یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا
چهره پنهان خشونت
امروزه کودکان تحت خشونت های بی رحمانه از خفیف ترین شکل آن که ممکن است نگاه منتقد یا کلامی طعنه آمیز باشد تا شدیدترین آن که آثار فیزیکی و جسمی را در پی دارد،قرار دارند و آنچه در این میان موضوع را بغرنج تر می کند بروز این رفتارها در بطن خانواده و از سوی والدین است که به دلیل ضعف قوانین موجود نمی توان کاری برای آن صورت داد.
شاید یکی از دلایل اطلاق تعبیر «چهره مخفی خشونت» به این پدیده را بتوان به واسطه خشونت های جسمانی، روانی، اقتصادی و... در محیط خانواده دانست هر چند مهمتر از آنها غفلت و به فراموشی سپردن آنهاست. آزار جسمی نیز که شامل آزار جسمی و عاطفی است ابعاد تأثیرگذاری آن همه جانبه است. در این مورد شاید بتوان بی مهری ها و تهاجم بدنی را فراموش کرد اما آزار جنسی را کمتر کسی به فراموشی خواهد سپرد.
دکتر فاطمه قاسم زاده _ روانشناس کودک _ در تعریف کودک آزاری می گوید: هر نوع رفتاری که توسط بزرگسالان نسبت به کودک به صورت غیرتصادفی صورت گیرد و به نوعی به سلامت جسمی و روانی کودک آسیب برساند کودک آزاری محسوب می شود.
در یک تقسیم بندی می توان کودک آزاری را به انواع زیر تقسیم کرد:
۱. جسمی یا فیزیکی یا بدنی یعنی نوعی از آزار که به جسم کودک آسیب می رساند؛ مثل تنبیه بدنی، سوزاندن، شکستن، بریدن و...
۲. عاطفی _ روانی که کودک از لحاظ عاطفی آسیب می بیند؛ مثل توهین، تحقیر، خشونت های کلامی و...
۳. سوءاستفاده و استثمار؛ مانند آزار جنسی که ترکیبی از سوءاستفاده جسمی و روانی است، همچنین سوءاستفاده کاری، سوءاستفاده در توزیع موادمخدر و...
۴. بی توجهی و غفلت که در آن نیازهای اساسی کودک نادیده گرفته می شود. در این مورد آسیبی به کودک نرسیده ولی کاری که باید انجام می گرفته نگرفته است؛ مثل عدم توجه به خدمات بهداشتی، تغذیه، آموزش و... کودک.
۵. کودک آزاری که ترکیبی از همه موارد فوق است و از آن با عنوان کودک آزاری آموزشی یاد می شود؛مانند رقابت شدید که خود عاملی برای اضطراب است، دادن تکالیف زیاد، آزارهای عاطفی، سرزنش، توهین، تنبیه بدنی، ملامت و... که از سوی مسئولان مدارس صورت می گیرد و با تأثیرات شدید روانی همراه است.
در پی کسب تجربیات جهانی دلایل مشترکی برای بروز کودک آزاری وجود دارد که در کشورهای مختلف بعضی از این دلایل چشمگیرتر است. در این زمینه می توان به فقر که عاملی در ایجاد روابط گسسته در خانواده می باشد اشاره کرد. شکل گیری فضای نامساعد، عدم برآورده شدن نیازهای اساسی کودک را موجب شده و نهایتاً منجر به کودک آزاری می شود. علاوه بر این مشکلات خانوادگی از قبیل جدا شدن پدر و مادر باعث ایجاد تنش در خانواده شده که این گونه خانواده های ناسالم نیز کانون های کودک آزاری هستند. بروز بعضی پدیده های اجتماعی مانند مهاجرت، بخصوص زمانیکه مهاجرت به علت مشکلات صورت می گیرد، همچنین بلایای طبیعی و انسانی، اعتیاد و بیماریهای روانی را می توان از دیگر علل کودک آزاری دانست. بطوریکه موارد شدید کودک آزاری ناشی از اعتیاد است.در برخی موارد هم مشکلاتی که کودکان دارند موجب آزارشان از سوی والدین می شود.
فاطمه قاسم زاده در ارتباط با این گروه از کودکان می گوید: کودکانی که دچار معلولیت و یا بیماریهای مزمن هستند، همچنین کودکانی که تحرک آنها بیش از حد معمول و استاندارد است و یا شب ادراری دارند در معرض آزار هستند. در این موارد، هم والدین و هم کودکان در شکل گیری کودک آزاری دخیل هستند که علت عمده آن بعد از مسائل اقتصادی و فقر عدم آگاهی والدین، سرپرست و... در ارتباط با نحوه و چگونگی برخورد با کودکان است. البته والدینی که از بیماری روانی رنج می برند مستثنی هستند.
ناصر قاسم زاده _ روانشناس - نیز در همین ارتباط می گوید: کودک آزاری ریشه در بیماری عاطفی یا شخصیتی فرد کودک آزار دارد که منشاء این بیماری ها را می توان در گذشته فرد، از جمله دوران کودکی نابسامان و الگوهای تربیتی بیمارگونه که فرد از طرف والدین، اطرافیان، سرپرست و یا جایگزین آنها با آن مواجه بوده جست وجو کرد.
روانشناسان معتقدند محیط رشد فرد می تواند شرایط را برای سلامتی و یا عدم تعادل روانی فرد رقم بزند. مثلی هست که می گوید کتک خورده بالاخره کتک خواهد زد. فردی که دوران کودکی نابسامانی را سپری کرده طبیعتاً وجود تجربه های قبلی، تصاویر ذهنی بیمارگونه ای را نزد شخص برای تربیت آینده فرزندانش رقم خواهد زد. به علاوه شخصی که مضطرب است در شرایط عادی رفتارهای بیمارگونه از خود نشان می دهد چه برسد به شرایط بحرانی که در آن شرایط رفتارهای انفجاری خواهد داشت. بطور کلی نوع نگرش و رفتار هر فرد را جایگاه او در اجتماع از نظر ساختار فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی تعیین می کند بطوریکه اگر از طبقات فقیرتر جامعه باشد بیشتر می تواند از ویژگیهای بیمارگونه برخوردار شود که البته به الگوهای تربیتی و شرایط رشد فرد نیز وابسته است.
ناصر قاسم زاده در بیان دیدگاههای تربیتی افراد می گوید: هر فردی در نگاه تربیتی خود نسبت به فرزندانش از دو دیدگاه برخوردار است، اول اینکه فرد با خود می گوید اگر من دوران کودکی سختی را گذراندم باید فرزندانم هم تحت همان شرایط قرار بگیرند تا پختگی حاصل کنند. دوم اینکه فرد معتقد است با اینکه در شرایط مساعدی قرار نداشتم اما باید موقعیت مناسبی برای رشد فرزندانم فراهم کنم.
در دیدگاه اول فرد بیمار است و به بیماری خود واقف نیست. این فرد در پاسخ به علت رفتارهای خود از تعبیراتی چون «مگر ما چطور بزرگ شدیم» ، «لگد خوردیم رفتیم مدرسه» و یا «گوشت قربانی بودیم» استفاده می کند. طبیعتاً این فرد با ایجاد تنش در خانواده شرایط بیمارگونه ای را بر خانواده حاکم می کند و فرزندان را مورد آزار و شکنجه جسمی و روحی قرار می دهد که معمولاً شکنجه روحی از دید پنهان می ماند. در این گروه ما با افرادی سر و کار داریم که دچار فقر فرهنگی هستند.
در دیدگاه دوم با افرادی مواجه هستیم که به یک خودشناسی رسیده اند و اگر چه دوره نابسامانی را در کودکی داشته اند اما با شناسایی شرایط بیمارگونه توانسته اند عوامل تخریب شخصیتی را از بین ببرند. آنها معتقدند شکنجه روحی و جسمی نمی تواند در تربیت کارآمد و کارساز باشد.
مطابق کنوانسیون حقوق کودک، یک کودک کسی است که هنوز سن ۱۸سالگی را تمام نکرده است. در این قانون افراد زیر ۶ سال را خردسال، ۶ تا ۱۲ سال را کودک و ۱۲ تا ۱۸ سال را نوجوان می دانند. براساس این طبقه بندی نوع آزار و شکنجه در رده های مختلف سنی و جنسی نیز متفاوت است. بطوریکه کودکان بیشتر از نوجوانان مورد کودک آزاری از نوع جنسی قرار می گیرند در حالیکه نوجوانان بیشتر در معرض کودک آزاری از نوع سوءاستفاده، غفلت و بی توجهی هستند. به علاوه نوع آزار در دختران و پسران در برخی موارد متفاوت است. مثلاً در سوءاستفاده جنسی و آزارهای روانی دختران بیشتر آسیب می بینند در حالیکه در آزارهای جنسی و استثمار کاری پسران تحت فشار بیشتری قرار دارند.ناصر قاسم زاده با تقسیم بندی آزارها به دو دسته جسمی و روانی می گوید: در خانواده هایی که در طبقات پایین جامعه هستند و به عبارتی از فقر فرهنگی و اجتماعی برخوردارند طبیعتاً آزار و شکنجه جسمی نمود بیشتری دارد. اما آزار روانی زمانی رخ می دهد که فرد آزارگر دوران کودکی نابسامانی را پشت سرگذاشته و تنها توانسته بخشی از مشکلات روحی خود را حل کند اما بخشی دیگر در وجود فرد باقی مانده است. این فرد به دلیل عدم تعادل روانی با تخریب شخصیت فرزندان، آنان را مورد شکنجه روانی قرار می دهد که معمولاً در این نوع از آزار، والدین با کلام، رفتار و با نگاه به فرزندان آسیب می رسانند.
