شنبه, ۱۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 1 March, 2025
مجله ویستا
میرهولدوژست

بدین اعتبار كه فرم و شكل بدنی بازیگر در سیستم بیومكانیك او، در آغاز، ریشه در نوعی استیلیزاسیون یا (شیوهمند ساختن) ابتدایی دارد. یعنی فرمی است كه نتیجهٔ فرایند درك موقعیت و احساس و باور آن از طریق اعمال منطقی نیست. بلكه به عكس با شیوهمند ساختن یك پوزیشن یا حالت درصدد بیان و انتقال معنای مورد نظر است. میرهولد، اما، بهتدریج و طی فرایندی خود را از قید و بند شیوهٔ استیلیزاسیون نیز رهانیده، با حفظ گرته و بستر غمناكی از آن به سمت استقرار اصول اساسی مكتب خود (بیومكانیك) حركت كرد. یعنی سعی كرد تا بدن را وادار به نوعی (بیان) كند (میدانیم كه اصل اساسی هر هنری، بهویژه هنرهای تصویری و نمایشی «بیان» است) بیانی كه (بهویژه در تئاتر) از متن و تكسی كه مبتنی و متكی بر زبان است، فراتر میرود. در حقیقت (بیان) در تئاتر از نقش اساسیتری نسبت به زبان برخوردار است. چرا كه زبان در اكثر مواقع از بیان احساسات، عواطف، تب و تابها و هیجانات انسان ـ بازیگر در موقعیتهای مختلف قاصر میباشد. مثل غمزه یك نگاه در موقعیتی خاص، كه هیچ زبانی قادر به توصیف آن در لحظه، جز خود(بیان) نگاه نمیباشد. و این (بیان) متكی به عملی است كه خود تبلور مجموع سازوكارهای مادی و معنوی بدن است. با ذكر این نكته كه این تصویر ساختهشده در تئاتر، برخلاف تصاویر ساخته شده در هنرهای دیگر مثلاً (نقاشی) تصویری جامد و غیر متحرك و بیجان (كه ساخته ذهن هنرمند نقاش میباشد) نیست، بلكه این تصویر تجلی عملكرد درونی و بیرونی بازیگر یا همان مكانیك عضلانی و فونكسیون همه اعضا و جوارح بازیگر از طرفی و ارتباط آنها با (آی ـ سی)های مغزی مرتبط با آن از جانب دیگر است. بدینسان میرهولد بدین نتیجه واصل شد كه اصولاً پایه و مایه راستین و خدشهناپذیر تئاتر بازیگر و عمل وی میباشد. عملی كه ریشه در مكانیك یاختهها و اعضا و جوارح او دارند، تئاتری كه بازیگران (همچون كارگران) بدن خود را چنان به حركت درمیآورند كه گویی دستگاهی مكانیكی در حركت میباشد. در حقیقت بازیگر، در تئاتر بیومكانیك او آدمی است مكانیكی كه ملبّس به لباس كارگری (بازیگری) بوده و در فضای خالی از دكورهای قراردادی، آزادانه به كار خلاّقه میپردازد. عملی كه نیازمند كلامی نیست. درباره ساختمان و بنای مناسبات صحنهای نیز میرهولد دارای اندیشههای متفاوتی است كه وی را از دیگر كارگردانها متمایز میكند. نگاه و اندیشهای كه البته ریشه در تفكرات بیومكانیكی او دارد. بدین معنا كه او اعتقاد داشت: كارگردان و دیگر عوامل فعالیت هنری و خلاقه، میبایست از بازسازی دقیق و راستین و سنتی واقعیت اجتناب و در عوض تلاش كنند تا آنچه را كه ـ هنوز ـ میتواند با شكلی جدید و با توجه به نكات مطرحشده انجام دهد، جایگزین طرح سنتی كند. در اینجا بحث قدری پیچیده میگردد. زیرا میرهولد از منظر نگارنده این سطور، در حقیقت در جستوجوی نوعی استیلیزه كردن و مكانیزه كردن حیات و زیست عناصر صحنه (جدای از كار بازیگر) بود. یعنی كلیت صحنه نزد او واجد ارگانیسمی بود كه این ارگانیسم میتوانست همانند بدن بازیگر از نوعی حیات و زندگانی برخوردار شود (یا باشد). از این رو، همانند بازیگر صاحب تب و تابی درونی و كنشهایی حیاتی، و رگ و پی و خونی انسانی میگردد. گذشته از آن كه در ارتباطی تنگاتنگ با عناصر بی جان صحنه و نیز عوامل انسانی آن، كلیت صحنه در تمامت وجود حیاتی خود به ژست یا شكلی مبدل میگردد كه این ژست و فرم از طریق زیست و حیات درونی خود، درصدد انتقال یك معنا یا (بیان) اندیشه یا حالتی از حالات انسانی است. و جهت دستیابی به چنین هدفی، میرهولد از بازیگر میخواهد كه شاد باشد (ژست) و گفتاری چون ترنم یك موسیقی (بیان) داشته، از بدنی چون (موم) برخوردار باشد. بدیهی است كه بازیگر جهت القای مفاهیم مد نظر و انجام پیشنهادهای كارگردان (میرهولد) از طریق (عملكرد حیاتی اندام خود) و نیز (بیان) حالات و احساسات خود، میبایست از چالاكی و جسارتی چونان چالاكی آكروباتیستها برخوردار بوده، با شناخت موسیقی بیان خود را با (ریتم) و جذابیتهای مجرد آن منطبق سازد. در حقیقت میتوان گفت كه تحت چنین شرایطی، بازیگر به بیانی موسیقایی از مفاهیم مورد نظر (تحت شرایط پیشنهادی) خواهد پرداخت. بیان موسیقایی عملی كه كلام در آن صدای (كار) است. یعنی كلام در تئاتر بیومكانیك او صدایی است كه از كنش بازیگر(كارگر) در موقعیت برمیخیزد. و هر چه این كنش (كار) سازندهتر بوده، از اهداف انسانی و بشری بیشتری در جهت تعالی فرهنگ، شرف، غیرت و عدالت اجتماعی برخوردار باشد، كلام نیز به همان میزان درخشانتر، و در عین حال موجزتر خواهد شد. در جهت این هدف بود كه میرهولد در سال ۱۱-۱۹۱۰ حركت تازه و بدیعی را در تئاتر آغاز كرد. حركتی كه متضمن تئاتری مردمی بود. و جهت دستیابی به چنین قصد و منظوری بود كه طرح كارگردانی نمایش (دون ژوان) را فراهم و شخصیتهای آن را در قالب سبك نوظهور گروتسك در تئاتر پیریزی كرد. گروتسكی كه از طرفی سر تغییر و دگرگونی و دفرمه و بدشكل ساختن و كردار انسانی را از ارزش تهی، و آن را به مناسبات حیوانی نزدیك كردن را دارد، و از طرف دیگر درصدد حفظ عناصر اصلی و ذاتی اشیاء و انسانهای تغییر شكل داده شده است. در حقیقت او در اندیشهٔ (بیان) نوعی شكستن بود. شكستنی كه شامل تئاتر و جامعه هر دو میشود. جامعهای كه دفرمه شده و از ریخت حقیقی و انسانی خود (با حفظ عناصر اصلی ذاتی) دور گشته است و تئاتری كه با گرایشهای ناتورالیستی برآمده از تفكرات (اگوست كنت)ی و لاجرم عدم انطباق با شرایط حاكم انقلابی، از گروتسك خاص خود برخوردار میباشد. بنابراین، واجد آن تصویر موزون و زیبای لازم جهت ارتباط انسانی نخواهد بود.
فرشید ابراهیمیان
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست