چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا
جنگ داخلی لبنان به روایت امام موسی صدر
مدتها گذشت و نهضت فلسطین به وجود آمد. فلسطینیها از صورت “پناهنده” به صورت مبارز و فدائی در آمدند و احساس میکردند که دیر یا زود دولت لبنان علیه آنها وارد عمل خواهد شد و آنها را خلع سلاح خواهد نمود. این گونه بود که سعی کردند در لبنان هم پیمانان و هم دستانی برای خود تامین کنند و واضح است که این “محرومان از وطن” با “محرومان در وطن” هم پیمان و هم داستان خواهند شد.
این تعبیر را یکی از دانشمندان فلسطینی به نام “دکتر نبیر شعث” میگفت و تشبیهی حقیقی بود!
رفته رفته مردم لبنان مسلح میشدند، “مارونی “ها که احساس میکردند موازنه قدرت در لبنان به هم خورده است خود را برای یک مبارزه نظامی و خونین آماده میکردند. یکی دو مرتبه تجربهای صورت گرفت و زد و خوردی میان ارتش و “نهضت مقاومت فلسطین” انجام گرفت. در سال ۱۹۷۳ این زد و خورد به صورت یک جنگ عمومی درآمد ولی به سرعت خاموش شد، زیرا سوریه مرزهای خود را بست و به دولت لبنان فشارهای فراوانی آورد. “مارونی “ها احساس کردند که ارتش دیگر نمیتواند از آنها حمایت کند و به همین دلیل به مسلح کردن افراد خود پرداختند و از تجربههای “فاشیستهای اروپا” بخصوص ایتالیا و فرانسه استفاده کردند و احزاب مسلحی به نام “کتائب” ، “احرار” و غیره بوجود آوردند...
در پایان سال ۷۶ در حدود ۳۵ هزار مسلح “مارونی” دارای تجهیزات و اسلحه کامل بودند که از ایام ریاست جمهوری “سلیمان فرنجیه” آن مرد خونخوار و متکبر و متعصب، و با استفاده از فرماندهی ارتش “ژنرال غانم “که مردی احمق و مغرور و نوکر ماب بود و اسلحههای فراوان به نام دولت وارد نمودند، به چنگ آورده بودند. آنان جوانان خود را تعلیمات نظامی دادندو تشکیلات نظامی مفصل، بیسیم و امثال آن برای خود فراهم نمودند. این مسلح شدن “مارونی” ها با عکسالعمل مسلمانان مواجه شد. آنها از خود میپرسیدند که این ها برای که مسلح میشوند؟
به این ترتیب مسلمانان نیز شروع به مسلح شدن کردند و در نهایت در طول سال ۷۴ ۱۹ صدها هزار قبضه اسلحه در لبنان وجود داشت و محیط برای انفجار آماده بود.از طرف دیگر مردم جنوب لبنان که با فشارهای سخت اسرائیل و ضربات دردآور آن غاصب و متجاوز از جنوب لبنان به بیروت روی میآورند، رنجیده خاطر و غضبناک بودند و دولت را متهم میکردند که جنوب را به حال خود گذاشته و عزت مردم را لکهدار کرده است.
مسایل دیگری هم از جمله روش سیاستمداران لبنان و منازعات بی امان آنها نیز محیط داخلی را برای انفجار آماده میساخت.
جهان عرب به خود مشغول بود . سوریه و عراق با هم اختلاف داشتند، مصر و لیبی در حال ستیزه بودند، مغرب و الجزایر هم منازعه داشتند و کشورهای عرب هر یک به جان دیگری افتاده بودند و به طور کلی یک “خلاء عربی” به وجود آمده بود که زمینه را برای توطئههای جهانی و نقشههای اسرائیل در کشورهای عربی فراهم می کرد .... و این عوامل داخلی و عربی لبنان بود....
اما “عوامل بین المللی” را باید در جنگ سال ۱۹۷۳ جستجو کرد. در این جنگ اعراب پیروز شدند و یا حداقل اسرائیل پیروز نشد و قدرت نظامی اعراب تا حدودی روشن شد... “سلاح نفت” برای جهانیان نیز وحشت آور بود، اعراب اشاره میکردند که با پول هم میتوان جنگید و میتوانند پول های خود را از بانک های اروپا و آمریکا بیرون بیاورند و بحران اقتصادی برای غرب ایجاد کنند.حتی کشورهای آفریقایی یکی پس از دیگری روابط خود را با اسرائیل قطع کردند. کشورهای اروپایی نیز سعی میکردند خود را در جنگ “اعراب و اسرائیل” بی طرف نشان دهند. این مبارزات و پیروزیهای نظامی و سیاسی و نفتی و اقتصادی با یک پیروزی ایدئولوژیک نیز توام شد. سازمان فرهنگی (یونسکو) اسرائیل را به اتهام تغییر نشانه های مذهبی قدس از داخل خود بیرون راند... در سازمان ملل نیز بحث از این بود که اسرائیل از سازمان ملل اخراج شود و سرانجام یکی از کمیتههای سازمان ملل قراری صادر کرد که “صهیونیسم” یک از انواع نژاد پرستی است و معنای این قرار آن بود که جهان، اسرائیل را جسمی بیگانه میدانست و او را در خانواده بشری و جهانی عضوی نامناسب میانگاشت. به این ترتیب اسرائیل خود را در مقابل شکست عظیمی مشاهده میکرد که او را تا حد زوال تهدید مینمود و بالاخره تصمیم به انتقام گرفت و لبنان را که محیطی قابل انفجار بود برای انتقام اختیار کرد. اسرائیل میخواست دو موضوع مقدس را در کشورهای عربی بی اعتبار کند. یکی قضیه فلسطین و دیگری قضیه همزیستی میان مسلمانان و مسیحیان لبنان را و در نهایت هم توانست یکی را به جان دیگری انداخته و هر دو را خرد کند.
آمریکا نیز با تئوری “دکتر کیسینجر” که صلح گام به گام آمریکایی را به کشورهای عربی پیشنهاد کرده بود تصمیم داشت این صلح کذایی را تحمیل کند.... سوریه و “نهضت مقاومت فلسطین” دو قدرتی بودند که در مقابل رویکرد آمریکایی ایستادند و به صلح گام به گام و ذلتآور “کیسینجر” تن در ندادند و از این جهت هر دو در قاموس آمریکا مستحق عقوبت شدند.
آمریکا تصمیم گرفته بود که فلسطینیها و سوری ها را به جان هم بیاندازد و از طرف دیگر مطامع جهان شرق و غرب در خاورمیانه ایجاب میکرد که هر کس در این فکر باشد که از نمد لبنان برای خود کلاهی بسازد. به همین دلیل هرچه بحران جنگ بیشتر ادامه پیدا میکرد مطامع و خطرها و توطئهها و منابع اسلحه و منابع پول و خونریزیها هم زیادتر میشد... در این اواخر کاملا روشن شده بود که بحران لبنان نه تنها خطر تجزیه این کشور را در بر دارد بلکه ممکن است با تحقق این تجزیه علاوه بر این که پایگاهی برای غرب در کشور “مارونی “ها و پایگاهی برای کمونیستها در جنوب لبنان به وجود آید ، در نوار مرزی جنوب نیز منطقهای برای امنیت اسراییلی ها و توطئههای آنان یعنی “مصرف مواد تولید شده در اسرائیل و مکانی برای همزیستی و عادت کردن اعراب به زندگی با اسرائیل” به وجود آید.
پس روشن گردید که عوامل جنگ خانگی لبنان بر ۳ قسم: “لبنانی”، “عربی” و “بین المللی”( با محوریت اسرائیلی) بود.
به این ترتیب منطقه آماده گردید... و تنها به کبریتی نیاز داشت که این بشکه باروت را منفجر کند. بهانه سازی آسان بود...
“معروف سعد” که یکی از رهبران مسلمان جنوب لبنان بود و در پیشاپیش تظاهراتی به نفع ماهیگیران محروم (که به تشکیل یک شرکت احتکار ماهیگیری اعتراض داشتند) حضور داشت ،تیری خورد و کشته شد.... و بدین ترتیب بحران آغازگردید....
چند روز بعد اتوبوسی که ۲۷ نفر لبنانی و فلسطینی در آن بودند از منطقه “عینالرمانه” می گذشت با انفجاری متوقف شد و مردانی که داخل آن بودند یک به یک بیرون آورده شده و با گلوله “مارونی “ها! کشتهشدند و پس از این انفجار صورت گرفت.
انفجار نخست بین منطقه فلسطینیها و منطقه مسیحی نشین بود. یعنی بین “عینالرمانه” و “شیاح” . هنوز بحران به صورت انفجار در نیامده بود. ولی جنگ میان “تل زعتر” که یک اردوگاه فلسطینی است و “دکوانه” که یک منطقه مارونی است در گرفت.
رهبران فلسطین با این تصمیم که جنگ را از صورت جنگ بین فلسطینیها و لبنانی ها خارج کنند ، منطقه شیعه نشین”شیاح” را در مقابل منطقه مسیحینشین”عینالرمانه” و منطقه شیعه نشین”نبعه” را در مقابل منطقه مارونی نشین “سنالفیل” قرار دادند. شیعیان علی رغم این که هنوز آمادگی کامل نداشتند چون “مقاومت فلسطین” و “وحدت” کشور خود را در تهدید می دیدند با سینه ای گشاده این جنگ را پذیرفتند.
شیعیان جنگ را با جان و دل پذیرفتند زیرا “مارونی “ها آنان را در مقابل یک انتخاب دشوار قرار داده بودند. “مارونی “ها آشکارامیگفتند یا باید امتیازات ما به طور قانونی ثابت و و غیر قابل تغییر در آید و در نتیجه روابط لبنان با کشورهای عربی تضعیف گردد و “مقاومت فلسطین” خلع سلاح شود... و یا ما لبنان را تجزیه میکنیم؟!
تجزیه لبنان یعنی به وجود آمدن اسرائیل دومی که از اسرائیل اول خطرناکتر بود.!
شیعیان و مسلمانان لبنان این پیشنهادات را رد کردند و بدون آمادگی کافی اما مردانه از کشور خود و از وحدت لبنان و از نهضت مقاومت ملی با جان و دل دفاع کردند و کشتهها دادند....اما در نهایت پیروز شدند زیرا هدفهای شیطانی دشمنان اسلام و دین و دشمنان حق و عدالت به ثمر نرسید...
منبع : روزنامه رسالت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست