پنجشنبه, ۱۳ دی, ۱۴۰۳ / 2 January, 2025
مجله ویستا
نقش وزارت جهاد کشاورزی در تئاتر دفاع مقدس
چند روز پیش، از سر اتفاق، باز هم به تماشای فیلم "نجات سرباز رایان" ساختهی استیون اسپیلبرگ که گمان میکنم کمتر کسی او و این فیلم پر آوازهاش را نشناسد نشستم و این واقعه، مصادف شد با تماس دوستی که میخواست مقالهای در بارهی نمایشنامهنویسی دفاع مقدس بنویسم.
دیدم فکر بدی نیست! مقالهی پر آب و لعابی در بارهی ادبیات فولکلور و تئاتر دفاع مقدس، تئاتر ابزورد و تئاتر دفاع مقدس، سیاست و تئاتر دفاع مقدس، تئاتر دفاع مقدس و زنان، تئاتر دفاع مقدس و مردان، تئاتر دفاع مقدس و کودکان، تئاتر دفاع مقدس و خردسالان، نقش ورودی جشنوارهها در تئاتر دفاع مقدس یا زبانشناسی تئاتر دفاع مقدس و چه و چه و چه.........
فیلم نجات سرباز رایان، به روشنی نشان میدهد که هنرمندان بزرگ و کوچک دیگر ملل، چقدر بر آرمانها، عقاید و ارزشهای مذهبی و میهنی خود استوارند و چه تلاش مجدّانهای دارند تا یاد فداکاری های فرزندان ملت خود را، به شیواترین و نافذترین شکل ممکن پاسداری کنند. اما ما، در بیشتر موارد، با ایجاد زمینهی فعالیت بیذوقترین هنرمندانمان، تئاتر دفاع مقدس را که باید نماد پایداری ارزشی این مردم و تماشایش اشتیاق وصفناپذیر عموم باشد، به کجا رساندهایم!
هرچند که در گذشته، نه چون من جوان خام دست، که صاحبنظران بسیاری در این زمینه مرقومات تعلیم دهندهی قابل ارجی نگاشتهاند و جمعیت متفرق تئاتری به آن وقعی نگذاشتهاند، اما باز هم خالی از لطف نمیبینم که چند سطری بنویسم که نگویند نگفتهاید.
● آفتهای این تئاتر:
۱) دوری از آموزش:
تاکنون، هیچ دستگاه پرسی در دنیا ساخته نشده که استفادهی حرفهای یا غیر حرفهای از آن، بتواند روند یک واقعهی اجتماعی را دگرگون کند. استفادهی خلاقانه از دستگاه پرس، در نهایت یک قطعهی صنعتی خوب به ما تحویل میدهد و استفادهی غیر حرفهای، در نهایت یک دست پرس شدهی خوب. اما تاریخ، نمایشهای بسیاری را به یاد دارد که روند یک جنگ یا یک تصمیم سیاسی را تغییر داده و برگی از تاریخ به شکلی دیگر ورق خورده است. حتا گاهی تئاتر، به چنان عنصر تاثیرگذاری بدل شده که حکومتها به ناچار و برای مهار آن، مجبور به تغییر بنیادین قوانین و یا وضع قوانین گستردهی تازه شدهاند، (رجوع شود به وقایع یونان باستان، قرون وسطا و حکومت کلیسا یا عصر الیزابتی انگلستان و دورههای تاریخی بسیار دیگر).
با توجه به این که نوشتن برای یک مجلهی تخصصی، این فرض را ایجاد میکند که خوانندگان اهل فن هستند و نیاز به آوردن شاهد و مثالهای بیشتر نیست، به این اشتراک معنایی میرسیم که؛ صدای تاثیرگذار تئاتر تا چه اندازه نیاز به آموزش کلاسیک دارد و به نسبت دستگاه پرس یا دیگر ابزار آلات صنعتی، تا چه اندازه، عدم مهارت و خلاقیت در آن، میتواند بر روح و ذهن اجتماع تاثیر واژگون بگذارد. (رجوع شود به گریز مخاطب امروز از تئاتر مقاومت).
حالا شاید این سوال به ذهن متبادر شود که آیا میشود تمام علاقهمندان این عرصه را تحت آموزش آکادمیک قرار داد و آیا در این حوزه تا این اندازه امکانات گسترده قرار دارد؟! بیتردید پاسخ منفی است که اگر پاسخ مثبت میدادم، ناآگاهی خود را به رخ کشیده بودم. ولی این مورد بلابحث است که، قرار بر این نبوده و نیست « علاقهمندان» در بدنهی اصلی عملی تخصصی قرار بگیرند بلکه، از دیر باز حرفهایها عمل میکردهاند و علاقهمندان به سبب اشتیاق، به فراگیری علوم مربوطه و کسب تجربه میپرداخته و سپس وارد گود میشدهاند.
پس به عقیدهی من، بحث بر سر آموزش سرسری و ناکار آمد علاقهمندان، از ریشه اشتباه و صحیح، هدایت ایشان بر مبناهای آموزشی کشور، حمایت و مشاورهی ایشان برای داشتن نیروهای متخصص آینده و استفادهی فیالحال از نیروی خلاق و متخصص است. کاری که تا کنون کمتر بدان توجه شده است. بگذریم از فعالیتهای تخصصی انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس، که ظاهرا مرجع و متولی این گونهی نمایشی است اما در نهایت، نهادهای موازی همواره، با همدلی و مساعدت، از همراهی سرباز زدهاند.
۲) بیتوجهی به نقد:
« منتقد، یک جور متخصص علم تشریح است. موجود زنده بر اساس این علم و با استفاده از آن به وجود نمیآید. بلکه دانش تشریح با بررسی روابط ارگانیک او علل بقا را کشف میکند تا ضوابطی به دست آورد که بر اساس آن بتواند در سلامت یا بیماری دیگران قضاوت کند و بر آن چه روبهراه نیست، انگشت بگذارد».
نقد هنری، آن چنان که آگاهانه باشد یا بیغرض، در این مملکت گل و بلبل کار معمولی نیست و غالبا حب و بغضی در میان است. اما با تمام این احوال وقتی نگاهی به تکه مقالههایی در همین مجلد نقشصحنه، سایر مجلات، مجالس و همایشها و گردهمآییها و غیره میاندازم، میبینم حتا جسته گریخته، چه نکات ظریف و دقیقی مطرح شده که اگر خود من به اندک نکاتی از این نقد و تلمیحات توجه کرده و به کار میبستم، چه به سادگی اتفاقات فرخندهای در نمایشنامهنویسی رخ میداد.
پس در پی آموزش آکادمیک برای علاقهمندان، نقد علمی میتواند آموزش و سنگ محکی برای متخصصان باشد. اما گویی ارادهی پنهان جمعی به خصوصی وجود دارد، که هر کس به راه خود رفته و ششدانگ حواسش را جمع این کند که، مبادا از اطراف یا اطرافیانش تاثیری بپذیرد.
واقع بینانه اما این است که هنر، مانند کفاشی یا مسگری نیست که اگر شاگرد تیزهوشی باشی بتوانی چیزکی از دست استاد بیاموزی و دیگر تمام عمر آن طور که میدانی و میخواهی بر مس بکوبی. تازه در مسگری هم اگر روند کوبیدن مس تکرار مکررات شود، ممکن است به دلیل یک نواختی ریتم، چکش در برود و به هر عضوی از بدن اصابت کند، دردناک است.
بنابراین میتوان استفاده و توجه جدی به نقد هنری حرفهای را، راهی مناسب برای یافتن کاستیها و راهحلهای مربوط به نمایشنامهنویسی ضعیف و بیمار دفاع مقدس دانست.
۳) ج ش ن و ا ر ه:
به گمان بنده، اگر از مدتها پیش تمام نیروهای شناخته شده و دلسوز و صاحبنظر تئاتر کشور، از برگزاری جشنوارههای مرتبط و منتسب تئاتر دفاع مقدس و در مرتبهی اهم و اکمل آن، جشنوارهی بزرگ تئاتر دفاع مقدس حمایت میکردند، هرگز این جشنواره برگزار نمیشد چرا که گویا، عملکرد دوستان، بر اساس خلافنظر اجماع تئاتریست.
جشنواره، که در شمارههای پیشین هم از آن سخن رفت، آفت نمایشنامهنویسی است. دلایل آن همچنان متقن و روشن است که، نیاز به دلیل محکمه پسندی نیست. معین شدن چارچوب نوشتاری و تلاش نویسنده برای نگارش در جهت سلیقهی جشنواره و در نهایت خلق یک ادبیات دراماتیک تصنعی و دور ماندن از آن همه تراژدی خلق شدهی حقیقی در آن سالهای پر آتش که مبرهن است و صحبت بیشتر در اینباره، جامهدران بر سر گور بیمیت است.
۴) شاعرانگی:
یادم میآید در سالهای خیالانگیزی که در آتلیهی مجسمهسازی استاد بزرگ مجسمهسازی ایران، استاد محمدی سپری کردم، جملاتی از ایشان در ذهن من حک شده که لحظهای بیآنها نزیستهام. یکی از آن جملات به نقل از حافظه چنین بود که «یادت باشد مجسمهای که میسازی، باید شعر داشته باشد تا با روح مخاطبت ارتباط بر قرار کند». هرچند که سالها گذشت تا عمق معنای این جمله را دریافتم _ و امیدوارم سالها لازم نباشد برای دریافت آن توسط برخی از دوستان_ اما مشکل عمده در این رابطه این است که هنوز عدهای فرق بین شعر و ادبیات موزون و مقفا را نمیدانند!
درام الزاما باید حاوی عنصر شعر باشد. به این معنا که از ماهیت درونی شاعرانه یا به قول ظریفتر نصراله قادری؛ از «زنانگی پنهان» سود بجوید که البته خود بحثی مطول است. اما آن چه عموما دیده میشود زبان دروغین عاشقانهی دفتر خاطرات دختر دبیرستانیهاست و نه ماهیت شاعرانهی ماهوی.
وقتی که آن چه باید باشد نیست و این هست، به جای تاثیرگذاری فزونتر، به دلزدگی، عدم ارتباط و بیگانگی مخاطب با اثر میرسیم و نتیجتا نه نمایشنامهی در خوری میماند و نه تماشاگری در خور.
گو این که از حیث بیرونی و ظاهر هم، کلام خشونتباری که میگوید: محبوبم، آتش خشم خود را چنان بر دیگر هواخواهانت فرود میآورم که بوی پوست و گوشت سوختهشان مشام گرگهای گرسنه را به تحرک وادارد، حقیقیتر، ملموستر و شاعرانهتر از کلامی است که میگوید: محبوبم، اکنون سه روز است که تو را دوست میدارم و اگر هوا مساعد باشد، تا سه روز دیگر نیز دوستت خواهم داشت.
اما در نگارش نمایشنامه، آن چه تا کنون دیده شده، به دلیل نبود روح شاعرانه و حضور زبان اغراق شدهی شبه شاعرانه، بیننده با درون اثر پیوند نمیخورد و رویهی کار هم به دلیل دروغین و غیر ملموسبودن، او را پسمیزند.
۵) باز تولید حدیث مکرر:
وقتی به خانه میرسید و همسر یا مادرتان با استعانت از تاثیر تلویزیون میگوید: غذای مورد علاقهات را پختهام، بیهیچ هیجانی میدانید که مثلا باید به استقبال قورمهسبزی بروید حتا اگر در طی سالیان، ذائقهتان تغییر کرده و از قورمهسبزی متنفر باشید. اما در هر حال جای تعلیق و اشتیاقی نمیماند و بی برو برگرد میدانید که حکایت ناهار آن روز از چه قرار است.
در مورد این گونهی نمایشی نیز وضع چنین است. چرا که همه چیز در قالب کلیشههایی معین تکرار شده است، که تنها با شنیدن نام نمایشنامهی دفاع مقدس کلیت کار بر مخاطب روشن است، حتا در سر آغاز نوشتن نیز، نمایشنامهنویس در چنبرهی ذهنیت مکرر شده گرفتار آمده، هرگونه خلاقیت احتمالی را از خود دور میکند.
نمایشنامهنویس بیآن که به راستی محدودیتی چنان تنگ وجود داشته باشد، ذهن خود را تنها در حصار تنگ مطالب باز تولید شده به سیلان که نه، به دمی از این پهلو به آن پهلو غلطیدن وا میدارد و نه تکنیک را ملحوظ میکند و نه به محتوا ارج میگذارد و طبیعی است که در این گرداگرد، مخاطب هم به نمایشنامهنویس ارج نگذاشته و به سالن نیاید.
۶) برد و باخت در یک هافتایم:
باز بر میگردیم به فیلم نجات سرباز رایان. بیتردید، اگر ارزشگذاران، سیاستگذاران و منتقدان تئاتر دفاع مقدس، برای اولین بار این فیلم را با تمی ایرانی میدیدند، پیش از پایان اثر، آن را به عنوان درامی ضد جنگ، ضد مردمی و ضد ارزشی شناخته و مطرودش میکردند اما «رابرت رودات» نویسندهی اثر، چنان کشمکش ذهنی، اعتقادی و زبانی را پی میافکند تا در صحت عمل جانفشانهی مبارزان، اختلاف کافی در ذهن مخاطب شکل بگیرد و سپس ارزشهای میهنپرستانه و مدافعانه را بروز میدهد تا برای بیننده باورپذیر باشد و هم مقبول و در نهایت، ما در برابر حکم صحت این شهادتطلبی تسلیم میشویم.
ولی در غالب نمایشنامههای تئاتر دفاع مقدس، روش این است که در ابتدا به زور دگنک شعارها و خط فکری تحمیل شود و سپس اگر مجالی ماند، در هافتایم دوم بازی، خلاقیت دراماتیکی هم صورت بگیرد. چه زمانی؟ زمانی که دیگر سالن خالیست و حتا تکنسین نور هم در اتاق فرمان مشغول اساماس بازیست.
پس شاید بتوان گفت؛ این کمطاقتی ارزشگذاران هنری تئاتر مقاومت در این مملکت هم که پیش از پایان نمایش، آستر قضاوت خود را میبرند، آفتی شده که موجب میشود جوانترها و کمتجربهترها، آن چه را که باید در انتها بیاورند، در ابتدا بازگو میکنند؛ آن هم با چنان اغراق خودسرانهای که خودشان را هم فراری میدهد.
بنابر این بدون این که بخواهم حکم صادر کنم باید بگویم که برای راهیابی به جام جهانی، ناچاریم بپذیریم و باور کنیم که بازی فوتبال نود دقیقه است. هرچند که اگر آن را به علی دایی واگذار کنیم، نهصد دقیقه هم دردی را دوا نمیکند.
۷) جاذبه و دافعه:
آن کس که چون مولانا عارف «سر در کار و دل با یار است»، هم حلقهی دوستان همدل بسیاری دارد و هم، هر از راه رسیدهای به شوق کمالش با او همدل میشود و یگانه. هم دنیا را دارد و هم آخرت را. هم سرگل پخت برنج نذری را برایش میریزند و هم قسمت برشتهی تهدیگ را به او تعارف میکنند.
اما حاجی حجرهنشین راستهی فرش فروشها، مردمدار و خلق نرم و نازکش شهرهی بازار است ولی، اهل منزل از چشم غرهی او در هراسند و نگران مبادا صدای نفس کشیدنشان خاطر مبارک را مکدر کند و از آتش خشمش در امان نمانند و سر آخر دستهی سوم که در اندرونی خود شاعر پیشهاند و در کوچه و خیابان مانع آسایش خلق.
در کنار این ها، باید نوید روشی تازه را که بدعتی است در تمام خلقیات تاریخی داد که، نه دنیا را دارد و نه آخرت. مسافران غریب را جذب میکند و تبدیل به دوست نموده و بعد، از خود میراند.
حالا ممکن است کسانی بگویند طرف مواجببگیر انجمن است و میخواهد سفرهی انجمن را از سایر نهادهای مرتبط جدا کند که البته همین طور هم هست و من حیثالمجموع هر طور که راحتید اما آن چه در چند سال اخیر دیده میشود، روش جاذبهی انجمن و دافعهی سایر ارگانهاست.
همایش برگزار میشود، اردوهای آشنایی نزدیک با مناطق عملیاتی و برخورد بیواسطه با فضا و خاطرات مستند جنگ تحمیلی ترتیب داده میشود، سطح برنامههای اجرایی به دنیای حرفهای تئاتر نزدیکتر میشود، به حرفهایها بها و میدان و آزادی عمل داده میشود تا جذب شوند و بعد، فضای انحصاری و جشنوارههای تشریفاتی و شعارهای کلیشهای و نمایشنامههای فرمایشی، نه تنها اندک گروه جذب شده را میراند بلکه، نمایشنامهنویسانی را که در دامان این خانه پرورش پیدا کرده و خرده استعدادی بروز دادهاند هم میتاراند.
۸) تئاتر دولتی، تئاتر خصوصی، تئاتر مردمی:
اما این تاراندن با چه ضوابطی صورت میگیرد؟ با ضوابط یک تئاتر دولتی. تئاتر دفاع مقدس گونهای از نمایش است که به دلیل حساسیت و احساس مسؤولیت عمومی در حفظ و رشد و ساماندهی آن، زیر نگاههای سختگیرانهای واقع شده که از فرط دقت، چنان شرایط دشوار و پر عیبجویی شده که عرصه را بر نگارشی آزاد و خلاقانه میبندد. تئاتر خصوصی هم اصولا امری بیمعنا و باز هم منحصر به کرتبندی است و خیلی که بزرگ و ماندگار شوید، میشوید « تئاتر نان و عروسک». تئاتر باید مردمی باشد تا مردم به دیدارش بیایند مانند تعزیه که همچنان پرطرفدار و تاثیرگذار است. چهطور گمان میکنید نمایشنامهنویسی که از همین مردمی است که هشت سال پایمردی به خرج دادند، حالا نمیتواند با آزادی عمل، نمایشنامهای در خور آن تراژدی بزرگ بنویسد؟!
۹) خدا کند که نخوانند:
گفتیم و گفتیم از آفتهایی که بیشتر به مدیریت و برنامهریزی تئاتر و البته در کنارش به خود نمایشنامهنویسان و هنرمندان مربوط میشد. حالا نمایشنامهنویسان محترم و مغتنم این عرصه که خودم هم چیزکی در این حوزه نوشتهام، دستکم فکر کردن به این خطر را بپذیرند که تمام دستاندرکاران و برنامهریزان امر، از همین فردا صبح با سموم قوی این آفتها را از بین برده و زمینهی کاملا بکر و مساعدی را برای تمام نویسندگان پدید میآورند که با طیب خاطر، نمایشنامههای بدیعی را فراهم آورند. آیا حقیقتا در این مملکت بینمایشنامهنویس مانده، دوستان از آن مایه توانایی برخوردارند که دست به کار بزرگی بزنند؟!
تا امروز که همه چیز را به گردن فضا و شرایط و امکانات انداختهایم؛ در آن روز احتمالی آیا میتوان بهانهی قابلی یافت؟! این جا میرسیم به ضروریات فنی که در مقالههای گذشته اشارههای فراوان شده.
از توجه به آناتومی ساختار درام، تا زبانشناسی این تئاتر و شخصیتپردازی و اسطورهسازی و الگوبرداری از رازهای ماندگاری پیشینیان. از سوفوکل و آشیل گرفته، تا شکسپیر و سپس نوپردازانی چون بکت و یونسکو و آرابال و کمی متاخرتر، دیویو ممت و رابرت رودات و سایر منسوبین.
این جاست که بحث واقعگرایی و چگونگی نوستالژیسازی به میان میآید. این جاست که حدیث استفاده از پیشینهی فولکلور ادبی مطرح میشود و اینجاست که دیگر خردهگیریها فنی و تکنیکی خواهد بود.
هرچند که تاکنون چنین کارزاری صورت نگرفته و آن مایه توانایی رویت نشده اما، انشاءالله خیر است......
۱۰) اجاق و کلبه و دود:
هر چند که این سیاهه، مقالهای تخصصی نبود و در عین حال بود (که بیشتر درد و دل بود و امید وارم در آینده به این دردو دلها کمتر نیاز اوفتد و بحث فنی امتداد یابد)، ولی چگونه میتوان ظرایف فنی را مطرح کرد در حالی که هنوز از بدیهیات کلی عبور نکردهایم! این نوشته هم مرقوم شد که نگویند نگفتید اما ای کاش بخشی از برنامهریزی و آسیبشناسی نمایشنامهنویسی دفاع مقدس را به وزارت جهاد کشاورزی محول کنند، تا دستکم در زمینهی آفتشناسی و آفتزدایی تلاشهای عملیتری صورت بگیرد، تا آن همه حماسه که بیحضور خلاقیت درامنویس هم درامی کامل است، ابتر نماند و تا دودی که از اجاق این کلبه بیرون می آید ، به راستی پخت خورشی باشد و نه دود تکه دنبه ای که تنها تاراندن شور چشمان را نوید می دهد.
حسن گلدوست
منبع : تئاتر مقاومت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست