چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

مستندات قرآنی سیره سیاسی امام خمینی(ره)


مستندات قرآنی سیره سیاسی امام خمینی(ره)
● اشاره:
این مقاله با استناد به قرآن سیره سیاسی امام خمینی(ره) را در سالهای پس از انقلاب مورد بررسی قرار داده است. نگارنده کوشیده است با جستجو در آثار و گفته ها و سیره عملی امام راحل سیره سیاسی ایشان را با استناد به برخی آیات قرآن تجزیه و تحلیل نماید. اراده، عنایت خداوند، استقامت در حفظ دین و تاکید بر حفظ وحدت از عناصر تاثیرگذار در برپایی حکومت اسلامی و حفظ آن معرفی شده است. احیای نماز جمعه و امر به معروف و نهی از منکر و یادآوری ایام الله جهت سرمشق گرفتن از آن ایام، از دیگر مندرجات مقاله است. در پایان به تشریح مبانی قرآنی فرماندهی نظامی امام، بویژه اثبات تجاوزگری دشمن بعثی به جهانیان پرداخته است
نگرش به قرآن، روش ها و گونه های متعددی داشته و دارد. اولین گرایش، رهیافت متن گرایانه است که طرفداران آن عقیده دارند که مولف هر متن، دارای مقصود و مقصد معین است و کار اصلی خواننده، کشف همان نیت است. همچنین بر این باورند که خداوند، با زبان بشری به گفتگو با انسان پرداخت. از این رو در همین قالب و ادوات باید به تفسیر کلام او نشست و مقصد مطلوب او را دریافت; یعنی در ساحت ظهور عرفی زیست و ذره ای از آن تخطی نکرد.
دومین گرایش، رهیافت تاویلی است. علاقه مندان به این رهیافت، اعتقاد دارند که کلام خدا را نباید در سطح کلام بشری فرود آورد، زیرا سخن وی، القای یک سویه نیست تا آدمی بشنود و به اکتشاف برخیزد بلکه روی سخن با گوهر وجود آدمی دارد و تنها در این گفت و شنود است که رفت و آمد معنی تحقق می یابد.
در قرن اخیر، گرایش جدیدی به نام «گرایش عمل گرایانه» پدیدار گشت که به جای سلوک فردی، بر میزان و چگونگی عمل اجتماعی تاکید دارد. به نظر اینان، عمل صالح اجتماعی است که بر توفیقات درک و فهم قرآن می افزاید. از این رو عارف سر در گریبان و دانشور چشم بر اوراق، نمی توانند آفاق وحی را در نوردد، چرا که قرآن نیامده است تا بر معلومات بشری نکته یا نکته هایی بیفزاید - هر چند از فواید ثانویه آن به شمار رود - همچنین، قرآن مانند کتاب بودا نیست تا دستگیری آدمی در سلوک فردی و عبور از عقبه های آن باشد، بلکه قرآن، کتاب ساخت و ساز جامعه آرمانی است. از این رو، تنها در یک سلوک اجتماعی است که می توان پرسش ها را دید و در استنطاق توفیق مند با آیات وحی قرار گرفت.
امام خمینی، سه گونه گرایش تفسیری را ناهمساز ندید و در بیانات و نوشته های خویش، از هر یک بهره گرفت. ایشان در آثار فقهی خود، متن گراست و همان روش سنتی در برگشت فلان ضمیر به فلان مرجع مداقه های فقیهانه ای کرده است.[۱] در نوشته ها و آثار عرفانی و تربیتی خود نیز شیوه تاویل را بر می گزیند و به «دعوات قرآن و جهات روحیه و معارف الهیه آن» توجه می نماید و بر دقت های ادبی علما در فهم قرآن خرده می گیرد.[۲] با این همه، امام خمینی در جایگاه رهبری نهضت اسلامی و مصلح اجتماعی، نگاه دیگری به قرآن برگزید و کوشید آن را راهنمای سیره سیاسی خود قرار دهد. به همین دلیل، ایشان بر خلاف مفسران سنتی و یا تاویل گرا، از آیه «قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی» قیام در برابر ظلم و ستم را برداشت می کند و از آن، منشوری برای مبارزه می سازد.[۳] بدین ترتیب، امام خمینی در عرصه عمل سیاسی، تفسیری عمل گرایانه از قرآن دارد و می کوشد با تحلیل و معرفتی که از اوضاع زمانه خویش دارد به درک معنایی و زمانی آیات قرآن نزدیک شود و با بهره‌مندی از چنین مفاهمه و قرابتی، هم غایت و هم روش مبارزاتی خود را از قرآن تعریف و تبیین نماید.