در کودک آزاری جسمی عمدتاً از ابزار و آلات متفاوتی استفاده می شود که اثرات مخربی را بر جسم و روح باقی خواهد گذاشت. فاطمه قاسم زاده در ارتباط با استفاده والدین از این ابزار می گوید: در نوع معمول، زدن با استفاده از کمربند، دست، خط کش، دمپایی و... و در نوع شدیدتر سوزاندن با سیگار، نشاندن کودک روی هیتر برقی به دلیل شب ادراری، سوزن زدن در قسمت نرم بدن، شکستن دست و... انجام می شود.
نکته دردناک و قابل اشاره در اینجا تحقیقات به عمل آمده در این زمینه است که در آن بیشترین موارد کودک آزاری در خانواده ها و از سوی والدین اصلی کودک گزارش می شود که به دلیل نبود ابزار قانونی لازم برای مداخله سازمان بهزیستی به عنوان تنها متولی قانون و نهاد مسئول برای رسیدگی به مسئله کودک آزاری چه در خانواده و چه در مدرسه، تاکنون حرکتی مبنی بر کاهش کودک آزاری صورت نگرفته است.
فهیمه حاج محمدعلی _ حقوقدان و عضو مؤسس انجمن حمایت از کودکان _ در توضیح قانون حمایت از کودکان و نوجوانان و نارسایی های آن می گوید: قانون حمایت از کودکان و نوجوانان در ۹ ماده در سال ۱۳۸۱ به تصویب رسیده است. برابر ماده ۱ قانون حمایت از کودکان و نوجوانان، کلیه اشخاصی که به سن ۱۸ سال تمام شمسی نرسیده اند از حمایت های این قانون بهره مند می شوند. در ماده ۲ برخی اقدامات ممنوع اعلام شده و در ماده ۳ و ۴ ،برخی اقدامات جرم تلقی و مجازات حبس یا جزای نقدی برای مرتکبین این جرائم پیش بینی شده است. در ماده ۵ کودک آزاری را در زمره جرائم عمومی قرار داده و در شرایطی که کودک قادر به طرح شکایت نیست، هر فردی که در جریان کودک آزاری قرار گیرد می تواند مراجع قضایی را جهت پیگیری مطلع نماید.
در ماده ۶ کلیه افراد و مؤسسات و مراکزی که به نحوی مسئولیت نگهداری و سرپرستی کودکان را بر عهده دارند، مکلفند موارد کودک آزاری را به مقامات قضایی اطلاع دهند و در صورت تخلف، حبس یا جزای نقدی پیش بینی شده است.در صورتی که این افراد و موسسات و مراکز، مرتکب کودک آزاری شوند به لحاظ مسئولیت خاص این افراد به نظر می رسد قانونگذار باید مجازات های سنگین تری را درنظر بگیرد، زیرا با توجه به وضعیت این موسسات، امکان اطلاع از کودک آزاری بسیار دشوار است. در ماده ۷ اقدامات تربیتی در چارچوب ماده ۵۹ قانون مجازات اسلامی مصوب ۷۰ و ماده ۱۷۹ قانون مدنی مصوب ۱۳۱۴ از شمول این قانون مستثنی شده است.
حاج محمدعلی در توضیح ماده ۵۹ می گوید: طبق ماده ۵۹ اعمال ذیل جرم محسوب نمی شود:
اقدامات والدین و اولیای قانونی و سرپرستان صغار و مهجورین که به منظور تأدیب و محافظت باشد. همچنین ماده ۱۱۷۹ قانون مدنی مقرر می دارد: والدین حق تنبیه طفل خود را دارند، ولی به استناد این حق نمی توانند طفل خود را خارج از حدود تأدیب، تنبیه کنند.
این حقوقدان در تفسیر نواقص ماده ۷ این قانون می گوید: طبق این ماده، تنبیه و اقدامات والدین در حد متعارف از شمول این قانون مستثنی شده است. ابهام در تفسیر و تعریف (حد متعارف) عملا اجرای این قانون را در خصوص والدین کودک آزار غیرممکن می سازد، چرا که عرف با توجه به موقعیت های جغرافیایی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در هر جامعه ای متفاوت است.
قانون مذکور دارای نواقص جدی است که به کمک کارشناسان و افراد متخصص و ارائه راهکارهای اجرایی منطبق با ضرورت های جامعه می توان در برخورد با این پدیده به نتایج مطلوب دست یافت. تصویب قانون و تعیین مجازات، راه حل این معضل نیست. در این زمینه، تدوین و اجرای سیاست های کلان اقتصادی و فرهنگی، تعدیل ثروت، اختصاص بودجه برای تشکیل کمیته های خاص و تخصصی در جذب مشارکت و بهره گیری از تجربیات علمی و عملی متخصصان و گسترش مراکز مددکاری می تواند از جمله اقدامات پیشگیرانه باشد.
