رأی شامل بسیاری از جمعیت مردان شهرنشین شد.
منبع : روزنامه اطلاعات