شاید این مهم ترین مسئله ای باشد که امام خمینی را از سایر علمای معاصرش، جدا می سازد و آنان را در دو سوی تقیه (انزوا) و ستیز مستقر می نماید. این مسئله نیز به نوبه خود به ما نشان می دهد که چگونه یک مصلح دینی، همواره در تلاش است تا علاوه بر کلیات اندیشه خود، حتی عمل سیاسی خویش را به قرآن مستند کند. از این رو، مقاله حاضر تلاش می کند تا با کنکاش در آثار، گفته ها و سیره عملی امام خمینی، مستندات قرآنی سیره سیاسی ایشان را در سالهای پس از انقلاب اسلامی در یابد و با تکیه بر اشاره یا صراحت گفته و بیانی از ایشان به این مهم نایل آید.
به طور کلی سیره و منش سیاسی امام خمینی(ره) را می توان در ۵ عنوان مورد بحث و بررسی قرار داد:
۱) برپایی حکومت اسلامی و حفظ آن
گذشته از این که انقلاب اسلامی، برخاسته از چه علل و عواملی بود، این انقلاب در ۲۲ بهمن ۵۷ به پیروزی رسید و توانست با نفی نظام شاهنشاهی، ساختاری بر ویرانه‌های آن بنا کند که در ایران مسبوق به تجربه نبود. اما اینکه چگونه این پویش انقلابی منجر به چنین حادثه ای شد؟ به عقیده امام خمینی «تغییر انفسی» بود که بنا به آیه مبارکه «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»(رعد/ ۱۱) در مردم به وجود آمد.[۴] با این همه، پدید آمدن شرایط ذهنی و عینی چنین تغییری نیز به تاکید امام محصول اراده و عنایت خداوند بود. تاثیر عنایت خداوند در پیروزی نهضت اسلامی، به گونه ای بود که به گفته ایشان: «این انقلاب نه به تبلیغات من و شما به راه افتاد و نه هم روحانیت، جنود خداوند بود هیچ کس از جناح های سیاسی نمی‌تواند ادعا کند که او خالق انقلاب است، اگر اراده خداوند به آن تعلق نمی گرفت حتی شعار مرگ بر سلطنت پهلوی نیز بر زبان هیچ یک از شماها جاری نمی شد.»[۵]
در واقع، انقلاب اسلامی در دید کلان امام خمینی به توحید افعالی، فعلی از افعال خداوند به حساب می آمد که به عنایت و اراده او به سرانجام رسیده بود. امام خمینی، انقلاب اسلامی را بارزترین مصداق «قیام لله» می دانست که درست سی و چهار سال قبل از پیروزی نهضت در نخستین اطلاعیه سیاسی خود، علمای دین را به آن فرا خوانده بود. این قیام که تنها موعظه پیامبر(ص) در آیه مبارکه «قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی» قلمداد می شد به قول «عماد بزی» معرف کل حرکت سیاسی امام خمینی در طول نهضت اسلامی و بالتبع معیاری برای سنجش ماهیت و آرمانهای دینی آن تلقی می گردید. وجه ایجابی یا مهم ترین دستاورد این قیام، حکومت دینی بود که در سال ۱۳۵۸ بنا به پیشنهاد امام خمینی و نیز حمایت مردم، در قالب جمهوری اسلامی تبلور یافته بود. از این رو، امام خمینی در فردای پیروزی انقلاب که به عقیده ایشان مفاد آیه مذکوره تحقق یافته بود، بلافاصله آیه شریفه «فاستقم کما امرت و من تاب معک» را تلاوت می کند و حفظ جمهوری اسلامی را به استقامت، نلرزیدن و صحنه را در نیمه راه ترک نکردن تاویل می برد. در واقع امام خمینی آیه «قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی» را برای شوریدن و برانداختن و آیه «فاستقم کما امرت و من تاب معک» (هود/ ۱۱۲) را برای نگه داشتن تفسیر می کند و یکبار دیگر تلاش خود را در وضعیتی دیگر مستند به آیات قرآن می نماید.[۶]
۲) تلاش برای اعتصام و پرهیز از تشتت داخلی
امام خمینی چه در دوره بحران و چه در دوره تثبیت تلاش می کرد تا با دعوت از سران احزاب و جمعیت های سیاسی به گفتگوی متقابل و یا نصیحت های پی در پی، آنان را به اعتصام و وحدت فرا خواند. این فراخوان که بارها نیز از سوی ایشان به دو آیه «واعتصموا بحبل الله جمعیا و لا تفرقوا» (آل عمران/ ۱۰۳) و «اطیعوا الله و رسوله و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم»(انفال/ ۴۶) مستند می شد در بر گیرنده وفاق و عدم منازعه ای بود که تنها می توانست پیرامون «حبل الله» تحقق یابد. به گفته امام خمینی آیه اول در بر دارنده دو دستور الزامی است، الزام اول جنبه امری دارد و آن تمسک جستن به «حبل الله» است و الزام دوم بالتبع نهی از تفرقه و جدایی است[;۷] نکته مهم در الزام اول آن است که به عقیده امام خمینی «دستور به اجتماع» یک امر بشری است و ماهیتی دینی یا غیر دینی ندارد، آنچه که خداوند، فراتر از آن می طلبد: اعتصام به «حبل الله» است.[۸ ] در واقع مشخصه اصلی وفاق دینی، صرف اجتماع نیست بلکه ماده و یا محور اجتماع است که به صراحت امام خمینی در «جهت الهیت مسئله»[۹] خلاصه می شد. این جهت، همان رمز پیروزی انقلاب است[۱۰] که باز به گفته ایشان اگر از میان رود، هم نهضت در تحقق آرمان های خود عقیم می‌ماند و هم جمع به هم پیوسته یمان به یک منازعه دامنه دار آشفته می شود. منازعه‌ای که به فرموده ی خداوند در آیه چهل و ششم از سوره انفال: ««اطیعوا الله و رسوله و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم» ناتوانمان می کند و رنگ و بویمان را نیز می برد.[۱۱] از این رو، امام خمینی، از روزهای اولیه پیروزی انقلاب اسلامی تا آخرین لحظات عمر شریفشان، همواره از منازعه‌ای که به مرز فشل کنندگی می رسید به نصیحت یا به غیظ به آن خاتمه می بخشید و مانع تبدیل شدن چنین گسست غیر فعالی به یک شکاف فعال می شد. ایشان چه در زمان تشکیل دولت موقت که امام در حکم نخست‌وزیری مرحوم مهندس مهدی بازرگان تاکید نموده بود که کابینه خود را از تمامی احزاب و جناحهای سیاسی تشکیل دهد و با شورای انقلاب تشریک مساعی نماید، و چه در دوره ای که منافقین به گروهی معاند و برانداز مبدل شدند و چه به هنگامی که نیروهای طرفدار نظریه حکومتی ایشان به اختلافات سیاسی متنوعی دامن زدند، اول تلاش می‌نمود با رویه جذب و عدم طرد، حتی منافقین را مجددا به آغوش ملت باز گرداند و در درجه بعد همه آنها را حول اسلام گرد هم آورد. در ذیل به برخی از بیانات ایشان اشاره می کنیم.
به مناسبت افتتاح مجلس شورای اسلامی در مورخ ۷ / ۳ / ۱۳۵۹ افزودند: «هیچ یک از نهادهای جمهوری اسلامی خصوصا مجلس و رئیس جمهوری و دولت برای یکدیگر و دیگران کارشکنی نکنند و خود را به طور جدی در خدمت اسلام و کشور در آورند تا خدای متعال آنها را پشتیبانی فرماید و ندای آسمانی انسان ساز «واعتصموا بحبل الله جمعیا و لا تفرقوا» را در نظر داشته و اطاعت نمایند و از منازعه و تفرقه اجتناب نمایند و به امر آموزنده الهی گوش فرا دهند «و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم» که دنباله آن تنازع، فشل و شکست و رفتن رنگ و بوی و آبروست»[۱۲]
در بعد خارجی نیز، امام خمینی تلاشهای زیادی به منظور ایجاد وحدت بین مسلمین به انجام رسانید،[۱۳ ]روش هایی که ایشان به منظور دستیابی به وحدت اتخاذ کرد، عبارت بود از: ۱) آگاهی دادن به مسلمانان درباره اینکه اختلافات میان آنها سطحی و جزئی است و قرآن مجید برای همه مقدس و خاتم بودن حضرت محمد(ص) بر همگان آشکار است. ۲) ایراد سخنرانی درباره اهمیت رسیدن به وحدت و در واقع باز یافتن شرافت از دست رفته و شکست دادن استعمار گران و کسب استقلال واقعی، ۳) ایجاد جوی برادرانه به منظور بحث و تبادل نظر میان علمای شیعی و سنی، ۴) آشنا ساختن مسلمانان به معنای حقیقی اولیه اشکال مختلف عبادت های اسلامی، به ویژه نماز جمعه و حج.
۳) احیای امر به معروف و نهی از منکر
امام خمینی سلطنت پهلوی را بزرگترین منکری می دانست که می بایست بر چیده شود تا بزرگترین معروف یعنی حکومت دینی بر پا و زمینه ساز سایر معروفات الهیه گردد. از این رو ازاله شرور و اقامه معروفات‌ مهم ترین غایات نهضت ایشان است که حتی با برپایی حکومت اسلامی به فرجام خود نزدیک نمی شود. در واقع، انقلاب اسلامی در وجه سلبی خود یک منکر را برداشته و در وجه ایجابی خود، معروفی را بنیان نهاده است و این مقدمه یا اول راه است و طی کلیه منازل، بسته به احیاء و تداوم اصل امر به معروف و نهی از منکر است که بر همگان، اعم از مردم و حکومت، واجب به شمار می آید. از این رو یکی از افعال حکومتی امام خمینی در عصر جمهوری اسلامی، امر و نهی سران سه قوه، مسوولین رده پایین و حتی مردم است و در مقابل نیز از مردم می خواهد تا از باب «نصیحه ائمه المسلمین» دولتمردان خود را نصیحت و ارشاد نماید. سیره و بیان امام خمینی پس از تشکیل حکومت اسلامی در ایران، تا حدودی در عمل به امر به معروف و نهی از منکر متفاوت است، در پاره ای از موارد، امر به معروف و نهی از منکر را تکلیفی همگانی می داند که هم شامل اقشار مختلف جامعه است[۱۴] و هم دستگاه های حکومتی. در پاره ای از موارد آن را بر عهده دائره ای مستقل از دولت می دانست که فحشاء و منکرات را از جامعه برچیند.[۱۵] و در برخی از موارد آن مبارزه با منکرات را یکی از وظایف شهربانی شمرده اند.[۱۶] از بیانات متعددی که ایشان دارند[۱۷] استفاده می شود که امر و نهی، وظیفه آحاد ملت و همه ارکان دولتی است و مراتبی که محتاج عمل است، ابتدا بر عهده حکومت است که در صورت کوتاهی آن، مردم خود موظف به نهی از منکر و جلوگیری از نفوذ عناصر فاسد و رواج منکرات هستند. با این همه، با توجه به ذو مراتب بودن امر به معروف و نهی از منکر در روایات و فتاوی امام خمینی در عمل به آیات «فلتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یهنون عن المنکر» و غیر از آن در عصر جمهوریت، انجام مراحل نهایی امر به معروف و نهی از منکر همچون ضرب و جرح و یا کشتن را نیازمند به اذن حاکم اسلامی می داند.
باید مسلمان این طور باشد که هر که می خواهد باشد، خلیفه مسلمین، هر که می خواهد باشد، اگر دید پایش را کنار گذاشت، شمشیرش را بکشد که پایت را راست بگذار.[۱۸]
۴) ذکر ایام الله به عنوان دومین ماموریت الهی
یکی از جالب ترین رفتار و سیره سیاسی امام خمینی در عصر حکومت که کمتر مورد توجه قرار گرفته است ذکر ایام الله است که خود قبلا در تفسیر آیه مبارکه «ولقد ارسلنا موسی بایتانا ان اخرج قومک من الظلمات الی النور و ذکر هم بایام الله»(ابراهیم/ ۵) مفاد آن را همانند حضرت موسی بن عمران(ع)، از ماموریت های خویش می دانست، ماموریت اول، همان خروج مردم از ظلمت استبداد به نور آزادی بود که با وقوع انقلاب اسلامی تحقق یافته بود، دومین ماموریت نیز یاد ایامی بود که به خدا تعلق داشت، در واقع یاد ایام الله، یاد نقاط عطفی از تاریخ آن خروج است که تذکر به آن به مثابه زنده نگه داشتن آن حادثه تاریخی «خروج» است.
امر دومی که فرموده است خدای تبارک و تعالی به حضرت موسی «و ذکر هم بایام الله» اینها را متذکر کن به ایام خدا، همه ایام مال خداست لکن بعضی از ایام یک خصوصیتی دارد که برای آن خصوصیت یوم الله می شود. روزی که پیغمبر اکرم(ص) هجرت کردند به مدینه این روز ایام الله است.
در ادامه وی با تصریح به فلسفه «ذکر هم بایام الله» می افزاید: «باید یادآوری کنید این ایام الله را چنانچه کردید از یاد نباید برود این ایام الله; برای اینکه این ایام اند که آدم سازند، در این ایام است که جوان های ما را از عشرتکده ها بیرون می آورد به میدان جنگ می برد. این ایام الهی هست که ملت ما را بیدار می کند و بیدار کرد...[۱۹] قضایایی که در ایام الله رخ داده است برای تاریخ و انسانها در طول تاریخ آموزنده و بیدار کننده است، حوادث بزرگ تاریخ که قرآن مجید هم از بعضی آنها یاد کرده است سرمشقی برای ساختن جامعه ها و اشخاص و جامعه عصر ما که عصر انقلاب است و در کشور ایران که کشور انقلاب و شاهد بسیاری از حوادث بزرگ است که باید آنها را ایام الله محسوب کنیم.
۵) مبانی قرآنی فرماندهی نظامی امام
شاید یکی از رخدادهای مهمی که حکومت اسلامی در عصر امام خمینی را تحت الشعاع خود قرار داد آغاز جنگ عراق علیه ایران در ۳۱ شهریورماه ۱۳۵۹ بود. گذشته از اینکه علل و عوامل شروع این جنگ چه بود؟ و سرانجام آن به کجا انجامید؟ این جنگ دنباله انقلاب اسلامی بود که بسیاری از جنبه های انقلاب را تبلور می‌بخشید. آنچه که در این جنگ اهمیت یافت فرماندهی کل قوا یا رهبری جنگ توسط امام خمینی بود یعنی همان کسی که رهبری انقلاب را تا پیروزی بر عهده داشت و با بهره مندی از آن مکانیسم، به هدایت جنگ پرداخت، جنگ عراق و ایران که به تدریج در گفته های حضرت امام به دفاع مقدس شهرت گرفت دارای مراحلی بود که رهبری امام خمینی در کلیه این مراحل، در واقع تداوم همان رهبری در انقلاب است که با استفاده از مکانیسم مرجعیت و بهره مندی از سیطره فرهمندی خود، مردم را به بسیج دعوت کرده است، اثبات اینکه «عراق متجاوز است و ما تنها دفاع می کنیم و انگیزه مان از ادامه جنگ نیز دفاعی بوده و با هدف تنبیه متجاوز، دشمن را در خاکش دنبال می کنیم» مهم ترین متغیری است که امام خمینی همواره آن را به آیات قرآن کریم، مستند و مردم را به استناد چنین آیاتی به جنگ علیه دشمن فرا می خواند، ایشان با اشاره به آیه نهم سوره حجرات «و ان طائفتان من المومنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما فان بغت احداهما علی الاخری فقاتلوا التی تبغی حتی تفیء الی امر الله فان فاءت فاصلحوا بینهما بالعدل و اقسطوا ان الله یحب المقسطین»
می فرماید:
مع الاسف در عین حالی که در قرآن کریم است که اگر دو طایفه ای از مسلمین با هم اختلاف کردند شما مصالحه بدهید بین آنها و اگر چنانچه یکی از آنها باغی باشند و طاغی باشند، با او قتال کنید تا اینکه سر نهد به احکام خدا. کدام یک از کشورهای اسلامی بررسی کردند در این که طاغی و باغی کیست و آن کسی که هجوم کرده است کیست تا اینکه همه به امر خدا با او مقاتله کنند؟ بر کدام مملکت اسلامی پوشیده است این معنا که صدام به ما بغی کرده است و طغیان کرده است و ظلم کرده است و هجوم کرده است، چرا ممالک اسلامی به آیه شریفه ای که می فرماید که «فقاتلوا التی تبغی حتی تفیء الی الله» چرا عمل نمی کنند؟[۲۰]
بنا به یک پژوهش انجام گرفته،[۲۱] از مجموع ۹۱۴ عبارت و پاراگراف استخراج‌شده از سخنان امام خمینی درباره جنگ ایران و عراق، ایشان جهت بسیج مردم در مقابله با تهاجم عراق، در ۳۴۶ مورد از متغیرهایی استفاده کرده اند که از جنس درون دینی اند، متغیرهایی که معمولا مستند به سیره جنگی پیامبر(ص) و آیات مربوط به جهاد دفاعی می باشند. با این همه کارکرد مرجعیت دینی و کاریزماتیک امام خمینی در رهبری جنگ مذکور بدون عبور از متغیرهای دنیوی و برون دینی ناممکن بود. در واقع این مرجعیت برای موفقیت در بسیج و اداره جنگ یکسره از متغیرهای دینی توشه نگرفته است و با عبور از دنیا و به عبارتی دقیق تر در جوف آن توانسته است کارکرد مثبت خود را نشان دهد، به همین دلیل است که امام خمینی در ۵۶۸ مورد از ۹۱۴ مورد فوق الذکر در بسیج توده‌ها از متغیرهای برون دینی بهره جسته است.
پی‌نوشتها در دفتر روزنامه موجود است.
دکترعبدالوهاب فراتی
منبع : روزنامه رسالت