فاطمه قاسم زاده در همین ارتباط می گوید: به دلیل ضعف قوانین موجود در برخورد با کودک آزاری به خصوص در فضای خانواده چه چیز صورت می گیرد؟ در این موارد قانون هیچ دخالتی ندارد مگر اینکه فاجعه ای رخ دهد. وی با اشاره به تاثیر اینگونه برخوردها بر رشد کودک می گوید: این نوع رفتارهای غیرمنطقی بر جنبه های چهارگانه رشد کودک(۱- رشد جسمی ۲- رشد ذهنی یا شناختی ۳- رشد عاطفی- روانی ۴- رشد اجتماعی) کودک تاثیر خواهد گذاشت؛ بطوریکه رشد اندام های داخلی و بیرونی، اعتماد به نفس، یادگیری و رشد اجتماعی کودک دچار اختلال می شود.
ناصر قاسم زاده در این زمینه توضیح می دهد: ما معمولاً با دو گروه از افراد که تحت چنین شرایطی رشد کرده اند مواجه هستیم؛ یک گروه، افرادی که ویژگی هایی همچون اعتماد به نفس کم، انزواطلبی، افسردگی، درونگرایی، کم رویی و گریزان بودن از جامعه دارند. این افراد بهترین کاندیداها برای اضطراب و افسردگی هستند و به عبارتی می توان آنها را آتشفشان های خاموشی دانست. اما گروه دوم، افرادی هستند که به سمت رفتارهای بزهکارانه گرایش پیدا می کنند و افرادی خشن با رفتارهای زشت و ضداجتماعی هستند و از لحاظ شخصیتی بیمار.
در بین افراد این گروه عده ای را در باندهای بزهکاری مثل قاچاق، اعتیاد، دزدی و... می بینیم. آنها دچار خشم فروخورده ای هستند که به دنبال هر فرصتی برای تخلیه آن هستند. قشری دیگر در این گروه رفتارهای وندالیسمی از خود نشان می دهند؛ یعنی فرد در این نوع از رفتار، به اموال عمومی آسیب می رساند. به طور مثال در پایان یک مسابقه فوتبال به تخریب اموال عمومی مثل صندلی ها و اتوبوس ها و تعرض به افراد می پردازد. به عبارتی می توان این گروه از افراد را به آتش زیر خاکستر تشبیه کرد.
ناصر قاسم زاده ادامه می دهد: متأسفانه در جامعه ما حس مالکیت شدید به خصوص نسبت به زن و فرزند وجود دارد و به آنها به عنوان ابزار نگریسته می شود و این مسئله در دید کودکان و فرزندان هم تثبیت شده که به واقع پدر و مادر مالک او و قادر به انجام هرگونه رفتاری نسبت به او هستند.همین دیدگاه باعث می شود قدرت والدین که می تواند سالم و جهت دهنده باشد تبدیل به جسم بی روحی شود که کودکان از آن گریزانند. در این زمینه می توان با فرهنگسازی و بالابردن اطلاعات عمومی و شناساندن حقوق والدین و کودک به آنها، نگرانی و اضطراب والدین را نسبت به عملکرد فرزندان کاهش یا جهت داده و با معرفی ابزار مناسب تنبیهی و تشویقی بروز اینگونه رفتارهای پرخاشگرانه را کاهش داد. بسیاری از والدین بعد از شکنجه فرزندانشان ابراز ناراحتی و پشیمانی می کنند و این می رساند که این دسته از افراد نیاز به کمک دارند و ما به عنوان مسئولان بهداشت روانی جامعه و تمامی بخش های فرهنگی باید با شناسایی این افراد و برنامه ریزی کوتاه و بلندمدت برای درمان آنها اقدام کنیم.
فاطمه قاسم زاده نیز علاوه بر انتقاد از موانع حقوقی که حمایت و پیگیری از کودکان آزاردیده را با سختی مواجه کرده، نبود آمار ملی دقیق که مبنایی برای قضاوت، علت یابی، شیوع و فراوانی این پدیده اجتماعی باشد، همچنین عدم آگاهی افراد از انواع کودک آزاری در جامعه را از موارد قابل توجه می داند.
اما آنچه در پایان باید به آن توجه داشت هزینه های گزاف و پیش از آن، نبود فرهنگ عمومی است که می توان از دلایل عدم توجه افراد به بیماری روانی خود دانست که در این زمینه بخش بیمه و قبل از آن مسئولان فرهنگی کشور باید اقدامات لازم را به عمل آورند.
زهره ترسایی
منبع : روزنامه همشهری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست