شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

عراق بر لبه پرتگاه


عراق بر لبه پرتگاه
«بوش خون سربازان آمریكایی را خرید و فروش می كند، بوش سربازان آمریكایی را فدای اهداف سیاسی خود می كند، سیاست های جدید بوش در عراق سیاست های پوچ و توخالی هستند، پشیمانی نهایت كار سیاست دولت بوش است؛ اینها اظهارات و سخنان سناتورهای آمریكایی چون نانسی پلوسی، رییس مجلس نمایندگان آمریكا و تد كندی، سناتور دموكرات سناست. به راستی زمانی كه مقامات مسوول آمریكایی چنین ارزیابی از سیاست های دولت بوش در عراق دارند، كشورهای منطقه باید چه ارزیابی از این سیاست ها بكنند؟
آیا ننگ سكوت و همراهی برخی از كشورهای منطقه با سیاست های دولت بوش نقطه تاریك دیگری در تاریخ منطقه نیست؟»روزنامه النهرین -چاپ عراق- با ارایه تحلیلی تحت عنوان «عراق بر لبه پرتگاه» نوشت: «ما فقط صدای اعتراض رهبران اروپایی و احزاب و گروه های سیاسی آمریكا را در اعتراض به سیاست های دولت بوش در منطقه می شنویم، منطقه ای كه متعلق به ما است و ما بیش از دیگران نسبت به سرنوشت و آینده آن مسوول و متعهدیم. استراتژی بوش كه بیش از آن كه برای عراق در نظر گرفته شده باشد برای كل منطقه در نظر گرفته شده است، از همان ابتدا شكستش مشخص بود.
به رغم آن كه تمامی جمهوری خواهان و دموكرات های آمریكایی به همراه رهبران اروپایی نسبت به این استراتژی كاخ سفید هشدار داده اند اما دیدیم كه بسیاری از رهبران منطقه باز هم سیاست سكوت و همراهی با سیاست های دولت بوش را در پیش گرفتند و هیچ كس حتی كوچك ترین انتقادی از این استراتژی نكرد بلكه حتی برخی از این رهبران ابراز امیدواری كردند كه این استراتژی با موفقیت كامل در عراق به اجرا گذاشته شود.»در ادامه این تحلیل آمده است: «درست در آغاز به اجرا گذاشته شدن این استراتژی ۱۵۰ تن غیر نظامی عراقی طی دو روز در دو عملیات انتحاری و انفجار خودرو در مناطق مستنصریه و بغداد كشته شدند و هزاران تن دیگر زخمی شدند و درست دو روز پس از پایان دیدار رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریكا از عراق در یك اتفاق بی سابقه ۲۵ سرباز آمریكایی كشته شدند و بالاخره در ۲۲ ژانویه ماه جاری انفجار دیگری در بغداد جان ۱۱۰ غیر نظامی را گرفت و ۱۷۰ زخمی بر جای گذاشت.
كشته شدن این تعداد از سربازان آمریكایی و شهروندان عراقی نمی تواند نوید خوبی از پیامدهای استراتژی بوش در منطقه باشد. متاسفانه دولت مالكی به رغم تمامی فرصت هایی كه در اختیارش گذاشته شد تا به امروز نتوانسته است عراق را در بحران های كنونی درست رهبری كند و به اعتقاد بسیاری این حكومت به بازیچه ای در دست سیاست های كاخ سفید تبدیل شده است. درست در زمانی كه كاخ سفید از حكومت عراق و عملكرد آن حمایت می كند روز دیگر بوش به شدت از مالكی انتقاد می كند و دولت وی را به اتخاذ تصمیمات ناسنجیده و عملكرد ضعیف در برخی از امور متهم می كند.
به راستی وضعیت منطقه بسیار مبهم است و مسیر تاریكی را طی می كند.»روزنامه النهرین می نویسد: «سیاست های نسنجیده دولت بوش از یك طرف و عملكرد ضعیف برخی كشورهای منطقه در قبال این سیاست ها از سوی دیگر نه تنها عراق را به سوی لبه پرتگاه می كشاند بلكه كل منطقه را در معرض شعله های آتش جهنمی قرار می دهد كه همه را در خود خواهد بلعید. سیاست های فعلی كاخ سفید در قبال كل منطقه آن قدر متعارض و متناقض است كه صدای بسیاری از كشورهای اروپایی و غیر اروپایی در آمده است.
در حالی كه عراق كماكان شاهد اوج بحران ها امنیتی و درگیری های طوایفی است و افغانستان نیز در بحران های سیاسی و اقتصادی خود دست و پا می زند، كاخ سفید از طرح خود برای حمله به مراكز هسته ای ایران خبر می دهد و ایران را به عنوان عامل تهدید آمیزی در منطقه تلقی می كند. به راستی آیا این حماقت محض نیست كه دولت بوش بجای متمركز شدن بر حل بحران عراق و افغانستان به فكر به راه انداختن جنگی دیگر در منطقه است؟
شاید هم این سیاست از نظر ما حماقت باشد اما از نظر كاخ سفید این چنین نیست، زیرا هدف اصلی آمریكا درگیر كردن كل منطقه با بحران و كشمكش است، به گونه ای كه این منطقه درعمق آتش فرو رود و نیازمند كسی باشد كه این آتش را كنترل كند كه مطمئنا هیچ كس بهتر ازآمریكا عامل اصلی به راه افتادن این آتش برای مهار كردن آن نیست.»این روزنامه عراقی در ادامه این تحلیل آورده است: «دیگر سخن گفتن از افتادن عراق در دام جنگ های داخلی و مذهبی یا گسترش دامنه بحران در این كشور سخنی تكراری است، باید از فرو افتادن عراق در جهنم مرگ و ویرانی سخن بگوییم و به فكر راه كار و سیاست جدی جهت متوقف ساختن حماقت های آمریكا باشیم. گویا سكوت برخی از كشورهای منطقه به خصوص كشورهای عربی در برابر سیاست غلط و اشتباه كاخ سفید به یك استراتژی از سوی این كشورها تبدیل شده است؛ استراتژی ای كه می تواند قدرت و نظام این كشورها را مصونیت لازم بدهد.
اما این فكر نیز فكر اشتباهی است زیرا تاریخ به ما ثابت كرده است كه هرگز نمی توان به وعده و وعید های آمریكا اعتماد كرد، اصلا اعتماد كردن به سیاست های كشوری كه بر پایه استعمار و چپاول حقوق دیگران بنا نهاده شده است كلا اشتباه است، خواه این كشور آمریكا باشد یا انگلیس یا یك كشور استعمارگر غربی دیگر.»در پایان این تحلیل آمده است: «اشتباه ما شرقی ها آن است كه نمی خواهیم از تجربه های تاریخ درس بیاموزیم و هم چنان اشتباهات گذشته را مرتكب می شویم.
سكوت كشورهای عربی در برابر سیاست های كاخ سفید هرگز بحران های منطقه را حل و فصل نمی كند بلكه امور این منطقه را از این چیزی كه هست نیز پیچیده تر می كند، به طور مثال عملكرد خنثی و گاهی موازی با سیاست های آمریكا از سوی رهبران عربی منجر به تاسیس گروه های اصولگرای تندرویی چون القاعده شد، گروه هایی كه با این اعتقاد كه نظام های فعلی نظام های دست نشانده آمریكا هستند، جریان مسلحانه ای را آغاز كردند كه این جریان امروز به حدی گسترش یافته است كه تمامی نظام های حاكم در كشورهای عربی و منافع آمریكا و دیگر كشورهای غربی را تهدید می كند.
البته این جریان اصولگرای تندرو كه با هدف مبارزه با نظام های فعلی كشورهای عربی و آمریكا تشكیل شد، پیامدهای بسیار بدی برای منطقه به دنبال داشت كه از جمله آن پیامد ها حضور گسترده نیروهای آمریكایی در سراسر خاورمیانه بود.
این نیروها با هدف دنبال كردن اعضای این گونه سازمان ها و متلاشی كردن این سازمان ها در مناطق مختلف خاورمیانه مستقر شدند و حتی برخی از جنگ ها چون جنگ افغانستان و حتی عراق از سوی آمریكا به بهانه نابود ساختن این گروه ها و سازمان ها انجام گرفت. بنابراین در ارزیابی كلی از این قضایا به این نتیجه می رسیم كه عدم اتخاذ سیاست های جدی و استراتژیك از سوی كشورهای منطقه در برابر بسیاری از قضایایی كه پای آمریكا در منطقه را باز كرد، عامل اصلی بسیاری از بحران های موجود درآن است واگر سیاست های فعلی این كشورها در حل و فصل بحران ها و قضایای منطقه بر همین شیوه ای كه هست، پیش رود مطمئنا نباید تصور آینده وافق روشنی برای منطقه داشته باشیم.
منبع : روزنامه ابرار


همچنین مشاهده کنید