یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


شکسپیر؛ آشتی‌ دیانا و ونوس‌


شکسپیر؛ آشتی‌ دیانا و ونوس‌
اگرچه‌ امروزه‌ پدیده‌ عشق‌ و ازدواج‌ عاشقانه‌ به‌ صورت‌ اموری‌ بدیهی‌ درآمده‌اند كه‌ لازم‌ و ملزوم‌ هم‌اند، بطوری‌ كه‌ هر تصور دیگر غیر از ازدواج‌ براساس‌ عشق‌ دشوار می‌نماید اما اگر اندكی‌ به‌ گذشته‌ برگردیم‌ یعنی‌ تا حدود ۲۰۰ سال‌ پیش‌ اساسا مفهوم‌ عشق‌ در بسیاری‌ جوامع‌ وجود نداشت‌ و در جوامعی‌ كه‌ عشق‌ مصداق‌ می‌یافت‌ تنها در مورد نجیب‌زادگان‌ و درباریان‌ تجلی‌ داشت‌ . در واقع‌ در اینگونه‌ خانواده‌های‌ اشرافی‌ روابط‌ میان‌ زن‌ و مرد بسیار سرد و غیررسمی‌ بود و زوجین‌ هركدام‌ اتاق‌ خواب‌ مخصوص‌ و خدمتكاران‌ مخصوص‌ خود را داشتند و حتی‌ تفریحات‌ زن‌ و شوهر مجزا از یكدیگر بود. بطوری‌ كه‌ موارد بسیار معدودی‌ پیش‌ می‌آمد كه‌ مرد و زن‌ یكدیگر را در خلوت‌ ببینند.
اگرچه‌ جامعه‌ طبقاتی‌ آن‌ دوره‌ (اشراف‌ و فقرا) تفاوت‌های‌ چشمگیری‌ در شیوه‌ها و اصول‌ زندگی‌ مشترك‌ داشتند اما در میان‌ هر دو طبقه‌ ازدواج‌ براساس‌ اراده‌ و خواست‌ خانواده‌ و خویشاوندان‌ شكل‌ می‌گرفت‌ و مهمترین‌ معیار در انتخاب‌ همسر توانایی‌ مالی‌ یا مدیریت‌ برای‌ اداره‌ املاك‌ و ... بود و در میان‌ فقرا هم‌ ملاك‌ انتخاب‌ همسر توانایی‌ جسمانی‌ برای‌ مشاركت‌ و همكاری‌ در امور كشاورزی‌ و داشتن‌ استطاعت‌ مالی‌ بود كه‌ مهمترین‌ ویژگی‌های‌ همسر مطلوب‌ تلقی‌ می‌شدند. در واقع‌ شاید بتوان‌ گفت‌ تنها ملاكی‌ كه‌ برای‌ ازدواج‌ در نظر گرفته‌ نمی‌شد همین‌ عشق‌ بود. این‌ الگوی‌ ازدواج‌ تا دوران‌ صنعتی‌ شدن‌ جوامع‌ غربی‌ حاكم‌ بدون‌ چون‌ و چرا بود و از آن‌ پس‌ بنا به‌ دلایلی‌ كه‌ جامعه‌ صنعتی‌ ایجاب‌ می‌كرد از جمله‌ خانواده‌ هسته‌یی‌ كه‌ یكی‌ از ملزومات‌ صنعتی‌ شدن‌ بود عشق‌ به‌ عنوان‌ پایه‌ و زیربنای‌ ازدواج‌ مطرح‌ شد. اگرچه‌ در دهه‌های‌ اخیر الگوی‌ خانواده‌ هسته‌یی‌ و ازدواج‌ براساس‌ عشق‌ در جوامعی‌ كه‌ وارد مرحله‌ فراصنعتی‌ شده‌اند روبه‌ ضعف‌ نهاده‌ اما موضوع‌ بحث‌ ما نه‌ به‌ جوامع‌ امروزی‌ بلكه‌ به‌ دورانی‌ مربوط‌ می‌شود كه‌ تفكرات‌ سنتی‌ در مورد ازدواج‌ حاكم‌ بود و جدال‌ ازدواج‌ معامله‌یی‌ با ازدواج‌ بی‌دریغ‌ عاشقانه‌ تازه‌ آغاز شده‌ بود و یكی‌ از مبارزان‌ برای‌ رسمیت‌ دادن‌ به‌ این‌ نوع‌ جدید از ازدواج‌ كه‌ آثارش‌ سرشار از مضامین‌ فوق‌ است‌ ویلیام‌ شكسپیر شاعر و نمایشنامه‌نویس‌ انگلیسی‌ است‌ كه‌ در زمانی‌ كه‌ تفكر غالب‌ بر ساختار ازدواج‌ تفكر ازدواج‌ براساس‌ منافع‌ بود مصادیقی‌ نو از ازدواج‌ را وارد ادبیات‌ انگلستان‌ و جهان‌ كرد.
● عشق‌ و ازدواج‌ در آثار شكسپیر
چه‌ در نمایشنامه‌ها و چه‌ در اشعارش‌، شكسپیر همواره‌ عشق‌ و ازدواج‌ را به‌ عنوان‌ عناصری‌ حیاتی‌ و جدایی‌ناپذیر از هم‌ مطرح‌ می‌كند و در كانون‌ ساختارهای‌ به‌ هم‌ پیوسته‌ اجتماعی‌ از نظر شكسپیر ازدواج‌ قرار دارد كه‌ از طریق‌ یك‌ رابطه‌ متعامل‌ میان‌ دو فرد ناهمجنس‌ تاثیرات‌ بسزایی‌ را بر آثار وی‌ می‌گذارد.
در انگلستان‌ دوران‌ الیزابت‌ همچون‌ اكثر نقاط‌ دنیا مفهوم‌ عشق‌ و ازدواج‌ هیچ‌ رابطه‌یی‌ با هم‌ نداشتند و عشق‌ مربوط‌ می‌شد به‌ طبقه‌ اقلیت‌ اشراف‌ كه‌ آن‌ هم‌ بیش‌ از نوعی‌ سرگرمی‌ نبود و مابقی‌ هرچه‌ بود ازدواج‌ براساس‌ معامله‌ بود كه‌ در آن‌ تنها سود و زیان‌ شخصی‌ مدنظر گرفته‌ می‌شد و حتی‌ مراسم‌ خواستگاری‌ تبدیل‌ می‌شد به‌ نوعی‌ بازار. اگرچه‌ استفاده‌ از لفظ‌ «بازار» به‌ جای‌ خواستگاری‌ تا حدود زیادی‌ غیرعاطفی‌ و خشن‌ به‌ نظر می‌رسد اما در آن‌ دوره‌ واقعیتی‌ بوده‌ است‌ اجتناب‌ناپذیر بطوری‌ كه‌ طرفین‌ خواستگاری‌ (مرد و زن‌) هركدام‌ سعی‌ می‌كردند دارایی‌های‌ خود را چه‌ مادی‌ و چه‌ غیرمادی‌ از جمله‌ زیبایی‌ها و املاك‌ و... در بازاری‌ دوطرفه‌ به‌ نمایش‌ بگذارند و به‌ معامله‌ بپردازند. همین‌ جاست‌ كه‌ شكسپیر برمی‌آشوبد و با رد تفكرات‌ سنتی‌ و افكار غالبی‌ در مورد زنان‌ ، از زنان‌ شخصیت‌هایی‌ می‌سازد فداكار كه‌ تا پای‌ مرگ‌ به‌ همسران‌ خود وفادار می‌مانند. شخصیت‌هایی‌ كه‌ در عین‌ شور ، بی‌ریا و ناب‌ و بی‌غش‌ هستند و از دل‌ و جان‌ در نگهداری‌ مردی‌ كه‌ دلباخته‌اش‌ هستند می‌كوشند و با همه‌ دشواری‌ها و مصایب‌ پیش‌ رو بر عهد و پیمان‌ خود استوار می‌مانند.
اگر در آثار شكسپیر جست‌وجو كنیم‌ تنها می‌توانیم‌ یك‌ زن‌ را بیابیم‌ كه‌ تعهد خود را زیرپا می‌گذارد و آن‌ «كرسیرا» است‌. كرسیرا به‌ گونه‌یی‌ انفعالی‌ خواهش‌های‌ مردان‌ را به‌ بازی‌ می‌گیرد و از این‌ طریق‌ بر خواهش‌های‌ خود پرده‌ می‌گذارد.
شكسپیر در مقابل‌ آن‌ نوع‌ ازدواج‌ مرسوم‌ در دورانش‌، نوعی‌از ازدواج‌ را در آثارش‌ به‌ تصویر می‌كشد كه‌ اساسش‌ بر همانندی‌ و همسانی‌ دو طرف‌ (مرد و زن‌) استوار است‌. امروز اگرچه‌ همه‌ مردمان‌ در اقصی‌ نقاط‌ دنیا آن‌ نوع‌ ازدواج‌ آرمانی‌ را كه‌ دو فرد را در شرایط‌ و موقعیت‌های‌ برابر برای‌ هم‌ برمی‌گزینند پذیرفته‌اند و این‌ موضوع‌ برایشان‌ به‌ صورت‌ امری‌ مسلم‌ درآمده‌ است‌ اما در انگلستان‌ سده‌ ۱۵۰۰ ازدواج‌ میان‌ همتایان‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ پذیرش‌ همگانی‌ نداشت‌. شكسپیر این‌ موضوع‌ را از همان‌ ابتدا و در كمدی‌های‌ اولیه‌ اش‌ مطرح‌ می‌كند. اگرچه‌ او در این‌ آثار دچار نوعی‌ اطناب‌ و زیاده‌گویی‌ می‌شود، اما شاید توجه‌ بیش‌ از حد شكسپیر به‌ مساله‌ ازدواج‌ و حساسیت‌ این‌ موضوع‌ او را بر این‌ می‌داشت‌ كه‌ بیش‌ از سایر مسائل‌ به‌ این‌ موضوع‌ بپردازد. او در «كمدی‌ اشتباهات‌» سه‌ دیدگاه‌ را بنا می‌كند تا بتواند از آنها دستاوردهای‌ یك‌ ازدواج‌ را به‌ تماشا بنشیند: نمای‌ كلی‌ داستان‌ اگئون‌ و لوكیانا، مرحله‌ نامزدبازی‌ در رابطه‌ آنتیفولوس‌ سیراكوز و لوكیانا و پیامد این‌ رابطه‌ در سرخوردگی‌ آدریا و رویگردانی‌ آنتیفولوس‌ افسوس‌ از او.
اگرچه‌ شكسپیر در تمام‌ آثارش‌ به‌ نوعی‌ به‌ مساله‌ عشق‌ و ازدواج‌ پرداخته‌ است‌ اما این‌ نمایشنامه‌ها نیز همان‌ تصویر ازدواج‌ را عرضه‌ می‌كنند. یعنی‌ ازدواج‌ برای‌ رهایی‌ از وابستگی‌ها و پیوندهای‌ قبلی‌ كه‌ مانع‌ از پرواز روح‌ می‌شوند و ساختن‌ محیطی‌ جدید برای‌ رسیدن‌ به‌ تهورات‌ و خواستهای‌ بزرگی‌ كه‌ هیچكدام‌ از زن‌ و مرد در زندگی‌ قبلی‌ خود امكان‌ رسیدن‌ به‌ آن‌ را نداشتند. در واقع‌ ازدواج‌ از نظر شكسپیر راهی‌ است‌ قهرمان‌وار برای‌ زندگی‌ كه‌ در آن‌ لذت‌ بردن‌ از همجواری‌ .همبستری‌ اگرچه‌ مساله‌یی‌ مهم‌ است‌ اما مساله‌یی‌ اساسی‌ نیست‌.
در همان‌ «كمدی‌ اشتباهات‌» شكسپیر بار دیگر زنی‌ را معرفی‌ می‌كند كه‌ یك‌ راهبه‌ است‌. این‌ زن‌ دیگر بار ظاهر می‌شود تا آنتیفولوس‌ها را از افسردگی‌ و سرگشتگی‌ نجات‌ دهد و شوهر خود را نیز برهاند. او با كلامی‌ كه‌ همچون‌ كلام‌ مقدس‌ طنینی‌ روحانی‌ دارد می‌گوید: هركس‌ او را بسته‌ باشند، من‌ بندهایش‌ را باز می‌كنم‌ و چون‌ آزاد شود دیگر بار شوهری‌ است‌.
در «رام‌ كردن‌ زن‌ سركش‌» هم‌ همین‌ توجه‌ به‌ برابری‌ و همتایی‌ در ازدواج‌ به‌ چشم‌ می‌خورد. «رام‌ كردن‌ زن‌ سركش‌» را به‌ هیچ‌وجه‌ نمی‌توان‌ كمدی‌ شادی‌ در مورد كتك‌زدن‌ دانست‌ بلكه‌ این‌ نمایشنامه‌ اقتباسی‌ است‌ هوشمندانه‌ از مضمونی‌ عامیانه‌ برای‌ نشان‌ دادن‌ اینكه‌ تعامل‌ متقابل‌ و همكاری‌ و رفاقت‌ میان‌ افرادی‌ كه‌ از شرایطی‌ برابر برخوردارند چگونه‌ شكل‌ می‌گیرد و تكوین‌ می‌یابد. پتروچیو به‌ این‌ فكر نمی‌كند كه‌ عاشق‌ شود و براساس‌ عشق‌ ازدواج‌ كند. او فقط‌ به‌ دنبال‌ همسر می‌گردد و در این‌ فرآیند براساس‌ تبعیت‌ از افكار زمانه‌ خود منافع‌ شخصی‌ خود را می‌جوید.او در ازدواج‌ دو مساله‌ را برای‌ خود مطرح‌ می‌كند. در درجه‌ اول‌ باید همسری‌ بیابد كه‌ از توانایی‌ مالی‌ خوبی‌ برخوردار باشد و ثروتی‌ از خود داشته‌ باشد و در درجه‌ دوم‌ باید بتواند او را در اداره‌ املاكی‌ كه‌ به‌ ارث‌ برده‌ یاری‌ كند. او «كیت‌» را برمی‌گزیند. درست‌ به‌ همانگونه‌ كه‌ اسبی‌ را برمی‌گزیند. اگر بخواهیم‌ میان‌ مردان‌ و زنان‌ و طبیعت‌ رابطه‌یی‌ برقرار كنیم‌ بطور قطع‌ زنان‌ به‌ طبیعت‌ نزدیك‌ترند و از آنجا كه‌ طبیعت‌ همواره‌ در مقابل‌ انسان‌ صورتی‌ توحش‌ گونه‌ داشته‌ است‌ تعبیر زن‌ به‌ اسب‌ سركش‌ زیبا می‌نماید. حال‌ پتروچیو ازدواج‌ كرده‌ و باید برای‌ جلب‌ اعتماد این‌ زن‌ و قبولاندن‌ شروط‌ معامله‌ به‌ او اگرنه‌ بیشتر، لااقل‌ به‌ همان‌ اندازه‌ كه‌ برای‌ رام‌ كردن‌ اسبی‌ هوش‌ و تلاش‌ به‌ كار می‌برد، برای‌ او نیز انرژی‌ صرف‌ كند. پردازش‌ نمایشنامه‌ به‌ قدری‌ قوی‌ است‌ كه‌ فیلمی‌ كه‌ از روی‌ آن‌ ساخته‌ می‌شود به‌ یكی‌ از ماندگارترین‌ فیلم‌های‌ تاریخ‌ سینما بدل‌ می‌شود. شكسپیر در این‌ نمایشنامه‌ از زمینه‌یی‌ تخیلی‌ مایه‌ می‌گیرد كه‌ شكل‌دهنده‌ زنان‌ ثابت‌قدم‌ و راست‌گفتار وینرسور است‌.
البته‌ شكسپیر كه‌ همواره‌ تلاش‌ كرده‌ است‌ كه‌ راه‌ تعادل‌ را پیش‌ گیرد و از آن‌ منحرف‌ نشود. به‌ عنوان‌ مثال‌ در یكی‌ از غزلهایش‌ به‌ ایزابل‌ و دیولا این‌ امكان‌ را می‌دهد كه‌ نرمش‌ پذیری‌ زن‌ را مورد نكوهش‌ قرار دهند. اما همانطور كه‌ اشاره‌ شد در كل‌ نمایشنامه‌های‌ شكسپیر به‌ موارد معدودی‌ از خیانت‌ زنان‌ برمی‌خوریم‌ كه‌ مهمترین‌ نمونه‌ آن‌ كرسیرا است‌ و در درجه‌ دوم‌ تروئیلوس‌. شكسپیر اگرچه‌ زنان‌ نمایشنامه‌های‌ خود را به‌ صورتی‌ معصوم‌ و پاكدامن‌ معرفی‌ می‌كند، اما از مفهوم‌ خیانت‌ نیز غافل‌ نمانده‌ است‌. او این‌ مفهوم‌ را به‌ صورت‌ امری‌ ذهنی‌ كه‌ بازیچه‌ ذهن‌ مرد است‌ و به‌ صورت‌ متقابل‌ ذهن‌ مرد را به‌ بازیچه‌ می‌گیرد مطرح‌ می‌سازد.
فرانك‌ فورد در «زنان‌ شادكام‌ وینرسور» كلودیو در «هیاهوی‌ بسیار برای‌ هیچ‌» پوستوموس‌ در «سیمبلین‌» و لئونتس‌ در «داستان‌ زمستان‌» همگی‌ به‌ همسران‌ خود ظنین‌ هستند. اگرچه‌ این‌ ظن‌ بی‌پایه‌ و اساس‌ باشد. اگرچه‌ در بسیاری‌ از این‌ نمایشنامه‌ها دلدادگی‌ زن‌ به‌ مرد امری‌ است‌ اتفاقی‌ و رویدادی‌ است‌ بی‌تامل‌ كه‌ در یك‌ لحظه‌ رخ‌ می‌دهد، اما این‌ زنان‌ هیچگاه‌ پیمان‌ خود را نمی‌شكنند. در نقطه‌ مقابل‌ یعنی‌ در مورد شخصیت‌های‌ مرد نمایشنامه‌های‌ شكسپیر اوضاع‌ كاملا متفاوت‌ است‌. آنها در یك‌ چشم‌ به‌ هم‌ زدن‌ و از این‌ لحظه‌ به‌ لحظه‌یی‌ دیگر تعهد خود را زیر پا می‌گذارند و دلباخته‌ فردی‌ دیگر می‌شوند. اما نكته‌ جالب‌ اینجاست‌ كه‌ در دنیای‌ شكسپیر سست‌ پیمانی‌ مردان‌ به‌ هیچ‌ اتفاق‌ عظیم‌ یا فاجعه‌یی‌ منتج‌ نمی‌شود، اما آن‌ زمان‌ كه‌ در پاكدامنی‌ و راستكاری‌ زنان‌ خللی‌ وارد شود همه‌ چیز دگرگون‌ می‌شود و گویی‌ عالم‌ به‌ توحش‌ برمی‌گردد.
اگرچه‌ عده‌یی‌ معتقدند كه‌ پاكدامنی‌ و درست‌پیمانی‌ پدیده‌یی‌ است‌ روانی‌ جسمی‌ كه‌ در رابطه‌ نزدیك‌ با خودآزاری‌ قرار دارد اما شكسپیر این‌ موضوع‌ را رد می‌كند و با دادن‌ جنبه‌ آسمانی‌ به‌ آن‌، عشق‌ را مقدس‌ می‌شمارد و آن‌ را از مسائل‌ جنسی‌ مبرا می‌داند.
توجه‌ شكسپیر به‌ موضوع‌ پاكدامنی‌ و وفای‌ به‌ عهد در ازدواج‌ تا جایی‌ است‌ كه‌ در «كمدی‌ اشتباهات‌» داستان‌ راهبه‌یی‌ را روایت‌ می‌كند كه‌ سی‌ و سه‌ سال‌ جدایی‌ را با پاكدامنی‌ تاب‌ آورده‌ است‌. شكسپیر اگرچه‌ این‌ عفاف‌ را بسیار ارج‌ می‌نهد اما در این‌ راه‌ نیز به‌ افراط‌ و تفریط‌ دچار نمی‌شود. او هرگز به‌ این‌ اعتقاد تن‌ در نمی‌دهد كه‌ زن‌ پاكدامن‌ هیچگونه‌ خواهشی‌ ندارد.
در رومئو و ژولیت‌ بار دیگر خیانت‌ مردان‌ به‌ زنان‌ به‌ نوعی‌ مطرح‌ می‌شود. رومئو پیش‌ از آنكه‌ به‌ ژولیت‌ دل‌ ببندد در فراق‌ روزالین‌ اشك‌ می‌ریخت‌.
شكسپیر اگرچه‌ می‌خواهد به‌ عشق‌ وفادار بماند اما برای‌ این‌ كار هم‌ چارچوب‌های‌ ذهنی‌ خاص‌ خود را دارد و اجازه‌ نمی‌دهد كه‌ عاشق‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ معشوق‌ به‌ هر كاری‌ متوسل‌ شود. شكسپیر در «كمدی‌ اشتباهات‌» داستان‌ خوار داشت‌ آنتیفولوس‌ سیراكوز را می‌آورد كه‌ در آن‌ وی‌ برای‌ وصل‌ به‌ لوسیانا خود را خوار و ذلیل‌ می‌كنند. شكسپیر این‌ سنت‌ را به‌ تمسخر می‌گیرد و در قالب‌ طنز نشان‌ می‌دهد كه‌ چگونه‌ آدمی‌ به‌ هوای‌ كامیابی‌ در عشق‌ خرد خود را زیر پا می‌نهد و همچون‌ موجودی‌ ضعیف‌ خود را بر خاك‌ می‌نهد.
در روزگاری‌ كه‌ شكسپیر می‌زیست‌ دو نوع‌ تفسیر از عشق‌ وجود داشت‌ بطوری‌ كه‌ در بهترین‌ حالت‌ عشق‌ را یك‌ ضعف‌ اجتناب‌ناپذیر و در بدترین‌ حالت‌ نوعی‌ بیماری‌ تلقی‌ می‌كردند. در انگلستان‌ آن‌ دوره‌ عشق‌ بازی‌ شاعرانه‌ نوعی‌ بیماری‌ همه‌گیر شده‌ بود و بسیاری‌ از جوانان‌ با استفاده‌ از «عبارات‌ مخملین‌ و كلمات‌ ابریشمین‌» این‌ كلمات‌ را برای‌ ربودن‌ دل‌ زنان‌ ساده‌ دل‌ به‌ كار می‌بردند.
طی‌ ۲ مرحله‌، الیزابت‌ ملكه‌ انگلستان‌ برای‌ كسانی‌ كه‌ مثل‌ اگئون‌ در رویای‌ شب‌ نیمه‌ تابستان‌ زنان‌ ثروتمند را با ترفندهای‌ مختلف‌ اغفال‌ می‌كردند مجازات‌های‌ سنگین‌ در نظر گرفت‌.
یكی‌ از نظرگاه‌های‌ شكسپیر كه‌ در واقع‌ از اصولی‌ترین‌ اندیشه‌های‌ وی‌ را تشكیل‌ می‌داد ازدواج‌ براساس‌ آرمان‌ پروتستان‌ بود. پروتستانها كه‌ به‌ كار بی‌وقفه‌ و بی‌مزد و پاداش‌ معتقد بودند در مورد ازدواج‌ نیز قایل‌ به‌ این‌ مطلب‌ بودند كه‌ زن‌ و شوهر باید با یاری‌ و همكاری‌ سختكوشانه‌ یكدیگر را برای‌ رسیدن‌ به‌ بهشت‌ كمك‌ كنند. شكسپیر همواره‌ از ازدواج‌ آن‌ ماهیت‌ تناقض‌آمیز را مدنظر داشت‌ یعنی‌ ایجاد یك‌ نهادماندگار اجتماعی‌ از خمیره‌ تغییرپذیر هوسهای‌ عاشقان‌. در «رویای‌ نیمه‌شب‌ تابستان‌» سوز و گداز عشاق‌ نخست‌ چیزی‌ پیچیده‌ و غیرقابل‌ ادراك‌ است‌ اما نیروی‌ جادو، صورتی‌ قابل‌ درك‌ و ملموس‌ به‌ خود می‌گیرد و این‌ جادو خود بدل‌ به‌ آیینی‌ می‌شود كه‌ تنها به‌ واسطه‌ آن‌ است‌ كه‌ دیانا الهه‌ عفت‌ و باروری‌ و ونوس‌ تجسم‌ نیرومند تمنای‌ جسمانی‌، كه‌ در سراسر نمایشنامه‌ با هم‌ نبرد می‌كنند، سرانجام‌ از در آشتی‌ در می‌آیند و شاید این‌ خلاصه‌یی‌ از تمام‌ حرف‌ و حدیث‌ شكسپیر در مورد ازدواج‌ باشد كه‌ به‌ صورتی‌ نمادین‌ در این‌ نمایشنامه‌ مطرح‌ می‌شود. امروزه‌ ما هر كتاب‌ ادبی‌ كه‌ در دست‌ می‌گیریم‌ عادت‌ كرده‌ایم‌ كه‌ در آن‌ به‌ دنبال‌ مضمون‌ عشق‌ و ازدواج‌ بگردیم‌ اما باید مشكل‌ اصالت‌ كار شكسپیر را در پیش‌ كشیدن‌ مضمون‌ زوج‌ مكمل‌ و ازدواج‌ همتایان‌ به‌ صورت‌ عامل‌ نگه‌دارنده‌ نظم‌ و ثبات‌ ساختار اجتماعی‌ دریابیم‌ كه‌ این‌ خود مستلزم‌ این‌ مطلب‌ است‌ كه‌ در مورد واقعیت‌های‌ اجتماعی‌ تردید كنیم‌ و به‌ آنها به‌ صورت‌ امور مسلم‌ و بدیهی‌ نگاه‌ نكنیم‌.

ناصر جعفرزاده‌
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید